ماجرای دادن زنم

1402/09/17

سلام اسم من مهدی هست و ۳۶ ساله هستم . ماجرا که مینویسم یه مربوط به سال گذشته است . من تا ۳۰ سالگی موفق نشدم ازدواج کنم چون مشغول تحصیلات تکمیلی و آکادمیک و سربازی و پیدا کردن شغل متناسب و مهیا کردن سرمایه برای زندگی مشترک و… بودم و حقیقت اهل هیچ کار خلافی نبودم و نیستم و قبلا فقط دو سه تا دختر داشتم در حد دوستی ساده اونم کاری نه دوست صمیمی در طول عمرم و بقول معروف سرم تو لاک خودم بود و فکر پیشرفت و ترقی بودم چون از نظر وضع مالی خانوادگی پدری جزو طبقه ضعیف بودیم… بگذریم و اصلش را بگم براتون : از طریق یه فامیل با خانمی به اسم سودابه آشنا شدیم و به روش کاملا سنتی با اطلاع بزرگترای دو طرف ازدواج کردیم و اوایل ازدواج حس خوبی به سودابه داشتم اما به مرور حس کردم انگار وصله هم نیستیم و خیلی اختلاف سلیقه داریم … . مشاوره و دخالت دیگران و راهکار هاشون باعث شد تصمیم بگیریم بچه دار بشیم و صاحب یه پسر شدیم . خب نتیجه تجویز دیگران چندان موثر واقع نشد و یه جورایی فقط تحملش میکردم چون مادر بچه مون بود اما حتی سر انتخاب لباس و کوچکترین موضوع ما کاملا متضاد هم فکر می‌کردیم. گذشت تا یه روز یکی از همسایه ها که فضول محله هم هست موقع خرید از سوپر مارکت منو دید و گفت فلانی لطفا به این فامیلاتون بگو ماشین شون را جلو خونه ما پارک نکنن و آدرس داد که فلان ماشین (رانا مشکی) و من گفتم کی و کجا؟ آدرس داد و تاریخ و شک کردم که غیر مستقیم داره میگه وقتی نیستی کسی میره خونتون و میاد و از نوع حرف زدنش و آمار که میداد متوجه شدم ما چنین آشنایی نداریم . بهش گفتم چشم و من می‌سپارم کسی از آشناها که میان خونه ما ماشین جلو خونه شما پارک نکنن و رفتم توی فکر و یکی دو روز فکر کردم که چه کنم و رفتم از یکی از کسبه سر کوچه خواهش کردم و بهونه اینکه یکی اومده آیفون ما را دزدیده و میشه فیلم دوربین مدار بسته کوچه را ببینم اجازه گرفتم و همونجا توی مغازه طرف از روی دی وی آر فیلم اون روز و تاریخی که همسایه فضول ما آمار داده بود را آوردم و دیدم ولی کیفیت دوربین خوب نبود اما حرفش بهم اثبات شد و دیدم یکی با اون مشخصات هست و رفت داخل خونه ما و بعد تشکر کردم و فکر این شدم که چطور ثابت کنم که سودابه دنبال حال خودشه و با وکیل مشورت کردم و گفت فیلم و شاهد مرد میخواد حین انجام کار و با مشاور حرف زدم و… ولی خیلی ذهنم درگیر بود و دوست‌ نداشتم زندگیم از هم با بی آبرویی بپاشه و همه ش باید کار به پلیس و دادگاه و بعدش داستان مجازات و… میکشید و دلم رسوایی برای زنم و بچه م نمی‌خواست. خیلی روزا حوالی اون ساعت که همسایه مون گفته بود میومدم سر میزدم اطراف خونه و میرفتم وقتی ماشین که گفته بود را نمیدیدم . حدود ۴۰ روز بعد تصادفی رمز گوشی سودابه را وقتی حمام بود زدم و فقط یه پیام را دیدم از طرف که نوشته بود " شب بخیر عزیزم" و سعی می‌کردم از طریق کنترل رفتار و گوشی سودابه بفهمم که
چه موقع با طرف قرار داره و گاهی تصادفی چند تا پیام‌ها را از گوشی میدیدم که بهم داده بودن و یواش یواش پی بردم بهم علاقه دارن و اسم طرف نیما است و متاهل هست و اونم بچه داره و کوچکترین فرصت که پیش میومد گوشی سودابه را چک میکردم ( وقت دستشویی حمام یا خواب یا شارژ گوشی یا وقتی دستش به بچه و کارای خونه بند بود) و کم کم متوجه شدم انگار که سودابه هم دل خوشی نداره از زندگی و اونم ناراضی هست ولی چیزی به رو نمیاوردم . حالت سختی بود و عالم عجیبی از طرفی بیزار بودم از کارش از طرفی حرف دلش را که به طرف میگفت می‌فهمیدم حال و روز اونم خوش نیست . بالاخره یه روز وقتی سودابه بچه را برده بود حمام دوستش نیما پیام داد باشه عزیزم فردا صبح ساعت ده و نیم میام پیشت . متوجه شدم فردا برنامه است و قرار خونه ماست و خودم را آماده کردم . صبح الکی بهونه کار رفتم بیرون و آروم برگشتم داخل و منتظر شدم . اول سودابه رفت بیرون با بچه و سپردن به مادرش و برگشت تنهایی خونه . خیلی با خودم کلنجار رفتم خیلی جنگیدم فکر کشتن و گیر انداختن و … همه فکری کردم ولی گفتم بزار حالا که من میدونم کل ماجرا چیه ببینم اینا چه فکری دارن . ساعت ۱۰ونیم آیفون را سودابه زد و درب باز شد و نیما رفت از پله ها بالا و رفت داخل پیش سودابه . سعی کردم خونسرد باشم سعی کردم شر بپا نکنم و فقط دنبال کنم قضیه در چه حدی هست . زمستون بود و هوا سرد بود . بعد از یه ربع یواش یواش از انباری که توش پنهان شده بودم اومدم بیرون و کفشام را در آوردم و آروم از پله ها رفتم بالا و گوشم را چسبوندم به در ورودی حال ولی صدایی نشنیدم . حدس زدم یا حمام باشن یا اتاق خواب و با نهایت ظرافت و یواش در ورودی را باز کردم که صدا نده و پاورچین رفتم داخل حال و متوجه شدم سودابه و نیما رفتن داخل اتاق خواب و اونجا یه موزیک خیلی رومانتیک و لایت با ولم کم از گوشی موبایل شون گذاشتن و مشغول عشق بازی هستن . آروم خودم را رسوندم پشت در اتاق خواب و گوش دادم که چه قربون صدقه ای میرن از همدیگه وچه ماچ بازی با صدا و آبدار و حرفای سکسی میزنن. خواستم برم داخل ولی بازم صبر کردم . یادم اومد با خودم احد کردم فقط صبر کنم تا همه چیز را بفهمم و بعد بتونم دقیق تفسیر کنم و تصمیم درستی بگیرم که پشیمون شدن بعدش اصلا سودی نداشت . از حرفاشون مشخص بود سودابه مشتاق تره و دلش رفته برای اینکه با نیما سکس کنن . سعی کردم از سوراخ قفل در اتاق داخل را نگاه کنم و تا حدود زیادی میدیدم که چیکار میکنن. سودابه با لباس خواب قرمزش که یه تکه یود و بدون سوتین و شورت کنار تخت بغل نیما بود که هنوز کامل لباس در نیاورده بود و بهم لب میدادن و حرف میزدن . نیما پرسید کی دادی خوشگله ؟ و سودابه گفت آخرین بار به خودت دادم و دیگه حال نکردم تا الان و نیما گفت آخی عزیزم خودم جبران میکنم حالت میارم حسابی و سودابه نشست روی تخت و خم‌ شد که برای نیما بخوره و نیما ایستاده بود و شورت از پاش در آورد و سودابه سریع کیر نیما را گرفت و بوسید و کرد دهنش و شروع کرد ساک زدن و بعد چند لحظه گفت نیما کیرت بو کوس میده کی کردی منیر را؟(بعد فهمیدم اسم زن نیما منیر هست) و نیما گفت دیشب به عشق خودت کردمش از کوس و کون و جرش دادم و سودابه گفت جووون بگو پس کیرت دیشب تو آب نمک بوده و‌ خوشمزه تر شده و با صدای بیشتری کیر نیما را مکید و نیما هم همون حالتی که سودابه ساک میزد براش یه خم‌ شد و لباس خواب سودابه را زد کنار و دستش را توف زد و با کون سودابه ور میرفت و میگفت کون فقط کون خودت و امروز میکنم توش و … اولش سخت بود شنیدن و دیدن این ماجرا و هضمش تقریبا ناممکن بنظر می‌رسید و چند بار زد به سرم برم آشپزخونه کارد بیارم و جفتشون را بزنم و بعد لخت تحویل بدم ولی سعی کردم آروم باشم و جلو خودم را گرفتم . چند دقه بعد سودابه سر تخت جلو نیما قابل زد و نیما زانو زد پشتش و‌ براش حسابی لیس زد و کوس و کون سودابه را جوری خورد که من هم حسودی کردم هم واقعا توی عمرم اینجوری برای سودابه نخورده بودم و سودابه هم بواسطه هیکلش( سفید و تپل و بدن کم مو و چوچوله کوچیک و کوس قلمبه و سینه بزرگ و کون تپل و قد کوتاه) سعی می‌کرد جوری داگی جلو نیما خودش را باز کنه و تقدیم نیما کنه که نیما کاملا بتونه همه جوره حالش را باهاش بکنه . نیما لاغر و پشمالو و سبزه بود و چهره خوبی داشت از طرفی سر زبون دار بود و کار بلد و مشخص بود با زن جماعت زیاد دمخور بوده و حال و روان زن ها دستش هست . حدود ده دقیقه خورد همون حالت برای سودابه و دوتا سوراخ سودابه را لیز لیز کرد و بلند شد تا دسته یواش یواش فرو کرد توی کوس سودابه و جوری سودابه را تحت کنترل داشت که نتونه تکون بخوره و مجبورش می‌کرد همه کیر کلفتش را تحویل بگیره و برای کنترل بیشتر هم انگشت دستش را کرده بود کون سودابه و زاویه تلمبه زدنش را تنظیم تر می‌کرد و سودابه هم فقط ناله و خواهش و جوری میداد بهش که هرگز به من با اون غلظت و شداد نداده بود . از اینکه دیدم سودابه داره واقعی حال میکنه هم بدم اومد هم از طرفی گفتم خب ما که یه جورایی طلاق عاطفی هستیم گناه داره و اونم آدم هست و نیاز داره حال کنه .‌ نیما سودابه را مثل توپ روی تخت ده مدل چرخوند و کردش جوری که سودابه به التماس افتاد و تا نزدیک ارضا شدن می‌برد سودابه را و لحظه آخر رها می‌کرد و دوباره و دوباره و… نیما بالاخره دوتا پای سودابه را بالا گرفت و چسبوندشون بهم دیگه و گذاشت روی شونه چپ خودش و با دستاش سودابه را مهار کرده بود نتونه تکون بخوره و جوری می‌کرد توی سودابه که از درد و لذت داد و ناله سودابه را در آورد تا بالاخره آب سودابه اومد و بی حال شد . بعدش نیما گفت من زود باید برم و به شکم بخواب تا بکنم کونت و آبم زود بیاد و هر چی سودابه چونه زد اثر نکرد و به شکم خوابید و نیما کون قلمبه و سفید سودابه را باز کرد و یه توف انداخت به سوراخ کونش و کیرش را فرو کرد و محکم‌ سودابه را بغل کرد که نتونه تکون بخوره و هر چی خواست پاهاش را تنگ کنه و فرار کنه نتونه و تا دسته فرو کرد تو کون سودابه و آخ و ناله سودابه را در آورد و‌ فقط میگفت عزیزم شل بگیر زود آبش میاد و کون را قشنگ جر داد که سودابه نتونه دو روز بشینه روی کونش و سعی می‌کرد سرش را ببره کنار سر سودابه و گردن سودابه را بچرخونه به سمت خودش تا لب های سودابه را بتونه بمکه . چند دقیقه که کون سودابه را سرویس کرد یهو گفت بریزم توش؟ سودابه هم گفت آره آره بریز توم و ناله نیما در اومد و آبش را توی کون سودابه ریخت و یواش یواش بلند شد از روی سودابه و تشکر کرد و عذر خواهی و … دو سه تا صدا هم از سودابه در اومد و مشخص بود اساسی جر خورده ( ببخشین غیر ارادی سودابه زیر کیر نیما گوزید سه مرتبه) و بعد بلند شدن و شروع کردن به پوشیدن و مرتب کردن و من سریع ولی آهسته از خونه زدم بیرون . من تقریبا همه چیز را شنیدم و دیدم که سودابه و نیما چطور با هم حال کردن ولی سر درگمی عجیبی داشتم و فقط توی این فکر بودم باید چیکار کنم . شاید بعد باز نوشتم چی شد و چی پیش اومد …

نوشته: مهدی


👍 28
👎 43
126701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

961319
2023-12-08 23:49:43 +0330 +0330

کیر اسب ابی تو کوس اول تا اخر بی غیرتت بی ناموس😎
قبل این کس و شعرا یه جلق بزن هوس داستان نوشتن از سرت بپره دیوث خزنده👌

5 ❤️

961321
2023-12-08 23:55:42 +0330 +0330

همه اینارو از سوراخ قفل دیدی 🙄


961326
2023-12-09 00:09:46 +0330 +0330

کونی اون از روز قبل برای 10نیم ردیف کرده و میدونسته تو سرکاری بعد توی ناموس اجاره ایه نوشتی ب بهونه زدم بیرون ؟ پدر کونی

4 ❤️

961332
2023-12-09 00:23:42 +0330 +0330

شنیدم ننت هم مثل سودابه است،
نیما رو پیش ننت هم ببر که کامل بشه همه چی.

کصکش این چه کصشعری بود سم پراکنی میکنی

1 ❤️

961338
2023-12-09 00:37:13 +0330 +0330

تنها کاکولدی هستی که دادن همسر محترمه را تماشا کردی اما جلوی خودتو گرفتی و ی دست جلق نزدی،در ضمن سوراخ قفل در مثل سوراخ سودابه خیلی گشاد شده تعویضش کن


961339
2023-12-09 00:40:15 +0330 +0330

با تحصیلات تکمیلی و آکادمیکت عهد کردم رو می نويسی احد کردم؟!! کاش نسل شما کسخلا زود‌تر ور میفتاد


961340
2023-12-09 00:41:55 +0330 +0330

کیرم دهن یک یکتون،عوض راه کار دادن به این آدم دارین دادگاه صحرایی میکنید!!! رطب خورده کی منع رطب کند.شاید این بلا‌ به سر همه ما بیاد نه این که همه آدمهای پاکی هستیم نه،کیرم تو سر در جمهوری اسلامی که زن و مرد رو توی خونه زندگی خودشون با خیانت و هرزگی آشنا کرد تف به روحت…

1 ❤️

961342
2023-12-09 00:44:40 +0330 +0330

شاه و فرح دیبا جوون تربیت کردن ک بخاطر ناموس ی تنه جلوی دنیا وایسادن.

جمهوری اسلامی هم جوون تربیت کرده.

همینکه بی اختیار آبت نیومده و زنت بهش شربت نداده جای شکرش باقیه

1 ❤️

961348
2023-12-09 01:10:55 +0330 +0330

خو کیونی اگه داستانت واقعی بود یه فیلم میگرفتی برای روز مبادا
گرجه مطمنم تو ام بعدش حال میکنی از جندگی زنت

1 ❤️

961352
2023-12-09 01:42:32 +0330 +0330

چهارتا بی ناموس احمق فانتزی باز مثل تو میان کس شر تفت میدن و چهرتا ندید بدید بیشعورتر از تو هم سر اجرای فانتزی زندگی و شرفشون رو به باد میدن.چرا اینقدر بی ناموس شدین جدیدا؟؟؟

2 ❤️

961357
2023-12-09 02:16:30 +0330 +0330

احد کردی یا عهد ؟
اول برو دیکته یاد بگیر جقی

0 ❤️

961360
2023-12-09 02:38:20 +0330 +0330

قفل با سوراخ گشاد کجا پیدا میشه ماهم بخریم 😎

1 ❤️

961363
2023-12-09 03:44:40 +0330 +0330

بعد هر داستان عده ای مشغول در فشانی می‌شوند که اگر دقت کنیم خود ایم ها نیز در بدترین شرایط بسر می‌برند البته اکثرا . اینم شده این اوضاع زندگی مسخره در این مملکت که نمیدونم باید این اوضاع و تا چوقت دید و تحمل کرد ، تمام شدنی هم نیست انگار تا ابدیت ادامه دارد عزیزان …

0 ❤️

961373
2023-12-09 05:26:09 +0330 +0330

باز خوبه تحصیلات عالیه داری که با خودت احد بستی 🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

961380
2023-12-09 07:45:07 +0330 +0330

مهندس با خودشون عهد می کنند نه احد

1 ❤️

961382
2023-12-09 08:04:59 +0330 +0330

کاری ندارم که کس دادن زنتو دیدی یا نه فقط بگو در عرض شش سال چطور تونستی خونه دربست بخری که همسایه اومده بهت میگه ماشین طرف جلوی خونه ما نزاره بزاره جلوی خونه خودتون 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎 👎

0 ❤️

961384
2023-12-09 08:38:34 +0330 +0330

ازسوراخ قفل در همه چی رادیدی به این واضحی عجب

0 ❤️

961402
2023-12-09 13:57:42 +0330 +0330

ما کی رو ببینیم ک نخایم بدونیم چی شد و چی پیش اومد.؟

0 ❤️

961408
2023-12-09 14:40:21 +0330 +0330

از سوراخ کلید دیدی اینارو؟ چی میگی…

1 ❤️

961418
2023-12-09 15:26:47 +0330 +0330

آخی عزیزم خب تو هم میرفتی براش تف میزدی و هر وقت کیر طرف خشک میشد یه ساک آبدار هم میزدی براش

0 ❤️

961419
2023-12-09 15:33:16 +0330 +0330

ببین آدم باید غیرت داشته باشه…(:
چی چیو طلاق عاطفی؟؟
الا لاس زدن هم اجتماعی بودن تلقی میشه
خیانت دخترا شیطونی
نمیگم میرفتی میکشتیش و اینا چون هرکسی متفاوت هستش با یه فرد دیگه
ولی حداقل کاری که میتونستی بکنی این بود که زنگ بزنی به والدین خانومت که ببینن بهت خیانت کرده که اگه تو از راه به در شدی بدونن دلیلش دخترشون بوده.
واقعا متاسفم برای تموم اون دسته افراد بی غیرت

0 ❤️

961424
2023-12-09 16:24:20 +0330 +0330

با خودت احد کن
خودتو ننت و داداشهات رو بدی نیما جرتون بده

0 ❤️

961426
2023-12-09 16:40:56 +0330 +0330

تبریک میگم بهت،به درجه کاکولدی رسیدی فقط شیرینیش یادت نره

0 ❤️

961428
2023-12-09 16:48:46 +0330 +0330

و باز هم یک حماسه دیگر ، عجب سوراخ کلیدی هست واسه خودش ، چه خاطرات و رازهای که نداره این سوراخ ، فقط سالهاست که اولا کلیدا سوییچی شدن ، دوماً سوراخ کلیدهای ما دید کم و کور بود ، حالا ما گیریم که بیشتر شنیدی و تخیل زدی واسه جذابیت داستان ، ولی ببین درد خودت و زنت چیه ، چه مرگتون ، داشتن سلیقه و … تو زندگی نمی‌گم کم اهمیت هست ولی دوست داشتن هست که تحمل زندگی رو آسون می‌کنه و همه چی جفت و جور میشه ، تو رابطه شما هزاران چرا هست مثل این که تو چهل روز چرا تو نکردی و … اگه طلاق عاطفی گرفتین که اون حق داره و تو هم که ظاهراً بی بخاری ، همون بهتر طلاق و جدایی.

0 ❤️

961450
2023-12-09 21:33:34 +0330 +0330

Im master🔥🖤

0 ❤️

961454
2023-12-09 21:56:30 +0330 +0330

سوراخ قفلتون مثل سوراخ خودت گشاده انگار

0 ❤️

961472
2023-12-09 23:59:17 +0330 +0330

احد نه عهد تحصیلات اکادمیک 😂 😂

0 ❤️

961522
2023-12-10 04:25:04 +0330 +0330

مادرجندا سودا یا سودابه گاییدی

0 ❤️

961531
2023-12-10 06:29:23 +0330 +0330

تهش که چی فهمیدی زنت میده از دادنش اذت میبره یا باید باهاش حرف بزنی و توجیهش کنی و از خیانتش بگذری یا گوه بزنی به ژندگیت و درگیر طلاق بشی ، کم کاری خودتم بوده مرد حسابی ، تو رفتی مشاوره و گفته چکار کنی باز رفتی و تماشا کردی و دست به دودول برگشتی ،
من به شخصه نظرم اینه که باهاش حرف بزن ، کمبوداش و جبران کن یه زندگی جدید براش بساز با خودت عهد (احد) کن براش کم نزاری ، اونم دیگه خیانت نکنه

0 ❤️

961538
2023-12-10 08:16:09 +0330 +0330

جناب تحصیلکرده آکادمیک، کسی با خودش احد نمی کنه، اونی که با خودشون می کنند، عهد هست. احد و صمد و… نیست. بقیه اش هم که دوستان گفتند و خواهند گفت.

0 ❤️

961567
2023-12-10 12:58:12 +0330 +0330

توهمات یک جقی کیری 😂 😂 😂 😂

0 ❤️

961568
2023-12-10 13:00:51 +0330 +0330

منم اگه شوهرم بجای عهد کردن با خودش احد میکرد بهش خیانت میکردم 😁

1 ❤️

961590
2023-12-10 17:51:37 +0330 +0330

بابا آکادمیییییک
جقی منم با خودم احد کردم کسشراتو نخونم

0 ❤️

961615
2023-12-10 23:19:10 +0330 +0330

بچت کجا بود وقتی همتون درگیر سکس بودید ، سر همین کص و شعر و دروغ بود داستانت

0 ❤️

961653
2023-12-11 02:23:44 +0330 +0330

هیچ کاری نکن، حق نداری اعتراضی کنی، کوس و کون خودشه دوست داشته به کسی غیر از تو بدش

0 ❤️

961717
2023-12-11 16:01:38 +0330 +0330

من اگه جای اسکولی مث تو بودم میگفتم زنگ بزن زنت بیاد وگرنه تکه پاره ت میکنم
بعدشم زنشو جلوش میکردم و بلدم سه تاشون و می‌فرستادم برن پی جنده بازی شون

0 ❤️

961732
2023-12-11 21:07:16 +0330 +0330

اگه من جای تو بودم فیلم میگرفتم و همجور که بهت خیانت شده به زن نیما اول نشون میدادم و میذاشتم زمانی که باز قرار میزاره با خانمت میرفتم سر وقت خانم نیما و نشونش میدادم که نیما داره بهت خیانت میکنه و منم میتونستم بهشون همون کارو کنم و بهشون میگفتم جواب خیانت ،خیانته حالا برین گم شین

0 ❤️

961733
2023-12-11 21:20:59 +0330 +0330

من کاری به راست دروغش ندارم ولی اگه تعصب داشتی ،تویی که این همه تحمل کردی و دیدی تا اون مرحله رو
اول فیلم میگرفتم.واسه مدرک توی که نتونستی خواهر مادر هر دو رو یکی کنی ،دو جای تو بودم فیلم میگرفتم و همجور که بهت خیانت شده اول طلاقش میدادم بعدبه زن نیما اول نشون میدادم، و که نیما داره بهت خیانت میکنه و منم همون کارو میکردم جواب خیانت ،خیانته و اون پسره رو خفتش میکردم خواهر مادرش میگاییدم حسابی ،کون خودشم میذاشتم بعد میگفتم هم خودت گاییدم هم زنتو و مدرک دارم باید هر روز بیام بکنمتون وگرنه ابرو نمیزارم واست

0 ❤️

961907
2023-12-12 16:32:35 +0330 +0330

با خودت “ احد” کردی یا احد تو رو کرده کصکش میرزا! کیر نیما تو مغز کرم خورده ات!

0 ❤️

963378
2023-12-22 18:31:17 +0330 +0330

کص کغز این دفعه خاسی دانستان بنویسی اول جغتو بزن بعد بیا شاید منصرف شدی

0 ❤️

964590
2023-12-31 13:24:54 +0330 +0330

نفرسوم کمسن خوشفیسم فیت وپسرونه
کیرمم خوشفرمه خواستین درخدمتم

0 ❤️

966348
2024-01-12 18:00:27 +0330 +0330

احیانا توی چابهار نیستی ؟

0 ❤️