سکسی که به پشیمانی ختم شد (۲)

1401/01/18

...قسمت قبل

تو قسمت قبل راجب اینکه چطور برای اولین بار با خانم متاهل رابطه داشتم گفتم.
چندنفر پرسیدن پشیمونیش چیه؟
پشیمونیش اینه که دیگه سکس با متاهل برام راحت شده بود و مرور این جریان دیدم رو نسبت به خانما خراب کرده بود و دیگه نمیتونستم کسیو برای ازدواج بپذیرم(این بزرگترین ضربه به خودم بود که پشیمونم)

از اون‌ جریان دو ماهی گذشت و من همچنان تو فکر خودم داشتم خودمو اذیت میکردم که چرا اونکارو کردی؟چرا تو قبول کردی بیاد؟و…

سرکار بودم دیدم یه مشتری تماس گرفت و راجب چندتا جنس سوال کرد منم به طور خیلی عادی و غمگین و کاملا بی حوصله جواب دادم
اونم تشکر کرد و قطع کرد.
فرداش مجدد تماس گرفت و منم همون مدل باز جواب دادم که ته همه سوالاش و قیمت پرسیدناش گفت جناب من باهاتون تماس میگیرم ناراحتید که زنگ میزنم؟
گفتم نه چطور
گفت اخه یه مدلی حرف میزنید ادم حس بدی پیدا میکنه میشه
با لحن یکم خنده گفتم من معذرت میخام ببخشید حال خوبی ندارم
گفت انشالله هرچه زودتر خوب شید و قطع کرد.

شب در حین موزیک گوش دادن ساعت 1 شب دیدم یکی رو واتس پیام داد
-سلام خوبید؟
+سلام ممنون بفرمایید
-هنوز حالتون بده؟
+ببخشید شما؟اشتباه گرفتید فک کنم
-مگه ظهر تماس گرفتم‌ نگفتید حال خوبی ندارم
+آهان شمایید…ببخشید ب جا نیاوردم
-ایرادی نداره.میتونم بپرسم چرا حال خوبی صداتون خیلی دپرسه
+چیزی نیست یه تصادف داشتم حالم بهتر میشه(چیزی جز این ب ذهنم نرسید)
-ای وای حالا بهترید؟چیزیتون نشده
+نه اوکیم ممنون
-خواهش میکنم خیلی نگران حالتون شدم
+لطف شماست بزرگوارید
-مزاحم نشم شب خوش
+شب شمام خوش

از فرداش پیام بازیای من و سارا به بهونه های مختلف شروع شد و سریع ازش پرسیدم متاهلی یا نه تا بازم داستان نشه برام.
گفت متاهلم
گفتم ببخشید من نمیتونم ادامه بدم
گفت چرا
گفتم چون متاهلید
گفت من مشکلی باهاش ندارم
گفتم پس فقط دوستی بدون رابطه
گفت خیلی رووو‌ داریا کی گفت حالا بیا رابطه
گفتم دیگه خلاصه بدونیم بهتره
گفت زیادی دلت خوشه اصلا فکرشم نکن
گفتم مرسی اینجوری خیالم راحت شد

(همون شب با معرفی یکی از دوستان رفتم پونک با یکی سکس کردم و‌ فکرمو از سکس با سارا تخلیه کردم)

یه ماهی گذشت و ما هر روز بیشتر به هم علاقه نشون میدادیم و من هی به فکر سکس باهاش میوفتادم اما اجازه نمیدادم پیش برم تا اینکه یه مهمونی کردان دعوت شدم بدون اطلاع سارا رفتم‌ اونجا و کلی بزن برقص شب برگشتنی یکی دونفرو زیر نظر گرفتم چسبیدم بهشونو شماره بازی برای بعدا که وقتی سارا نبود چون متاهل بود میدونستم دیر یا زود میره

اخر شب سارا بعد از ۴۰ تا پیام گفت معلومه‌ کدوم‌ گوری هستی
گفتم شرمنده مست بودم گوشیم حواسم‌نبود
گفت‌ امیر اخر منو‌دق میدی کلی نگرانت شدم
گفتم شرمنده دبگه ببخشید
گفت امشب تنها بودم خاستم بگم بیای اینجا شام‌بخوریم
گفتم شوهرت چی پس؟
گفت رفت خونه‌ مامانش حالش بد بود گفت میمونه همونجا
گفتم‌باشه قسمت نبود

یه ماه دیگ تموم شد و ما رابطمون عمیق تر شد و ی شب از سرکار برگشتنی گفت شام خوردی؟ گفتم نه دارم میرم خونه بخورم
گفت بیا اینجا گفتم شوشوت کجاست؟ گفت با پسرم میرن استخر ساعت۱۲میان تو ساعت ۹.۳۰ اینجا باش
منم لوک گرفتم رفتم اما با کلی ترس و لرز ساعتای ۹ بود رسیدم و‌منتظر شدم با موزیک تا گفت بیا بالا
رفتم بالا تا‌وارد شدم دیدم یه ساپورت تنگ سفید و یه شومیز آبی پوشیده
دست دادیم و همو‌ بغل کردیم و طبق عادت همیشمون‌ کمی لب بازی کردیم جلو در
رفتم نشستم اومد‌پذیرایی کرد و ساعت حدودا10شد
گفت شام بیارم گفتم بیار
گفت اوکی پس دنبالم بیا
بلند شدم دنبالش برم سمت اشپزخونه اما دیدم رفت سمت اتاق کمی تعجب کردم ولی منم پشت سرش رفتم دیدم جلوم دراز کشید رو تخت
گفت شام تو‌ امشب منم…باید بخوریم و بکنی حسابی تا سیر شی.

(یه حس عجیب کردن و نکردن تو تنم بود از طرفی دلم میخاست جوری بکنمش نتونه نفس بکشه از طرفیم گفتم ی بار این غلطو کردم دیگه نمیکنم)

در حدود۲دقیقه همینجوری نگاش میکردمو فک میکردم قفل بودم نمیدونستم چیکار کنم یهو گفت چیه از من‌خوشت نمیاد بکنی؟

گفتم چرا ولی قرارمون…یهو جلوی حرف زدنمو گرفت گفت قرارمون رو ول کن بیا تا دیر نشده زودباید بری

(تودلم گفتم این اخرین باره و دیگه دلو زدم ب دریا که ای کاش نمیزدم)

اروم روش دراز کشیدم و شروع کردیم لب بازی همراه با لباس
اووووم اوووم هاااام جووون چه لباااایی اوووم
سینه هاشو مالیدم و نگام میکرد و منم اروم‌نوکشو میک زدم و میخوردم اووووم اخخخ چه ممه هایی اووووم اونم سرمو فشار میداد منم بدتر میخوردمشون و فشار میدادم انگار داشتم از سینه گاو شیر میدوشیدم که صدای اخ و‌ناله هاش رفت بالا
اروم اومدم رو‌شکمش و بوسیدم شلوارشو‌دراوردم پاهاشو روناشو کمی مالیدم و لخت شدم خودم و از پهلو‌ پشت سرش دراز کشیدم و‌بغلش کردم یه ربعی عشق بازی میکردیم اما ترس اومدن شوهرشم تو تنم بود اروم کیرمو گرفت و گفت بخورم؟
گفت نه‌پس نگاش کن😂جفتمون‌ خندیدیم و شروع کرد ساک زدن
اول زبون زد رو سوراخ کیرم و سرشو میکید و در یه ثانیه تا ته کرد تو حلقش من که حسی جز لذت نداشتم و فقط قربون صدقش رفتم اونم ماهرانه ساک میزد و میخور تا از دهنش دراورد تخمامو شروع ب لیس زدن کرد و وقتی خورد ی مدل قلقلکی شدم و گفتم نه نخور
از زیر کیرم لیسسسسسس زد تا نوکش و دوباره میکرد دهنش و محکم تر میخورد و اب دهنش از بغل لباش میریخت بیرون. منم موهاشو‌دست میکشیدم که خیلی لذت بخش بود و مجدد تا ته خورد جوری که لباش میخورد ته کیرم به بدنم و اصلا تصور نمیکردم کسی بتونه کیرمو تا ته بخوره چون هیچوقت کسی تاته نخورده بود.
بلند شد داگی شد و‌منم موهاشو گرفتم شورتشو دراوردم و کاندوم‌ داد کشیدم‌ رو کیرم که کاندومشم تاخیری بود و کردم توش که‌واقعا تنگ بود و تلمبه های محکمی که میزدم و‌اه و‌ناله هایی که تو اتاق بود با اون‌نور‌کم لایت و صداهای سکسی ما
هیچ‌حرفی جز اه و‌ناله نبود وقتی کمرشو گرفتم محکمتر تلمبه زدم جوری که صدای تلمبه زدنم تواتاق پیچیده بود
دستمو کشید رو موهاش موهاشو گرفتم با یه دستم کونشو گرفتم که تسلط کامل داشتم روش و هیچی حالیم نبود ازاینکه متاهله یا نه و با فشار و ضرب تمام توش تلمبه زدم…نم نم رفت پایین دمر شد منم همون حالت رفتم روش خوابیدم و کاندوم تاخیری کار خودشو کرده بود هرچی میکردم ارضا نمیشدم اما اون یه بار در حین داگی شد…به حالت دمر که شد روش دراز کشیدم و تلمبه میزدم صورتمو رو صورتش گذاشتم و وقتی ناله میزد زیرم حسش میکردم لذت سکسو دیگ دستمو بردم زیر بدنش سینشو گرفتم فشار دادم و تلمبه میزدم گفت وااااای بسسسه امیر دیگه نمیتونم کشش ندارم
گفتم جووووون حال میکنی
گفت اخ اره خیلی خووووبه
گفتم‌ نوش جونت
گفت واااای فدای کیر کلفتت
گفتم شوهرت اینجوری گایده تورو
گفت نههههه بکن بکن بیشتتتتر
همینجا دیگ حرفامون تموم شد و اخ و ناله فقط بود و بعد پنج مین دیگ تلمبه ارضا شدم و ابمو کامل خالی کردم تو کاندوم ک تو کوصش بود…وقتی کیرمو کشیدم بیرون دیدم کاندوم پاره شده و اب من همش توش خالی شده…وقتی این صحنه رو دیدم دنیا سرم خراب شد…سریع کاندومو کشیدم رفتم سمت سرویس اما اون اصلا نفهمید و نمیدونم چطور بعضیا میگن ریختیم توش حسش کرده پس این چرا حس نکرد چیزی بگه

از سرویس اومدم سریع لباس پوشیدم ساعت ۱۱ شده بود و بوس بازی و کمی مالش کیرم کرد و رفتم سمت خونه…تا خونه همش درگیر بودم تااینکه فردا دیدمش و گقت دیشب خوب بود؟گفتم عالی عالی حرف نداری…اهنگ‌گوش کردیمو گفتم دیگ سکس نکنیم میترسم سری بعد ابمو بریزم توت بچه دار شی😂(ب خنده گفتم ببینم چی میگه)
گفت بریز خب مشکلی نیست من بعد ارمان(پسرش)لوله هامو بستم چون ارمان هم ب اجبار خانواده هامون شد وگرنه نمیاوردیم و نمیخایمم بیاریم…گفتم ناموسا بستی؟گفت اره گفتم من دیشب خالی کردم توش خیلی ریلکس و بدون هیچ‌نگرانی گفت نوش جونت هرچقدر دوس داری بریز و رابطه ما سه ماه ادامه داشت با 4.5 سکس دیگه توخونه خودم که اونام تو همین سبک بودن با کمی تغیر حالت پوزیشن

مرسی از دوستانی که وقت گذاشتن خوندن

نوشته: امیرعلی


👍 13
👎 4
30201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

867460
2022-04-07 04:51:49 +0430 +0430

نوش جونت، کاش آدما آزاد بودن هر کیو میخوان بکنن، یا به هر کی که میخوان بدن

1 ❤️

867465
2022-04-07 06:13:30 +0430 +0430

حق میدم بهت منم این کارو تجربه کردم الان هم پیشمانم
هم نگاهم و دیدم به زندگی متاهلی عوض شده نمیتونم انتخاب کنم

1 ❤️

867649
2022-04-08 06:55:26 +0430 +0430

اول
اصلا دلم میخواد الان اول باشم
کیرم تو ناموست خایع نمیکنم زن بگیرم
هرکی زنگ زده بهت کردیش

1 ❤️

870196
2022-04-22 15:02:01 +0430 +0430

جوون عاشق زن شوهردار م هر جور که زنه دوست داشته باشه همه مدلی دربست در اختیارشم

1 ❤️

870198
2022-04-22 15:04:46 +0430 +0430

فقطم یه زنه 57 ساله چاق شوهردار کردم تا حالا امیدوارم یه شوهردار دیگه بتونم بکنم

1 ❤️