هات وایف من (۱)

1403/03/07

سلام من امیرم و ۳۰ سالمه و میخوام خاطرات سکسی مو با همسرم براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد
اسم همسرم نیوشاست و ۴ سال از من کوچیک تره وقتی من ۲۴ سالم بود بعد یک سال دوستی باهم ازدواج کردیم به لحاظ اندام باید بگم که نیوشا تپله و مقداری شکم داره قدش۱۷۰ و وزنش ۹۰ سینه های سایز ۸۵ و رون های پری داره اما قسمت مورد علاقه ی من کون پهن و سکسیشه مثل اکثر زن و شوهرها اوایل ازدواج ماهم روزی دو سه بار سکس داشتیم و ازهم سیر نمی شدیم تقریبا یک سال بعد ازدواج نیوشا تصمیم گرفت که بره شهرستان و به خانواده اش سر بزنه و موقع برگشت قرار شد با یکی از فامیل هاشون برگرده بعد اینکه نیوشا رسید خونه دیدم تو خودشه و فکر میکردم به خاطر جداشدن از خانواده این طوری شده اما خودش اومد پیشم و نشست کنارم و قسمم داد چیزی که میگه رو به هیچ کس نگم و شر درست نکنم منم قول دادم تعریف کرد از اول مسیر پسر فامیلشون که هم سن نیوشاست و اسمش علیه دستمالیش کرده و اینم از ترس چیزی نگفته راستش خیلی عصبانی شدم و دلم میخواست دعوا راه بندازم ولی خب از طرفی به نیوشا قول داده بودم و از طرف دیگه بدتر آبروریزی میشد سعی کردم خانوممو آروم کنم و همو بوسیدیم و لباس هاشو در آوردم و شروع به خوردن گردن و سینه هاش کردم وقتی به کص کلوچه ای صورتیش رسیدم دیدم حسابی خیس کرده و منم که عاشق خوردن کصشم حسابی براش خوردم و موقع سکس همش به نیوشا تو ماشین و کارایی که علی کرده فکر میکردم و خیلی شدید تو کسش تلمبه میزدم جوری که نیوشا همش میگفت جرم دادی ولی من توجه نمی کردم بعد سکس جفتمون مثل جنازه خوابیدیم و صبح من دوش گرفتم و رفتم سر کار نیوشا ساعت نه و نیم اینطورا بود که پیام داد و گفت که علی بهش زنگ زده و بابت دیروز معذرت خواسته نیوشاهم گوشی شو قطع کرده و اینم هی پیام میده از نیوشا خواستم پیام هاشو بفرسته دیدم علی هی از بدن تپل و سفید زنم تعریف می‌کنه و میگه که وقتی رون هاشو از شلوار زاپ دار دیده از خود بی خود شده و از بچگی عاشق چشمای درستش بوده و کونشو دید می‌زده یه حس شهوت متفاوت به این مسئله داشتم و دوست داشتم ببینم آخرش چی میشه به نیوشا گفتم فعلا خیلی کم جوابشو بده تا خودش خسته بشه این مسئله چندماه ادامه داشت و علی هی پیام میداد و نیوشا سرد جوابشو میداد تا یه شب تو مستی نیوشا گفت که علی التماس می‌کنه که عکس سکسی شو براش بفرسته منم تو این چندماه با خوندن داستان های سکسی بی غیرتی تو تنهایی حسابی دلم میخواست که این فانتزی رو انجام بدیم از نیوشا پرسیدم دوست داری باهاش سکس کنی که گفت نه اصلا دلم نمی‌خواد هیچ وقت به تو خیانت کنم منم بغلش کردم و گفتم وقتی خودم دلم اینو میخواد دیگه خیانت نیست چندتا عکس با بیکینی جوری که چهره ی نیوشا معلوم نباشه برای علی فرستادیم و اونم عکس کیرش رو فرستاد که هم اندازه ی کیر خودم بود اما کمی کلفت تر یک ماهی تو سکسامون باهم درباره ی این مسئله صحبت می کردیم و همش به نیوشا میگفتم کیر علی تو کصته و اونم خیس تر میشد و بالاخره تصمیم گرفتیم که بدون اینکه علی بدونه من خبر دارم نیوشا بهش بگه که بیاد خونه و سکس کنن شب قبل اینکه علی بخواد بیاد استرس داشتیم ‌ولی خب حسابی حشری بودیم و دست انداختم تو شورت نیوشا و دیدم حسابی خیسه کیرمو انداختم تو کسش و با دوتا تلمبه ارضا شدم و خوابیدیم صبح من رفتم و نیوشاهم با من بیدار شد وقتی رسیدم سرکار نیوشا یه عکس فرستاد و دیدم جنده خانومم یه آرایش غلیظ سکسی کرده و با یه پیراهن کوتاه تا زیر باسنش و ست سکسی مشکی منتظره تا علی برسه ساعت ده صبح بود که نیوشا پیام داد علی رسیده و تا ساعت دوازده نه من زنگ زدم نه اون پیامی داد ساعت دوازده بود که نیوشا پیام داد خیلی عاشقتم و فهمیدم که علی رفته اون روز مرخصی گرفتم و رفتم خونه و وقتی که رسیدم نیوشا رو تخت خواب بود پتو رو دادم کنار و شروع کردم لیس زدن کصش که حسابی قرمز شده بود از خواب بیدار شد و همو بغل کردیم و بهش گفتم تعریف کنه چی شده از اینجا به بعد رو از زبون نیوشا میگم:
علی همین که اومد تو حسابی بغلم کرد و لبامو خورد بعد نشست تا براش چایی آوردم و بعد منو کشوند رو پاشو و شروع کرد خوردن سینه ها و گردنم و بعد رفتیم رو تخت و لباسمو در آورد و شروع کرد خوردن بدنم و کصم و همش از بدنم تعریف میکرد و می‌گفت که یه عمر با من جق می‌زده بعد اینکه حسابی خیسم کرد کیرشو درآورد و من براش ساک زدم و کاندوم کشیدم رو کیرش و تو حالت داگی گاییدم بعد من نشستم رو کیرش و بعد چند دقیقه گفت دارم ارضا میشم و کاندومو درآورد و کیرشو گذاشت وسط سینه هام و رو سینه هام ارضا شد بعد باهم رفتیم حموم و اونجا زیر دوش بدون کاندوم کیرشو کرد تو کصم و همش سینه هامو تو دستاش فشار میداد جوری که دادم در اومده بود و بعد کیرشو گذاشت تو دهنم و آبشو تو دهنم خالی کرد…
این اولین خاطره سکسی ما با کس دیگه بود اگه نظرات مثبت باشه خاطرات بعدی مونم می‌نویسم ممنون که خوندین

نوشته: امیر


👍 42
👎 13
52101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

985383
2024-05-27 23:51:58 +0330 +0330

تراوشات ذهن یک بچه کونی معتاد به جق

3 ❤️

985411
2024-05-28 02:03:04 +0330 +0330

متاسفم واسه مغز معیوبت،مردم از جنده بودن زنشون لذت میبرن،یا تو مریضی خزعبلات تحویلمون دادی یا رسماً فاز گرفتت

1 ❤️

985423
2024-05-28 04:13:37 +0330 +0330

وزن نود از کمی تپل فراتره ها

1 ❤️

985440
2024-05-28 08:01:26 +0330 +0330

🤮

0 ❤️

985471
2024-05-28 18:46:21 +0330 +0330

گه زدین تو فانتزی. هاتوایف ب این راحتی نمیره بده.هزارجور کار دیگه میشه کرد اه

0 ❤️

985565
2024-05-29 06:34:10 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

985599
2024-05-29 12:11:59 +0330 +0330

عالی بود ،نوش جونتون

0 ❤️

986300
2024-06-04 04:02:18 +0330 +0330

تحریک کننده بود… بقیه شو بگو

0 ❤️