آفرود، سکس، کویر

1402/07/14

داستان آشنایی من و الهه از اینستاگرام شروع شد،چند ماهی بود که یه پاترول خریده بودم و عاشق سفر و بیراهه نوردی و کمپ تو دل طبیعت شده بودم،بنظر خودم که بهترین جا برای آفرود کویره و من بخاطر فاصله نزدیکم با کویر مرکزی ایران تقریبا هر هفته با گروهی از دوستان به این منطقه سفر میکردم.
سکوت و آرامش و زیبایی بی نظیر کویر مخصوصا هنگام طلوع و غروب خورشید هر آدمی رو شیفته و افسون خودش میکنه.
تازه اینستاگرام نصب کرده بودم و عکس و فیلم های سفرهام و هیجانات و لذت هاش رو مثل دفترچه خاطرات توش آپلود میکردم،یروز یه دایرکت برام اومد که یه خانمی از چند تا پستام تعریف و تمجید کرد و ابراز علاقه شدیدی برای سفر به کویر کرد و میگفت خیلی دوست داره یبار به اون منطقه سفر کنه ولی شرایطشو نداره و …
اون خانم الهه زیبای من بود.دختری ۲۵ ساله با استایلی ورزشکاری و صورت جذاب و کاریزماتیک و بشدت بانمک و تو دل برو با موهای کوتاه و مدل پسرونه.بعد از کمی صحبت کردن و آشنا شدن کم کم شیطنتم گل کرد و انقدر از کویر و لذت هاش براش گفتم و فیلم و عکس فرستادم تا هرجور شده خانوادشو بپیچونه و یه سفر همراهم بیاد و بتونم یه دل سیر باهاش عشق بازی کنم و به مراد دلم برسم.
یکی دوبار در حد یه ربع باهم قرار گذاشتیم و از نزدیک همدیگرو دیدیم و بیشتر تلفنی یا چت باهم حرف میزدیم و نقشه می کشیدیم تا بتونیم با هم همسفر بشیم.انقدری باهم راحت شده بودیم که علنی درباره سکس توی طبیعت و سفر حرف میزدیم و گاهی تا یه سکس چت کامل هم جلو می رفتیم باهم.اله یه دختر خیلی هات و سکسی بود و از شوهرش جدا شده بود و یه سالن آرایشگاه کوچیک نزدیک خونمون داشت و با مادر و خواهرش زندگی میکرد.مادرش خیلی گیر بود و زیاد کنترلش میکرد.
یروز کاملا اتفاقی و بدون هماهنگی الهه پیام داد و گفت که کار براش پیش اومده و میخواد به شهر خودشون بره و ازم خواست که اگه میتونم برم دنبالش و باهم بریم که چون فاصله شهرشون حدودا یه ساعت بود و از حاشیه کویر میگذشت با کمال میل قبول کردم و اولین چیزی که تو ذهنم اومد این بود که بین راه ببرمش کویرو ببینه و اونجا بتونم یه دل سیر بکنمش چون بدجور تو کف سکس بودم و نمیتونستم از کس حَقی مثل الهه بگذرم.شاید اگه نمیرفتم دیگه همچین فرصتی گیرم نمیومد.
رفتم دور میدونی که قرار بود از اونجا با اتوبوس بره سوارش کردم و با کلی ذوق و شوق ب سمت شهرشون همسفر شدیم.همون اول راه از اولین مجتمع بین راهی یکم آب و نوشیدنی و خوراکی گرفتم که تو راه بخوریم وآگه رفتیم بیابون گشنه نمونیم.زیر چشمی نگاش میکردم و کیرم حسابی شق شده بود و فقط تو ذهنم داشتم پوزیشن های مختلف سکسمون تصور میکردم و گهگاهی با لمس دستاش و رون پاهاش سعی میکردم اونم تحریک کنم و الهه هم خوشش میومد و کلی برام عشوه میومد.
چون مسیر اصلیمون زیاد طولانی نبود مستقیم رفتم سر اصل مطلب و بهش گفتم خوشکل خانم الان بهترین وقت واسه یه سکس توپ و دیدن کویره و یجور مامانتو بپیچون تا از مسیر بیراهه ببرمت کویر و یکی دوساعت بتونیم اونجا باشیم و بعد ببرم برسونمت.یکم باهم فکر کردیم و الهه گفت تنها راهش راضی کردن خاله نرگسمه که بهش بگم کل داستان و اونم مامانمو بپیچونه.خاله نرگس الهه چون اختلاف سنی کمی با الهه داشت با هم خیلی رفیق بودن و هوای همو داشتن ولی بازم به سختی راضی شد و با کلی خواهش و تمنا و شرط و شروط قبول کرد که دو سه ساعت مامان الهه رو بپیچونه تا ما بریم کویر،البته که راجع به سکس حرفی نزد بهش الهه ولی خب خالش هم خر نبود و میدونست قضیه از چه قراره ولی بروش نیاورد.
با کلی ذوق و شوق و کیر شق شده رسیدیم اول جاده خاکی و مسیر میانبر،بعد از کم کردن باد لاستیکا برای رانندگی بهتر و ایمن تر توی جاده خاکی گازشو گرفتم و سیستم زیاد کردم و الهه چند تا آهنگای مورد علاقشو گذاشت و مشغول همخوانی با اهنگ شدیم،انقدر حشری شده بودم که میخواستم همونجا پشت فرمون بکنمش واسه همین شروع کردم به دستمالی کردن بدن الهه و لاس زدن و تحریک کردنش.ازش خواستم بخوابه و سرشو بزاره روی رون پام و اونم از خدا خواسته انجامش داد،دستم بردم لای موهای کوتاهش و یکم سرشو مالیدم و کم کم دستم بردم سمت سینه های سایز ۷۰ و سفتش و از رو لباس براش میمالیدم،الهه لبخندی به لب داشت و چشاشو بسته بود و به موزیکی که پخش میشد گوش میداد.منم یه چشمم به جاده و یه دستم به فرمون و دست دیگم رو سینه های خوش فرم و سکسی الهه جون بازی میکرد.کم کم دستم بردم زیر لباسش و از زیر سوتین تن نرم و لطیف شو لمس کردم و نوک سینه هاشو آروم آروم با انگشتام میمالوندم.یه حس شهوت و هیجان و ترس ناشی از تنهایی تو بیابون بینمون موج میزد.الهه چون اولین بارش بود و شناختی از اون منطقه و بیابون نداشت استرسش از من بیشتر بود و همین باعث شده بود زودتر حشرش بالا بزنه و یکم لرزش بدنش زیاد شده بود و من کاملا حسش میکردم.
دیگه کاملا وا داده بود و مثل موم تو دستم بود،ازش خواستم دکمه شلوارشو باز کنه تا بتونم دستمو ببرم تو شرتش و کصشو براش بمالم و با کمی خجالت و عشوه گری انجامش داد و سریع دستمو بردم تو شرت صورتیش و کس خیس و داغشو لمس کردم و شروع به مالیدنش کردم.
از شدت شهوت پاهاش حسابی از هم باز کرد و حرکت انگشتم لای کصش راحتتر شد و حسابی داشت لذت میبرد که یهو دیدم سرشو از رو پام اورد بالا و کیرمو از رو شلوار لمس کرد و شروع به مالیدن کرد.کیرم تو بزرگترین حالت ممکنش بود و از پیشابم خیس خیس شده بود جلو شلوارم.بدون اینکه بهش حرفی بزنم کمربند و دکمه شلوارم باز کرد و کیرم از شرتم در اورد و شروع به ساک زدن کرد و با ولع خاصی کیرمو حسابی ساک میزد.بخاطر چاله چوله های بیابون و رانندگی پرسرعت من گهگاهی هم دندون میزد ولی واقعا ارزششو داشت و حسابی حال میکردم.تو همین وضعیت خودمون رسوندیم به اولین تپه های شنی زیبا و بکر کویر و ماشین تو حالت دو دیفرانسیل قراردادمو شروع کردم تپه هارو بالا رفتن تا یه لوکیشن خلوت و دور از جاده خاکی پیدا کنم که اگه کسی هم رد شد متوجه حضور ما نشه.گرچه وسط هفته بود و بجز چندتا کامیون حمل نمک که از رو معدن نمک جابجا میکردن هیچکس تو اون منطقه بزرگ و بی انتهای کویری نبود.
زیر انداز و چادر و از عقب ماشین دراوردم و سریع چادر برپا کردم و بعد از گرفتن چندتا عکس یادگاری و خوردن خوراکیا الهه رو بغل کردم و بردمش داخل چادر و خودمو انداختم تو بغلش و لبام رو لباش قفل شد و دو سه دقیقه ایی لبای همدیگرو خوردیم.اون لحظه و توی اون منطقه و شرایط خاصی که داشتیم همراه با استرس و هیجان تلفیقی از شهوت و لذت یه حس فوق العاده و شیرین برای جفتمون داشت.لحظه ایی بود که قرار بود بهترین و بزرگترین لذت دنیارو با دختری که چند وقتی بود حسابی تو کف سکس باهاش بودم رو تجربه کنم.دلم میخواست بیشترین لذت الهه ببره و یه خاطره شیرین تو ذهنش از من و کویر داشته باشه.
بعد از لب بازی سریع شروع به کندن لباساش شدم و وقتی بدن سفید و لطیفشو لخت دیدم مات تماشاش شدم.انصافا که یه تیکه گوشت ناب بود و بدن سکسی و تحریک کننده ایی داشت.لباسای خودمم در اوردم و افتادم روش و شروع کردم به خوردن گردنش و مالیدن سینه هاش اونم دستای کوچولوشو دور کیرم حلقه زده بود برام آروم آروم میمالید و گاهی که چشماش به کیرم میفتاد برق چشاش دیدنی بود.
طبق عادتم نوک سینه هاشو گاز گاز میکردم و نوبتی سینه هاشو میمالیدم و میخوردم.هر دو دستم رو بدن الهه مشغول نوازش و مالش و تحریک کردنش بود و مست عطر تنش شده بودم و قربون صدقش میرفتم و حرفای سکسی براش میزدم.با خیال راحت و صدای نسبتا بلندی آه و ناله میکرد و از شدت شهوت بدنشو پیچ و تاب میداد و لحظه به لحظه دیوونه ترم میکرد.هم دوست داشتم زودتر کیرمو تو کس و کونش فرو کنم و هم دلم میخواست حسابی بمالمش و تحریکش کنم تا وقت بیشتری رو برای لذت بردن داشته باشیم.یه ربعی از این وضعیت گذشته بود که سرمو بردم وسط پاهاش و بی مقدمه و با ولع بجون کصش افتادم و شروع کردم خوردن و لیسیدن کصش و همزمان انگشتم رو سوراخ کونش بازی میکرد.باسن نسبتا گرد و برجسته ایی داشت و منم که دیوانه کون هستم همیشه ولی تو سکس چتها گفته بود از کون بهم نمیده و تو فکر راهی بودم که حتما از کون بکنمش ولی اصلا دلم نمیخواست بدون رضایت خودش باشه چون دوست نداشتم این همه لذت کوفتش بشه.
یکم که کصشو لیسیدم بلند شدم و خودمو رسوندم بالاسرش و کیرمو گذاشتم رو لباش و بهش گفتم برام بخور خیسش کن که دیگه وقت کردن و گاییدن کس خوشگل و تنگته،بدون معطلی کیرمو تو دهنش کردم و خودم تو دهنش عقب جلو میکردم و گاهی تا ته فرو میکردم تا اوق بزنه و چند باری تکرار کردم و بعد در اوردم و رفتم وسط پاهاش کیرمو مالیدم رو کصش و الهه با ناله ها و پیچ و تاب بدنش بهم فهموند که دیگه طاقتش تموم شده و دوست داره زودتر بکنمش.
هردومون چند ماهی از آخرین سکسمون می گذشت و تو اوج شهوت بودیم،کیرمو تا نصفه فرو کردم تو کصش و تنگی و داغی کصشو قشنگ حس میکردم،یه جیغ ارومی کشید و با دستش شکممو فشار داد که بیشتر فرو نره کیرم و منم همونجا استپ کردم و سرمو خم کردم رو صورتش و شروع به خوردن لبای همدیگه کردیم تا یکم کصش جاباز کرد و آروم تا خایه فرو کردم توش و شروع به عقب جلو کردن کردم یکمی ادامه دادم و ناله های از سر شهوتش زیادتر شده بود و قربون صدقه رفتن منم بیشتر دیگه کم کم اوج گرفتیم و سرعتمو بیشتر کردم و اونم ازم میخواست که تندتر و محکم ترش کنم و تا میتونم جرش بدم.پاهاشو آوردم بالا و گذاشتم رو شونه هام و تلمبه هامو منظم تر و محکم تر میکوبیدم جوریکه اگه زیرمون ماسه های نرم کویر نبود قطعا کمرش دردمیگرفت.همزمان سینه هاشو میمالوندم و تلمبه هامو بیشتر کردم که الهه سروصداش و ناله هاش بیشتر از حد معمول شد و یه حالت خاصی پیدا کرد و یهو ساکت شد که متوجه شدم ارضا شده و چشماشو بسته و نفس نفس میزنه ولی من تلمبه هامو قطع نکردم و ادامه دادم یکم و بعد پاهاشو آوردم پایین و همونجور که کیرم تو کصش بود خابیدم روش و بغلش کردم و یه لب ازش گرفتم،یکم نگاش کردم جلوی موهاش تو صورتش پخش شده بود و صورتش سرخ شده بود چشماشو باز کرد و لبخند رضایتی رو لباش نشست و باهمون لبخند ازم تشکر کرد.دیدن لبخند رضایتش برام خیلی باارزش بود و احساس غرور میکردم که تونستم یه حال اساسی بهش بدم و نشونه اینبود که وظیفمو درمقابل پارتنرم درست انجام دادم.
از روش بلند شدم و بطری آب براش باز کردم و دادم خورد و بعدش خودمم خوردم و کنارش دراز کشیدم تا یه نفسی چاق کنیم و بریم برای پوزیشنای بعدی.بعد از تجدید قوا اومد سراغ کیر نیمه شق شده منو شروع به ساک زدن کرد برام و دوباره جفتمون به اوج حشریت رسیدیم.
اینبار به حالت داگی شد و از پشت گذاشتم تو کس خیسش و تو اون حالت دوباره کصش تنگ شده بود و تلمبه میزدم و کون خوشگلش که دیوونم کرده بود لمس میکردم و گاهی اسپنک میزدم بهش.بعد از چند دقیقه تو همون حالت خوابوندمش رو شکم و نشستم روی رونهاش و یکم سوراخ کونشو با ژل لوبریکانت مالیدم و انگشتمو همراه ژل فرو کردم تو کونش،بهم گفت مگه نگفتم بهت کون نمیدم چرا ژل میزنی پس؟؟گفتم آخه قربونت برم توکه میدونی من عاشق کونتم چرا میخوای منو از این لذت محروم کنی؟بخدا بهت قول میدم آروم بکنم و اگه اذیت شدی ادامه ندم،خلاصه انقد براش زبون ریختم و اطمینانشو جلب کردم تا رضایت داد ولی شرط گذاشت تا یبار دیگه بتونم ارضاش کنم بعد از کون بکنمش و منم که ازخداخاسته قبول کردم.
بعد از مالیدن کص و کونش یکم ژل به سر کیرم زدم و از پشت گذاشتم تو کصش و یکم عقب جلو کردم و کامل خوابیدم روش و تند و محکم تلمبه میزدم.صدای برخورد بدنم با کون قلمبش تو چادر میپیچید و نرمی کون ژله ایش زیرم حس فوق العاده ایی میداد و باعث میشد با انگیزه تر و محکمتر بکنمش،همزمان با تلمبه زدن یه دستمو رسونده بودم به ممه هاش و میمالوندم براش و با لبام گردن و گوششو میخوردم و زبون میزدم از پشت.انقدر تند و محکم میکردم کصشو که از نفس افتاده بودم ولی چون باید ارضاش میکردم نمیخواستم کم بیارم و چند دقیقه ایی کردمش تا بالاخره ارضا شد و به حالت بیهوش ولی نفس زنان چسبید به زمین و دستاش کنارش باز و رها شده بود.اینبار کاملا خیسی و داغی کصشو باکیرم حس میکردم و انگار عضلات واژنش در حال نبض زدن بود و حس میکردم یکی کیرمو داره فشار میده انگار.بی معطلی دوباره دست به لوبریکانت شدم و سوراخ تنگ و تیره رنگ کونشو با ژل چرب کردم و انگشت وسطمو تا نیمه تو سوراخش عقب جلو میکردم تا قشنگ آماده کردن بشه و درد کمتری داشته باشه.سر کیرمو هم ژل زدمو تو همون حالتی که رو شکم خوابیده بود نازنین کیرمو گذاشتم دم سوراخشو بهش گفتم خودتو شل کن بذار سر کیرم فرو بره توش و هروقت که خودت اوکی دادی بقیشو فرو میکنم که اذیت نشی.استرس داشت و هی خواهش میکرد که یوقت همشو یهو فرو نکنم تو کونش که جر بخوره ولی نمیدونست که من کثافت تر از این حرفام.خخخخ
با یکم فشار سر کیرمو فرستادم تو کونش و تا ختنه گاه فرو کردم و نگه داشتم که یه جیغ کوتاهی کشید و یکم نفسشو حبس کرد و چنگی به بالش زیر سرش زد و دوباره نفسهاشو از سر گرفت ولی این بار شمرده تر و بلندتر،اقایون میدونن این لحظه ایی که یه دختر ازکون میکنی و طرف مقابلت زیر کیرت دست و پا میزنه و یه جورایی تکون اضافه هم نمیتونه بخوره چه حس غرور و قدرتی بهشون دست میده و منم اون لحظه همین حسو همراه شهوتی بی نهایت داشتم تجربه میکردم ولی با همه این اوصاف دوست نداشتم الهه همین اول از کون دادن اذیت بشه.دو دقیقه مکث کردم و سعی کردم تواین زمان با مالیدن سینه هاش سرگرم و تحریکش کنم تا قشنگ سوراخش جا باز کنه و بعد آروم آروم تا ته کیرم فرو کردم تو کونش که دوباره چنگ زدنای الهه به بالش باعث شد مجددا مکث کنم،آروم دراز کشیدم رو تن نرم و کون ژله ایش و در گوشش قربون صدقش میرفتم و ممه هاشو میمالیدم و لاله گوششو میخوردم تا یکم اروم تر شد دوباره و شروع به عقب و جلو کردن کیرم تو کونش شدم ناله های الهه هم همزمان شروع شد،دیگه تو مرز انفجار بودم و تا اینجای سکس خیلی تحمل کرده بودم انصافا کیر و کمرم خیلی در حقم لطف کردن اون روز و باعث شدن همونجور که میخواستم سکس کنم.کم کم الهه داشت لذت میبرد از کون دادن بهم و قربون صدقه کیرم میرفت و منم سرعتمو بیشتر کردم و از تنگی کون و شنیدن صدای شالاپ شلوپ برخورد بدنم با کون الهه لذت میبردم که یهو حس کردم دریایی از آب منی از سر کیرم داره بافشار زیاد فوران میکنه بیرون و چون دوست داشتم توی کونش ارضا بشم تلمبه هامو قطع نکردم و ادامه دادم تا کاملا ارضا شدم و حجم آب زیادی ازم داخل کون الهه خالی شد و کیرم تو کونش دل دل میزد و تمام انرژی و قدرت و شهوتم همزمان خالی شد و همونجور بیحال خابیدم رو کمر الهه و نفس نفس زدم.
دو دقیقه ایی بدون کلامی حرف خوابیده بودم رو الهه و حتی کیرمو هم از داخلش درنیاورده بودم فقط چون ارضاشده بودم یکم حجم کیرم کمترشده بود ولی هنوز نزدیک نصفش داخلش بود و کمی آب منی از بغل سوراخش بیرون زده بود.الهه گفت خسته نباشی آقااااا نمیخوای بلند شی از روم؟؟کمرم خورد شد بابا پاشو دستمال کاغذی بده بهم تا این همه آبی که خالی کردی توم نریخته بیرون و بعد یه لبخندی زدیم و از روش بلند شدم و کیرمو کامل کشیدم بیرون و دیدم کلی آبم از کونش سرازیر شد بسمت کصش،سریع دستمال کاغذی برداشتم و گذاشتم رو سوراخشو کمکش کردم خودشو تمیز کرد و لباسامون پوشیدیم و نفسی چاق کردیم و چادر و زیر انداز جمع کردیم و سوار ماشین شدیم تا برگردیم.الهه گوشیشو چک کرد دید خالش چند بار زنگ زده و پیام داده و نگرانشه بخاطر همین سریع زنگ زد به خالش و یکم صحبت کرد و گفت حدود ۱ ساعت دیگه میرسم پیشت.
تو جاده خاکی تا برسیم به اولین روستا یکم باهم حرف زدیم و هردو سرخوش و سرمست از یه سکس لذتبخش و بی نظیر با هم گپ زدیم و چندتا عکس یادگاری سلفی هم گرفتیم تا رسیدیم به خونه خاله نرگس الهه جون و با یه بوسه بر لباش از همدیگه خدافظی کردیم.
خوشبختانه یا متاسفانه اون آخرین باری بود که الهه رو دیدم و دیگه هیچوقت نتونستم حتی باهاش تلفنی صحبت کنم چون اون تایمی که مشغول سکس شده بودیم و خالش زنگ زده بود به الهه و جواب نداده بود نگرانش شده بود و قضیه رو برا مادر الهه تعریف کرده بود و مادرش نذاشت دیگه با من ارتباط بگیره.فردای اون روز مادرش بمن زنگ زد و اول تهدیدم کرد بعد قرار حضوری گذاشت و اومد تو ماشین یه ساعتی حرف زدیم و مجبورشدم قسم دروغ بخورم که با دخترش سکس نداشتم تا بیخیال بشه بره،وگرنه معلوم نبود چه داستانی برام میخواست درست کنه.
البته که سکس و رابطه من و اون دختر بخودمون مربوط بود و با میل و علاقه خودمون تن به این کار داده بودیم و هیچ زور و تجاوز و ناراحتی در کار نبود و برعکس کلی رضایت و خاطره خوش ازش بجا موند برای هردومون.گاهی وقتا عکسای اون روز با الهه رو میبینم از ته قلبم دلم میخواد دوباره به آن روز برگردم و اون چند ساعتی که با الهه بودم دوباره زندگی کنم ولی حییییففففف که نمیشه.
دوستان عزیز ممنونم که تا اینجای این خاطره همراهم بودید و امیدوارم که لذت برده باشید.این دومین خاطره‌م بود که اینجا براتون نوشتم و اگه هرگونه ایرادی توی نوع بیان و نوشتار این خاطره هست ممنون میشم دوستانه بهم بگید تا بتونم تو خاطرات بعدی براتون جبران کنم.من این خاطره رو با علم به اینکه یک سری ادم بی شخصیت و بی خانواده و بی فرهنگ و جقی میان و فحاشی میکنن بهم نوشتم و از همینجا اعلام میکنم هیچ کدومشون به تخم چپم هم نیستن و برام اهمیتی ندارن.

ارادتمند شما:#مموش

نوشته: مموش


👍 13
👎 3
33501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

951553
2023-10-07 02:01:23 +0330 +0330

عه من فک میکردم بهترین جا برای افرود دریاس

0 ❤️

951646
2023-10-07 16:13:11 +0330 +0330

داشتان قشنگی بود مرسی از تو

1 ❤️

951821
2023-10-08 17:07:59 +0330 +0330

تو همدیدی اینستا تور کویر و ای کص شعرا وایرال شده سریع یه کسشر اومدی اینجا تفت دادی رفتی

0 ❤️

951855
2023-10-08 23:53:19 +0330 +0330

خداشانس بده وقسمت ماهم بکنه

1 ❤️