سکس بعد از هشت سال

1391/02/13

ا هم تو چت اشنا شدیم دنبال یکی میگشت کارشو درست کنه که از دانشگاه تبریز انتقالی بگیره برا تهران
منم گفتم اشنا دارم و دوستیمون شروع شد
کلی تو اون سنه کم عاشق هم بودیم من 21 سالم بود و زهرا 18 سال
اولین بار رفتم تبریز دیدمش الان که فکر میکنم میبینم خیلی تیپ و قیافش معمولی بود ولی اون موقعه برای من زیباترین
دختر روی زمین بود اخه اولین دوست دخترم بود حتی با هم قرار ازدواج گذاشتیم و اسم بچه هامونم انتخاب کردیم
داستان همینجور ادامه داشت سنمون بیشتر میشد بخاطره فاصله شهرهامون ما هم از هم دورتر میشدیم
رابطمون شده بود تل و اس ام اس سالی یکی دوبار اگه نمایشگاه کتاب یا عید میشد در حد یه نصفه روز همو میدیم
باهم سال 82 اشنا شدیم تا اینکه تابستون 86 بهم زنگ زد گفت خودش کارشناسی ارشد و خواهره کوچیکش کارشناسی
قبول شدن تهران دارن میان دنبال خونه بگردن ازم خواست اگه میشه کمکشون کنم یه خونه یه جایه خوب پیدا کنن
خلاصه سرتونو درد نیارم خونه پیدا کردیم اساس اوردن منم سریع دوستمو با خواهرش دوست کردم که باهم باشیم
یادم نمیره اولین بار رفتیم خونشون شب خوابیدیم منم کلی به خودم رسیده بودمو تر تمیز کرده بودم بعد از شامو قلیونو
ورق بازی کردن جا انداختیم که بخوابیم نیما دوستم و لیلا خواهر زهرا تو حال خوابیدن ما هم تو اتاق بعد از کلی
مراسم اولیه عشق بازی بالا تنه رو لخت کردیم مثلان نشون دادیم که خیلی واردیم چون دفعه اولش بود میخواست سکس
داشته باشه زده نشه از من .تا اومدم دستمو ببرم پایین گفت نمیشه چراغ قرمزه ای کیر خوردم ای کیر خوردم ولی به
روی خودم نیاوردم از تو حالم صدای اون دو تا میومد که سکس میکردن تا صبح مردم از شق درد
شاید باورتون نشه ولی از سال 86 تا همین سال 90 البته اوایلش من هر وقت میرفتم پیشش فقط سکس ما شده بود لب
بازی و خوردن برای هم دیگه .دلیلش هم این بود که میگفت من میخوام اولین کسی که منو از جلو با عقب میکنه شوهرم
باشه پس یا با هم ازدواج کنیم یا به همین راضی باش خلاصه روزا همین جور میگذشت که خودش پیشنهاد داد بیا با یکی
از دوستام اشنا شو دوست صمیمش بود و عاشق سکس کلی بهتر از خودش بود باهم دوست شدیم و رابطمون خوب بود
اکیپی بیرون میرفتم و زهرا هم باهمون میومد.تا اینکه از بخت بد من دوست دختر من که اسمش راحله بود و شیرازی
درسش تموم شد و باید برمیگشت شیراز من دوباره عزا گرفته بودم که دوست دختر هات مثله این از کجا گیر بیارم و
دوباره باید میرفتم سراغ زهرا که همون به قوله خودش سکس معنوی با هم داشته باشیم .من که منعی سکس معنوی رو
نفهمیدم.ببخشید سرتونو درد میارم راحله رفت و موندمو زهرا
بهار ساله 90 بود که بهم زنگ زد که میای پیشم شب تنهام
گفتم :من بیام دردسر داره من سکس میخوام توام که نمیتونی
گفت:تو رو خدا بیا تنهام حوصلم سره میره راستش میلم کشیده برام بخوری
گفتم:ولمون کن تورو خدا من میام تورو ارضا میکنم بعد تو کنتو میکنی به من شب بخیر میگی
گفت :تو بیا قول میدم یکاری برات بکنم
گفتم:از این قول ها زیاد دادی چند دفعه گفتی بیا یه کاری میکنم سره کارم گذاشتی
گفت :نه امشب قوله قول امشب به چیزی که میخوای میرسی
گفتم:باشه ببینیمو تعریف کنیم
میدونستم بازم سره کارم برم اولش برام ساک میزنه بعد من براش میخورم بعدشم به سرعت برق و باد لباش میپوشه یکم
خرم میکنه بعد میخوابیم با خودم گفتم امشب دیگه باید حتمان بکنمش شده با زور باید بکنم.زنگ زدم به دوستم که
راهنمای سکسی من بود قضیه رو گفتم اونم گفت کرم زایلوژن بگیر هم روان کنندس هم بی حس میکنه البنه کم
منم رفتم هم قرص وایگرا گرفتم هم کرم مربوطرو سفارشهای زهرا جون رو هم گرفتم خیلی خوشحال و خندون
راه افتادم سمت خونش ساعت حدودای 9 شب بود رسیدم دیدم خانم برا اولین بار به خودش رسیده ارایش کرده با یه
شلوارک و تاپ سفید که سوتین هم نبسته بود تو چارچوب در ایستاده و لبخند میزنه
گفتم:به به عروس خانم چه خبره امشب اینجا خوشگل کردی
گفت : من همیشه خوشگل بودم چشمهای شما نمیدید
راستی از زهرا بگم که دختر تقریبان ریزه با قد 160 وزن حدودان 45 که تو بدنش واقعان چیزه قابله توجهی نداشت
بعد از کلی تشریفات جا انداختیم کنار هم دراز کشدیم من همین جور داشتم به قوله زهرا ور ور میکردم که دستشو اروم
برد تو شلوارکم و شروع کرد به بازی کردن با کیرم اولین بار بود این کارو میکرد همیشه اول من شروع میکردم
گفت:این چقد کوچیکه چرا؟
گفتم:خوابیده باید باهاش بازی کنی تا بیدار شه
گفت :این که هر دفعه میومدی اینجا بیدار بود الان چرا خوابه؟
گفتم:از بس که تو تحویلش نگرفتی جاهایی که دوست داشت بره نذاشتی دیگه حسه بیداری نداره
گفت:بزار الان بیدارش میکنم یه جاهایی میبرش که دیگه نخوابه
شروع کردم ازش لب گرفتن خدایی خوب لب میداد همچین محکم اروم اروم امدم رو گردنش و لاله های گوشش میبوسیدم
و لیس میزدم تاپشو از تنش در اوردم و شروع کردم به خوردن سینهای کوچیکش که خیلی دوستشون داشتم با خوردن
سینه هاش حسابی تحریک میشد اونم دستش تو شرت من بود به کیرم که حالا دیگه قد راست کرده بود بازی میکرد
صدای اه و نالش اتاق رو برداشته بود خودشو از زیم خلاص کردو گفت بده کیرتو میخوام بخورمش که خیلی دلم براش
تنگ شده منم تو یه حرکت شلوارکو کندمو کیرو در اختیارش گذاشتم واقعان عالی ساک میزد تو این چند سال از بس
برا من ساک زده بود حرفه ای شده بود منم تو اوج لذت بودم که شروع کرد به خوردن و لیس زدن تخمهام من عاشق این
کارش بودم منم بیکار نمودمو شلوارکشو پایین کشیدم حالت 69 شدیم شروع کردم به خوردن کس خیسش چند دقیقه ای
تو این حالت بودیم که حس کردم ابم داره میاد کسشو ول کردم بهش گفتم دارم میام اونم حرکاتشو تند تر کرد دقیقه نود
سرشو اوردم بالا ارضا شدم یه ذزه استرحت کردم بهم
گفت :میشه برام بخوری منم اخرشه دارم میام
کیره منم که همچنان راست ایستاده بود البته با خواصیت وایگرا
گفتم:نه میخوام بکنمت از پشت انجوری ارضات کنم
گفت : من اینو به زور تو دهنم جا میدم تو میخوای بکونیش تو کونم فکر میکنی بره
گفتم:رفتنش که میره شما اجازه بده یادت باشه قول دادی بهم برا امشب
گفت :نمیشه اول بخوری برام اخه دارم میام
با کلی چک و چونه راضیش کردم به شکم خوابودمش بهش قول دادم اگه دردش گرفت ادامه ندم
از تو کیفم کرمه مخصوص رو اوردمو مالیدم به سوراخش میگفت حس میکنم سوراخم پف کرده
رفتم سراغه کسش و شروع به خوردن کردم تا دوباره حشرش بزنه بالا وا هم زمان یکی از انگشتامو اروم کردم تو
سوراخه کونش بازی میدادم یه مقدار که جا باز کرد انگشتو دومم کردم تو که یه ذره دردش گرفت با صدای خیلی حشری
گفت: محمد یکیشو در بیار دردم گرفت
منم یه ذره دیگه به خوردن ادامه دادمو با یه انگشت با سوراخش بازی میکرم
سریع بلند شدم کرمه نیوا که گوشه اتاق بودو برداشتم به شکم خوابوندمش کرم زدم
گفت :محمد به خدا دارم میام یه ذره دیگه ادامه بده بیام نامرد نباش
منم که از قبل تجربه داشتم میدنستم ارضاش کنم میپره گفتم بکنمت بهتر ارضا میشی
روش خوابیدمو کیر راست شدمو گذاشتم رو سوراخه کونش اروم سر کیرمو دادم تو که هنوز تو نرفته جیغ کشید
دردم اومد منم به بی توجه به حرفاش گفتم یه ذره تحمل کنی خوب میشه خیلی اروم کیرمو عقب جلو کردم
خوب جا بازکنه دیگه نصفه کیرم تو کونش بودو منم حسابی داشتم حال میکردم واقعان سوراخه تنگی داشت
داشتم تو اسمون پرواز میکدمو صدای زهرا نمیشنیدم خیلی اروم عقب جلو میکرمو لذت میبردم بلندش کردم
به کمر خوابونمدش پاهاشو باز کردم دوباره کردم تو کونه تنگه زهرا یه نگاه بهش انداختم دیدم داره اه و ناله میکنه
و لباشو گاز میگره بهش گفتم داری حال میکنی عشقم کیرم بهت حال میده دیدی درد نداشت این همه منو منتظر این
سوراخه تنگت گذاشتی تو همون حال به صدای حشری گفت اره حال میده ولی دردش بیشتره
یه ذره ادامه دادم که دیگه حس کردم ابم داره میاد سریع کشیدم بیرونو رو شکمش خالی شدم واقعان حال کرده بودم
یه سورخ واقعان تنگ بود که این همه سال من تو کفش بودم
تو حال خودم بودم که
گفت : محمد من هنوز نیومدم میشه برام بخوری
دودستی زدم تو سرم مگه حالی برام مونده بود که اینو ارضا کنم با هر بد بختی بود براش خوردمو خانم یعد چند دقیقه
یه لرزش کوچیک کرده ارضا شده.توی همون حال ارضا شدن بهم میگفت حالا که جیزی که میخواستی بهت دادم
با هام ازدواج میکنی .منم که دیگه حالی برام نموده بود گفتم اره عشقم حتمان مطمئن باش
گفت:سکسم خوب بود
گفتم:اره عزیزم عالی بودی
گفت:از راحله هم بهتر بودم
گفتم:اره عزیزم اون جلوی تو باید بوق بزه
بعدان بهم گفت که راحله از سکس هاش با من براش تعریف کرده و گفته که اگه میخوای محمد رو برای خودت حفظ
کنی باید از لحاظ سکسی بهش برسی تا از دستش ندی واقعان باید از این راحله جون تشکر کنم با این حرفهای خوبش.

نوشته: محمد


👍 0
👎 0
28877 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

318644
2012-05-02 01:10:13 +0430 +0430

جالب نبود دیگه ننویس . . . . . . . . .
میدونی چیه؟ از اول تا آخر داستانت دنبال این بودی که از کون بکنیش. انگار حالا لوح زرین میخواستن بهت بدن. بدبخت اگه اونجوری که میگی بوده که دختر خوبی هم بوده و تو احمق فقط به کونش فکر میکردی؟ خاک تو سرت با این طرز تفکر کیریت. نسبتا بد ننوشتی ولی داستانت جذاب نبود. سکسی و عشقی هم نبود. آخرش هم نگفتی که ازدواج کردی باهاش یا نه. البته چون از فعل ماضی استفاده کردی نشون میده که کونش گذاشتی و مثل یک آدم نامرد ولش کردی به امون خدا. یکی از اشکالات داستانت که خیلی به نظرم تخمی بود اون قسمتش بود که گفتی براشون خونه گرفتی. کله کیری مگه پدر و مادر نداشت که بیان براشون خونه بگیرن؟ مگه خوابگاه نبود که بگیرن، پدرش نگفت که این کیر کلفت چکاره است که براتون خونه گرفته؟ بعدش هم همو شب اول رفتی خون شون خوابیدید و قلیون هم داشتن؟ ای کله کیری خیلی خالی بستی. کلا به عنوان یک داستان خیالی ازت قبول میکنم ولی از نوع تخمی. کیرم تو داستانت. قلیون هم تو ماتحتت. دیگه ننویس.

0 ❤️

318645
2012-05-02 01:10:22 +0430 +0430

عزیز من شلوارک مگه کرست و شرته که کندیش؟ :)
اونو در میارن
امروز توی فاز تشکر و این چیزام
دمت گرم آقا
خوب ندشته بودی موضوعتم خوب بود
ولی یه چیزی برای من جای سوال
تو میگی زهرا تو فکر ازدواج با من بود اونوقت میای میگی راحله رو با من دوست کرد و حتی راحله از سکستون با زهرا حرف میزد؟؟
عزیزم تا حالا دوست دختر داشتی ببینی چقدر در مورد این مسایل حساسن و حسودن؟؟؟
خانومای محترم
دروغ میگم؟؟
والا دوست دخترش سر آدمو میبره چه برسه به این که میخواست باهات ازدواج کنه

0 ❤️

318646
2012-05-02 01:44:20 +0430 +0430
NA

موضوعت خوب بود، اما چندتا ایراد مشتی داشت که حوصله ندارم الان بهت بگم همشو. اما مهم ترینش اینه که یه دختر دوست پسرشو با یه دختر دیگه آشنا نمی کنه خصوصا اگه دوست داشته باشه باهاش ازدواج کنه. درکل بد نبود از 20 بهت میدم 13.

0 ❤️

318647
2012-05-02 01:57:52 +0430 +0430
NA

با سلام خدمت دوست عزیز من نگفتم براشون خونه گرفتم کمک کردم جای مناسب پیدا کنن بعد با عرض معذرت یادم رفت بنویسم اولین بار بعد 1 ماه رفتم خونش.فعلان باهم دوستیم

0 ❤️

318648
2012-05-02 02:07:01 +0430 +0430
NA

توی این قحطی داستان بدرد بخور ما هم بین بد و بد تر بده رو انتخواب می کنیم برو حالشو ببر خوب بود.

0 ❤️

318649
2012-05-02 02:17:14 +0430 +0430
NA

خوب شروع کردی اما گه زدی با این تموم کردنت.آخه چه تحفه ای بودی که مثلا اونی که میخواسته باهات ازدواج کنه بره دختر واست جور کنه که بری بکنیش؟؟ کس نگو مادیون. خواهرتم همین غلطا رو کرد که الان همه میکننش دیگه.!

0 ❤️

318651
2012-05-02 02:46:17 +0430 +0430
NA

کوس نگو زن طلاقت میدم

0 ❤️

318652
2012-05-02 02:48:08 +0430 +0430
NA

دوستان به متن داستان توجه نمیکنید من که گفتم اولش که با هم دوست بودیم به خاطر سن کمه هردو فکر میکردیم عاشقیم و قرار ازدواج گذاشتیم بعدم بخاطره دوری راه و اینکه همو نمیدیدیم قضیه کاملان کنسل بود

0 ❤️

318653
2012-05-02 02:53:37 +0430 +0430
NA

ولی یه چیزی برام جالبه اسمهای خاطرم به صورت خود جوش عوض شدن چرا؟

0 ❤️

318654
2012-05-02 05:25:51 +0430 +0430
NA

خـــــوب بود
مرسی!
:)

0 ❤️

318655
2012-05-02 06:51:35 +0430 +0430
NA

Na aslan hal nakardam dastanet boye KHOD SHIFTEGI MIDE YEKAMIYAM BE SAMTE ZAGH ZADEGI RAFT.bishtar tamrin kon daaa.

0 ❤️

318656
2012-05-02 07:01:58 +0430 +0430

منطق روایی داستانت اصلا خوب نبود مخصوصا اونجا که با دوست دخترت تو رو با دوستش آشنا کرد . حداقل سکس با محارم نبود . ولی نه جالب بود نه جذاب .

0 ❤️

318658
2012-05-02 08:37:32 +0430 +0430
NA

ازهمون الف اولش معلومه كپي بود

0 ❤️

318659
2012-05-02 12:40:47 +0430 +0430
NA

اصلا خوب نبود چون حاضرم خفت كنم چطور عاشق نيستي بعداز8سال_به خداوندي خدا بعد از4سال دوستي با عشقم تركم كرد
ازدواج كرد ولي
هنوز ديوانه وار عاشقشم_اونم ازم دوربود.
نيم كيلو باش ولي مرد باش ان آقا

0 ❤️

318661
2012-05-02 14:15:37 +0430 +0430
NA

آخه کون گلابی چت دیگه نابود شد و رفت چتی وجود نداره که دخترا برن توش. نمیئونم چرا تازگی ها همه گیر دادن به چت . شاید فکر میکنن اگه بگن تو چت آشنا شدم همه باور میکنن.
یا اینکه طرف میاد زرتی میگه من بدنسازی می رم. آخه کی گفته بدن سازی مورد توجه دخترهاست. مادر جنده کیرم تو کس ننه هر کی بدنسازی رفته

0 ❤️

318662
2012-05-02 16:43:03 +0430 +0430
NA

دادا بد نبود دمت گرم

0 ❤️

318663
2012-05-03 05:50:31 +0430 +0430

قسمتهای سکسیش رو حوب نوشته بودی ولی در کل چیزهایی که بچه ها نوشتن درسته. مخصوصا اونجا که با دوستش اشنات کرد و تازه از سکستون براش میگفت. کفتارپیر راست میگه معلومه دوست دختر نداشتی تا ببینی اگه یه سوسک ماده از نزدیکت رد بشه خشتکت رو میکشه سرت…

0 ❤️

318664
2012-05-03 06:27:06 +0430 +0430
NA

بعنوان داستان خوب بود ولی در واقعیت چرت بود در کل از اینکه زمانی رو برای نوشتن گذاشتی میتونستی بهتر بنویسی

0 ❤️




آخرین بازدیدها