تجربه یه رابطه سکسی با پسردایی

1401/06/03

اسم مستعارم اِملی هست و این موضوع واقعا برام اتفاق افتاده، حالا نمیدونم باورش می کنید یا نه، اما چیز خاص و اعجاب انگیزی هم نیس که نشه باورش کرد…
پسرداییم اسمش حامد هست، دو سال از من کوچیکتره و لامصب تیپش همون چیزیه که من می پسندم
خودم اوایل تو نخِش بودم، همیشه ی خدا بوی ادکلن تلخ میداد لعنتی
از نظر مکانی یکم از هم فاصله داریم، واسه همین شاید سالی یک یا دو بار هم رو ببینیم
این پسر شدیدا دختر بازه و خب من اینو میدونستم، تنها چیزی که همیشه تو دلم بود این بود که یه دل سیر بغلش کنم و شایدم ببوسمش
یه مدت به خاطر یه سری مسائل من و اون زیاد همو میدیدیم و خب این شروع رابطه بود…
بار اول خونشون دعوت بودم و شب من و خودش جاهامون رو انداختیم تو اتاق و خوابیدیم…
اومده بود نزدیکم و میگفت میخوای برات موهاتو نوازش کنم و راستش من عاشق اینکارم و ته دلم ذوق کردم و گفتم معلومه میخوام
دستشو کرد تو موهام و شروع کرد نوازش کردن…
حرکت دستش تو موهام و بوی تلخی عطرش دیوونم میکرد
کم کم انقد آروم شدم که خوابم برد…اواسط شب حس کردم یه چیزی میخوره به لبام، چشمامو باز نکردم ولی بیدار بودم،متوجه شدم حامد داره با نوک انگشتش با لبام بازی میکنه و مرتب میگه جون جون خدای من چه لبی داری،قربونت بشم مال خودمی
هم متعجب بودم هم خوشحال، خوشحال از اینکه اونم به من توجه داره و متعجب از اینکه چرا وقتی خوابیدم داره روم حرکت میزنه…
بعد دستش رو اروم اورد کنار گردنم و همینجور نوازش میکرد و جون جون میگفت…وای خدا من ته دلم از ذوق آب شده بود… ولی همچنان چشمامو بسته بودم و خودمو زده بودم به خواب…
کم کم دستش رفت روی سینه هام
تا سینم رو گرفت یه جون کشیده ای کنار گوشم گفت
من سینه هام ۹۰ هستن و سفید با نوک صورتی
واقعا تحریک آمیزه…هی دستشو میکشید و داشت از روی لباس با نوکش بازی میکرد…نقطه حساس منم نوک سینه هامه و راستش خودمو خیس کرده بودم، کم کم دستشو کشید رو شکمم و برد پایین تر گذاشت رو کسم
من یه تکون به خودم دادم که مثلا دارم تو خواب غلت میزنم
دستشو برداشت سریع و من پشت بهش خوابیدم، دل تو دلم نبود
دوباره دستشو گذاشت رو سینم و یه دستشو حالت نوازش گونه میکشید رو باسنم
مرتب میگفت قربون این هیکل بشم، تو مال منی
جون جون به تو
فهمیدم بلند شد اومد اونطرف من و لباشو گذاشت رو لبام و هی ریز ریز می بوسید …وای من داشتم می مردم از ذوق و کاری هم نمیتونستم بکنم چون خودمو زده بودم به خواب
یهو دیدم تی شرتمو کشید بالا و یکی از سینه هامو از سوتین دراورد یهو گفت: چی میبینم لعنتی؟ این حجم از سینه رو چجور تحمل کنم؟ یواش نازیش میکرد ، و متوجه شدم اروم زبونشو میکشه روی نوک سینم ، من دیگه خیس خیس شده بودم
کافی بود فقط به کسم دست بزنه تا بفهمه اون پایین چه خبره
انقد نزدیکم بود که سفت شدن کیرشو حس میکردم
انقد با سینم و لبم ور رفت که حس کردم نزدیکای صبح شده، یهو سریع بلند شد رفت دسشویی و ۱۰ دقیقه ای طول داد، رفته بود جق بزنه، منم اینور داشتم لَه لَه میزدم، بدجور حشری شده بودم و نشد که چشمامو باز کنم، از دسشویی اومد بیرون یواش لبمو بوسید و خوابید کنارم
منم با کلی فکر و غصه و خوشحالی خوابم برد…
این اولین رابطه ما بود…چند بار دیگه ادامه داره این رابطه که اگه حمایت کنین میام میگم واستون…
شب و روزتون بخیر عزیزای دل

نوشته: اِملی


👍 9
👎 13
36601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

892008
2022-08-25 02:15:15 +0430 +0430

این همه دست مالی کرده،تیشرتت رو داده بالا. بعد به جا یه لاپایی ساده رفته جق زده؟؟؟؟
اگ کس شعر ننویسی کسی نمیاد بگه لال تشریف داریا.

0 ❤️

892018
2022-08-25 02:36:10 +0430 +0430

حامد بچه کونی حالا چرا کونی؟چون املی داستانت خودت هستی وکسی که به اسم زن یا دختر داستان بزاره یا نقششو بازی کنه معلوم میشه گرایش داره به زن بودن ولازمش هم کونی بودن هست و موقع کون دادن حس می کنه زنه افتاددد

1 ❤️

892041
2022-08-25 04:46:17 +0430 +0430

اسمت اُمّلی بود یا امیلی من نفهمیدم
فقط فهمیدم تو داستان داشتی سینه ها و بدنتو تبلیغ میکردی

0 ❤️

892068
2022-08-25 07:52:20 +0430 +0430

ن دمت گرم تا همینجا کافیه

0 ❤️

892172
2022-08-26 00:35:30 +0430 +0430

منم تجربه مشابهی داشتم تقریبا بنویس گلم

0 ❤️

892217
2022-08-26 04:01:26 +0430 +0430

نمیخاد بقیشو بگی خودمون فهمیدیم بهش دادی دیگه

0 ❤️