سکس سرد با استاد پرمدعا

1392/04/01

درود بر شما دوستان عزیز من دوست دارم از خوندن داستان متاثر بشوید نه اینکه به تمسخر بگیرید
هلیا هستم 22 ساله این اتفاق 20 سالگی برایم افتاد زمانی که دانشجو بودم
من همیشه خوش خنده و خوشحال بودم و همیشه به ظاهرم اهمیت می دادم بلند قد هستم و البته زیبا طوری که استادان هم محو من بودند ای کاش که نبودند…
یه ترم درس معادلات داشتم با یه استادی برداشتم که نمیشناختمش ولی شنیده بودم جوونه و جذاب
کم کم که داشت ترم می گذشت من بیشتر و بیشتر می خواستمش طوری که هر روز بهش فکر می کردم ولی اون اصلا به من توجه نمی کرد تا اینکه دیگه زده بود به سرم و هر دفعه سر کلاس اشوه گری می کردم و فقط نگاهم به او بود و خودشم کم کم بو برده بود و لی به روش نمی اورد این ماجرا با بدبختی من پیش رفت و بدون توجه او و دیگه امتحانای پایان ترم رسید و من معادلات داشتم بعد امتحان رفتم پیشش و دیگه واقعا احمق شده بودم و بدون هیچ مقدمه ای گفتم "واقعا احساسمو به خودت نفهمیدی"اون بدون هیچ حرفی شمارشو نوشت روی برگه که دستم بود و بهم داد به قول بعضیا تو کونم عروسی بودو کاملا شک بودم که من کجا و اون کجا
نمیخوام خسته شید سر موضوع چرت و می خوام اصل مطلب رو بهتون بگم این فقط مقدمه بود
2ماه گذشت با هم دوست بودیم و لی رابطمون فقط در حد سلام و علیک و دست دادن بود چون همش بهم می گفت مبادا تو دانشگاه کسی بفهمه منه احمقم می گفتم باشه عزیزم هرچی تو بگی.
این 2 ماه به سرعت گذشت و من هم هنوز عاشق روز شنبه بود که او کلاس داشت من همینطور ولی نه با اون شب که بهم تکست فرستاد وایسا با هم میریم خودت نرو منم از خدا خواسته چون اون خیلی کم میبرد
منتظر شدم حدود نیم ساعت اومد و منم سوار شدم و با هم رفتیم همین که سوار ماشین شدم دست داد به من گفت خسته نباشی عزیزم من همینطوری ماتم برده بود با تعجب پرسیدم مرسی حالا چی شده مهربون شدی؟؟بدون خجالتی گفت زده بالا بد جورم…من و میگی همینطوری موندم که خدایا چی میگه
بهم گفت عزیزم امروز بیا خونم می خوام با هات حال کنم اصلا هم نگو نه نمیام چون باید بیی منم خیلی دوسش داشتم واقعا با جون می خواستمش گفتم باشه فقط به خاطر تو میام.وقتی رسیدیم خونه دستمو گرفت برد همه جای خونرو نشون داد و غذاسفارش داد تا خیر سرش شام بده بهم قبل کس دادنم
مانتومو در اوردم از زیر لباس صورتی رنگ پوشیده بودم همین که لباسمو دید گفت هلیا زد بالا من گفتم باشه حالا زوده بزار 1ساعت
اومد طرفم گفت عزیزم چقدر تو نازی امشب می خوام بخورمت …
غذا رو واسون اوردن و لی گفت اول بریم تو تاق بعد شام میریم گفتم باشه اکی
روفتیم تو اتاق سرتونو دد نیارم با هم سکس داشتیم و کلی هم خوش گذشت ولی هدف من از این داستان این هست که بگم الان 6 ماه هست ما با همیم و تو دانشگاه که اصلا همو نمیبینیم و هفته ای 1بار با هم سکس داریم اونم بیشترش تو ماشینه و 15 دقیقه بیشتر طول نمیکشه و هنگام رابطه هم از کاندوم استفاده نمیکنه میگه دوست ندارم منم مجبورم قرص بخورم الان 3هفته هست میگه هلیا چقدر گشاد شدی من که اینطوریت نکردم تو با کسی هستی داره پارت میکنه
هفته پیش که با هم سکس داشتیم نمیدونم چه غلطی کرده بود سر 5دقیقه ارضا شد ولی من ارضا نشده بودم سر کیرشو کشید بیرون گفت جمع خودتو بریم دیر شده
حتی دیگه هم نوازشم نمیکنه سریع کس و کونمو یکی میکنه
وقتی تو شهوانی میخونم که میگن کس لیس و و …خیلی لذت می برم چون اون فقط یکی دوبار با من ور رفته همش میکنه توش
جدیدا هم لباس هاشو در نمیاره همینطوری کیرشو میکشه بیرون منم فقط شلوارمو میدم پاییین اونم میکنه توش تا میخوام یکم حال کنم میکشه بیرون .دفعه اخری که با هم سکس داشتیم خودم بهش گفتم منو نوازش کن با پررویی تمام گفت کستو میکنم نوازش نیست منم دیگه هیچی بهش نگفتم.اول که تازه با هم سکس داشتیم بهم گفت سینه هات کوچیکه برو پروتز کن در صورتی که سینه های من کوچیک نیست متناسبه ولی به خاطرش این کارو کردم و اولش خوب برام میخوردش و لی کم کم دیگه حتی سوتینم رو هم باز نمی کرد
حالا شما بگین من با این ادم چیکار کنم؟؟؟؟وقتی هم میگم از هم جدابشیم میگه برای سخت نیست تو میمیری

نوشته:‌ بدبخت ترین دختر روی زمین


👍 0
👎 0
69852 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

387185
2013-06-22 06:13:35 +0430 +0430
NA

منم يه همچين برنامه اي و داشتم البته بعدا فهميدم استادم (كه خيليم دوسش داشتم )با شاگرداي ديگه هم ميخوابه و منم رابطمو باهاش دو هفتس تموم كردم . البته خيلي تحملش سخته اما عزيزم مطمئن باش بعد چند وقت عادي ميشه
حداقلش اينه الان حسابي منت كشي ميكنه و منم محلش نميدم و احساس اينو ندارم كه برده جنسيش هستم .
به اين فكر كن كه خدايي نكرده بيماري و بهت انتقال بده اونوقت حيف جوونيت نيست كه به خاطر يه ادم هوس باز ايدز بگيري

0 ❤️

387186
2013-06-22 06:23:00 +0430 +0430
NA

من نمیتونم نظر بدم شما چیکار کنی چون کسی نمیتونه مثل خودت برات تصمیم بگیره بهترین تصمیمو خودت میتونی بگیری.داستانت بد نبود ولی وقت میذاشتی خیلی بهتر میشد.

0 ❤️

387187
2013-06-22 06:30:08 +0430 +0430
NA

خب بیا با خودم,منم دانشگاه درس دادم و حسابی هم نوازشت میکنم

0 ❤️

387188
2013-06-22 07:30:05 +0430 +0430
NA

احمقی دیگه،مگه سوراخ اضطراریشی؟نده بذار بیاد تو کونت،

0 ❤️

387189
2013-06-22 07:36:12 +0430 +0430
NA

یه تی پا بزن در کونش بره با برف سال دیگه بیاد پایین مرتیکه رو.
وقتی خودت با پای خودت می ری سراغش و خودتو عرضه می کنی، همیشه شانس نمیاری که گیر آدم حسابی بیافتی. این آدم شعور جنسی هم نداره وگرنه با تو مثل جلق سه بعدی رفتار نمی کرد تا حداقل خودش بیشتر لذت ببره.
حرومزاده رو بفرست بره لا دست ننه باباش کس کشو. تو براش حکم لوبریکنت و تف و صابون و داری خواهر من. زجر بکش از دوریش ولی تمومش کن. بیش از این خودتو سبک نکن. رابطه بیمار تو رو هم تا الان بیمار کرده. ولش کن یه چند ماهی هم کلا بی خیال شو تا حالت عادی شه. خودت هنوز نمی دونی چه آسیب های پنهانی به روح و روانت وارد کرده اون کونی بی صفت . البته تقصیر تو بوده. ساده و آسون هر وقت گفته بده دادی. می دونستی دوست نداره و باز هم خودتو کوچیک کردی براش. احترام امامزاده دست متولیشه خانوم جان

0 ❤️

387191
2013-06-22 08:09:09 +0430 +0430

بیا من خودم نوازشت میکنم

0 ❤️

387192
2013-06-22 08:22:56 +0430 +0430
NA

راست میگن کرم از خود درخته

0 ❤️

387195
2013-06-22 09:51:57 +0430 +0430
NA

از این ب بعد ی کامپیوتر باخودت ببر سر قرارتون

0 ❤️

387197
2013-06-22 09:59:39 +0430 +0430
NA

اگه خواستی به من پیغام بده مطمئن باش حالی بهت میدم که تا حالا حتی تو ذهنتم نیومده باشه

0 ❤️

387198
2013-06-22 10:17:22 +0430 +0430
NA

تخيلت قوي نيست دخترم
يا شايد پسر باشي اصلا

0 ❤️

387199
2013-06-22 10:57:52 +0430 +0430
NA

رابطۀ شما تمام شده است. بزودی ازش خواهی شنید که دیگه حوصلۀ دیدنت را ندارد. خودت را از نظر روحی برای شنیدن این حرف آماده کن که زیادی دپرس نشی.
کار دیگری که باید پس از پایان این رابطه بکنی اینه که بنشینی و اشتباهاتی را که داشته ای بررسی کنی تا دوباره و در رابطه های بعدی ات تکرار نکنی. بنظر من بزرگترین اشتباهت این بوده که بدون آنکه دوستت داشته باشد اجازه داده ای ازت کام بگیرد.البته آسمان به زمین نیامده، گاهی پیش می آید.
اشتباه مهلک دیگری هم که ممکن است در آینده مرتکب شوی آنست که حس انتقامی را که در دلت جوانه خواهد زد پرو بال بدهی و بجای استادت بر سر کسی که بعدها واقعا دوستت بدارد، خالی کنی. این کارت بمعنای وداع با خوشبختی خواهد بود

0 ❤️

387200
2013-06-22 11:58:56 +0430 +0430
NA

هرچی گفت تو هم گفتی Ok‎‎‏
تا اینجا که آخرش اینجور شد
خودش میدونه دیگه هیچ حس و علاقه ای بهت نداره

کلأ دوستت نداره بزودی هم ولت میکنه بری… بهتره خودت بهترین تصمیم رو بگیری
بالاخره هرچی بشه تو بدبخت ترین دختری خوش خنده و خوشحالی

0 ❤️

387203
2013-06-22 13:46:33 +0430 +0430

عجب!؟
بیا پیش خودم فدات شم ببین من بهترم یا اون استاد نامردت

0 ❤️

387204
2013-06-22 14:08:48 +0430 +0430
NA

اینجوری زمان درس خوندن استادا اونا رو میگان - بعد وقتی کاره ای بشن اونا مردم بدبخت و می گان

0 ❤️

387206
2013-06-22 14:45:16 +0430 +0430
NA

اه دیگه چرا فوشش میدین اون بیچاره چیکار کرده ک عاشقش شده؟:(دلم براش سوخت تف ب ذات استادش:(

0 ❤️

387207
2013-06-22 17:35:35 +0430 +0430
NA

این داستانو فقط یه پسر میتونه این شکلی بنویسه

0 ❤️

387209
2013-06-22 19:42:49 +0430 +0430
NA

کون و کس خوذته هر کار دوست داری بکن به حرف دلت گوش کن نه کست

0 ❤️

387211
2013-06-23 00:06:42 +0430 +0430

کاری نمیشه کرد ولش کن من خودم برات میخورمش و نوازشت میکنم
لخت مادر زاد جوری میزارم تو کوست که ندونی کیر ادیمیزاده یا کیر خر

0 ❤️

387212
2013-06-24 11:28:38 +0430 +0430
NA

بچه کجائی هلیاجون بیاباهم اشنابشیم

0 ❤️

387213
2013-06-25 02:47:26 +0430 +0430
NA

سلام هلیا خانم
نوشته شما و نظرات سایر دوستان را مطالعه کرده ، واقعاً تاسف خوردم که چرا دختران ما به خاطر یک نیاز ساده روحی باید بازیچه افراد بی ظرفیت بشن .
پیشنهاد می کنم درصورتی که به خودت اعتقاد داری و هنوز وجودت برای خودت با ارزش هست و اگر کمی به خانواده خودت فکر می کنی این آدم حوس باز را ترک کنی
طبیعی که اولش کمی افسرده بشی و مطمئن باش خیلی زود می توانی به خودت مسلط بشی و زندگی را از پنجره دیگری ببینی
اصلاً دوست ندارم کسی را نصیحت کنم ، چون خودم در اعماق مشکلات غرق هستم
فقط دوست داشتم با تو عزیز صادق همراه باشم
امید - تنهاترین تنها

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها