سلام امیدوارم شاد باشید
میخوام اولین داستانم رو براتون بنویسم امیدوارم خوب بنویسمش.
اسمم مهدی و ۲۵ سالمه قدم ۱۷۵ و وزنمم ۷۵ قیافمم نه میشه گفت بده نه خوبه متوسطه .
داستان از اونجایی شروع شد ک من ۴ تا زن عمو دارم یکیشون که مریم باشه ۳۵ سالشه و ۱۱ ساله زن عموی ما شده من اوایل ک زن عموم شد زیاد از سکس و اینا سر در نمیاوردم تا اینکه کم کم گذشت تا یکی دوسال پیش ک من خیلی رفتم تو نخ این مریم خانم ، ولی از رفتاراش و حرفاش میشد فهمید که اصلا راه بده نیست، یه مدت توی کانالای تلگرام عکس و فیلم مخفی نگاه میکردم ک تو بیشتر کلیپا تو خیابون خانما رو دستمالی میکردن تو جاهای شلوغ و گذشت تا اینکه مادر بزرگم فوت کرد و همه واسه مراسم جمع شدن خونه مامان بزرگم ، خیلی شلوغ بود و همه تو یه حالتی غمناک و پریشون بودن تا موقع شام شد منو صدا زدن برم کمک ک دیگ غذا اینا رو بیارم چون اشپزخونه شلوغ بود موقع اوردن دیگ و وسایل من چند باری دستم و بدنم مالیده شد به زن عموم تا اینکه یاد اون فیلمای تلگرام افتادم و گفتم الان بهترین تایمی هست ک بخوام یکم شیطونی کنم و مریم جونمو بمالم ببینم بالاخره راه میده یا نه ،
به بهونه های مختلف از اشپز خونه اینور اونور میرفتم و چند باری دستمو مالوندم به رون و کمر زن عموم ک دیدم چیزی نمیگه و جرعتم بیشتر شد و دفعات بعدی دستمو مالوندم به کونش و یکم فشار دادم دیدم چیزی نمیگه گفتم یا متوجه نشده یا داره چراغ سبز رو نشون میده ، زن عموم دوتا بچه داره یکیشون ک ۴ سالشه اومد پشت سرش وایساد و هی با دستش مدام از پشت مانتو مامانشو میگرفت و صداش میزد اونم بهتش توجه نمیکرد منم گفتم بذا از فرصت استفاده کنم به بهونه بچه کوچیکش رفتم پشتش و پیش بچش وایسادم گفتم بیا بریم اتاق بازی کن هی دستشو میگرفتم ببرمش و از قصد دستمو میمالوندم به کون خوشگل زن عموم ، چنباریک محکم کونشو فشار دادم با دستم دیدم برگشت و اخم کرد و به بچش گفت برو با پسر عموت اونور ک منم دستشو گرفتم و با ناراحتی اومدم اینطرف، دیدم نشستیم واسه شام و منم سر سفره همش داشتم به کون زن عموم فک میکردم و پیش خودم گفتم اگه من امشب نتونم کاریکنم دیگه هیچوقت این زن عموم رو حتی نمیتونم دستمالیش کنم
شامو ک خوردیم موقع جمع کردن وسایل زن عموم ک زودتر شامشو خورد و رفت تو اشپزخونه دیدم پیام اومد گوشیم و نگاه کردم دیدم زن عموم پیام داده قبل شام ک من هرکاری کردم از رو نرفتی دیگه نبینم این کارو کنیا، منم ترسیدم و چیزی جواب ندادم ک مثلا گوشیو ندیدم،
منم پررو تر شدم نمیدونم چرا و وقتی وسیله ها رو میبردم بیشتر خودمو میمالوندم بهش، یه جا اومدم یه سینی بذارم رو سینک که قشنگ ارنجمو مالوندم به سینش، دیدم هیچی نگفت دوباره اومدم عقب یه وسیله برداشتم برم بذارم کنارش جرعتم بیشتر شد و از پشت چسبیدم بهش چند ثانیه دوتایی مکث کردیم و هیچی نگفت منم گفتم خب اینم پس میخاره و من این همه مدت تو کف این خانم خوشگله بودم ، کارامون ک تموم شد جواب پیامش رو دادم و نوشتم بعد این همه سال دیدن یکمم مالیدم چی شد مگه بعد اومد رو به روم نشست و شروع کردیم پیام دادن تا اینکه گفت الان ک موقعیت خوبی نیست چند روز بعد ک مراسم تموم شد باهم بیشتر صحبت میکنیم منم توی این چند روز مراسم هر فرصتی میشد سینه و کون و همه جای زن عموم رو میمالوندم و هرچی بیشتر میگذشت بیشتر وا میداد و منم دیگه ترسم ریخته بود و همش تو فکر این بودم ک این چند روز مراسم تموم بشه قراره چه اتفاقی بیوفته….
اگه خوشتون اومده از نوشتن و داستانم بگین ک ادامشو بذارم، مرسی از توجهتون
نوشته: Mh
احتمالا بقیه با خاک مادر بزرگت کور شده بودن
وگرمه این حجم از مالش در فیلم های خانوادگی برازرز هم قفله😁
اوكدى دون پاشى كه تخليات كيريتو ول بدى اينجا ببينى مزه دهن خوانندها چيه بعد ادامه توهماتو بنويسى يا نه !!!
كيرم دهن تو و كون زن عموت
پیام داد بهت ترسیدی بعد پررو تر شدی؟؟!!
یا ترسو اشتباه یادت دادن یا پررو بودنو
این حجم از مالش باعث ساییدگی و در بعضی مواقع موجب آتش سوزی میشه
مراقب باش
وا
نکبت با این داستان ریدنت.
ی خواهش دارم از مدیریت محترم سایت،
آقا قسمت دوم داستان اینو تایید نکن بزار توی گلوش گیر کنه بمیره
( به بهونه های مختلف از اشپز خونه اینور اونور میرفتم و چند باری دستمو مالوندم به رون و کمر زن عموم …دیدم چیزی نمیگه ، گفتم یا متوجه نشده یا داره چراغ سبز رو نشون میده!! )
یعنی هیچ علت سومی هم نداشته؟! مثلاً نکنه مادربزرگت فوت کرده؟!!
یه ذره فکر کن ! شاید یادت رفته؟! مثلاً توی مراسم ختم مادربزرگت بودید و به خاطر جلوگیری از آبروریزی توی کل فامیل و آشنا که همهشون جمع بودند ، چیزی نگفته؟!
( من خیلی رفتم تو نخ این مریم خانم ، ولی از رفتاراش و حرفاش میشد فهمید که : اصلا راه بده نیست! …
تا اینکه مادر بزرگم فوت کرد و همه واسه مراسم جمع شدن خونه مامان بزرگم … همه تو یه حالتی غمناک و پریشون بودن … گفتم الان بهترین تایمی هست!!! ک بخوام یکم شیطونی کنم و مریم جونمو بمالم ببینم بالاخره راه میده یا نه؟!!! )
یعنی خر به اون خریتش در برابر تو فوق دکتراست.
منم خیلی کارها میکنم مثل همهی بچههایی که اینجا هستند ، اما مطمئنم اکثر بچههای شهوانی هم هرکاری رو به جاش و به وقت خودش انجام میدن .
اصلاً فهمیدی که توی مراسم ختم بودی؟! اونم ختم کی؟ مادربزرگت ! به این فکر کردی که مادربزرگت سفر نرفته که فوقش یک ماه دیگه اونو ببینی؟! میدونی دیگه تا ابد نمیتونی اونو ببینی؟! متوجهی چی میگم؟ واااای شماها کی هستین؟ چی هستین؟ بخدا من همین الان از تصور همین که هرکی رفت دیگه تا ابد اونو نمیبینم قلبم داره کنده میشه ، بعد تو وسط ختم مادربزرگت برای زن عموی خودت تیز کردی …
شرط میبندم که توی همون ختم ده تا دختر یا زن بیوه بوده که بعداً میتونستی باهاشون ارتباط برقرار کنی ، اما تو چسبیدی به زن عموت.
البته امیدوارم اجل خودت نرسیده باشه که این کار احمقانه رو ادامه بدی وگرنه کمترین حالتش دعوای فامیلی و آبرو ریزیه.
کسکس ابن جلقی زاده هشتگردی. این قد و وزن تخمیت. کجای این کسشعر نامه می گنجه که نوشتی؟ یا اونقدر شوتی که فکر میکنی همه باید اول اسم و قد و وزن و اندازه. دودول به میکرومتر رو بنویسند و بعد کس نامه اشون شروع کنن،
خیلی خری بسه بسه دیگه گوی اضافی نخور بچه کونی از اون دنیا شده میام فقط تو کون تو یکی بچه کونی بزارم میام.
وامصیبتا…همینمون کم مونده بود که تکمیلش کردی،مالوندن و فکر سکس تو قبرستونا…خدایا بدور! 🤔
والا داستان شما رو راست و دروغش نمیدونم، ولی من همین حکایت با زندایی داشتم و جواب داد دقیقا اونم اولش پیام داد چته تو و آخرش هم مخش زدم و چندبار اساسی کردمش آخرشم دید تو بد مخمصه ای افتاده، دیگه از همه جا بلاکم کرد،
اول ۱۰۰۰تا لایک بدم به این دوستمون @biabanakبعد هم همه فحشهای گفتنی را دوستان گفتند پس من چیزی نمیگم،یک زمانی به قول شاهین نجفی (دوست دوسته خواهرم خواهر بود)راست میگه شما چی هستید ،ماخودمون میدونیم برای چی آمدیم تو سایت،ولی این جور افکار همه جا بده،ایران وامریکاوتایلند نداره،ننویس برو آب بکش،با توام ننویس برو آب بکش
ببخشید اولا منظورت از جرعت همون کلمه حرات بود دیگه
بعدشم احتمالا درسته که ختم مادربزرگت بوده خدا رحمتش کنه،ولی فکر کنم تو کون تو عروسی بوده وگرنه در مراسم ختم عزیزان
معمولا مردم عزاداری میکنن نه این که سرشونو بمالند به گون ملت
یه جاش هم ناگهانی وسط اون همه شلوغی به خودت گفتی که حتما امشب باید ترتیبشو بدی
اصلا فرض میگیریم زن عموت جنده،خودت هم کصکشه عالم وسط اون همه شلوغ پلوغی چه گهی میتونستی بخوری آخه بیناموس
کیرم تو ناموس نداشته ت
مادرت رو بده بکنه عموت شایدم کرده داری عقده ش خالی مکنی بیشرف بی همه چیز
کیرم تو خانواده نداشته ت
ریدی آبم قطع ، شاعر میگه ریدم ریدی رید ریدین ریدید ریدند، جودو کارا هم انقدر بهم نمیمالن که تو مالیدی 😂