ماجرای مهرداد و آقا عنایت (۳)

1400/07/11

...قسمت قبل

بعد این مدت که برای آقا عنایت ساک میزدم .
خیلی دوست داشتم بقلش بخوابم .اما جور نمیشد .
چون هر موقع میرفتن خونش .کیرشو در می‌آورد و من براش میخوردم .و بعد آبش می‌آمد. بعد من میامدم خانمان .و اونم می‌رفت سر کار .
خلاصه یه روز خالم به خونمون زنگ زد .که برای دخترش خاستگار اومده .و گفت که بیایید بله برون .
و مادر و پدرم و خواهر وبرادرم. رفتن دلیجان برای بله برون .و مادرم ساکش رو بست که یه چند روزی هم اونجا بمونن .و به منم گفتند که بیا .
و منم گفتم که نمیام .
خیلی خوشحال بودم .که خونه خالی میشد .و میتونستم به مراد دلم برسم .و پیش آقا عنایت برم .
رفتم و به مغازه آقا عنایت زنگ زدم . و قضیه رو بهش گفتم .و قرا شد شب برم خونشون .
ساعت ۱۱ شب رفتم خونشون و زنگ زدم . در بسته نبود. .و رفتم داخل.
آقا عنایت شامشو خورده بود و داشت چای می‌خورد.
از هیجان کیرم سیخ بود .
رفتم کنارش و دست دادم بهش .
اونم دست داد و با اون یکی دستش کیرمو گرفت .
گفت ؛مهرداد جون انگار خیلی طالب هستی . هنوز هیچی نشده سیخ کردی .
بلند شد و منو بوس کرد و تو بقلش فشار داد .
چقدر بوسش حال داد .اولین بار که اینطور با ولع بوسم می‌کرد.
گفت :مهرداد بیا بریم حموم .
و خودش لخت شد .و لباساشو انداخت رو کاناپه و لباس منم شروع کرد در آوردن و زیپ شلوارمو با ز کرد .
رفتیم تو حمام .و لیف رو برداشت و صابون زد و شروع کرد من رو شستن .
و لیف رو هی میکشید در کونم .
وبا دست کفی بدنمو میمالید و من تو فضا بودم .
آنقدر حشرم بالا بود که دستش تا خورد به کیرم آبم اومد .
واقا عنایت هم یه جون گفت .
و لیف رو داد به من و گفت : منو بشور
و منم شروع کردم لیف کشیدن آقا عنایت رو
ولای پاش و کونشو حسابی لیف کشیدم .
خلاصه دوش گرفتیم و رفتیم بیرون .
.هیکل تو پر و پشمالوی آقا عنایت رو که میدیدم .
از دیدنش سیر نمی‌شدم.
رفتیم تو اتاق خواب .و آقا عنایت ؛از تو کشوی دراور یه شورت زنانه توری ،نارنجی بهم داد و گفت بپوش .
و منم پوشیدم .
کیر وخایم اصلا تو شرت جا نمیشد .
و تو تخت خواب دراز کشیدیم.
و آقا عنایت اومد روم .و شروع کرد .منو خوردن و لب و گردنمون می‌خورد.
کیرشو می‌مالید به کیرم .
و همین طور می‌آمد بالا و میمالید به شکم ؛سینه هام ،و دیگه کامل اومد بالا و کیرشو میمالید به صورتم.
و با کیرش میزد رو لپام .
و حالت داگی شده بود و منم که زیرش بودم .و هی کیرشو به صورتم میمالید و خایشو میذاشت رو صورتم و فشار میداد .
منم داشتم زیرش عشق می‌کردم.
وفکر نمیکردم ؛آقا عنایت آنقدر حشری باشه .
چون سری های قبل .خیلی سردو بی‌تفاوت رفتار می‌کرد و من فقط براش ساک میزدم .
بعد آقا عنایت از روم بلند شد و دراز کشید.
گفت :،مهرداد کیرمو میخوری حسابی ها …ببین میخوری یا .میخوری یا .
دوست دارم چنان با اشتها بخوری که ؛انگار داری کباب میخوری.
و منم افتادم لای پاش و شروع کردم لیس زدن .
و خایشو میخوردم .
اون کیر گوشتی و سفتشو میخوردم .
سر کیرشو زبون میزدم .
و کیرشو عین یه بستنی لیس میزدم.
و آقا عنایت پاشو بالا داد و زیر خایشو شروع کردم به خوردن .
و گفت :مهراد بیا روم و بر عکس شو .
منم مدل 69شدم.
و کیرشو میخوردم و آقا عنایت هم کونمو‌ می‌مالید.
بعد گفت ؛سوراخت چقدر تنگه پسر .
هیچی تا حالا توش نکردی.
خیاری .انگشتی .چیزی .
گفتم نه آقا عنایت .
گفت :پاشو از تو اون کشو .
انگشت دانه دارم . با روغن وازلین .
اونارو بده .
بلند شدم و از تو کشو .
چند تا انگشت دونه و وازلین رو دادم بهش .
و باز حالت69شدم .
آقا عنایت به دو تا انگشتاش انگشت دونه کرد (انگشت دونه .مثل کاندوم میمونه .که تو انگشت زخمی میکنن که اب‌ بهش نخوره .و تو داروخانه میفروشن .و به اندازه سایز انگشته).
و به سوراخم روغن مالید و انگشت دونه رو هم روغنی کرد .
و شروع کرد سوراخمو مالیدن .
و منم با کیرش ور میرفتم و میمالیدمو میخوردم.
و وقتی سوراخمو میمالید و زیر خایمو میمالید .
چه حال خوبی بهم میداد و من این حس لذت رو تا حالا تجربه نکرده بودم.
آقا عنایت گفت :اجازه هست انگشتمو بکنم تو .
گفتم بکن .اشکالی نداره .
آقا عنایت انگشتشو آروم شروع کرد فشار دادن‌ و کردن تو کونم .
(انگشتای آقا عنایت هم چاق بود و دست تو پری داشت .)
وای چه حسی داد .تا حالا چیزی نرفته بو د بهم .
و شروع کرد انگشتشو جلو عقب کردن .و انگشتشو بالا پایین می‌کرد.تو کونم .و می‌خورد به پروستاتم .و منو تو اوج می‌برد. چه تجربه خوبی بود .
یواش یواش تندش کرد و من سرمو آوردم پایین و گذاشتم رو کیرش و داشتم لذت می‌بردم. و اونم داشت انگشتشو می‌آورد بیرون و دوباره می‌کرد تو .
ومتوجه شدم که کونم بهش فشار اومد .
گفتم آخ.
که آقا عنایت گفت دارم دو تا انگشتی فشار میدم تو .
و یه کم فشار داد .که گفتم آقا عنایت درد دارم .و اونم گفت ؛،باشه.
اما هنوز ، تو نتونستم دو تا انگشتمو بکنم ها.
و گفت پاشو .
بیا بقلم .
و من بلند شدم و رو بقلش خابیدم .و کیرشم لای پام بود و به خایم فشار می‌آورد.
تو این حالت یکم بقل هم بودیم .
و گفت ،:آبم بیاد میخوری .
گفتم نمیدونم .
و برعکس شدم .و تو حالتی که دوست دارم .
سرمو‌ گذاشتم رو رون پاش و شروع کردن کیر خوردن و آقا عنایت هم با هیجان میدید و دستشو میکشید رو سرم.
و هی میگفت .: نوش جونت .گوشت بشه بچسبه به رونت ‌.
و یه دفعه گفت آبم داره میاد .
و سرمو کشیدم بالا .و آبش ریخت بیرون و گرفتم رو شکمش و آبش ریخت رو شکم خودش .و کیرشو از ته گرفتم و ته ابشو هم از کیرش اومد بیرون .
و اونموقع دوباره کیرشو کردم تو دهنم و ساک زدم. تا کیرش شل شد .و و یه قطره هم آبش بعد شل شدن اومد تو دهنم . و مزه ابشو کشیدم .
بعد گفتم .:ته ابتو خوردن آقا عنایت .
اونم گفت نوش جونت .
بعد گفت:بیا روم .کیرم الان نرمه .
کیرتو بمال رو کیرم تا آبت بیاد .
منم رفتم تو بقلش و کیر سیخمو به کیرو خایه نرم اون میمالیدم.
که بعد چند دقیقه آبم اومد .و کیر دوتاییمون خیس شد .
بعد بلند شدن و با دستمال اول کیر عنایت و بعد واسه خودمو تمیز کردم .
و بعد رفتم کنارش و سرمو گذاشتم رو دستش و کنار هم حرف زدیم.
تا خوابمون برد.
صبح که از خواب پا شدم .
انگار سبک بودم .
آقا عنایت رفته بود حمام و دوش گرفته بو د و اومده بود بیرون و داشت تو اشپزخانه صبحانه می‌خورد.
و منم رفتم دست صورتمو شستم .و شورت و لباس و شلوارمو پوشیدم .
و رفتم سر میز و با آقا عنایت یه املت مشتی خوردیم .
و عنایت گفت ؛،من دیگه برم مغازه .
و منم خدا حافظی کردم و اومدم، بیرون رو نگاه کردم. دیدم کسی نیست .
سریع از تو راه پله ها رفتم بالا.
و رفتم تو خونه .
و رفتم تو فکر و شروع کردم مرور کردن ،قضیه دیشب رو تو ذهنم.
و لذت بردم ا ز مرورش . و یه جغ هم زدم .
شب بهش زنگ زدم .که بیام پیشت .
گفت نه خسته ام .الان حالشو ندارم .

و پس فردا ساعت ۱۰ بود …گفتم برم خونه آقا عنایت .
که از راه پله رفتم پایین …
اونی که دیدم رو باورم نشد…

ادامه...

نوشته: مهرداد


👍 16
👎 0
18001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

835542
2021-10-03 04:06:43 +0330 +0330

خیلی سرراست و خشک می نویسی ، انگار که نشستی داری خاطره ات رو برای دوستت تعریف می کنی . اینطوری نظر خواننده کمتر جلب میشه و لذت چندانی هم نمی بره.

ضمنا بغل درسته نه بقل 😒

1 ❤️

835559
2021-10-03 07:01:16 +0330 +0330

چ عالی نووووش

0 ❤️

835630
2021-10-03 16:46:28 +0330 +0330

یهویی متوجه شدی به کونت فشار اومده؟

0 ❤️

835736
2021-10-04 05:03:54 +0330 +0330

👍09387677648
پسر کم سن میخام حتما پایین ۱۸باشه
لطفا الکی خودتونو کوچیک و بی ارزش نکنین
عسل هستم از کرجId: B0y026 ❤️
در ضمن حرف گوش کنم باشه ❤️ 🌹 🌹 💪 💪 💪

0 ❤️