عاشق خواهر زنم شدم

1395/11/11

سلام اسمم هادیه 26 سالمه 2 ساله ازدواج کردم یه خواهر خانومم دارم به اسم مهسا 16 سالشه یه دختر لاغر ورزشکار اما خیلی خوشگل داستان ما ازونجا شروع شد که از اول ازدواجمون مهسا خونه ما زیاد میومد یعنی همیشه خونه ما بود پیش من زیاد راحت نبود اما میونمون خیلی خوب بود زیاد شوخی میکردیم اما دست به هم نمی زدیم یه روز داشتم به گوشی خانومم نگا میکردم دیدم مهسا از خودش سلفی گرفته تا حالا با بولیز شلوار ندیده بودمش خیلی از اندامش خوشم اومد تا حالا بهش از لحاظ سکس فکر نکرده بودم عکسای دیگه ای هم داشت بیشتر منو به فکر می بردن یه فکری پیش خودم کردم که باید اروم اروم باهاش شوخیامو بیشتر کنم فرداش خونمون بود ظهر از کار رسیدم خونه دیدم تو اشپزخونه هستن سلام کردمو رفتم پیششون یکم شونه های خانوممو ماساز دادمو باهاش شوخی کردم دیدم سرش شولوغه رفتم طرف مهسا داشت پیاز خرد میکرد با شوخی گفتم ا چی شده عزیزم چرا داری گریه می کنی کسی اذیتت کرده هی بهش دست می زدمو می خندونمش اونم می گفت برو اذیت نکن به پام نپیچو فلان ناهار خوردیمو خانومم رفت ظرفارو بشوره مهساهم داشت نپتون می کشید که پا انداختم کم موند بیوفته زمین کفری شد اومد جلو نتونست چیزی بگه اینطور شوخیارو هر روز بیشترش کردم تا اینکه روش بهم باز شده بود یه روز داشت سربه سرم میزاشت عصبی شدم دستشو پیچوندم یدونه هم از کونش زدم که یعنی برو دیدم خوشش اومد بازم اومد طرفم دیگه شوخیمون به کشتی گرفتن رسید زورش بهم نمی رسید می زدمش زمین باز میومد طرفم هر از گاهی دست مینداختم کونشو سینشو دست مالی می کردم اما پرو بود بیشتر میومد طرفم دیگه شوخیامون به گاز گرفتن رسید میومد که بازومو گاز بگیره منم میگرفتمشو تو بغلم فشارش می دادم یا برش می گردوندم به کونش می زدم یه بار همینطور شد ول کن نبود تو بغلم فشارش دادم گفتم بیخیال شو نشد هر دوتا سینشو فشار دادم دیدم حالش عوض شد خودشو ول کرد تو بغلم منم ولش نکردم خیلی داشت حال می کرد براش فشارارو ارومتر اما با حس کردم داشت نفس نفس میزد رفتم طرف لاله گوشش با حس سکسی تو گوشش نفس نفس زدم بعدش سگی برش گردوندم از زیر دستمو بردم رو کسش خیسیشو می شد از رو شلوار حس کرد داغ داغ بود یکم که مالشش دادم همینطور داشت حال می کرد یه دفعه دیدم یه اه بلند کشید و وایساد معلوم بود ارضا شده برگشت ازم عذر خواهی کرد خجالت می کشید بوسش کردم گفتم اصلا خجالت نکشه من درکش می کنم دیگه بعد از اون ماجرا مهسا همون ادم سابق نبود وقتی خانومم سرش شلوغ بود میومد طرفم و ازم می خواست شوخی کنیم منم هیچ وقت ازش سو استفاده نکردم و تا حالا کیرمو ندیده اما من لختش کردم براش خوردم خیلی دوسش دارم امیدوارم که خوشتون اومده باشه خیلی جاهارو ننوشتم چون میترسیدم خوشتون نیاد.

نوشته: هادی


👍 8
👎 5
57560 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

576917
2017-01-30 21:21:57 +0330 +0330

دمت جیز

0 ❤️

576918
2017-01-30 21:22:40 +0330 +0330

حالا یه بار بکنش بینیم خدا چی میخواد

1 ❤️

576921
2017-01-30 21:31:43 +0330 +0330
NA

:/ che bkoni che nkoni dar harsorat kose amt :/

0 ❤️

576934
2017-01-30 22:15:52 +0330 +0330

کیر بابای مهسا تو کونت عزیزم.

1 ❤️

576952
2017-01-31 03:05:26 +0330 +0330
NA

چه جالب
توی دیو۳ فکر کردی اونجاهاشو ننوشتی ما بهت فحش نمیدیم
خواهر و مادرتو سلام برسون
بهتر بنویس

0 ❤️

576957
2017-01-31 03:26:56 +0330 +0330

تو که راست میگی خانومتم کر و کور
برو عمو این خالی بندیها رو جای دیگه کن

0 ❤️

576973
2017-01-31 06:37:36 +0330 +0330

دادش خانومت کارش چی بود که از اول داستان تا آخرش همش سرش شلوغ بود ?

0 ❤️

577029
2017-01-31 16:14:11 +0330 +0330

چرا همتون با شوخوی شروع میکنید
آدم دیگه نمیتونه با کسی شوخیم بکنه

0 ❤️

577062
2017-01-31 20:33:13 +0330 +0330

o_O (dash) O_o

0 ❤️

577115
2017-02-01 04:12:25 +0330 +0330

خب کم کم صبح شده بهتر از خواب بلند شی باید بری سرکا

0 ❤️

577124
2017-02-01 05:57:40 +0330 +0330

چند روز پیش خواستم با یه نفر شوخی کنم گفتم ولش الانه که کیونم بذاره منصرف شدم

0 ❤️

711886
2018-08-19 20:08:46 +0430 +0430
NA

نظری ندارم اما… (dash)

0 ❤️

892289
2022-08-26 14:21:11 +0430 +0430

بنظر من بکنش خیالشو راحت کن مزه اصلی رو بهش بده ولی شانزده سال زود نبود برای اینکار

0 ❤️