ناصر و یاشار

1393/01/18

بعد از چند سال کار دور از خونه، توی پاییز یه شهر نزدیکای شهر خودمون کار پیدا کردم.چون میخواستم عیدش زن بگیرم. همکارام هم مال همون منطقه بودند. یه روز برای یکیشون یه کارگر اومد که با بقیه فرق داشت. چون بچه مرفه شهر بود و بخاطر اختلاف با خانوادش اومده بود دور از خونه. من با مسئول اون شوخی داشتیم. یه بار بهش گفتم یا مامانتو بده بکنم یا 20 تومن میدم این یاشار (پسر جدیده) رو بده بکنم. نگو اونهم میره به یاشار میگه تا مسخرش که. روز بعدش دفتر بودم که دیدم یه ایرانسل زنگ زد به گوشیم. گفت من فلانیم. تو به مهندس گفتی که اینطوری. . . ؟ منم گفتم حتماً ناراحت شده گفتم نه.ولی گیرم هم گفته باشم من با اون شوخی دارم نا با کارگرش. گفت همینطوری.میخواستم مطمئن بشم. دو روز بعد یه جعبه شیرینی گرفت و اومد خوابگاه ما. شب بعد ورق بازی بچه ها رفتن بخوابن.منم نشستم فوتبال نگا کنم. اونم اومد و از کار و تجربم و چیکار کنه تا این کارو یاد بگیره ازم چند تا سوال پرسید و هر بارم بهم نزدیکتر میشد. ولی من غرق تو فوتبال بودم. یهو یه اس اومد به موبایلم. باز کردم دیدم پسره نوشته:میخوام کیرتو بخورم.الان. منو بگو یهو از خود بیخود شدم.واقعیتش من هر چی سکس داشتم یا مال بچگی بود با خرِ داییم، یا با پول با ترس و لرز رفته بودیم پیش جنده معتاد هر چی گیرمون میومد فوری زده بودیم. انگار رفته بودم آسمون. ولی تو محیط کار خیلی محتاطم. چون رقیب کاری زیاده. خودمو کنترل کردم. دیدم دوباره اس داد و چشاشو دوخت به چشام. گفتم نه این چه حرفیه که میزنی؟ بچه ها میشنون برا جفتمون بد میشه. از شرکت میندازنمون بیرون. خلاصه اون شب رفتم جلق زدم تا راحت بخوابم. از فرداش ذهنم کامل پیش اون بود. ولی جا نداشتم. یهو یادم اومد که آخر هفته بابام اینا میرن خونه خواهرم تا دو هفته اونجان. ما هم هر دو هفته از 5شنبه ظهر تعطیل بودیم تا شنبه صبح. به یاشار اس دادم میخوای این آخر هفته تعطیلی با هم باشیم؟ گفت من از خدامه ولی کجا؟ این بود که تا دو روز صبر کردم تا 5 شنبه بشه. 5شنبه ظهر یه ترامادول انداختم و اون به بهانه اینکه زن عموش تو شهر ما زایمان کرده با همشهریهاش نرفت. خلاصه با هم سوار اوتوبوس شدیم. تا شهر ما یک ساعت فاصله بود. باورش سخته ولی وقتی تو اوتوبوس پیشم نشسته بود و دستامو گرفته بود. هی بهم اس میداد برسم اونجا آبتو میخورم. من داشتم دیوونه میشدم. بهترین لحظه ها بود که حتی تو عروسیم هم تجربه نکردم. خلاصه رسیدیم شهر. رفتیم بیرون ناهار و زدیم. رفتیم کلید خونه رو از خونه یکی از آشناهامون که بابام اینا داده بودن گرفتیم و رفتیم خونه.تا وارد خونه شدیم من شلوارمو در آوردمو و چون زیرشلواری پام بود رفتم بخاری رو روشن کنم. یهو دیدم یاشار میخنده. گفتم چیه؟ گفت نگا کن پسرت شق شده داره خودشو میکشه. ولی من بگما الکی میگفتم هیچ کاری نمیکنیم. من خودمو نباختم و گفتم باشه. فردا میریم تو شهر میگردیم و پس فردا میریم کارگاه. کاریت ندارم. اومدم نشستم کنار بخاری اون هم اومد کنارم. بهم گفت چشاتو ببند و حق نداری باز کنی. گفتم باشه.شلوار و شورتمو کشید پائین و کیرموبوئید. و یواش یواش شروع کردن به خوردن. منم زیر چشمی خواستم نگا کنم که ناراحت شد. بعد چند دقیقه کامل برام ساک میزد.منم انگار تو بهشتم. کیف و حال. آخ و واخم بلند شده بود و یواش یواش چشامو باز کردمو سرشو با دستام گرفتم و انگشتشو کرده بودم دهنمو میلیسیدم. بعد یه ده دقیقه گفتم میخوام بریزیم تو کونت.قبول نکرد و گفت پررو نشو.تا بحال ندادم. خلاصه آبمو تا ته ریختم دهنش و اونهم با اشتیاق میخورد. خلاصه کارمون که تموم شد خوابیدیم تا غروب.شب شام درست کردم و تو خونه مشروب هم داشتم. هر کاری کردم نخورد.گفت اگه حشیش داری میکشم. منم دودی نبودم. خلاصه زنگ زدم و از یه نفر خریدم. چون بد جوری تو کف کونش بودم. لامصب نذاشته بود شلوارش هم بکشم پائین. بعد اینکه حشیشو کشید و یه ذره مشروب مزه کرد دیدم رفته تو حال، دستمو انداختم گردنش ولباشو مکیدم و اونهم دراز کشید. گوش و گردنشو خوردمو دستو بردم به شلوارش. اولش مقاومت کرد ولی گفت کیرمو نگا نکن و آروم آروم رو شکم خوابید و کونش از شلوار اومد بیرون. دیگه اختیارش دست من بود. کونشو قمبل کرد. فوری کرمو واردشتم و زدم به کیرم و یواش یواش کردم تو کونش. میخست بپره جلو که دستامو انداختم رو شونه هاش و نذاشتم تکون بخوره. تا ته کردم تو کونش و اونهم دیگه حال مقاومت هم نداشت. اونقد کردمش که دیدم خواهش میکنه بیارم بیرون. ولی منکه به خر داییم رحم نکردم به اون رحم میکردم؟کارم که تموم شد بیحال افتاد زمین .کونشو با دسمال تمیز کردم و براش یه دلستر ریختم. رفتم دسشوئی اومدم دیدم داره سیگار میکشه. خلاصه شدیم رفیق فابریک. تا وقتی که از شرکت رفت چند بار تو خوابگاه کردمش. ناصر


👍 0
👎 0
22985 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید