برادر خواهر مفلوک (۲)

1401/08/07

...قسمت قبل

اون روز باشگاه نرفتیم و با سارا تا شب چرخیدیم ، رفتیم خرید و شام خوردیم ، خیلی گفتیم و خندیدیم ، دنیا واسم قشنگتر شده بود ، مزه غذا ها خوشمزه تر بود و لباسهای تو پاساژ خوش رنگتر از همیشه بودن ، بی صبرانه منتظر بودم فردا بشه تا دوباره با سیاوش برم بیرون ، رفتم خونه دیدم شاهین خونس ،

بدون اینکه بهم بگه اومده بود از سفر ، زودتر از موعد هم اومده بود ، ناخودآگاه یکم پکر شدم ،
شاهین: سلام انگار خوشحال نشدی از دیدنم ، من : نه توقع نداشتم امشب بیای یکم شکه شدم ، چرا زود اومدی،  شاهین : کارم انجام نشد و چند تا کار مهم داشتم که باید حتما میومدم انجام میدادم ، طرف عراقی با یه جا دیگه هم صحبت کرده اما مطمئنم مارو واسه عقد قرارداد انتخاب میکنه ، این سفر تو هم بیا باهم بریم ، من : حالا ببینیم چی میشه ، من با سارا هم باشگاهیم شام خوردم ، یه چی سفارش بده واسه خودت ، شاهین گفت منم شام خوردم ، یه خبر خوب دارم برات ، قراره شادی و سهراب برگردن ایران ، زنگ زده که یکی دو هفته دیگه میان پیشمون، گفتم که واسه من خبر خوبی نبود واسه تو خوبه ، گفت که اینا دیگه برنمیگردن ایران ، احتمالا این آخرین بار باشه که میان ایران گفتم ایشالا همینطور باشه ، گفت مرجان چته تو چیزی شده چرا انقدر سگ شدی ، گفتم مرسی از ادبت، گفت فکر کنم به خاطر نداشتن سکسه ، بکنمت درست میشی ، گفتم از شانس بد پریودم ، به خاطر پریودی عصبی ام و حوصله آنال هم ندارم ، بعد پریودی جبران میکنم برات ، انگار دوست نداشتم دیگه با شاهین سکس کنم ،
شاهین گفت پس اینطور که معلومه باید سارا خانم رو دعوت کنی واسه شام بیاد خونمون و بعد رفت حموم .
با حرفای شاهین واقعی عصبی شدم ، اخه چرا شوهر من باید انقدر هول باشه ، خوب مرتیکه چند روز نکنی مگه میمیری ، تمام کارها و حرف های شاهین واسم بد به نظر می رسید و از اون طرف همه کارها و رفتارهای سیاوش برام جذاب و عالی بود . به خاطر دروغم مجبور شدم الکی نوار بزارم .

دو روزی سعی کردم جلو شاهین خودم رو تابلو نکنم ، رمز گوشیم رو عوض کردم و اگه با سیاوش پیام میدادیم بهم سریع پاک میکردم ، یک شب شاهین اومد خونه گفت وسایلت رو جمع کن صبح بریم تهران ، با عراقیه میخوام قرارداد ببندم ، قراره چند روزی هم مهمونش کنم ویلا یکی از دوستان ،
من : دفعه قبلی هرچی اصرار کردم بیام نبردیم حالا چی شده میخوای منو ببری ، شاهین :دفعه قبلی برنامه جور نبود ، جا و مکان درست حسابی هم نداشتیم ، این عراقیه هم نمی شناختم،  اما این دفعه بیای حتما بهت خوش میگذره ، من : اینطوری که تو میگی کس و کون من اشانتیون قرارداد با اون عراقیه است ، شاهین : اگر خودت دوست داشته باشی چرا که نه ، من : میدونم دفعه قبلی که رفتی خانم منشی جا منو پر کرده بود برات ، البته بهتره بگم براتون ، هم تو رو ساپورت میکرده هم آقای عراقی رو ، بهتره به منشی جونت زنگ بزنی این سفر هم بیاد سرویس بده بهتون .
من یک دستی زدم به شاهین و گرفت ، وقتی اینو شنید سرخ شد و عصبی گفت که من چون دوستت دارم میخوام از زندگی لذت ببری وگرنه واسه اون عراقی کسکش که زن زیاد هست ببرم ، گفتم فعلا که کسکش تویی که واسه یه قرارداد میخوای زنت رو زیر خواب یه عراقی کنی ، خیلی عصبی بودم و رفتم رو تخت دراز کشیدم ، شاهین نیومد پیشم و دیگه  حرفی نزدیم ، شب هم تو اتاق خوابمون نیومد و تو اتاق مهمون خوابید،

خوابم نمیبرد به سیاوش پیام دادم ، سلام چطوری
سیاوش : سلام خانوم خوشگله ، من خوبم تو خوبی ، دو روزیه تحویل نمیگیری ، من : دو روزی سرم شلوغ بود و آخر شب هم از خستگی میمردم،  سیاوش : خدانکنه ، نکنه عادت ماهانه شدی ، میگفتی که بیشتر نازت رو می کشیدم خوب ، میومدم ناز و نوازشت میکردم ،
یه لحظه بغض گرفتم و اشک از چشمام جاری شد ، شاهین همیشه وقتی می فهمید من پریود شدم رفتارش باهام بهتر که نمیشد ، بدتر هم میشد .
سیاوش نوشت : مرجان چیزی شده حالت خوبه ، من: خوبم فقط یکم دلم گرفته ، سیاوش : ای قربون اون دلت برم من ، فدات شم الان بیام بریم شبگردی همراه با آهنگ های مورد علاقه شما تا صبح که بریم کله پزی ، من : مگه کله پاچه دوس داری ، سیاوش : مهم علاقه من نیست که ، اصلا صبح یه املت برات تو دل طبیعت درست میکنم انگشتای منم بخوری ، من : جفتش خوبه چون کله هم دوست دارم ، حالا چرا انگشت های تورو ، سیاوش : چون خودم برات لقمه میگیرم خوب ، من : فکرش هم لذت بخش بود اما متاسفانه مامان بابام رو نمیتونم الان بپیچونم باید زودتر میگفتی ، ایشالا فردا شب تا صبح همین برنامه ، سیاوش : اگر وقتت آزاده فردا ساعت ۳ باید برم استخر رو آب کنم بیام دنبالت تا صبح در خدمتت باشم ، من : اگه واقعا پریود باشم ، باز هم بیام ؟ سیاوش : اگر پریود بودی شنا نمیکنیم فقط تو باقی قضایا خللی ایجاد نمیکنه ، من : یعنی این همه واسم وقت میزاری واسه سکس نبوده ، سیاوش : سکس هم خوبه اما اولویت چندمه ، اولویت اول رفاقت ماست چه با سکس چه بی سکس رفیقیم،  من : پس ببخشید دروغ گفتم که پریود نیستم ، امروز پریود شدم ، سیاوش: بهتر که پریودی شما در رکابتیم و کمی از سختی این دوره کم میکنیم برات ، فردا ساعت ۲ میام دنبالت ، من : باشه

صبح وقتی که خواب بودم شاهین رفته بود و منم تا ظهر خوابیدم،  صبحونه و ناهار رو یکی کردم و رفتم پارک نزدیک خونه مامانم و به سیاوش پیام دادم که کجام، سارا هم چند باری زنگ زد که جوابشو ندادم و یه پیام دادم نوشتم ببخشید کسالت دارم و پریود شدم باشگاه نمیام ، وقتی سوار ماشین سیاوش شدم ، دست هام رو گرفت و گفت به به امروز از قبل خوشگلتر شدی ، سر راه رفت یکم تنقلات و آجیل و میوه خرید گفت تقویت بشی تا خون از دست رفته ات برگرده ، از این همه توجه و احترام سیاوش داشت اشکم درمیومد و زوری خودم رو نگه داشتم .
رسیدیم باغ سیاوش رفت داخل و گفت یکم تو باغ بچرخ خسته شدی بیا داخل  ، یک ربعی تو باغ چرخیدم و رفتم داخل که تازه اب رو باز کرده بود و از یه لوله بزرگ آب داشت داخل استخر میریخت و شروع پر شدنش بود .
رفتم طبقه بالا که چند تا اتاق بود و روبرو یه بالکن بزرگ ، که سیاوش روی میز داشت وسایل پذیرایی میچید، بالکن نسبت به ساختمون خیلی بزرگ بود ، پر از درختچه و گل و گیاه بود ،
مانتو رو دراوردم نشستم نزدیک میز ، سیاوش برام یه شات مشروب ریخت و تعارف کرد که مشغول بشم ، گفتم قبل از اینکه مست بشم خدمتتون باید عرض کنم که پریود نیستم ، دوس داشتم یکم نازم رو بکشی و میخواستم ببینم موقع پریودی چجوری برخورد میکنی باهام ، سیاوش با خنده و حالت شوخی گفت که نازت رو میکشم ، یجور بکشم که اشکت در بیاد تا دیگه به من دروغ نگی .
مشغول خوردن شدیم و نیم ساعتی گفتیم و خندیدیم ، مشروب کار خودش رو کرد و حسابی گر گرفتم ، گفتم چقدر گرم شد دارم آتش میگیرم و بعد لباس هامو دراوردم و با شورت و کرست نشستم ، سیاوش دستش رو دراز کرد سمتم و گفت بریم تو حجله تا با لوله آتش نشانیم آتشت رو خاموش کنم ، گوشیمو برداشتم و دستش رو گرفتم و به سمت اتاق رفتیم،

در باز شد و یه اتاق خوشگل روبروم ظاهر شد ، وسط یه تخت شبیه فیلم های انگلیسی بود که دور تخت توری و حریر بود تمام وسایل چوبی گرون قیمت و اکثرا آنتیک بودن ، گرامافون و رادیو قدیمی و ظروف عتیقه، وقتی رو تخت نشستم تازه سقف رو دیدم که یه آیینه بزرگ بالا تخت بود ، گفتم اخ اینجا چقدر  خوشگله ، دوست دارم تا ابد اینجا بمونم ، دستام رو دراز کردم و سیاوش رو به سمت خودم کشیدم ، کمربند رو باز کردم و کیرش رو از شرت و شلوارش بیرون کشیدم ، سیاوش مشغول لخت شدن شد و من مشغول ساک زدن کیرش ، هر دو که کامل لخت شدیم روی تخت شروع به لب گرفتن کردیم ،
گاهی به بالا سرم که نگاه میکردم ، صحنه های فیلم اورجینال سین برام تداعی میشد ، از همون زاویه دوربین خودم رو جای آنجلینا و سیاوش رو جای آنتونیو باندراس میدیدم ، دیدن سکس خودم حشرم رو چند برابر کرد ، سیاوش بعد از ده دقیقه عشق بازی فرو کرد تو کسم و مثل سگ تلمبه میزد ، گوشیم رو کنارم دیدم ، به سختی دوربین سلفیش رو آوردم و از کنار مشغول فیلم برداری شدم ، تمام بدنم و تخت از شدت ضربه های سیاوش میلرزید ، یکم چرخیدم و سرم رو از تخت اویزون کردم و دوربین رو در امتداد بدنم بالای سرم گرفتم ، سیاوش سرش رو بالا گرفت تا توی فیلم نیفته ، صحنه جذابی برای من بود ، سرم و سینه هام و تلمبه های سیاوش رو در یک راستا فیلم برداری میکردم ، نزدیک ارضا شدم استپ کردم و گوشیم رو انداختم زمین ، سیاوش که دید دارم میشم ، کله کیرش رو بزرگتر کرد و همزمان با ارضا من کشید بیرون و آبش رو ریخت روی بدنم ، لحظاتی بعد با دستمال آبش رو پاک کرد و تو آغوش گرفت منو و چشماشو بست ، منم چشمامو بستم یه خواب خرگوشی عالی رفتم ، با نوازش های سیاوش از خواب بیدار شدم ، ازش لب گرفتم گفتم بریم استخر ، گفت خیلی سرده چون تازه پر شده ، گفتم پس بریم دوش بگیریم، تو حموم همش دوس داشتم باهاش عشق بازی کنم ، دوس داشتم تا ابد با سیاوش  اونجا بمونم .
بعد از شام یه سکس رمانتیک کردیم و صبح زود رفتیم کله پزی و بعد منو رسوند نزدیک خونه ، گفت دو روزی میرم پیش خواهرم، اومدم افتخار بدین دوباره در رکابتون باشم ، گفتم دلم برات میشه ، زود برگرد و مراقب خودت باش ،
غروب رفتم باشگاه ، پری گفت از سیاوش خبری نشد ، گفتم من پیام ندادم اونم دیگه پیام نداد ، با سارا تنها شدم ، گفت چه خبرا ، گفتم سلامتی ، گفت مرجان جون منکه نمیخوام از دستت بگیرم این تحفه رو ، واسه من تابلو بود که به پری دروغ گفتی ، اما به من نگو دیگه، من خودم ختم روزگارم، اتفاقا خوشحال میشم با سیاوش باشی و حال پری گرفته بشه ،
گفتم امون بده خو ، اولا سلامتی بود ،دوما رو بزار بگم خو ، دوما دیروز با سیاوش بودم تا صبح امروز،  سارا گفت واسه من که فیلم گرفتی ، گفتم تو هم کشتی منو،  گرفتم اما واسه خودم گرفتم نه واسه تو ، ریختمش پیش فیلم قبلی ، دختر خوبی باشی نشونت میدم ، سارا گفت ایول ، خرتم اصلا .
فردا هم خبری از سیاوش نشد به شاهین زنگ زدم که کی میاد گفت دو سه روز دیگه پیشتم ،
به سیاوش زنگ زدم گفتم میخوام با خانواده بریم مشهد کی برمیگردی که قبلش ازت کام بگیرم ، گفت فردا بریم باغ .

فردا سیاوش اومد دنبالم و گفت آب استخر گرم شده و منتظر فرشته دریایی ، گفتم اخ هوس شنا کردم ، خیلی وقته نرفتم استخر بریم که میخوام انقدر خسته بشم از شنا و سکس تا بمیرم .

از بدو ورود لخت مادرزاد شدم و سریع پریدم تو استخر ، سیاوش رفت تشک و لوازم پذیرایی اورد نزدیک استخر و بعد اونم لخت شد پرید تو آب،  بعد از کلی آب بازی و شوخی کنار استخر گیرم انداخت و مشغول خوردنم شد ، حشرم چسبید به سقف گفتم بریم بیرون پاره ام کن .
خوابیدم رو تشک و سیاوش افتاد روم ، کیرش رو با تف لیز کرد و کرد تو کسم ، لبام رو حریصانه میخورد و وحشیانه تو کسم تلمبه میزد ، از لبام دل کند و گفت امروز کس و کونت رو یکی میکنم ، کشید بیرون و داگی کرد منو،  از پشت گذاشت تو کسم و مشغول گاییدنم شد ، گفت اوف چه صحنه ای ، گفتم با گوشیم یکم فیلم برام بگیر میرم مشهد نگاه کنم ، منم تو لذتت شریک بشم ، سیاوش کیفم رو کشید سمت خودش و با موبایلم مشغول فیلم گرفتن شد ، تو کسم تلمبه میزد،  انگشت شصتش رو آروم تو کونم میچرخوند ، حسابی که کونم رو انگشت کرد کیرش رو درآورد کرد تو سوراخ کونم ، دوس داشتم نهایت لذت رو ببره و واسش سنگ تموم بزارم،
با وجود اینکه درد داشتم گفتم ای قربون کیرت برم،  ای فدای اون آبت بشم ، خواست بیاد بگو بگردم آب حیاتت رو بخورم ، ای دورت بگردم،  تو فقط باش تا آخر عمرم کنیزتم،  هر روز فقط منو بگا ، سیاوش کشید بیرون و برگشتم دهنم رو تا جایی که میتونستم باز کردم و سیاوش یه کمر آب رو ریخت تو صورتم و تو دهنم، کاری که تا حالا واسه هیچ کس نکرده بودم رو واسه سیاوش کردم و تموم آبش رو قورت دادم ، سیاوش همچنان فیلم میگرفت و هیچی نمیگفت تا صداش تو فیلم نباشه ، گفتم سیاوش عاشقتم ، بی تو میمیرم ، دلم میخواد واست واقعی بمیرم ، سیاوش گوشی رو گذاشت رو کیفم و گفت وقت وقت کافونه است ، بیا بغلم .
نیم ساعتی دراز کشیدیم و سیاوش نوازشم کرد و با انگشتاش پوست سرم رو لمس میکرد و آروم میکشید تا انتهای موهام ، وسطش هم مو و لب و صورتم رو بوس میکرد ، راست میگفت واسه منم این چیزا از خود سکس لذت بخش تر شده بود ،
انرژیم که برگشت پریدم تو استخر و حسابی شنا کردم و کلی زیر آبی رفتم ،
وقتی میخواستیم برگردیم سیاوش خیلی رفت تو فکر و قیافه اش درهم شد ، دوبار گفتم چیزی شده چرا ناراحتی گفت هیچی موضوع کاریه ، درست میشه، 
شب چت ها رو پاک کردم و فیلم رو انتقال دادم تو فولدر سیستمی که تو گالری نیاد ، خیلی خسته بودم و گفتم فردا صبح میرم حموم ، یه خواب عمیق و خوب رفتم ، صبح با پیام سلام صبح بخیر سیاوش چشمام رو باز کردم ، نوشت خوب خوابیدی نوشتم عالی خوابیدم سکس دیروز خیلی چسبید ، نوشت برای منم عالی بود ، مرسی بابت لذتی که به زندگیم دادی ‌.
هی میزد تایپینگ،  منتظر میموندم که چی میخواد بگه اما آخرش ازم کوتاه تعریف میکرد ، منم کلی قربون صدقه اش رفتم و آخرش گفتم برم حموم فعلا ،
از حموم اومدم بیرون دیدم شاهین تو خونه است و خیلی قیافه اش درهمه ، یادم افتاد چت های صبح رو پاک نکردم اما گفتم رمزم رو که بلد نیست ، شاید رفته سر گوشیم دیده قفله ناراحت شده ،
شاهین گفت سهراب و شادی رسیدن میخوام برم دنبالشون ، هر چی میخوای بگو بگیرم واسه خونه ، گفتم اه کی اینا میرن خارج دیگه برنگردن ، شاهین گفت شاید آخرین بار باشه میان ، این یه بار هم تحمل کن ، گفتم این یه بار رو تو تحمل کن وقتی اومدن با سر نرو تو کس شادی ، مثل دو تا خانواده باهم برخورد کنیم نه مثل هرزه ها و جنده ها ، هی اون گفت من گفتم ، انقدر بحث و دعوا کردیم که آخرش شاهین در رو با عصبانیت کوبید بهم و رفت بیرون خونه .

پیام دادم سیاوش نوشتم داریم جمع و جور میکنیم بریم مشهد نوشت به سلامتی، نوشتم چند روز نیستم شیطون نشی بری با کس دیگه ای رفیق بشی ، نوشت قول نمیدم ، نوشتم میدونم که نمیری تو شخصیتت خیلی بالاتر از این حرف هاست که من بخوام چیزی رو بهت بگم ،نوشت تو بیشتر با کدوم بُعد شخصیت من حال میکنی ، نوشتم من شیفته مردانگیتم ، تو مثل خیلی از مردای دیگه نیستی که بیغیرت باشی و من رو فقط واسه خودت میخوای ، نوشت خوب همه مردها اینطورین، چیز خارق العاده ای نیست این قضیه ، نوشتم نه اینطوریا هم نیس ، مثلا شوهر سابقم اینطوری نبود ، روی من غیرت نداشت ، نوشت حالا که خوشت میاد ، باید خدمتتون عرض کنم ، با اینکه دیروز متوجه شدم تو دوس پسر دیگه هم داری چیزی بهت نگفتم ، پس منم بیغیرتم .نوشتم من دوس پسر دیگه ای ندارم ، چیو میگی تو  ، نوشت دیروز تو استخر وقتی داشتی زیر آبی میرفتی گوشیت تو کیفت زنگ میخورد ، عکس یه مرد روی صفحه بود که زیرش نوشته شده بود my love ,
یهو شک بهم وارد شد ، نمیتونستم درست فکر کنم ، نمیتونستم ذهنم رو متمرکز کنم ، سریع خودمو لو دادم و نوشتم میخواستم زودتر بهت بگم ، من هنوز از شوهرم طلاق نگرفتم ، دیدی که یه هفته است خونه مادرم زندگی میکنم ، دنبال کارای طلاق هستم ، بزودی ازش جدا میشم ،
نوشت لعنت بهت چرا از اول اینو نگفتی ، من جدا از اینکه از دروغ متنفرم ، دنیا رو بهم بدن حاضر نیستم با زن شوهر دار رابطه داشته باشم ، برو دنبال زندگیت ، ایشالا که زندگیت درست بشه و طلاق هم نگیرید .
انقدر پیام دادم و خایه مالیشو کردم که از دستش ندم اما اون انگار یهو شد یه آدم دیگه انقدر اعصابم بهم ریخت و نفهمیدم چی بهش میگم که یهو به خودم اومدم دیدم بهش گفتم که شاهین الان باهامه و مسافرت بوده این مدت،  بعد از اینکه سیاوش اینو فهمید دیگه جوابم رو نداد .

داشتم پیام های بی نتیجه به سیاوش میدادم که شاهین با سهراب و شادی وارد شدن ، خیلی تحویلشون نگرفتم و به شاهین گفتم سفارش غذا بده ، شادی تو هر فرصتی سعی میکرد سر صحبت رو باهام باز کنه و هی رو مخم میرفت ، کم مونده بود گریه ام بگیره ، از اون سمت سیاوش رو از دست دادم از این ور معشوقه شوهرم جلوم وایساده بود و هی گوه میخورد .

ناهار رو خوردیم و یکم سعی کردم عادی باشم ، و زدم به بیخیالی ، شاهین ورق اورد و گفت حکم بازی کنیم ، زوج ما و زوج شما ، سهراب گفت شرطی بازی کنیم ، سر چی، گفتم سر شام رستوران شاطراصغر ، سهراب گفت من شام رو از الان باختم و شام رستوران شاطراصغر مهمون من ، سر لباسامون . شاهین گفت قبوله ، شادی هم تایید کرد ،
میدونستم آخر این بازی باید به سهراب کس و کون بدم و شاهین هول هم میفته رو شادی ، غم دنیا اومد سراغم ، همش سیاوش میومد جلو چشمام .
شادی اولین نفر سینه هاشو انداخت بیرون ، بعد شاهین کامل لخت شد ، معلوم بود از قصد اشتباه میاد که ببازیم تا من لخت بشم ، بعد شادی و سهراب با یک شورت نشستن و شاهین هم با کیر راست شده بازی رو ادامه داد ، داشتم منفجر میشدم یاد این افتادم چند روز پیش هر کاری کردم شاهین برام راست نکرد اما اینجا با دیدن شادی کیرش شده مثل باتوم، یه دست باختیم و سهراب زوری تیشرتم رو درآورد،
شاهین کفریم کرد ، انقدر اشتباه میومد تا من رو لخت کنه که تابلو شده بود ، دست بعدی زوری شلوارم رو درآوردن و دست بعدی که همه خال سرا دست ما بود شاهین نگذاشت کت بشن و سهراب از کیرش رو نمایی کرد ، هی کیرش رو روی هوا تکون میداد و من بی اعتنا بودم ، آخرین دست من هیچی نداشتم و شاهین هم همش دولو سلو میومد ، فهمیدم که میخوان کت کنن که منم لخت کنن ، اومدم در برم گرفتنم و لختم کردن ، سهراب با زبون افتاد به جون کسم ، گفتم اینا ول کن نیستن بزار کارشون رو کنن ، چشامو بستم ، وقتی چشامو باز کردم دیدم کس لیس اعظم افتاده روی شادی و مثل یه تشنه عطشان داره آب کس شادی رو هورت میکشه ، یهو کیر سهراب اومد جلو صورتم ، حالم از خودم و شاهین بهم می خورد،  دلم میخواست تنها باشم و به حال خودم زار زار گریه کنم ،  لباس هامو گرفتم دستم ،گفتم شما مشغول باشید، امروز حسش نیس ، ببخشید ، رفتم تو اتاقم و حسابی گریه کردم.
فکر میکردم چند روزی شادی و سهراب خونمون هستن اما رفتن خونه پدری شاهین و از شرشون راحت شدم ، با شاهین هم نیمچه قهری کردم ، سر هول شادی بودنش .
چند روز به سیاوش پیام ندادم اما طاقت نیاوردم و یروز پیام دادم ، سلام سیاوش جان خوبی،  جوابم رو داد و در کمال احترام برام آرزوی خوشبختی کرد و آب پاکی رو ریخت روی دستم ، دیدم هرچی بیشتر خوار و خفیف بشم بیشتر ازش رونده میشم ، تصمیم گرفتم برگردم به زندگی عادی،

ادامه...

نوشته: سیاوش


👍 29
👎 1
47701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900682
2022-10-29 00:34:15 +0330 +0330

داستان داره جالب میشه ، دلم برای مرجان سوخت
یه نکته آموزشی برای مردایی مثل من داشت برای زمان پریودی همسر و نحوه برخورد هر چند بلد بودم ولی تذکر و نکته خوبی بود .
کلا مخالف مشروباتم
انشالله که قسمت بعد طلاق گرفتی و به سیاوش برسی
داستانت کوتاه بود اینسری بنظرم باید طولانی تر می شد ‌‌.
موفق باشی

3 ❤️

900700
2022-10-29 02:46:38 +0330 +0330

داستان خوب و قشنگی هستش بنویس زودتر بقیه ش

1 ❤️

900702
2022-10-29 03:09:49 +0330 +0330

نکته جالبش اینجاست که این داستان یجورایی اسپین آفه و بعضی از خوانندگان این رو نمیدونن و منتظر ادامه و مشخص شدن تکلیف کارکتر های قصه ان و،من و خیلیای دیگه که این داستان رو از زاویه ی دیگه کامل خوندیم هم با این حال دنبال میکنیم که نشون از روایت جذاب شماست.
خسته نباشید👏

2 ❤️

900737
2022-10-29 11:14:11 +0330 +0330

من نمیفهمم تو به همه کص میدادی بعد از هول شادی بودنه ، شاهین گله میکنی ؟ شیشه میزنی ؟

1 ❤️

900838
2022-10-30 09:18:11 +0330 +0330

Tony 🌹🙏
این داستان مرتبط با داستان برادر خواهر دیوث هست ، شاید بعضی از وقایع داستان رو تو قسمت جدید نگم و باید داستان قبلی رو خونده باشین تا متوجه بشین چی شده ،
از همه دوستان که وقت گذاشتن خوندن ، نظر دادن ، لایک کردن ممنونم

1 ❤️

900988
2022-11-01 00:37:39 +0330 +0330

سلام دوستان
داستان خوبی هست و اونایی که قسمت های قبل دنبال کردن بهتر درک میکنن موضوع رو و به جذابیت داستان کمک می‌کنه و رغبت بیشتری واسه دنبال کردن
داستان بعد اون ماجرا می‌تونه زیبا و جذاب باشه واسه مخاطب سعی کن بیشتر به اون بعد بپردازی دمتم گرم

1 ❤️

901006
2022-11-01 01:31:42 +0330 +0330

لعنت بهت چرا اینقدر دیر انتشار میدی
از بس جذاب و روان شخصیات هارو توضیح میدی عاشق نوشتنت شدم

1 ❤️

901085
2022-11-01 14:47:16 +0330 +0330

قسمت سوم رو فرستادم
وسط قسمت سوم آخر داستان قبله و داستان جدیدی شروع میشه

0 ❤️

901551
2022-11-05 03:56:50 +0330 +0330

خیلی عالی بود دوست عزیز مرسی از داستان های جالبت

2 ❤️

902975
2022-11-15 21:04:59 +0330 +0330

بعد از مدت های بسیار داستانی دیدم که بخاطرش تو شهوانی ثبت نام کردم ایول خیلی خوب بود اصلا بخشای سکسیشو زیاد نخوندم خیلی داستانش جذاب بود🍎🌳

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها