کونم کیر می خواست

1394/07/30

این داستان را که مینویسم ، یک داستان واقعی است که از آن حدود نه ماه میگذرد. من یک رفیق دارم که تمیم نام دارد و از پیج سال به اینطرف با هم رابطه سکسی داریم که اکثراً من مفعول بوده ام و یگان وقت به اساس خواست خودش من هم او را گائیده ام. سال گذشته از بخت بدم او عروسی نمود و از آن به بعد رابطه اش با من خیلی کم گردید اما من نمیتوانستم دوری او را تحمل نمایم و کونم کیرش را میخواست و بجز از آن کدام رفیق دیگری هم نداشتم تا کونم میکرد و از افشا شدن نزد فامیل و دوستانم خیلی هراس داشتم و نمیتوانستم بالای کسی دیگر ی اعتماد نمایم از اینرو به دوستم تمیم زنگ زدم و ازش تقاضا کردم تا فرصت شدن خودش لطف نموده آدرس یکی از دوستان فاعلش را بمن بده تا کونم کند. باز هم ازش تشکر مینمایم که نمبر یک دوستش را برایم معرفی نمود و سپس من به آن نمبر تماس گرفتم و از آدرس رفیقم خود را معرفی نمودم. خلاصه اینکه او از علاقمندی های سکسی و غیره مسائل ازم سوالات نمود و بالاخره قرار گذاشتیم تا فردای آنروز در یک جای معین با هم ببینیم که تا رسیدن آن لحظات او چندین بار زنگم زد و حرفهای سکسی برایم میگفت که با رسیدن وقت معینه هردوی ما به آنجا حاضر شدیم و به یکی از حمامها رفتیم و لباسهای خود را از تنمان بیرون کردیم و هردوی ما تنها یک یک نیکر داشتیم. دیدم که کله کیرش از لای نیکرش بیرون زده و خوب شخ و لک گردیده است سپس من نیکرم را کشیدم و کونم را لچ نمودم و او نیز همین کار را کرد و برایم گفت تا برایش ساک بزنم که بعد از شستشوی کیرش برای پنج دقیقه کیرش را ساک زدم و سپس به وضعیت سگی برایش قرار گرفتم و او نیز کیرش را در سوراخ کونم تیله تیله نموده و به آسانی درو گردید که چندان درد نکرد بخاطریکه کیرش نظر به کیر تمیم نسبتاً کوچک وکوتاه بود و بعداً به تلمبه زدن شروع نمود که خایه هایش به باسنهایم میخورد و صدای آن بلند میشد و من هم از لذت زیاد با کیرم جلق میزدم و بعد 6-7 دقیقه تنفسش سریع شد و احساس نمودم که دارد آبش می آید همان بود که آبش را به داخل کونم ریخت و کیرش را از کونم خارج نمود اما هنوز آب کیر من نیامده بود و دلم میخواست تا بیشتر بکنه که نمیتوانست و سپس هردوی ما حمام نموده و از هم جدا شدیم از آن به بعد او چندین بار زنگم زد اما من جوابش را ندادم.

نوشته:‌قیوم


👍 0
👎 2
60086 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

472031
2015-10-22 15:17:44 +0330 +0330
NA

چارشنبه…ای دوشبه کونی بود گفتمان نکرده بودی…کون خود بر ما عرضه دار تا کبر خود بر داخل کونت راهنمایی نماییم…

3 ❤️

472032
2015-10-22 16:33:17 +0330 +0330

ريدم تو اين نوشتنت

0 ❤️

472034
2015-10-22 17:22:10 +0330 +0330

بابا کل داستانت یعنی اینکه کونی هستی دیگه، همون اول یه خط مینوشتی من کونی ام و خلاص
یعنی ریدم تو قد و هیکلت پتیاره ی کونی

0 ❤️

472036
2015-10-22 18:00:12 +0330 +0330
NA

بدبخت افغانی پدر سگ…

0 ❤️

472037
2015-10-22 18:52:55 +0330 +0330

وای افغانی چه ب دست ب قلم بردن برو لهجتو تعمیر کن خدایا این چه وضعیه lol بچه ها چند تا داستان خوب و قشنگ با قلم روان معرفی کنین ممنون میشم kiss2

1 ❤️

472038
2015-10-22 19:24:34 +0330 +0330

هههخخخخخ ترکیدم از خنده
کونی خان افغانی خخخخ

0 ❤️

472039
2015-10-22 20:05:34 +0330 +0330
NA

خوابم پرید یهو

یاد کتاب کلیله و دمنه افتادمبیدی blum3

1 ❤️

472041
2015-10-23 01:34:32 +0330 +0330
NA

خخخخخححح روحت شاد ۲ بار خوندم نیم ساعته دارم میخندم

1 ❤️

472042
2015-10-23 01:50:09 +0330 +0330

به فارسی دری و پشتو نوشته دوستمون biggrin

1 ❤️

472043
2015-10-23 02:57:57 +0330 +0330

من قبلا فکر میکردم افغانی ها کاارگران ساختمانی خوبی هستند, الان به این نتیجه رسیدم که شاید دو منظوره هم باشنند

2 ❤️

472044
2015-10-23 03:58:51 +0330 +0330

کیرش را در سوراخ کونم تیله تیله نموده و به آسانی درو گردید/من تیله تیله نمیکنم یک راست می کنم

1 ❤️

472045
2015-10-23 09:08:38 +0330 +0330

…و یگان وقت به اساس خواست خودش من هم او را گائیده ام؟؟؟
4 خط خوندم فقط
کیر اسب عربی صاف تو کون پدرت که اون لامصبو ریخت تو کص ننت تو درومدی بیرون ازش !!!
ننویس ولد لواط ننویس

0 ❤️

472046
2015-10-23 13:28:22 +0330 +0330
NA

کیرم دهنت یاد معلم ادبیاتمون افتادم کونی

0 ❤️

472047
2015-10-23 16:57:00 +0330 +0330
NA

کون چاقم هوس کیر کلفت کرده

0 ❤️

472048
2015-10-23 23:58:07 +0330 +0330

خدايا کسايی که مفعول ها رو مسخره ميکنه به اين درد و عادت صعب العلاج يعنی مفعوليت دچار کن. آمين

1 ❤️

472050
2015-10-24 14:14:26 +0330 +0330
NA

این دیگه چی بود

0 ❤️

472051
2015-10-24 20:11:48 +0330 +0330
NA

چهارشنبه کدو یکی بود

0 ❤️

472052
2015-10-24 20:12:58 +0330 +0330
NA

از ارومیه کسی بود سراغم کنه

0 ❤️

472053
2015-10-25 03:00:07 +0330 +0330
NA

بسی کیری نوشتی…
مادر جنــــــــــــــــــــده

0 ❤️

472054
2015-10-25 06:15:43 +0330 +0330
NA

دوستان گرامی حرف هارا زده اند

1 ❤️

472055
2015-10-25 07:22:33 +0330 +0330
NA

یک وقتی طیاره هاآمدندبمباران نمودند چارشنبه کشته میشد!!
ازشوخی بگذریم یاافغانی یاخواستی افغانی بنویسی بلدنبودی داستانت هم خیلی خلاصه بودبیشترمیتونستی بنویسی
درکل زنده بادزبان شیرین پارسی

0 ❤️

472056
2015-10-25 15:31:50 +0330 +0330

یه خط بیشتر نخوندم …

کیرم تو ادبیات نوشتاریت …

0 ❤️

472057
2015-10-29 14:44:27 +0330 +0330
NA

کوس مغز داستان نوشتی یا انشا ?
احتمالا ننتو افغانی گاییده کیرم تو اون ادبیات نوشتاريت dash1

0 ❤️

472058
2015-10-29 14:46:26 +0330 +0330
NA

منم کیرم کون میخواست ولی مثل تو کوس مغز شر و ور ننوشتم خیار بکن تو کونت آروم بگيري dash1

0 ❤️