زنم و کیر کلفت هم دانشگاهیش (۱)

1400/12/26

سلام امیدوارم حال همه خوب باشه!
این داستانی که مینویسم یه سری اتفاقات خوب و جالبیه که برای منو و خانمم افتاده
سعی میکنم طوری بگم که قابل درک و راحت تر باشه برای خواننده اش.
تقریبا اواخر سال ۹۵ بود که با یه دختر خیلی خوشکل که تقریبا هر کسی میدید عاشقش میشد و میخواست باهاش ازدواج کنه ازدواج کردم😅
چرا نگفتم دوست بشه چون قضیه فرق میکرد ما اهل افغانستانیم و ساکن یه شهر دوست داشتنی که مردمش به فرهنگ مشهور اند ( منظورم این نیست که دوست شدن بی فرهنگی باشه - منظورم این بود که نمیخواستم اسم شهر رو بگم😅)
خوب بگذریم اسمم مهرانه ۳۰ سالمه قدم ۱۸۵ و وزنم حدودا ۹۰ کیلو و ریش میدارم فقط در حد ته ریش بنا به سنت شهوانی سایزمم حدودا ۱۷ میشه و اسم خانمم شراره اس یه دختر بر خلاف خانواده اش شوخ طبع و مهربون و در عین حال زیبا ۲۷ سالشه قدش ۱۷۵ و وزنش ۷۵ رنگ پوستش گندمی مایل به سفید رنگ موهاش سیاه کامل و موهایی بلند ، شکم نداره و و کون بزرگ و سینه های معمولی داره و چهره جذابی که هر کیری رو راست میکنه …
بریم سر اصل داستان
بعد ازینکه کمی کارم رو به راه شد و تونستم مغازه ای که اجاره شو میدادم از صاحبش که به دلیل فرار از افغانستان اونم از راه مرزی غیر قانونی وارد ایران بشه و از اونجا بره ترکیه مغازه رو خریدم ) اونم پول لازم بود و قیمت خوبی خریدم .
کارم پخش مواد غذاییه جنس هایی رو از ایران میخرم و عمده میفروشم ( البته الان طالبان هزینه های گمرکی رو چند برابر کردن از چندتا کارخونه ای که اینجا هست جنس میخرم) 😅

کلا بگم زندگی رو به روال شد که پدرم تصمیم گرفت ازدواج کنم
اینجا مثل ایران نیست که اول آشنا بشیم و ازین حرفا نه چندتا خانوم میرن میپسندن و بعد از پسندیدن میرن خواستگاری ( دوماد بدبخت رو نمیبرن)😐 و رفتن برام خواستگاری و اونا هم بخاطر خودم و خانواده ام اوکی رو دادن و بعد از ۷-۸ تا مراسم عروسی گرفتیم و تموم شد ؛ رفتیم سر خونه زندگی و اون اوایل خیلی زندگی عالیی داشتیم و الان هم داریم ولی با چندتا تفاوت وقتی رفتیم سر خونه زندگیمون بعد از یک سال با خودم گفتم برم دانشگاه بهتره هم الان خرجم رو راحت در میاره هم برم درس بخونم به یه دردم بخوره اینجا دانشگاه خصوصی و دولتی داریم دولتی رایگانه و خصوصی پولیه بهش میگن (پوهنتون خصوصی) رفتم ثبت نام کردم و شروع کردم درسمم میخوندم و کارمم میکردم ترم - سمستر دومم بود شراره گفت منم اگه بخونم چی میشه و خیلی میدیدم علاقه داره یعنی بعضی وقتا که با مبایلم مشغول میشدم اون کنارم کتابای منو میخوند و علاقه داشت با کلی صحبت کردن با بابا و مامانم راضی شدن شراره خانمم بره دانشگاه ؛ همون دانشگاهی که خودم میرفتم ثبت نامش کردم و شروع کرد درس خوندن واقعا میخوند …
یکی دوماهی گذشت و با هم میرفتیم و با هم میومدیم خودم میرسوندمش … و واقعا رابطه جنسی مون هم خوب بود هر بار یک و نیم تا دو ساعت سکس میکردیم هفته ای دوبار … اونم دوس داشت سکسمونو .
بخاطر شوخ طبعی که داشت خیلی زود با دخترای کلاسش رفیق شدن و بیشتر اوقات با هم حرف میزدن خونه هم که میومد با تلفن باهاشون حرف میزد راجع به درسا و همه چیز …
ترم دومش یه پسر از یه دانشگاه دیگه تبدیلی گرفته بود اومده بود همین دانشگاه ما و افتاد کلاس شراره خانم فرقش با بقیه پسرای کلاسش خیلی زیاد بود بقیه پسرای کلاسش هیچ علاقه ای به شراره نشون نمیدادن چون میدونستن شوهر داره و اون پسرا هم چندان جذابیتی نداشتن واسه دخترای کلاسشون خصوصا شراره😅😅
ولی این یکی که اومد خیلی با بقیه فرق میکرد ۱۹۰ قدش بود وزنشم ۹۵ بود و هیکلی و ‌اصلا شکم و چربی نداشت یه تکه عضله بود برا خودش وقتی اومد کلاسشون آب از لب و لوچه دخترای کلاسشون میریخت ( چون اینجا پسر جذاب و خوشکلی که بدنسازی کار کنه واقعا خیلی کمه) اسم این آقا پسر آرمان بود …
وقتی کلاسا تموم شد با شراره سوار ماشین شدیم و اونو رسوندم خونه و خودمم رفتم مغازه که شاگردم اونجا بود تا بعد از ظهر ؛ شب که رفتم خونه وقت چایی خوردن با شراره شروع کرد که امروز یه پسره اومد کلاسمون اسمش آرمان بود و همه دخترا کراش زدن روش ومیخندید … گفتم خوب تو بگو چطور بود گفت بدنساز بود و هیکلی بود و به کسی محل نمیزاشت بهش گفتم چیه تپ هم عاشقش شدی؟؟😅😅خندید گفت نه بابا من شوهر دارم و شوهرمم عشقمه و فلان شبش برخلاف بقیه شبا رفت خودشو آماده کرد و کنار تخت خواب دستشو میزد به کیرم منم شوخی بهش گفتم بخورش دیدم یه بارکی رفت پایین و شروع کرد خوردن کیرم جالب بود برام چون دیشب سکس کرده بودیم این یک سال پیش نیومده بود دو شب پشت سر هم سکس کنیم
و وقت سکس کردن برام جالب بود دوست داشت یا چشاشو ببنده یا سر من زیر لحافت باشه که منو نبینه منم که فهمیده بودم قضیه چیه آروم بهش گفتم دوس داری امشب جای یکی دیگه جا بزنم و سکس کنیم؟؟ ( برامون عادی بود بعضی وقتا ازین کارا میکردیم )
گفت کی منم گفتم هر کی تو بگی هر کاری کردم نگفت همونجوری کیرم تو کصش بود پرسیدم پسره که امروز اومده دوس داری خودمو بزنم جاش؟؟ گفت نه و زشته و گفتم چه زشتی داره شروع کردم به تلمبه ردن و من بهش میگفتم کیر منو دوس داری کیر آرمانتو دوس داری داره تو کصت تلمبه میزنه داره جرت میده اولین بار بود میدیدم اونجوری داره داد میزنه بکننن منوووووو توووورووخدا وانستا جرررررم بده آرمان جوووووونم عاشقتم کیرررتو میخواممممم؛ داشت دیونه میشد بقیه شبا بعد از نیم ساعت تلمبه زدن و عرق کردن با قرص به سختی آبش میومد امشب بعد از ۳ دقیقه تلمبه زدن کصش جوری کیر منو فشار میداد گفتم الان که کیرم بشکنه… آبش ریخت رو کیر و خایه هام بقیه شبا میگفت که همینجوری بریز رو کمرم و کونم چون بدش میومدم بعد از ارضا شدن سکس کنه یا بخوره امشب خیلی فرق میکرد بعد ازینکه آبش ریخت رو خایه هام منو انداخت رو تخت و بدون اینکه چیزی بپرسه یا بگه پتو رو انداخت رو صورتم یجوری خایه هامو میمکید که آبم داشت از کمرم میزد بیرون همونجوری که داشت ساک میزد فقط میگفت آرمان جونم آبتو میخواااااام منم خیلی حشری شده بودم با فشار آبم اومد و همه شو بدون حتی یه قطره که بریزه دیگه جا همه شو خووورد و قورتشون داد 😍😍
رفتیم خودمونو شستیم و اومدیم بخوابیم شروع کرد که مهران جونم من منظوری نداشتم و ازین جور حرفا منم گفتم نه عزیزم میدونم ( در حالی که میدونستم اینجوری نیست قضیه)
خوابیدیم و صبح وقتی بیدار شدیم آماده شدیم بریم دانشگاه پایین داخل ماشین منتظرش بودم وقتی اومد کپ کردم شراره یه تیپی زده بود و یه آرایشی کرده بود که هیچ وقت ازش ندیده بودم
وقتی نشست گفتم به به خانم خانما چه تیپی زدی گفت نه دیگه خجالتم نده و ازینجور حرفا گفتم باشه بریم و وقتی رسیدیم دانشگاه اون رفت کلاسش منم رفتم کلاسم ساعتای ۱۰ همینجوری از کلاس زدم بیرون توی راهرو بودم که کلاس شراره رو دیدم گفتم از همین کنارا ببینم کجاست دیدم کلاسشون مثل کلاس ما بود یه طرف پسرا یه طرف دخترا ولی شراره که همیشه دورترین نقطه از پسرا مینشست چرا اینجا نشسته نزدیک ترین صندلی به پسرا کمی اونرتر رو دیدم به به آرمان جان صندلیشو آورده کنار صندلی شراره خانم …همون اولش وقتی دیدم هم جا خودم هم یجوری شدم یه حس دوگانگی لذت و غیرت …
کلاسم تموم شد و منتظر کلاس شراره بودم که اونم اومد و گفت کلاسم تموم شده
سوار ماشین شدیم و تو راه بهش گفتم آرمان جان اومده کنات نشسته و تو هم نزدیک اومدی و من من کرد گفت نه بخدا من دیر رسیدم دیگه جا نبود مجبور شدم اونجا بشینم گفتم باشه و چند روزی به همین منوال گذشت وشراره خانمم دورتر مینشست از آرمان ولی یه روز وقتی میومدیم خونه یه کبودی نسبی روی لب شراره دیدم گفتم لبت چرا کبود شده یهو به تته ونه افتاد که هم کلاسیم وقتی استاد رفت از شوخی یه داد زد که منم ترسیدم وقتی بترسم اینجوری میشه گفتم باشه ولی حرفشو باور نکردم …شب تا ساعتای ۲ نصف شب بیدار موندم که گوشیشو چک کنم وقتی رفتم سراغ گوشیش همه برنامه هاشو چک کردم واتساپ وایبر مسنجر و تلگرامشو چک کردم دیدم بقیه برنامه ها کلا هیچی نداره ولی تلگرامش دیدم با چند نفر چت میکنه و همه رو هم خوندم واقعیتش هیچی نبود با خودم گفتم همینجوری شک کردی بابا هیچ خبری نیست ؛ بازم براب محکم کاری تلگرامشو روی گوشی خودمم گذاشتم پیامکی تلگرام و همه رو پاک کردم که نفهمه تلگرامشو منم دارم … صبح بیدار شدیم و آماده شدیم بریم سر کلاس وقتی سر کلاس بودم نتم رو روشن کردم تل خودمو چک کنم یادم رفته بود تل شراره رو که دارم یهو دیدم یه پیام اومد از پریناز اسلمی همکلاسی برام جالب بود ولی نرفتم که بازش کنم گفتم شاید اگه زودتر سین کنم بفهمه منم بازش نکردم بعداز نیم ساعت گفتم حتما همکلاسیشه دیگه بازم ببینم چی میگه دیدم پیامان باز شدن وقتی دیدم نوشته — جووووونم چه رژ لب قشنگی زدی توووله
—قابلتو نداره عشقم ولی اگه میخوای بخوریش تو کیفم دارم میدمش بخور 😅😅مثل اون دفعه نشه شوهرم شک کنه بدبخت میشم
—نترس دیونه از کجا می‌خواد بفهمه حالا یه لب خوشمزه امروزم میخوام
— نه دیگه نمیشه اون روزم هیچی نمونده بود لو بریم داخل کتابخونه
— من این حرفا سرم نمیشه بعد از این کلاس بچه ها بعضیا میرن بوفه تو بیا کتابخونه

— چشم عشقم میام ولی کبود نکنیااا
—باشه نفسم راستی امانتی مو آوردی
—آره عشقم آوردم همون صورتی رو که دوس داشتی
—جوووونم امشب چقد اون شورتتو بو بکشم و آبمم بریزم روش
— دیونه اون شرت قبلی که آبتو آورده بودی روش رو پوشیدم به مهران گفتم از روی شرت کصمو بلیسه و بخوره اولش گفت شورتت یه مزه ای میده ولی بهش گفتم بخورش عشقم آب کصمه اگه بدونه آب کیر توعه که روش ریختی و من دادمش اون بخوره منو میکشه
— جوووووونم دیونه منی تو اون کونی از کجا می‌خواد بدونه زنش دیونه کیر من شده بهت قول میدم همین هفته حتما یجایی جور میکنم با هم سکس میکنیم
—امممممم دیونه گی نکن این حرفا رو میزنی سر کلاس شرتم خیس شده

وقتی این پیاما رو دیدم فهمیدم زنم عاشق کیر آرمان شده و به مرز دیونه گی رسیده اولش خیلی ناراحت شدم یجوری شدم رگ غیرتی باد کرده بود ولی وقتی به کیرم نگاه کردم دیدم داره شلوار جینمو پاره میکنه حسم تغییر پیدا کرد دوس داشتم ببینم چجوریه دوس داشتم ببینم شراره چجوری زیر کیر اون ناله میکنه
تو همین فکرا بودم یادم اومد اینا قراره برن کتابخونه یجوری کلاسو پیچوندم رفتم دم کلاسشون دیدم بعضیا هستن بعضیا نیستن خیلی سریع رفتم سراغ کتابخونه آروم وارد شدم تنها جایی که خیلی کم کسی میاد اونجا کتابخونه بود دو طبقه طبقه دوم بزرگ‌تر از طبقه همکفش بود آروم شروع کردم گشت زنی طبقه اول دو سه تا دانشجو بودن و کسی دیگه ای نبود آروم رفتم طبقه بالا که اونجا به لطف آتش سوزی سه سال قبل دیگه دوربین جدیدی اونجا کار نذاشتن
وقتی رفتم آروم آروم میگشتم یه صدای آرومی منو طرف خودش کشوند صدا رو دنبال کردم دیدم اون آخر کتابخونه پشت قفسه ها دوتا سایه هست کمی نزدیک تر شدم دیدم به به شراره خانم چه لبی میگیره از عشقش امممم
آرمانم یه دستش داخل شورت شراره و دست دیگه شم گردنشو گرفته داره لباشو میخوره شراره داشت دیونه میشد و از شدت مستی سرخ شده بود ولی چیز خیلی جالبی که دیدم کییییر آرمان بود
واااای کیرش حداقل ۲۲ سانت بود یه کیر کلفت که زیپشو باز کرده بود و کیرشو داده بود بیرون داشتم دیونه میشدم کیرش خیلی راحت دو برابر کیر من بود یه کیر تقریبا سرخ با پوست صاف و خیلی خوش تراش
شراره داشت برای کیرش میمردم به زور خودشو از لبای آرمان جدا کرد و انداخت رو کیش شروع کرده بود خوردن جوری داشت میخورد و میخواست همه شو قورت بده🙈🙈
آروم شروع کردم جوری فیلم گرفتن که صورت آرمان کاملا مشخص بود ولی صورت شراره مشخص نبود جوری فیلم گرفتم که کلا اندام و کیر و صورت آرمان مشخص باشه ولی مال شراره نباشه یک دقیقه ای فیلم گرفتن شد فیلم رو قطع کردم و یهویی رفتم جلو هردوتاشون
—به به شراره خانم خسته نباشی آرمان جان تو هم خسته نباشی ( اینارو که گفتم عین برق گرفته ها شدن و رنگشون عین گچ شده بود )
شراره شروع کرد که بخدا گوه خوردم غلط کردم توروقرآن تورو خدا من هیچ کاری نکردم اشکاش عین سیل جاری شد
آرمان شروع کرد حرف زدن بخدا غلط کردم بخدا گوه خوردم دست من نبود بخدا خودش میمالید خودشو تورقرآن کاریم نداشته باش
—نه بابا بلند شدی خودتونه جمع و جور کنید اینجا جاش نیست
اینو که گفتم شراره یجوری شد آرمان گفت یعنی چی گفتم کسخولا میخاین اینجا سکس کنین؟؟!
آرمان خیلی زود کیرشو انداخت تو شلوارش و زیپشو کشید بالا

شراره با من اومد و به آرمان گفتم شماره تو دارم میزنگم بهت
با ترس گفت باشه هر چی شما بگین

شراره تو راه اشکاش میریخت و گفتم زشته اینجا برو کیفتو بردار بریم بیرون گفت باشه

تو ماشین شروع کرد که غلط کردم و ببخشید تورو خدا طلاقم نده به مامان بابام اگه بگی منو میکشن و تورو خدا من دست خودم نبود اون خودشو میمالید تا رسیدیم خونه گفتم برو به سر وضعت برس اینجوری نیا بیرون گفت چرا فکر کرد میخوام ببرمش خونه باباش گفتم نترس میریم بیرون ناهار بخوریم
گفت باشه رفت لباس عوض کرد و یه آرایش نسبی کرده بود گفتمش بشیم بریم یه رستورانت خوب توی شهرمون هست اونجا رفتیم شراره تو شوک بود گفتم حرفی نیست الان غذا بخوریم تا سفارش میدادم زنگ زدم به همون پریناز😅😅
گفتم بیا فلانه رستورانت گفت باشه گفتم الان بیا
وقتی رسید خیلی جوری که ترسیده باشه گفتم بشین ناهار بخوریم حرف بزنیم ناهارو و آوردن و و بهشون گفتم میدونم همچین قضیه ای پیش اومده ولی من میخوام امشب تو بیای خونه مون و یه بار این فانتزی رو عملی کنیم اونم یکبار برای همیشه ترسید که نکنه نقشه ای باشه بهش گفتم اگه نقشه ای داشته باشم فیلم کتابخونه رو دارم خودم نیازی به نقشه جدید نیست شراره فقط نگاه میکرد هنوزم نمیدونستن چجوری فهمیدم
وقتی غذا تموم شد من رفتم مغازه و شراره رو رسوندم خونه تو راه مغازه یه جا وایستادم آب بگیرم دیدم پیام میاد
— از کجا فهمید آرمان ؟؟ من بدبخت شدم بیچاره شدم اگه طلاقم بده چی اگه اون فیلم رو نشون خانواده بدن هر دوتامونو بدبخت میکنن
— من از کجا بدونم یجوری میگی انگار من گفتم بیاد‌ الان که گفت که همین امشب و تمام
— اگه همین امشب باشه و بدبختی دیگه نیاد‌ من قول میدم بچسپم به زندگیم و درسم و دیگه ازین غلطا نکنم
— خدا نکنه فیلم رو به کسی نشون نده وگرنه من رو حتما میکشن
— خدا کنه ولی همین امشب هست
— توروخدا نقشه ای ندارین ؟؟ بخدا من دارم کار میکنم خرج زندگی مو در میارم خرج مامانم رو میدم کسی هم نداریم اگه منو طوری بشه مامانم چی میشه
— نه بخدا نقشه چیه من خودم خونم و اگه نقشه ای باشه من میفهمم تلگرام مهران و واتساپشو دارم اگه بخواد کاری کنه من بهت زودتر میگم فقط برو و دیگه پشت سرتم نگاه نکن
— کاش آشنا نمیشدیم

عصر طبق معمول حرکت کردم طرف خونه و بعضی چیزا رو خریدم به آرمان زنگ زدم گفتم برای شام بیا
گفت باشه میام
به شراره گفتم غذا آماده کنیم تو هم آماده شو و گفتم همین امشب و بعدش این قضیه فراموش میشه گفت چشم هر چی تو بگی و این حرفا
غذا آماده شد و شراره رفت لباس بپوشه سکسی ترین لباسشو پوشید و اومد نشست آرمان اومد وقتی اومد به گرمی ازش استقبال کردیم و بهش گفتم همین امشب و این قضیه ها فراموش میشه اونم ار خدا میخواست رفتیم چای خوردیم و بعداز یک ساعتی ساعتای ۹ شب غذا آماده شد به شراره گفتم امشب این فانتزی رو اجرا کنیم گفت هر چی تو بگی گفتم برو کنار آرمان بشین و به آرمان اس دادم گفتم که امشب اون حرفایی کع تو چت به شراره میگفتی عملی کنی
گفت یعنی سکس ؟؟ گفت نه دیونه هم سکس هم تحقیر
یجوری شد طرفم یجوری نگاه‌ کرد بهش فهموندم آره
شراره رفت موقع شام کنار اون نشست منم گفتم من برم دستامو بشورم به آرمان یه چشمکی زدم اونم تا من میومدم از روی شلوار
کس شراره رو میمالید شراره میگفت نکن اگه بفهمه بدون اجازه اش میکنیم جرمون میده اون گفت نه خودش اجازه داد از اون کنار نگاه کردم میدیدم آرزو عاشق کیر آرمان شده و لباشو میخورد من رسیدم و شروع کردیم شام خوردن
وسط شام متوجه شدم شراره یجوری شده آرمان اشاره کرد که کار اونه شراره یجوری به پشقابش نگاه میکرد فکر کردم داره میخنده ولی از روی مستی بود و شهوت …
نگاه نمیکرد نمیخواست بفهمم من آروم سرمو از میز پایین کردم دیدم بلهههه شلوار و شورت شراره خانم رو زمین افتاده

شراره فهمید ولی میدونست من دوس دارم جلوشو نگرفت و گذاشت آرمان ادامه بده آروم از صندلی اومدم پایین بدون اینکه سرو و صدایی ایجاد بشه رفتم زیر میز آروم نزدیک شدم واییییی که چقدر اون صحنه رو دوس داشتم آرمان آرووووم کص زنمو میمالید و من رفتم کمی نزدیک تر بدون اینکه دستم به جایی بخوره زبونمو بیرون کردم و آروم زدم رو چوچول شراره به لحظه ترسید ولی آرمان نوازشش کرد زنمو گفت چیزی نیست شوهرته عزیزم نترس من شروع کردم کص قشنگ زنمو که کنارش یه کیر کلفت نشسته و داره کصشو میماله میخوردم اووووم چه آبی راه انداخته بود کص زنم اندازه کل آب‌هایی که توی این چند سال رفته بود حتی بیشتر داشت از کصش بیرون میومد
منم چهره و اندام مردونه آرمان رو دوس داشتم همونجوری که داشتم کص زنمو لیس میزدم انگشت فاک آرمان رو هم لیس میزدم و اونم فهمید از قصدمه
امممم خیلی لذت بخش بود آرمان آروم زیر همون میز شلوارشو درآورد پشت بندش شورتشو وایییی خدای من این چی بود من میدیدم اندازه کل صورتم بودم حتی بزرگ‌تر آرمان وقتی دید انگشتشو با کص زنم لیس میزنم انگشتشو یه بار تا آخرش تو دهنم کرد ‌ و منم براش لیس زدم از موهات آروم گرفت و صورتمو نزدیک کیرش کرد چه ابهتی داشت واقعا کیر بود مال من پیش اون دودول بچه ۵ ساله بود
گفت لیس بزن منم شروع کردم تخماشو و لیس میزدم و امممم چه مزه ای داشت آروم کیرشو لییییس میزدم واقعا بزرگ بود دو دستمو مشت کرده بود دور کیرش بازم دو دست دیگه لازم داشت تا کیرشو بپوشونه کیرشو خوووب براش خیس کردم وسط خیس کردن و لیس زدن صندلی رو داد عقب و به شراره نشون داد و شراره یه آههههه کشید اممم شراره گفت من میرم دستامو بشورم تو همینجا بشین عشقم بزار این برات کیرتو بخوره اونم گفت باشه عشقم شراره رفت آرمان گفت دوس داری اینجوری گفتم آره گفت باشه؛ شراره اومد نشست دوباره آرمان گفت من میرم دستامو بشورم این تا میام نگهش دار و بزار کصتو بخوره و منم دوس داشتم زنمم گفت جووونم عشقم دوس داری دیدی کیرشووو؟ دو برابر مال تو بود نه؟؟؟ جوووونم بخووور
تا اون اومد آرمان گفت بریم اتاق خواب منم رفتم همونجا آرمان گفت کیرمو خوووب ساک بزن میخوام زنتو باهاش جررررر بدم منم ساک میزدم و نشسته بودم دو زانو اونا داشتن از هم لب میگرفتن زنم عاشق این هیکلش شده بود آرمان یهو کل لباس شراره رو جرررر داد سوتین شو بار نکرد و بندش رو کند. و سینه های قشنگ و سفید زنم تو دستش بود شروع کرد مکییدن سینه های زنم شراره داشت آه و ناله میکرد منم کیر آرمان تو دهنم بود واقعا خوش مزه بود خیلییی حال میداد
آرمان زنمو انداخت رو تخت و به منم گفت برم سینه های شراره رو بخورم اون رفت کصشو میخورد شراره داشت دیونه مییشد - اممممم بکن منووووووو جوووووووونم آرماااااااااان عشقم جررررررررم بده
جلو شوهر بی غیرتم بکن منوووووو نفسمممممم اممممم توروخدااااا کیرتو بکن تو کصممممم دارم دیونه میشمممممم
آرمان دستشو دور گردنم گرفت سرمو نزدیک کرد به کیرش با یه صدای دوسداشتنی و وحشتناکی گفت کیییر بکن زنتو لیس بزن منم شروع کردم لیس زدن و تف زدنش تا خووووب خیس بشه وقتی خوب خیس شد گفت برو پایین تخت زوووود منم رفتم پایین تخت گفت شلوار و شورتتو دربیار وقتی در آوردم خنده ای بلندی کرد گفت با این سیخ کبریت میخواستی عشقمو بکنی؟؟؟ معلومه می‌خواد به من بده
یهووی وسط سکس شراره گفت من برم بیرون گفتیم چرا گفت میخوام جیش کنم اصلا به من نگاه نکرد به آرمان گفت عشقم میخوام جیش کنم بدون وقفه و خیلی راحت شراره رو بلند کرد دقیقا آورد جلو صورت من گفت همینجا بشاش رو بدنش گفت نه دوس ندازه به من گفت دوس داری گفتم نمیدونم تا گفتم نمیدونم شراره رو گذاشت رو تخت به من گفت من میشاشم اگه دوس داشتی زنتم میارم رو کیرم میزارم اونم بشاشه روت مهران آقاااااا
بدون اینکه از من بپرسه کیرشو تنظیم کرد چند ثانیه ای صبر کرد بعدش یه دریا آب و شاش گرم روی من ریخت واقعا لذت بردم خصوصا وقتی گفت برگرد رو کونت بریزم تا برگشتم سر کیر کلفتشو کرد توی کونم که از درد میخواستم بیهوش بشم ولی نه شاشید توی کووونم و زود بیرون کشید همه شاش بکن زنم از کون من ‌اسید بیرون زنم اومد جلوی چشمش سرشو گذاشت صورتمو چسبوند به کص تپلش و شاشید توی دهنم و منم بیشترشو قورت دادم اممممم عشقم شاشیدی رو صورت شوهر کونیت آرههه؟؟ آره آرمان جونم آره شاشیدم اممممم چه لذتی داشت وقتی زنم با بکنش جلوی من این حرفا رو میزد وقتی من خیس خیس شدم آرمان گفت بیا بشین پایین تخت اونجا نشستم گفت سرتو نزدیک لبا تخت بیار آورد اونجا زنمو کشید لبه تخت به من گفت از نزدیک ببین زنتو چجوووووری میییکنممممم آممممممممم عشششقم دووووس دارییییی بمالم در کص قشنگت — آره آرمانم آره عشششششقم توروخدا بکنننن تووووووش هلاک کیرت شدم بکنننن
آرمااااان جوووووونممممممم بکننننننن دیونه شدم بکنم جلوی این بی غیرت بکن منوووووووث آروم سر کیرشو کرد تو کصشششش زنممممم داددددد میزد ااااااههههه بکنننننن بکن تووووش همه شو میخوام — باشه عشقم اآرووووووم آرووووووم میکنمت جوووونم - مهران میبینی زنتووووو؟؟؟؟ حال میکنی؟؟؟ آرههه دودولتو قایم کن نخندن بهتتتت!! کیرموووو ببین زنتو بببینم جوووووونم!!!
آرومم آرووووم شروع کرد تلمبه زدن — آههههههه مرررردم جوووووووون مردممممممم تا الااااان کجااااا بودییییی بکن منووووووو بکننننننن جررررم بده کصموووووو جررررر دادی آخخخخخخ مردم من همون لحظه وسط همون حرفا یه دفعه آرمان کیرشو از کص زنم در آورد آب شراره پااااشید تا الان اینجوری ندیده بودم ولی بعد فهمیدم بهش شاش نمیگن اسکیوریت میگن چندین بار پشت سر هم اونجوری شد امممممم بکن منو دیگه نا ندارم اممممممم— مهرااان؟؟؟— بله بله — میخوام آبمووووووو بیاااارم زووووود آبمو میریزم رو کص زنتت——باااشع میخوام ببینم - نه بچه کونی نمیخوام ببینی میخوام بخوریش یه قطره نمونه —- چشششششم
آهههههه آههههههه بکننننننن منوووووووووو شراره داشت میمرد دفعه ۶-۷ بود ارضا میشه آرمان بالاخره آبش اوووومد اممممممم آههه امممم مهران زووود لیس بزن آبمووووو زوووود — چششششم اممممم عجب مزه ای خوبی میده جووون- بخورش همه اش مال تو و زنته —- مممنووون خیلی حال داد بشین رو تخت مهران - باشه آرمان جوووونم - جوووونم چه دودولی داری آخی شراره بیا ببین دودول نازنازی شوهرتووو - جونم آره دودول قشنگی داره کوچیک موچیکه - میخوام آبشو بیارم — امممم باشه بیار نفسمممممم — آروم کیرمو میمالید و خیلی عالی آبم پاشید و و تا قطره آخر آب کیرمو خالی کرد
و خیلی خیلی خسته شدیم شراره همونجا خوابید ولی من ساعت ۲ نصف شب باهاش تا پایین اومدم و باهاش خداحافظی کردیم

از فردای اون روز شراره دیگه نرفت دانشگاه یعنی نمیخواست دیگه همچین اتفاقاتی بیفته و منم نمیخواستم بره
و زندگیمون به صورت عادی دوباره جریان پیدا کرده تا الان

و ترم بعدی آرمان هم ازون دانشگاه تبدیلی گرفت
و دیگه هیچ وقت ندیدمش
شراره هم بلاکش کرده بود از همه جا
و اینم داستان ما بعضی جاها رو زیاده روی کردم ولی به صورت کلی داستان کلا همینجوری پیش رفت و همینجوری تموم شد …

نوشته: مهران


👍 18
👎 24
131801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

864244
2022-03-17 00:49:51 +0330 +0330

افغانی ها چ خوب می نویسن 😁 کش دار

2 ❤️

864253
2022-03-17 01:20:31 +0330 +0330

کسخل افغانستانیها آرمان و آرمین و اینا ندارن. حداقل به مخت فشار می‌آوردی قبل از نوشتن داستانت

6 ❤️

864256
2022-03-17 01:29:10 +0330 +0330

با احترام به كسشرايي كه نوشتي ولي كيررررم تو مخت…

3 ❤️

864259
2022-03-17 01:33:24 +0330 +0330

۸داستان قشنگی بود

0 ❤️

864278
2022-03-17 02:38:40 +0330 +0330

اولا تا اونجا ک من میدونم اسم افغانها جمعه و شنبه و یک شنبه و گلبدین و … بود
دوما همین کسخل بازیا در اوردین ک طالبان اومد خار مادرتونو یکی کرد و الان تخم نمیکنید حتی دانشگاهم برید

2 ❤️

864293
2022-03-17 05:45:56 +0330 +0330

من فقط عاشق اوناییم که باور کردن این کسخل افغان بوده 😁😁😁😁

3 ❤️

864306
2022-03-17 08:49:48 +0330 +0330

اونی که کبود میشه و جاش میمونه گردن زنه که اکثرا پوست لطیفتر و حساس تری داره نه لب طرف انشاالله بزرگتر که بشی برات زن میگیرن و این چیزا رو یاد میگیری

2 ❤️

864312
2022-03-17 10:13:56 +0330 +0330

کصکش آخه گویش کدوم افغانی اینطوریه که تو نوشتی؟کدوم افغانی اسمش مهران و شراره و …… هست؟کیر هر چی افغانیه تو کص و کون مرده و زنده ات با این داستان کیریت!

3 ❤️

864318
2022-03-17 12:00:54 +0330 +0330

تعریف چند نوع پورن همزمان خاااااک

1 ❤️

864321
2022-03-17 13:47:12 +0330 +0330

از همین اول بگم دیس دادم چون خوشم نیومد از داستانت. مشخصا داستانت واقعی نبود(که به تخمم اصلا مهم نیست) ولی منطق داستانی تا حدودی رعایت شده بود و بدک نبود(این مهمه).
متنت میشه میشه گفت تا حدودی روون بود پس جای پیشرفت داری. تا قبل از این که برید سر میز غذا خوری تصمیم داشتم لایک بدم ولی وقتی دیدم چجوری باقیشو ریدی بالا آوردم.
رو پایان کارت کار کن. رو بخش اروتیک داستانت کار کن. کونی درونتو خاموش کن. تو این داستان طرف بیشتر از زنت تو رو کرد. سوتی هم نده مثلا شراره رو آرزو ننویس. کمتر چندش بازی دربیار. موضوعتو بهتر انتخاب کن. این کارا رو بکنی بهتر میشه داستانت.
خواهشا دیگه از کونی بازی و بیغیرتی ننویس. شانستو توی یه تگ دیگه امتحان کن.
در کل از خیلیا که ریده بودن بهتر بود. ولی همچنان ریدی. دیس 👎 👎

0 ❤️

864326
2022-03-17 14:58:25 +0330 +0330

عالی بود

2 ❤️

864332
2022-03-17 16:45:11 +0330 +0330

زن من کاش بکن داشت

3 ❤️

864333
2022-03-17 16:47:30 +0330 +0330

کاش زن منم بکن داشت

2 ❤️

864354
2022-03-18 00:05:36 +0330 +0330

کسخول این آرزو کی بود وسط داستان یهو پیداش شد.

0 ❤️

864359
2022-03-18 00:49:45 +0330 +0330

عالی بود. مرسی

1 ❤️

864380
2022-03-18 02:20:39 +0330 +0330

کصخل اقغانستان ارمان و ارمین و این حرفا نداره همشون شنبه یک شنبه دو شنبه 3 شنبه چهارشنبه پنجشنبه جمعه هستن 😂😂😂😂

0 ❤️

864395
2022-03-18 03:40:48 +0330 +0330

احمقانه ترین و بچگانه ترین کسشعر شهوانی. آغا نخونید این کسشعرارو. ننویسید این کسشعرارو. ناموسا چند سالته؟ شرط میبندم زیر ۱۸ سالته. کسکش کیری ترین داستان زندگیم بود. مگه کشکه داستان بنویسی همینجوری؟

0 ❤️

864400
2022-03-18 07:38:20 +0330 +0330

با این کصشعرها که گفتی مغزت نگوزید ؟

0 ❤️

864431
2022-03-18 14:47:42 +0330 +0330

جالب بود واقعا افرین 😁😁

0 ❤️

864509
2022-03-19 02:27:45 +0330 +0330

جوووون

2 ❤️

865143
2022-03-23 18:33:36 +0430 +0430

کس میخ افغانی ها اسم مهران ندارن.

0 ❤️

865745
2022-03-27 14:49:20 +0430 +0430

دوست داشتم منم تجربه کنم این و🙈🙊

0 ❤️

871405
2022-04-30 07:28:45 +0430 +0430

والا یه زید شوهر دار داشتم که گفت شوهرش از رابطه خبر داره
یه مدت پیچوندم دوباره رفتم سمتش خلاصه گفت شوهرش میگه باهم مست کنیم دوتایی بکنیمش در عوض دفعه. بعد شوهرش زن بیاره اونوقت تکی دوتا شونو بگاد
خلاصه قبولکردمو یه سکس سه نفره کردیم فقط استرس منو مشروب از بین برد ولی حال داد… جدا جذابه اما زنش بیشتر از ما حال کرد
ولی شاشیدن و این چیزا ماله ادم کونیه ک کونش میخاره

1 ❤️

956526
2023-11-05 16:49:46 +0330 +0330

من جاي ارمان بودم كونتو سير ميكردم

0 ❤️