عشق من و نگار (۳)

1401/02/05

...قسمت قبل

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه.
ببخشید که دیر آپلود کردم چون درگیر ی سری کار های مهم بودم.
بریم سراغ ادامه.

فردای اون روز من بیدار شدم و دیدم که نگار هنوز خوابیده و خیلی خستس.
منم دلم نیومد بیدارش کنم،لُپشو بوسیدم و از روی تخت بلند شدم و رفتم دستشویی.
از توی چمدون مسواک و خمیر دندون رو برداشتم،همینطور سِت لوازم اصلاحمو.
(علاقه زیاد به جمع کردن سِت های اصلاح صورت قدیمی دارم)
اون سِت مال پدرم بود.
رفتم داخل دسشویی و روتین همیشگی رو انجام دادم.
وقتی مسواک زدنم تموم شد،صورتمو اصلاح کردم و اومدم بیرون ک دیدم عشقم بیدار شده و رو تخت نشسته و هنوز خوابالو ع.
تا منو دید یه لبخند خوشگل زد و با صدای خدابالو گفت:
_سلام عزیزم صبحت بخیر.
+صب تو هم بخیر خوشگلم!!
بلند شد و اومد طرفم.منو گدفت تو بغلش و بهم گفت:
+صبحی که با تو شروع شه بهترین روز زندگیمه.
منم احساس غرور بهم دست داد و خیلی خوشحال شدم.
آروم بلندش کردم و بردمش تو دستشویی که توی راه با خنده گفت:
_وای دیوونه نندازی منو!😂
منم تو دستشویی صورتشو شستم و بهش مسواکشو دادم و از دستشویی اومدم بیرون.
یکم بعد دیدم اومد بیرون و دوباره بغلم کرد.
ایندفعه لبمو گرفت بین لباش و شروع کرد بوسیدن و خوردن.
منم همراهیش کردم و حدود ۲ دقیقه لبای همو تیکه تیکه کردیم.
از بغلم اومد بیرون و گفت:
_عشقم صبحونه چی دوست داری واست درست کنم؟؟؟
منم یکم فکر کردم گفتم:
+عزیزم خودتو خسته نکن.بیا بریم بیرون صبحونه بخوریم.
_آره راست میگی بریم بیرون.
آماده شدیم و رفتیم بیرون.
توی کافه نشستیم و من ی پنکیک با قهوه سفارش دادم.اونم با من پنکیک سفارش داد با قهوه.
وقتی خوردیم و تموم شد،حساب کردم و رفتیم لب ساحل.
اونجا روی شن های ساحل زیر انداز انداختیم و نشستیم.
همش تو بغل من بود و لش کرده بود.
خیلی حالمون خوب بود و همش میبوسیدمش.
۲ ساعت اونجا بودیم که بهم گفت:
_آیدین خسته شدم برگردیم هتل؟؟؟؟
+باشه عزیزم.قربونت بشم من بریم.
وسایل رو جمع کردیم و سوار ماشین شدیم.توی راه هم ی بستنی خوردیم.
وقتی برگشتیم هتل،شالشو سریع درآورد و مانتوشو هم در آورد.
منو بغل کرد و وحشیانه لبامو میخورد.
خیلی داغ ‌کرده بود و میدونستم که دلش سکس میخواد.
بعد ۲ دقیقه،ازم جدا شد و دیدم خجالت کشد و گفت:
_ببخشید آیدینم وحشی شدم.😓
منم گفتم:
+عب نداره خوشگلم.برو تو اتاق لباساتو دربیار تا بیام.
اونم با عشوه و ناز رفت داخل اتاق و دل من رو هم با خودش برد.
در ورودی رو قفل کردم و سریع دوییدم داخل اتاق.
دیدم نگارم با اون بدن خوشگل و سکسیش لخت جلوم وایساده.
خیلی ذوق داشت و لُپ هاش گل انداخته بود.
منم لباسامو درآوردم و رفتم جلوش.
بغلم کرد و دوباره لب بازی هامون شروع شد.گردن خوشگل و سفیدشو،گوششو لیس میزدم و آروم گاز میگرفتم.
اونم گردنمو یواش گاز میگرفت ولی مطمئن بودم جاش مثل اون دفعه میمونه.
من دیگه طاقت نداشتم.بلندش کردم و آروم خوابوندمش روی تخت و افتادم ب جون سینه های سفید و خوشگل و خوردنیش.
نوکشونو یواش گاز میگرفتم و اونم با ناله هاش بهم میفهموند که داره لذت میبره.میک زدم،گاز گرفتم،لیس زدم،هرکاری بود انجام دادم تا لذت ببره.
رفتم پایین سراغ کصش.
یه لیس که از پایین تا بالاش زدم یهو ی آااااه بلند و سکسی کشید که خیلی خوشم اومد.
یهو با ی لحن شهوت آمیز گفت:
_بخور لعنتی.کصمو بخور.اااااااه
+جوووووونم دوس داری خوشگلم؟؟ آره؟
_آررررررره خیلی خوبه بخور.امروز باید منو جوری بکنی که خستگیم در بره.
+چشم عزیزم هرچی تو بخوای.
افتادم ب جون کص خوشگل سفید و صورتیش.
لیس میزدم و بو میکردم.
بعد ۵ دقیقه یهو لرزید و آبش خیلی کم اومد و پاشید رو صورتم.
وقتی کامل ارضا شد،صورتمو بوسید و بهم گفت:
_ببخشید عشقم نتونستم خودمو کنترل کنم.برو صورتتو بشور بیا.
منم گفتم:
+نه عزیزم لازم نیست خودتو کنترل کنی.از این که لذت میبری خوشحالم.
رفتم صورتمو شستم و برگشتم.
دیدم طاق باز خوابیده و منتظرمه.
یهو گفتم
+خانم خانما من خوردم.تو نمیخوری؟؟
_آاااخ ببخشید یادم رفت عزیزم.بیا اینجا ببینم.
تا رفتم جلو کیرمو گرفت تو دهنش و شروع کرد ساک زدن.
دیگه یاد گرفته بود و دندون نمیزد.
گرمای دهنش جونمو میکشید بیرون.
از دهنش کشیدم بیرون و بهش گفتم:
+عزیزم حالا طاق باز بخواب.
_چشم آقام.
اونم طاق باز خوابید و منم کردم تو کصش و شروع کردم تلمبه زدن.
چوچولشو میمالیدم و سینه هاشو لای انگشتام بازی میدادم.
آه آه کردناش منو بیشتر حشری میکرد و فهمیدم نزدیکه ارضا بشه.
بهم گفت:
_آیدین سر پا بکن.باید ایندفعه منو سر پا بگایی.
منم بلند شدم و اونم رفت به کمد تکیه داد.
کردم توش و دوباره تلمبه زدم.
تند تند میکردم و اونم جلوی دهنشو گرفته بود که صداش تا آسمونا نره.
۵ دقیقه دیگه هم تلمبه زدم و یهو بهم گفت:
_اااااه آیدین بکن دارم میشم.دارم ارضا میشم عزیزم بکن.
+جوووونم عزیییزم قربون اون کص تنگت برم.
تا این حرفو زدم ارضا شد و لرزید.
انقد لرزشش شدید بود که داشت تعادلشو از دست میداد و دیدم داره میوفته
سریع بغلش کردم به گردنش بوسه های ریز ریز میزدم.
وقتی لرزشش تموم شد و آبش یکم اومد،برگشت و تو بغلم لش شد و در گوشم با نفس نفس گفت:
_مرسی زندگیم.
+مرسی از تو عشق من.
یهو گفت:
_ارضا نشدی ک آیدین بیا رو تخت.
رفت روی تخت داگی شد و منم رفتم پشتش و دوباره گذاشتم تو کص داغ و خیسش.
۱۰ دقیقه دیگه تلمبه زدم و دیدم آبم داره میاد.
بهش گفتم:
+عزیزم آب من داره میاد.
اونم دوباره با نفس نفس گفت:
_مال منم عشقم.مال منم داره میاد.
سرعتمو بیشتر کردم و دیدم دوباره لرزید و یه جیغ خفه کشید و برای سومین بار ارضا شد.
وقتی تموم شد منم سریع کشیدم بیرون و گفتم:
+برگرد!!!
اونم سریع خودشو جمع و جور کرد و جفتمون از تخت اومدیم پایین و اون زانو زد جلوم.
با دستم کیرمو میمالیدم که یهو آبم اومد و با ی ناله ی بلند پاشیدم رو صورت و سینه هاش.
اونم خندید و گفت:
_یهو گفتی برگرد خیلی باحال بود.
+آره عزیزم خیلی باحال شد.چطور بود؟؟؟
_عالییییییی بود عششقم بهتر از دفعه قبل بود.۳ بار ارضا شدم!اینکه سوآل نداره.
منم گفتم:
+میای بریم حوم؟؟؟
_بریم مرد من.
با همدیگه رفتیم حموم و همدیگه رو شستیم.
وقتی کارمون تموم شد اومدیم بیرون و خودمونو خشک کردیم و تو بغل همدیگه خوابیدیم.

ادامه...

دوستان خیلی ممنون که تا اینجا داستانمو خوندید اومیدوارم که لذت برده باشین.
اگه غلط املایی داشت ببخشید چون دارم با گوشی مینویسم.

عاشق باشین و سرخوش.😍💘❤❤❤

نوشته: آیدین


👍 5
👎 1
14501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید