اولین تجربه بردگی با بانوی افغان(۵ و پایانی)

1401/06/26

...قسمت قبل

سلام دوستان
من فرهادم و با اسم pesarake barde اینجا فعالم
ادامه ی داستانو براتون بگم
صدای پسره که اومد بدنم به لرزه افتاد
یهو مریم خانوم برگشت با لحن تندی گفت: فرزانه این کیه؟ قرار نبود کسی اینجا باشه!!!
+دوستمه میخواستم بیاد مراقب باشه و این سگه را بکنه_
یا بیرونش کن یا ما میریم…این بدبخت بدون اجازه من آبم نمیخوره چه برسه که برات مشکلی پیش بیاد اگه اون نمیره ما بریم
+باشه باباصبرکن بفرستمش بره
مریم خانوم نشست جلوم با اون صورت ظریف و چشمای باریکش و گونه های برجستش نگام کرد بهم دست کشید زید گردنم گفت نترس سگه من مراقبتم و قرار نیست کونی کسی بجز من بشی…البتهههه شایدم بد نباشه اینجوری تحقیرت کنیمااا یه مرد کونت بذاره و منی اونو بخوریییی😂😂😂
+سرورم من فقط به دستور شما عمل میکنم و هرجوری دوست دارید دستور بدید
_😂😂😂مادر کسده شانست گفت بجز این هیچ جوابی ندادی وگرنه واقعا میگفتم کونت بذاره
منو برم گوشه اتاق و پسره رفت
فرزانه خانوم اومد وقتی دیدمش دوباره شق کردم فوری
+بچه ها نمیدونستم چیکار کنم برا احتیاط آوردمش و ببخشید…خب بریم سر کار خودمون…الان این حیوون ماست؟ سگه؟
_بله عزیزم در خدمت ماست اصلا مال تو هر کاریش میخوای بکن
+سگه…گرسنته؟
_هاپ هاپ
ناهید خانوم گفت البته فرزانه این بی ناموس حق حرف زدن نداره
همشون بلند خندیدن و استخون بدن من میلرزید از حقارت و سر خوردگی

هواسم به اینننهمه حقارت بود که یه استخون افتاد جلوم
بلند تر خندیدن
فرزانه خانوم گفت ببین سگه…دوست دارم ببینم چطوریه که میگن تو جقی هستی؟
مریم خانوم گفت سرییییع بااااش
فوری شروع کردم به جق زدن و یکم آبم اومد ریختم تو دستمو خوردمش
فرزانه ماتش برد

  • واقعا هر کاری بگم میکنهههه…عالیهههه…من تاخالا کسی کسمو نلیسیدهههه و دوست دارم شاشمو بخوری و کونت بذارم و بزنمت و…
    مرسم خانوم گفت : فرزانه عزیزم در اختیارته هرکار میخوای بکن
    +عالیهههه
    خییییل ذوق داشت
    پاهاشو تکون میداد
    رفتم شروع کردم به بوسیدنو لیسیدن پاهاش
    بدنش داغ شد کاملا بعد چند دیقه با صدای لرزون گفت کسمو بخور حیوون
    شروع کردم لیسیدن که ضربه ی محکمی خورد توی تخمام
    بله
    ناهید بود
    مادر سگ جوری بلیس که پنج دیقه ای ارضا بشه وگرنه تا صب کتک میخوری کسکش
    شرووووع کردم به مکیدنو لیسیدن
    چند دیقه نگذشته بود دیدم سرمو بیشتر فشار میده شروووع کرد به لرزیدن و ارضا شد منم که فوری و از ترسم تا اونجا که میتونستم خوردم آبشو
    یکم چشماشو بست و سرشو گذاشت روی مبل
    مریم خانوم گفت: میبینی فرزانه جونم حالا بلندشو و هرکاریش میخوای بکن… برگشت به من نگاه کردو اشاره کرد که وااای به حالم اگه کوتاهی کنم

فرزانه گفت چقدر خوبههه صداش قوی شده بود
خس کردم سادیسمش داره میزنه بالا
سرشو آورد بالا ونگام کرد
زل زد بهم
ببین حیوون من کلی فیلم دیدم و همممشو دوست داشتم
خارتو میگام امشب
اشتباهی مرتکب بشی با کون لخت میندازمت تو کوچه…واحد روبه رویمم یه پیر زنه که یهو مجبور میشی کسشو بلیسی پس خوووب گوش میدی به حرفام دیگههه
مریم خانوم گفت فرزانه جان گلم ببرش تو اتاق که تنها باشی و نافرمانی کرد فقط بگوووو
+باااشهههه…بدینش به من تا درستش کنم…
بلند شد و قلادمو کشید برد تو اتاق
درو بست و نگام کرد
دوباره شق کردم از استرس

+ببین…من که ولت نمیکنم…تازه خوشم اومده…هروقت گفتم باید بیای اینجا…خارتم میگام…
چشم ملکه…
+خبببب بلندشو وایسا و واهاتو باز کن
بلند شدم
جوری با لگد زد توی تخمام که داااد زدم
مریم دویید تو اتاق محکم زد تو گوشم و گفت زرررر نزن بی ناموس

_فرزانه چیکارش کردی
+هیچی بابا یه لگد زدم تو تخماش
_ آروووم باااش نابودش نکن مال خودتهههه…همسایه ها نفهمننن
+باشه مریم کنترلم دست خودم نبود فیلم زیاد دیدم
مریم رفت و درو بست
فرزانه زل زد تو چشمام و تخمامو گرفت تو مشتش و گفت فقققط دلم میخواد صدات در بیاد و فشار داد از ترس داد نزدم و میییپیچیدم به خودم
میزد تو گوشم
توف میکرد تو صورتم و میخندید و اذیتم میکرد
سادیسمش خیییلی بالا بود
یکم که خسته شد گفت بتمرگ رو تخت میخوام مداد بکنم تو کیرت
خیییلی ترسیدم و خودمو جمع کردم
واقعا مانع شدم که مریم خانومو صدا کرد
مریم اومد و گفت : چی شده دوباره؟
فرزانه دندوناشو رو هم فشار میداد و با قیض گقت+ این حرومزاده نمیذاره سوندش کنم
_ وااای😂 سوند؟ فرزانه تو چه زود پیشروی کردی

  • باید انجامش بدمممم😈😈😈
    _ باشه عزیزم خب صبر کن ناهیدم بیاد ببینه حتما خوشش میاد
    منو یکم زدن و منم ممانعت کردم
    مریم خانوم بغل گوشم یواش گفت…اگه نمیخوای انجام بدی نده ولی احتمالا کاکانت دوست نداشته باشه تورو توی این وضعیت ببینه…یا بابات…یااااا…دختر عمممتتتت…که الته آخریه میبینه
    من ترسیدم و رام شدم
    مریم نشست رو سینمو سوراخ کونش جلو دهنم بود و گفت بلیییس
    ناهید نشست رو پاهام
    فرزانه خانوم یکم روغن زد به یه دسته قلموی باریک و شروع کرد
    درد زیاااد
    ترررس
    شهوت
    اجبار
    همه چیز قاطی شده بود
    جرات نداشتم چیزی بگم و فقققط کون میلیسیدم

میخندیدن
قلمو عقب جلو میشد تا یکم روون شد
مریم گفت وااای ببییییین رفت توووو عااالیه و بلند شد از روم
وقتی دیدم ترسیدم
تقریبا ۵_۶ سانتش رفته بود تو و همینجور عقب جلو میکرد
وا دادم دیگه
یواش یواش کرد تو حدود ۱۵ سانت بود
کااامل توی رگای بدنم حسش میکردم
اونا میخندیدن و من وحشت زده و درد کشیذه افتاده بودم
یهو قلمو کشید بیرون و گفت خبببب…مریم خییییلی حال داد
شماها برید بچه ها
رفتن و درو بستن
فرزانه نشست بالا سرم
مثل اینکه تخلیه شده باشه آروم گرفته بود و گفت دهنتو باز کن
یه توف کش دار کرد توی دهنمو نشست رو صورتم و اشاره کرد
منم شروع کردم به لیسیدن و دوباره ارضا شد
خیس شدم

  • سگههه…آفریننن…عالیههه…بیا بریم بیرون
    رفتین بیرون یکم نشستن باهم حرف زدن و منم گوشه اتاق داشتم با استخون بازی میکردم
    یهو مریم گفت: فرزانه جان خوب سگی بود؟
    +عالی بودددد
    ناهید: تازه شاش خودنشو ندیدیییی میییبلعه
    دوباره باید شاش میخوردم
    +واقعااا؟ من شاش دارممممم
    فرزانه فوری بلند شد منو برد توی توالت و کسشو گذاشت توی دهنمو شروع کرد به شاشیدن
    بلد نبود با فشااار شاشید وخیلیش ریخت بیرون ولی راضی بود
    یهو گفت خب جق بزن
    من با بدبختی و سختی دوباره جق زدم و شدم
    اومدیم بیرون تا فرزانه نشست گفت+ بچه ها عااالیه…حالم خییییلی خوبه و ممنون
    مریم_ یه فکری دارمممم…دستگاه فیزیو را بیاریم وصل کنیم بهشو خارشو بگایم
    همه خندیدن و فرزامه گفت وااااای ارههههه…حتما میارمش
    مریم و ناهید به وقصدشون رسیدن و من نمیدونستم قراره چی بشه
    اونشب بازم اذیتم کردنو کس لیسی کردم براشون و تمام شد و رفت
    چند بار بعدش با دستگاه و بی دستگاه و هرجوری بود خدمت کردم بهشون
    کارایی باهام کردن که کاااملا برده شده بودم بدون مخالفت
    سوندینگ عادی شد برام
    کتک خوردن و هر چیزی
    خدود سه ماهی میگذشت و زندگی عادیم شده بود و اگه بردگی نمیکردم دیوونه میشدم
    واقعا برای جق زدنمم نیاز دارم یکی تحقیرم کنه
    چندین بار این کار را کردن باهام و این کارشون ادامه داشت
    تا یکروز مریم خانوم یه صحبتی باهام کرد راجع به دختر عمم
    و داستان جدیدی شروع شد
    این سری داستان را بیشتر کشش نمیدم دوستان
    سری داستان بعدی را با عنوان ( میسترس افغان و بردگی شیرین من برای دختر عمه) ادامه میدم
    منتظر باشید عزیزان
    ممنون که وقت گذاشتین برای خوندن حقارت من

نوشته: فرهاد برده


👍 22
👎 7
37201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

895689
2022-09-17 01:52:45 +0430 +0430

ضربه ای که این داستان به ایران و ایرانی زد امریکا و اسرائیل تو این ۴۳ سال نزدن

9 ❤️

895736
2022-09-17 04:07:14 +0430 +0430

دختر افغان تو دهنت شاشید؟اینم شد داستان

1 ❤️

895752
2022-09-17 06:56:11 +0430 +0430

ممنون خسته نباشی

1 ❤️

895757
2022-09-17 07:54:21 +0430 +0430

عالیه ، فقط خواهشا زود بزود بنویس و طولاکی تر بنویس.

1 ❤️

895759
2022-09-17 08:04:42 +0430 +0430

سطح جدیدی در خیال پردازی

0 ❤️

895781
2022-09-17 13:11:30 +0430 +0430

ریدم تو کوس مادرت و کسایی که به این چرنیدات علاقه دارن مادرتون رو گاییدم

1 ❤️

895785
2022-09-17 13:25:55 +0430 +0430

حتما ادامه بده. در ضمن افرادی که دوس ندارن خب اولش گفتن موضوع ارباب و برده هست و لازم نیست حتما بخونن و فحش بدن! نخون

3 ❤️

895787
2022-09-17 14:03:03 +0430 +0430

تو خودتو بکشی بهتر نیست؟

0 ❤️

895801
2022-09-17 17:15:23 +0430 +0430

عالیه، ادامه بده. خیلی دوست داشتم

0 ❤️

895812
2022-09-17 20:31:42 +0430 +0430

تو حلقت دختر افغان شاشید ههههههه

0 ❤️

895832
2022-09-18 00:11:33 +0430 +0430

حالم بهم خورد خارکصده
لیاقت صگم نداری
کصخل برده ی افغانی شدی؟؟
قاتلام اینجوری مجازات نمیکنن ملتو ک مداد بکنن تو رگاش
خیلی چندشی

1 ❤️

895980
2022-09-18 15:00:19 +0430 +0430

حیف اسم ادم واسم ایرانی که روی توبذارن کثافت

0 ❤️

900034
2022-10-23 22:26:24 +0330 +0330

خوشبحال هرکس که برده بودن رو واقعی تجربه کرده

0 ❤️