تاوان بدقولی

1396/04/07

سلام. من امینم. تصمیم دارم که هر از گاهی اگه خوشتون اومد براتون از علاقه های مختلف و فتیش های مختلف براتون داستان بنویسم. پس نوشته های من همشون خیالی هست و درواقع هیچوقت اتفاق نیافتن. البته ممکنه بعضیاشون اتفاق افتاده باشه…مثلا از روی فیلمی بنویسم. اگر سبک داستان خاصیو دوس دارید میتونید به ایمیلم یه پیام درباره جزئیات داستانتون بدین تا براتون یه داستان با همون شرایط بنویسم. ادرس ایمیلمم اخر همین داستان براتون میزارم. نوشته امروزم مخصوص کسایی هست که به فمدام(femdome) علاقه دارند. در ضمن لطفا فقط نظرتونو بگید تا داستان به داستان نوشته هام بهتر شه و فحش ندید. خب بریم واسه اولین داستان

اه. لعنت به این ترافیک. اخه کی تو این خیابون انقدر ترافیک بود که الان هست نمیدونم. فقط کافیه عجله داشته باشی…وای خدا نسترنو چیکار کنم…پوستمو میکنه باور کن پوستمو میکنه…کلی اصرار کرد که امروز زود بیام ولی…
همون موقع گوشیم زنگ خورد. گوشیمو از کتم که روی صندلی شاگرد افتاده بود دراوردم
+الو سلام عزی…
-خفه شو فقط بگو کدوم قبرستونی هستی
+عزیزم عصبانی نباش به خدا ترافیک وگرنه من که همیشه به حرف های تو گوش میدم که
-مگه من بهت نگفته بودم زود بیا این مهمونی برای من خیلی مهمه
+چرا عزیزم گفته بودی
-پس دقیقا داری چه غلطی میکنی بی شرف
خیلی عصبانی بود. تا حالا انقدر عصبانی ندیده بودمش. دستام و صدام شروع کرد به لرزیدن
+ع…ع…عذر میخوام
-عذرخواهی تو واسم مهمونی نمیشه هرچه سریعتر میای خونه…بعد میریم مهمونی…موقعی که برگشتیم به حسابت میرسم…زود بیا
+چشم…چشم
تلفنو قطع کرد. سرمو گذاشتم رو فرمون. دلم میخواست یه دل سیر گریه کنم. انقدر گریه کنم که بیافتم بمیرم ولی به خونه نرسم
اروم اروم گریم گرفت. با صدای بلند داشتم تو ماشین گریه میکردم و رانندگی میکردم
+پوستمو میکنه…بیچارم میکنه…مطمئنم…اخه چرا الان باید ترافیک میشددددد
بالاخره رسیدم دم در خونه گوشیمو برداشتم به تلفنش زنگ زدم
-ها
+عزیزم من پایینم
-چه عجب…وایسا الان میام
بعد یه دیقه دیدم داره از پله ها میاد پایین…با سرعت…تیپ سیاه زده بود…شال سیاه. تیشرت سیاه. مانتو سیاه با یه ارایش سیاه. فقط تعجب کردم چرا یه کفش که با لباسش نمیخوند پوشیده بود که کفش مهمونی سیاهشو تو دستاش دیدم. موقعی که نزدیکم شد کیفشو پرت کرد سمتم. گرفتمش. بعدش یه چک محکم تو خیابون زد تو گوشم.
-سوییچ
+بفرمایید
-بشین پشت
+چرا
-رو حرف من میخوای حرف بزنی؟؟
+من غلط بکنم فقط…
-پس دهنتو ببند و پشت بشین
رفتم نشستم. اونم پشت فرمون نشست کفشای مهمونیش پرت کرد تو صورتم و گفت تمیز شه
منم شروع کردم با دهن و زبونم تمیزش کردن
اول با دستمال از خاکاشو گرفتم و بعدش با زبونم شروع کردم تمیز کاری. همه جاشو زبون میکشیدم. به جز کف کفششو
بعد تقریبا نیم ساعت رسیدیم. نسترن درو باز کرد و پاهاشو از ماشین بیرون اورد.
-بدو پام کن
رفتم جلوش زانو زدم و کفششو پاش کردم. بعد اینکه تموم شد با پاش هلم داد و افتادم زمین از پشت. در ماشینو بست و قفلش کرد. خواستم دنبالش بیام ولی بهم گفت
-هو کجا میای
+مهمونی دیگه
-نخیر. شما پایین میمونی
+اما هوا سرد
یه چک دیگه محکم زد تو گوشم
-نبینم رو حرفم غیر از چشم چیزی بگی اشغال
+چشم…
پایین موندم. چاره ای دیگه ای نداشتم. باید میموندم هوا خیلی سرد بود. تو منطقه 1 بودیم. نزدیک کوه. تو زمستون. تنها چیزی که گرمم میکرد کتم بود که اصلا کافی نبود. بعد سه ساعت سگ لرزه زدن یه نفر یه لگد از پشت بهم زد
-بدو بریم خونه
راه افتادم دنبالش. سوییچو پرت کرد تو صورتم.
-تو برون
نشستم پشت فرمون و تا خونه رانندگی کردم. از طرفی خسته بودم دوس داشتم برم خونه. ولی تو خونه پدرم درمیومد. نسترن حتما کتکم میزد
رسیدیم خونه درو باز کردم و نسترن وارد خونه شد
درحالی که داشت میرفت سمت اتاقش
-لباساتودر بیار. یه چسبم بیار که دهنتو ببندم باهاش که جیغ نزنی. حال شنیدن صدای مضخرفتو ندارم
+چشم خانم
لباسامو دراوردم. مویی رو تنم نیست چون خانم بدش میاد که بدنم مو داشته باشه. از طرفی وقتی مو نداشته باشم ضربات بهتر رو بدنم میشینن. این ایده خانم بود
بعد یه مدت نسترن از اتاقش اومد بیرون. چیزی به جز لباس زیرش نپوشیده بود. یه شرت و سوتین مشکی. همین. تو دستش کمربند و یه ترکه بود. رفت رو صندلی اختصاصی خودش نشست و به پاهاش اشاره کرد. رفتم جلوش عین سگ چهار دست و پا شدم و شروع کردم به خوردن پاهاش. انگشتای پاشو میک میزدم. نسترن هم عین یه خانم با وقار از بالا نگام میکرد. حتی سرشم نیاورد پایین. فقط با چشش بهم نگاه میکرد
-میدونی امروز جیکار کردی؟
+دیر رسیدم
یه چک زد تو صورتم
-پرسیدم امشب دقیقا چه غلط کردی؟؟
+به قولم عمل نکردم
-یه چک محکمتر زد. گوشم داشت سوت میکشید. سرمو انداختم پایین
-سگ نفهم دارم میپرسم امروز چه گهی خوردی؟؟
-به حرف شما عمل نکردم
-حرف کی؟
+حرف شما. نسترن خانم
-کیت میشه؟
+اربابم
-افرین. نشون دادی یه چیزایی تو اون کله پوکت داری…امشب…یه حرف من گوش نکردی…من اینهمه بهت هشدار دادم. که این مهمونی برام خیلی مهمه. نباید دیر برسم. اگه دیر کنی پدرتو درمیارم. نگفتم؟
+بله گفتین
-گفتم…پس گفتم و بازم اینطوری عین یه سگ ولگرد بعد دو ساعت تاخیر اومدی؟؟؟
+غلط کردم
اشکم داشت درمیومد. اروم بغصم داشت میشکست و گریه میکردم. نسترنم صداشو بلند کرد
-من گفته بودم زود بیای خونه. این حرفو به یه سگ بی عقلم بزنم گوش میکنه و زود میاد خونه. اما تو چی؟ها؟دو ساعت تاخیر کردی. میفهمی یعنی چی؟
درحالی که گریه میکردم و صدام میلرزید گفتم…
+غلط کردم خانم غلط کردم. گه خوردم منو ببخشید
-چیرو ببخشم؟؟اینکه ابرومو جلو دوستام بردیو ببخشم؟
+خانم غلط کردم
افتادم به پاش. پاشو میبوسیدم و میمالیدم و گریه میکردم
+خانم غلط کردم. دیگه تکرار نمیشه. منو ببخشید. قول میدم تکرار نشه
-معلومه که نباید تکرار بشه. اگه تکرار بشه بلایی سرت میارم که دیگه خودت خودتو نشناسی. سگ پست. حیف سگ. سگ حداقل حرف گوش میکنه
با پاش هولم داد و کمربندو دور دستش پیچید
-سگ وقتی بهش میگی
کمربندو فرود اورد رو بدنم و یه ضربه محکم زد
+اییییییی. غلط کردممم
+سگ وفاداره
دوباره یه ضربه دیگه
-سگ حیوون خوبیه
بعد هر جمله یه ضربه محکم با کمربند میزد
-اما تو حیوونم نیستی…تو از حیوونم کم ارزش تری واسه من…میدونستی؟؟؟اره؟؟میدونستی
درحالی که خودمو جمع کرده بودم و گریه میکردم و تنم به شدت میلرزید
+بله خانم میدونستم…میدونم
-درست دراز بکش رو زمین
+چشم
رو زمین به شکم دراز کشیدم
خودت میدونی باید چی بگی بعد هر ضربه. بعد با کمربند محکم یه ضربه رو کنم زد
+1…ببخشید
ششقق
+2…ببخشید
شقققق
همینطوری ادامه میداد و حسابی کتکم میزد
+23…خانم غلط کردم منو ببخشید…قول میدم دیگه تکرار نشه
به پاش افتادم و پاشو مبوسیدم
+خانم غلط کردم…منو ببخشید دیگه تک…اییییییی…خانم ببخشید
-خفه شو…نشنیدم بشمری؟
+24…اییییییی…خانم گه خوردم…25…ببخشید…توروخدا ببخشید…دیگه غلط بکنم به حرفتون گوش نکنم
به شدت گریه میکردم…صورتمو با دستاش گرفت و به دهنم چسب زد…کمربندو انداخت اونور و ترکه رو برداشت باهاش محکم میزد به کونم…صدام درنمیومد فقط اشکام میریخت رو پاش…محکم و پشت سرهم ضرباتو وارد میکرد
ب هرکلمه یه ضربه محکم وارد میکرد. انقدر محکم که کل بدنم با یه ضربش تیر میکشید
-این…واست…یه…درس…بزرگ…که…دیگه…به حرفم…گوش…بدی…بد…قولی…نکنی…ابرومو…نبری
دیگه نا نداشتم…نمیتونستم راه برم…سینه خیز کف خونه داشتم به یه جای نامعلوم میرفتم. نمیدونستم کجا برم. فقط میخواستم دیگه کتک نخورم. اونم دنبالم راه افتاد بازم کتکم میزد. دیگه نسترنم حرفی نمیزد. تنها صدایی که میومد صدای حرکت ترکه تو هوا و وارد شدن ضربه به کونم بود. دیگه رسیده بودم به ته خونه. پایه یه مبلیو گرفتم و زار زار گریه کردم و نسترنم محکم کتکم میزد. بعد یه مدت ترکه رو انداخت کنارم و گفت
-فکر کنم دیگه یاد گرفتی درستو. من خیلی خسته شدم به خاطر کتک زدنت. میرم بخوابم. نیا تو اتاق و مزاحمم نشو
اومد چسب دهنمو کند و یه چک زد و رفت که بخوابه بعد رفتنش نشستم گریه کردم. با دیدن ترکه که یه قسمتش خونی بود گریم شدید تر شد…همونجا گوشه خونه تصمیم گرفتم که بخوابم. با اون شدت درد نتونستم بخوابم و تا صبح بیدار بودم

اینم از اولین داستانم که براتون نوشتم. چون اولین داستانم بود خوشحال میشم که با نظراتون کمکم کنید که بتونم بهتر بنویسم. فقط ازتون خواهش میکنم که فحش ندید و نظرتونو محترمانه بیان کنید. همونطور که قبلا هم گفتم این داستان خیالی و درواقع خاطره ی خودم نیست.

نوشته: امین


👍 5
👎 12
7296 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

636728
2017-06-28 22:32:34 +0430 +0430

اگه چند لحظه مهلت بدید و دست از زدن اون بنده ی خدا بردارید، در مورد موضوع داستان خیالیتون عرض کنم که …
نزنش دیگه…
چی داشتم میگفتم؟ آها، موضوع داستانتون اصلا برای مردها …
ای بابا ✋ یه لحظه نزنیدش، بزارید حرفم رو بزنم… ?
بله برای مردها جذابیتی نداره
برای اولین داستان هم اصلا موضوع خوبی نبود ?
البته جدا از اون چیزایی که برای زدن داری، فکر کنم یه چیزایی هم برای گفتن داری.
نظر من همین بود.
شما هم برو به زدنتون ادامه بده (clap)

1 ❤️

636731
2017-06-28 22:40:24 +0430 +0430

تا خیالیش خوندمو بس ✋

0 ❤️

636737
2017-06-28 23:23:43 +0430 +0430

از موضوعش متنفرم
ولی نوشتنت بد نبود

0 ❤️

636755
2017-06-29 02:16:31 +0430 +0430

ریدی… چقدرم خودشو تحویل گرفته کون سولاخ… ایمیل داده براش تقاضای نوشتن کنیم… ننویس کونی… همون دوسطر اولو خوندم ریده بودی… کیر خر مازندران تا دسته تو کونت… بچه کونی

0 ❤️

636756
2017-06-29 02:23:15 +0430 +0430

امین عزیز قلمت روونه و خوب صحنه ها رو طراحی میکنه
روی هم رفته خوب مینویسی و من منتظر نگارشهای بعدیت میمونم اگه بدقول نباشی(میدونی که… عاقبت دردناکی داره…!! )
اگر جای تو بودم مجموعه داستانهامو تو این سایت از یه موضوع دیگه شروع میکردم
اگر چه در نهایت نیز هرگز به این موضوع نمیرسیدم
امیدوارم کامنتهای منصفانه ای دریافت کنی

گرایشات جنسی ما زیر مجموعه ی سلایقمون هستن و طبیعتا در مورد اشخاص مختلف مث باقی سلایقمون متفاوت
به شخصه از روابط سکسی ای که در انها شخصیت انسانی یکی از طرفین درگیرنادیده گرفته میشه بیزارم اما این دلیل نمیشه به بیان ازادانه ی گرایش های افراد تو داستانهاشون حساس شده و‌واکنش نشون بدم
واکنش های من فقط موقعی شکل میگیرن که بیان گرایشات جنبه تبلیغی و اموزشی پیدا کرده موجب شکسته شدن عرف پذیرفته شده جامعه بشن
در غیر اینصورت فکر میکنم افراد در بیان گرایشاتشون انهم در چنین سایتی ازادن
اگرچه خودم به شخصه در نگارش هام علاوه بر رعایت عرف جامعه آسیب پذیر بودن قشر نوجوان -که اکثریت بازدید گنندگان این سایت رو تشکیل میدن- را نیز مد نظر قرار میدهم

0 ❤️

636801
2017-06-29 07:48:58 +0430 +0430

حداقل خوبه صادقانه گفتی خیالیه تکلیف رو مشخص کردی مثل بعضیا کسشر تفت نکردی

0 ❤️

636843
2017-06-29 12:06:39 +0430 +0430

اسمتو هم عوض کنی حله عمو…

0 ❤️

636933
2017-06-29 22:00:16 +0430 +0430

تخم سگ داستان کپی میکنی
توله فقط کارکترای داستانتو عوض کردی بجای زن کردیش مرد دیس لایک

0 ❤️

637008
2017-06-30 11:50:49 +0430 +0430

یه عده آدم روان پریش
با گرایشات مزخرف … این چه علاقه و سلیقه ایه آخه ؟؟؟
انسان …تاکید میکنم انسان … یک آدم سالم از کتک خوردن لذت میبره ؟ از کتک زدن لذت میبره ؟

تو یه لگد به سگ بزن اگه پاچه تو نگرفت …

چه وضعه اخه … ملت دیگه دارن شاخ و دم در میارن …
چقد من حرص دارم میخورم اخه … .

0 ❤️




آخرین بازدیدها