زیبای من

1402/05/17

قصه اینجوری شروع شد…
.
.
پنجشنبه خیلی حشری بودم دیگه از خودارضایی خسته شده بودم به امید اینکه یه لز واقعی کنم رفتم موج های آبی…کله صبح رفتم چون شبش خواب لز دیده بودم ولی همیشه توی خوابام تا به قسمت حال کردن میرسه از خواب بیدار میشم…
همیشه سعی میکنم که دوباره بخوابم ولی ادامه همون خواب رو دیگه نمیبینم ☹️
خلاصه صبح پاشدم رفتم موج های آبی
ولی تا رسیدم کلا پشیمون شدم همش زنای بزرگ با بچه هاشون بودن یا همه با دوستاشون بودن …
کلا نا امید شدم و حسم پرید ولی چون پول داده بودم گفتم یکم شنا کنم…
دو ساعتی گذشته بود و من توی استخر موج واسه خودم اب بازی میکردم که دیدم غریق نجاته هی سوت میزنه و برگشتم نگاش کردم دیدم به یه دختره اشاره میکنه که کلاهشو سرش کنه اونم اصلا اعتنا نمی کرد یا شایدم نمیشنید بعد به من اشاره کرد که بهش بگو کلاهشو سرش کنه من رفتم پیشش گفتم خانوم غریق نجات با شماست اونم صورتشو برگردوند سمت غریق نجات و بعدم دستش رو گذاشت روی سرش و گفت ای وای کلاهم کجاست؟!
من گفتم کلاهتو گم کردی؟
برگشت اطراف رو‌نگاه کرد گفت اصلا نفهمیدم از سرم در اومده
خیلی خوشگل بود هر چی بیشتر کنارش بودم بیشتر مجذوب خوشگلیش میشدم مایوی سفید پشت بازی پوشیده بود،موهاش بلند و مشکی بود ،پوستش صاف و بی مو زیباییش نچرال بود چشم و ابرو مشکی با مژه های خیس و بلند و لبای قرمز و کوچولو ولی برآمده
اصن دلم نمیخواست از پیشش برم
ازش پرسیدم تنهایی گفت آره و با چشم دنبال کلاهش می گشت
غریق نجات اومد بالای سرمون گفت چرا سرت نمیکنی گفت دارم دنبالش میگردم گفت بیا بیرون موهات میریزه تو آب.
داشتم به آب نگاه میکرد و میگفت شاید همینجا باشه
من کلاهمو در آوردم دادم بهش و گفتم بیا اینو سرت کن دنبال کلاهت بگرد من میرم بیرون آب وامیستم
گفت ممنون و کلاه رو از دستم گرفت حتی دستاشم قشنگ بود
کاملا سلیقه ی من بود رنگ ناخونش نود بود انگشتاش کشیده…
رفتم بیرون آب و همینطور خیره بودم بهش و فکر اینکه میتونم باهاش باشم یا نه ؟بهش میخوره تو بحر این چیزا نباشه…
کلاهشو پیدا کرد و اومد بیرون و کلاهمو از سرش در آورد داد بهم گفت ببخشید علافت کردم…گفتم نه اشکالی نداره گفت تو هم تنها اومدی گفتم آره
گفت »من ٫می خوام برم چیزی بخورم تو هم میای؟
گفتم آررره (خیلی هم خوشحال بودم)
رفت به سمت کافی شاپ منم پشت سرش میرفتم پاهاش بدون سلولیت باسنش خوش فرم کمرش باریک …همینجور نگاهش میکردم
بستنی گرفتیم خوردیم
و اسم و سنمون رو از هم پرسیدیم سه سال از من کوچیکتر بود ۲۷ سالش اسمشم پگاه بود
بعد پرسید موهات خیلی قشنگه کجا رنگ کردی گفتم مرسی فلان جا…گفتم تو همه جات قشنگه….
زد زیر خنده با تعجب گفت من؟! گفتم آره دیگه
گفت به پای چشمای درشت عسلی تو نمیرسم تو خیلی نازی …
گفتم من خب بینیمو عمل کردم موهامو رنگ کردم ولی تو واقعا خوشگلی گفت منم رنگ کردم خب مشکی رنگ کردم
بستنی تموم شد رفتیم توی آب استخر
اونجا همش حرف زدیم و بازی کردیم ولی خب من دیگه طاقت نداشتم واسه همین توی آب از پشت بغلش کردم و چونم رو گذاشتم روی شونش و گفتم چرا اینقدر خوشگلی تو
اونم بین دستم دور زد روشو کرد به من و لبخند زد
دیدم نسبت به اینکه بغلش کردم معذب نشد منم مدام بغلش میکردم بغلش وایستادم و رونشو وسط پاهام گرفتم و دستمو دور کمرش قلاب کردم اونم مثل یک معشوقه همینجور برام حرف میزد و دلبری میکرد و واکنش بدی نشون نمیداد دیگه دلو زدم به دریا کنار استخر که وایستاده بود دستمو از پشت بردم روی کسش اونم آروم پاشو باز کرد دیگه من به آرزوم رسیده بودم یعنی داشتم بال درمیاوردم یکم مالوندم، گردنشو بوسیدم
از آب رفتم بیرون گفتم بریم سونا؟گفت بریم
دست تو دست هم رفتیم سونا
سونا خالی نبود ولی پر بخار بود محیط پر استرس بود ولی خیلی حشری بودم رفتیم یه طرف که کسی نبود نشستم اونم نشوندم توی بغلم و دوباره دستمو بردم روی کسشو خودش گردنش رو آورد عقب تو گوشش دوباره گفتم خیلی خوشگلی و شروع کردم به لیس زدم گردنش و مالوندن کسش
خودشم هی کسشو جلو عقب میکرد یک دقیقه بیشتر نتونستیم این کارو بکنیم چون یکی داشت میومد وقتی رد شد این دفعه نشست کنارم و دستشو گذاشت روی کسم من کس اونو میمالوندم اون مال منو تا کسی میومد دستامون رو برمیداشتیم باز میرفت ادامه میدادیم بعد یه تایمی انگار همه رفته بودن بیرون گفتم میخوام کستو ببوسم گفت نه الان باز یکی میاد گفتم اشکالی نداره تو بشین پله بالایی و طبیعی باش گفت پس فقط یه بوس .رفت نشست بالا پاهاشو باز کردم مايوشو زدم کنار یه بوس کردم و بعدم زبونمو سیخ کردم کردم تو کسش و جلو عقب کردم آهش رفت به هوا و دوباره زبونمو تلمبه میزدم توش که صدای در شد و ما توی اوج بودیم لعنتی….
گفتم بریم بیرون ساعت رو نگاه کردیم دیدم نیم ساعت اون تو بودیم!باورم نمیشد اصلا بخار اذیتمون نکرده بود
رفتیم سمت دوشا و یک دوش آخر راهرو انتخاب کردیم رفتیم توش و آبو باز کردیم که کسی شک نکنه
کنار دیوار وایستاد منم اول یه دستمو گذاشتم روی سینش یه دستمم از پشت کونش بردم سمت کسش و چسبوندمش به خودم و از پشت کسشو انگشت میکردم ازجلو کسمو میزدم بهش و سینشو فشار میدادم بعد لبامم گذاشتم رو لبش و شروع کردم به لب گرفتن خیلی بالا بودم خیلی ،اونم همینطور کسشو عقب جلو میکرد و سینه هامو فشار میداد زبونامون رو توی دهن هم میچرخوندیم چه مزه ای داشت….بعد با خجالت گفت میشه دوباره همونجوری که اونجا خوردی با زبونت بخوریش …عاشق لحن التماسش بودم گفتم آره ماه من خم شو …برگشت خم شد زبونمو سیخ کردم ،کردم تو کسش و شروع کردم تلمبه زدن ،داشت دیوانه میشد از لذت …ولی خوشم میومد زود ارضا نمیشد دوباره بلند شدم انگار یکی داشت میومد شامپو رو گرفتم دستم یکی اومد دید داخل کسی هست معذرت خواهی کرد رفت باز شروع کردم به خوردن کسش همه جوری میخوردم یه بند انگشتمم کردم تو کونش و میخوردم براش که یهو گفت دارم میشم آیدا دارم میشم……و بعد بی حال شد و گفت مرسی
بعد اومد گفت نوبت تویه گفتم من از اول دارم حال میکنم ولی دوست ندارم الان که ارضا شدی و حست رفته برام بخوری میدونم الان حست یه جوریه گفت تو واقعا بهترینی …با تو اون حس بد رو ندارم و همدیگه رو بغل کردیم من واقعا اونقدر لذت برده بودم که کم از ارضا شدن نداشت شایدم ارضا شدم ولی نفهمیدم نمیدونم
بعدا بهم گفت چیزی که باعث شد اینقدر حشری بشه این بود که همش با چشم ستایش کردن بهش نگاه میکردم و بهش خیره بودم و چشم ازش برنمیداشتم و مدام میگفتم چقدر خوشگلی
گفت این موضوع باعث شده توی قلبش حسی رو‌داشته باشه که باعث اعتماد بنفس و حشری شدنش بشه…
شماره هامونو بهم دادیم و از اونجا اومدیم بیرون و چند بار باهم رفتیم کافی شاپ ولی فرصت نشد که دوباره توی یه جوی قرار بگیریم دوباره لز کنیم ولی کنار هم یه حس آرامشی داریم الانم اون خیلی منو میبوسه و باهام راحت شده و نمی خوام از دستش بدم ولی خیلی کم راجب زندگی هم میدونیم .برای همین هنوز دعوتش نکردم به خونم دوست دارم بیشتر بشناسمش

نوشته: آیدا_۷۲


👍 25
👎 1
18501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

941358
2023-08-09 00:40:43 +0330 +0330

به نظر واقعی میمود
مرسی قشنگ بود

0 ❤️

941363
2023-08-09 01:09:26 +0330 +0330

قشنگ و واقعی بود بازم بنویس

0 ❤️

941381
2023-08-09 02:40:52 +0330 +0330

جالب بود دوس داشتی ادامشو بنویس

0 ❤️

941473
2023-08-09 23:40:29 +0330 +0330

عالی بود با هم خوش باشید

0 ❤️

941641
2023-08-10 23:58:08 +0330 +0330

یه داستان لز جذاب

0 ❤️

942051
2023-08-13 12:15:01 +0330 +0330

خوشم اومد 😍

0 ❤️