خواستگار یا بکن خاله زیبا

1401/07/11

سلام امیدوارم که از این ماجرا خوشتون بیاد چیزی که باعث شد من سالیان سال سوژه جقم بشه و به محرم خودم حس جنسی پیدا کنم،  من اسمم علی و الان حدود سی هستم و این ماجرا واسه شاید شونزده سال پیش که من حدودا سیزده سالم بود، ما خونمون یه جورایی ویلایی بود و یه حیاط کوچیک داشتیم،  من یه خاله دارم اسمش زیبا هستش الان دوتا بچه داره که دخترش چهارده و پسرش ده سالشه. اون زمان مجرد بود حدودا بیست ساله واقعا خوشگل سکسی با بدن تراشیده عین برف، اون موقع خالم زیاد خونه ما میومد  میموند اما من بهش حس نداشتم،  بابام توی یه شرکت کار میکرد که یکی از همکارهاش خاستگار خالم بود،  به ما که اینجوری گفته بودن و تو مرحله آشنایی بودن اسم اون هم علی بود عین من، یه پسر جون درشت هیکل حدودا شاید بیست هفت یا هشت ساله،  گاهی هم خونه ما اومده بود.  مامانم معلم ابتدایی بود. همه چی عادی بود تا اون روز که اون اتفاق افتاد، من صبح بلند شدم رفتم مدرسه مامانمو بابام هم رفتن سرکار، خاله زیبا خونه ما بود من رفتم مدرسه و زنگ اول یکی از بچه ها شیطنت کرد و گند زد به کلاس و هممون از مدرسه راهی خونه شدیم،  من اون زمان همش توی این گیم نت ها پلاس بودم،اومدم که برم گیم نت دیدم بستست و هنوز باز نکرده منم دیدم وقت زیاده سوار اتوبوس نشدم و قدم زدم تا خونه،  کلید درآوردم درو باز کردم رفتم تو حیاط که صدای مرد غریبه شنیدم ناخداگاه قایم شدم و صدای خاله زیبا اومد گفت علی صدا در اومد. اون هم گفت کسی مگه نگفتی نمیاد خالمم گفت چه میدونم،  من دید داشتم به پنجره دیدم پرده و زد کنار و دید زد حیاط رو،  علی بود همون خاستگار خالم گفت کسی نیست که، خالم گغت بخدا صدا اومد، اومد دم پنجره دیدم انگاری لختن من فقط نگاه کردم. اون گفت خبری نیست بیا تموم کنیم من برم،  رفتن م پرده هم انداختن من ده دقیقه بعد آروم رفتم دم پنجره و از کنار پنجره دید زدم اووف که چی بود،  خاله زیبا قمبل کرده بود بی شلوار کون لخت،  و اون پسره پشتش داشت آروم تلمبه میزد،  من بهت زده فقط نگاه میکردم صدای آخ گفتن خالم میومد،  یه جا وسط تلمبه ها یه جیغ بلندی کشید و پرید جلو گفت جر خوردم علییییی،  اونم فوری گفت جیغ نزن چته باشه اروم میکنم،  خالم دست به کون ناله میکرد،  من شق کرده بودم و دیدم جق لازمم. کیرمو درآوردم و توف زدم آروم جق میزدم،  علیه پاشد وای چه کیری داشت کیر خر بود لامصب  رفت از اوپن ما کرم و گرفت رفت پیش خالم و آروم که حرف میزدن نمیشنیدم اما معمولی چرا،  یه بالش گذاشته بود رو فرش و خالم دمر خوابید و علی داشت کرم میزد،  چه کونی بود برف و عالی اما وقتی علیه رفت پشتش دیگه کون خالم و نمیدیدم و جاش کون پشمالو اون دیده میشد،  داشت ور میرفت و گویا فرو کرد خاله زیبا یه آخ بلند گفت و اون خابید روش بغلش کرد،  صدای خالم میشنیدم که هی مدام میگفت آروم بکن کونم پاره شد اونم هی میگفت شل کن خب،   داشت تلمبه میزد و منم دید میزدم هی میگفت علی عشقم آروم و…  یکم گذشت فکر کردم آبش اومد از رو خاله پاشد و منم کون خالمو دید میزدم،  خاله برگشت و پاهاشو داد بالا و علیه رفت و کرد و تلمبه زد صدای تلمبه و آخ اوخ ناله خاله میومد من که جق زدم و تموم شد،  نگاه میکردم و لذت میبردم فقط،  علیه تند تند میکرد خاله هم چنگ میزد میگفت یواش علبییییییی جر خوردم اونم میگفت که باید آبم بیاد خب تحمل کن،  خیمه زده بود و میکرد هی و خالم میگفت کی میاد اونم میگفت الان میاد وایسا، خالم گفت تو نریز علی اون گفت چرا خالم گفت بسه چقدر تو میریزی. همون موقع خالم جیغ زد گفت وای نررریز،  اونم آه آه میکرد و بی حرکت بود خالم هم میشنیدم فقط تند میگفت آخ علی آخ وای پر شدم آی،  من میدونستم که باید در برم،  اروم آروم با ترس رفتم سمت در فقط دعا میکردم که نیان جلو پنجره آروم درو باز کرذم و رفتم بیرون درو یهو بستم و فرار،  رفتم که رفتم ساعت حدودا ده نیم بود رفتم دیدم گیم نت باز و رفتم تو،  فقط داشتم به این فکر میکردم که این خاستگار خاله چند بار خاله کرد مگه؟  از طرفی انتظار نداشتم که خاله زیبا کونی باشه از اون طرف ذهنم درگیر بدنش بود خلاصه تا ظهر سرمو گرم کردم رفتم خونه،  کلید انداختم با ترس و رفتم خونه دیدم هیچ خبری نیست و خاله زیبا خیلی معمولی داشت سریال میدید سلام کردم جواب سلام داد گفت ناهار رو گاز بکشم واست گفتم نه درس دارم،  اونم خیلی ریلکس بود. کلا دید میزدم اما هیچ ردی از اون جا نبود و انگار نه انگار سکسی بوده،  از اون شب من کلا بهش حس داشتم،  اون علیه هم بعد چند مدت گفتن که بدرد خاله زیبا نمیخوره و تموم و چند ماه بعد با یکی دیگه شیرینی خورد، من هنوز که هنوزه وقتی خالمو میبینم کونشو دید میزنم فکر میکنم واقعا چند بار داده چند نفر کردنش واقعا
خلاصه که این جریان کلا دید منو به سکس عوض کرد و خالمو به چشم داف میدیدم نه خاله
مخلص همه علی از نیمه شمالیه کشور

نوشته: علی


👍 23
👎 6
117001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

897745
2022-10-03 00:20:22 +0330 +0330

داستان جالبی بود واقعن ب نظر من😀 آدم هـول میشه یهو ببینه

1 ❤️

897751
2022-10-03 00:51:03 +0330 +0330

همکلاسیت چیکار کرد که مدرسه تعطیل شد؟ کلاسو آتیش زد؟؟

1 ❤️

897753
2022-10-03 00:57:27 +0330 +0330

<مطمین باش امتی از کون خاله ت استفاده کردن حسابی

3 ❤️

897763
2022-10-03 01:45:11 +0330 +0330

اره پیش میاد مخ خاله منو پسر عموش زدمن کوچیک بودم به بهونه اب اوردن از خونش چون اب قطع بود و اونا چاه داشتن.رفت اونجا وقتی برگشت دکمه هاش جابجا بود و رفت اتاق وازلین برداشت دست کرد تو شلوارش می مالید سوراخ کونش من پشت در شیشه ای دید می زدم.

1 ❤️

897771
2022-10-03 02:20:39 +0330 +0330

آبجی منم یه خواستگار داشت بروز اومدم خونه دیدم داره ابحیمو می‌کنه. آخرش هم نگرفتش

2 ❤️

897864
2022-10-04 00:57:47 +0330 +0330

اسم حالا زیبا نبوده. اون خواستگار هم همینجاست

0 ❤️