من و خانم مدیرعامل - شروع بردگی (۱)

1400/09/09

سلام

من ۸ سالی هست که در المان زندگی میکنم. بعد از اتمام لیسانسم به این کشور رفتم و فوق لیسانسم را که سه سالی طول کشید در رشته ارتباطات گرفتم. بعد از تمام شدن ارشدم برای کارهای مختلف اپلای کردم و نهایتا به عنوان پرسونال اسیستنت (personal assistant) مدیرعامل یک شرکت لبنیات مشغول به کار شدم.

در این جایگاه من وظیفه داشتم کارهای مربوط به شخص مدیرعامل را پیگیری کنم و در واقع دست راست ایشون باشم. از کارهای مهمتر مثل هماهنگ کردن قرارهای کاری و جلسات ایشون تا همه کارهای مربوط به مدیرعامل.

خانم پائولا که مدیرعامل شرکت بودن حدود ۳۷ سال داشتن و الان ۴۲ ساله هستن. خانم با چهره معمولی ولی قد بلند (۱۷۸) با استایل المانی.

همون ۵ سال پیش که من در این جایگاه قرار گرفتم، بهم گفتن که حقوق پایه ام کم هست ولی در طول زمان کارهای بیشتر بهم داده میشه و برای هرکار جدیدی که به شرح وظایف ام اضافه بشه حقوقم افزایش پیدا میکنه. مثلا اون اوایل به جلسات و بازدید ها که میرفتیم، خودشون رانندگی میکردن، ولی بعد از دو ماه رانندگی کردن به وظایف من اضافه شد و خب روی حقوقم هم تاثیر میذاشت.

به همین دلیل من همیشه سعی میکردم بیشتر خدمات را به ایشون بدم. از طرفی، از سال ها قبل هم حس برده خانم ها بودن را داشتن. برای همین از سرویس دادن به خانم پائولا لذت میبردم.

از وقتی راننده شخصی ایشون شدم، دیگه صد درصد زمانم با ایشون میگذشت. از اول صبح که با ماشین شرکت دنبالشون میرفتم تا اخر شب که برشون میگردوندم. و برنامه دقیق کاری و غیر کاری ایشون را داشتم. مثلا هفته ای دو روز عصر ها تنیس میرفتن. من چون علاقه نداشتم به تنیس و بلد هم نبودم توی محوطه منتظر میموندم تا بعدش ایشون را برسونم خونه‌.

بعد از حدود ۶ ماه که به فصل گرما رسیده بودیم، من متوجه شدم که ایشون مانیکور و پدیکور کردن. و اولین بار بود که ایشون را با صندل میدیدم. پاهای بسیار زیبا و انگشتان کشیده ای داشتن. یک کمی تعجب کردم که کی این کار را انجام دادن، بعد از اینکه بهشون گفتم چقدر دست ها و پاهاتون زیبا شدن، پرسیدم کی این کار را کردین. که متوجه شدم ایشون اخر هفته ها ماساژ میگیرن و شخصی هست که به خونه ایشون میره برای این کار. در ضمن کارهای پدیکور و مانیکوری هم بلده. که من گفتم خوش به حالش!

ایشون تعجب کرد و گفت یعنی چی. گفتم یعنی کاش من میتونستم این کارها برای شما انجام بدم. خانم پائولا احساس کردند که من برای حقوقش این را میگم ولی من هم برای حقوقش میگفتم و هم اینکه لذت میبردم به ایشون خدمت کنم. گفت باید این کارها را بلد باشی، همینجوری که نمیشه. گفتم یعنی اگر یاد بگیرم، میتونم من انجام بدم که ایشون گفتن اگر حرفه ای شدی اره. من رفتم دو تا کلاس ماساژ و ماندیکور و پدیکور ثبت نام کردم و سه ماهی این دوره ها را میرفتم. و مرتب روی چیزهایی که یاد میدادن تمرین میکردم. تا بعد از مدتی بهشون گفتم که من حرفه ای شدم. ایشون که خیلی تعجب کردن، گفتن چجوری که من توضیح دادم که شنبه ها کلاس میرفتم که یاد بگیرم.

قرار شد یک هفته برم منزل ایشون و دقیق ببینم که اون اقای ماساژور چی کار میکنه و بعد یک بار من امتحان کنم. اگر ایشون راضی بودن، این کار را هم من به عهده بگیرم. در پوست خودم نمیگنجیدم. منتظر بودم که اخر هفته بشه و برم منزل ایشون که هیچوقت داخلش نرفته بودم. همیشه از بیرون منتظر ایشون شده بودم. خلاصه اون روز فرا رسید.

من رفتم و دیدم یه اقای با تجربه اومده و شروع به کارش کرد. من پر از شوق بودم ولی بیشتر استرس اینو داشتم که حواسم را جمع کنم و همه کار اون را یاد بگیرم. تمرکز ماساژ روی کمر، شانه ها، دست ها و بازوها ونهایتا پا ها بود. بعدش که اون اقاهه رفت، گفت نظرت چیه، گفتم من به حرفه ای ایشون نیستم، ولی تمام تلاشم میکنم در حدود چند ماه کاملا حرفه ای بشم. و خواهش کردم که به من اطمینان کنن. قرار شد یک بار هم من این کار را انجام بدم تا ایشون نظر نهاییشون را بگن. بعدش بهم گفتن که اگر حتی قبول کنن، تا وقتی حرفه ای نشم از افزایش حقوق خبری نیست. وقتی من گفتم اصلا مهم نیست و من برای حقوق این کار را نمیکنم. یه دفعه عصبانی شدن، فکر کردن من قصد دیگه ای دارن. به من گفتن از خونه برو بیرون و دیگه شرکت هم نیا. ازفردا نیازی به من نیست. هرچه تلاش کردم توضیحی بدم ایشون نپذیرفتن و من مجبور به ترک خونه شدم. خیلی ناراحت بودم. تصمیم گرفتم که فرداش بهشون زنگ بزنم و توضیح بدم ولی ایشون تماسم را جواب ندادن. چند روز بعد دوباره تماس گرفتم و بعدش دوباره به منزل ایشون رفتم ولی جوابی نگرفتم. نهایتا تصمیم گرفتم همه چیز در مورد بردگی خانم ها و فوت فتیش را به ایشون بگم. یه متن یک صفحه ای در این مورد تهیه کردم و انتهاش سه چهار تا لینک فیلم و مطلب گذاشتم و به ایشون ای میل کردم. اما بازم جوابی ندادن. یک هفته گذشت، دوباره ای میل زدم و گفتم که در ای میل قبلی حقیقت را گفتم و من واقعا به این کار احتیاج دارم. چون اگر تا دو ماه دیگه نتونم کاری بگیرم مجبورم حتی المان را ترک کنم و اینا. باز جوابی نیومد. تصمیم گرفتم یک روز برم شرکت و منتظرشون بشم تا بیان و براشون توضیح بدم.

اونروز اومدن و خودشون رانندگی میکردن. من رفتم به سمتشون که صحبت کنم اما ایشون شیشه ماشین را پایین نیوردن. هرچی التماس کردم فایده ای نداشت اما وقتی داخل رفتن به نگهبان اشاره کردن و چیزی بهش گفتن. نگهبان گفت خانم اجازه دادن که بری دفترشون و باهاشون صحبت کنی. حدود یک ماه بود که بیکار شده بودم و هرجور شده باید کاری میکردم. چون وقتی شما از کاری بیکار میشین عملا کار جدیدی نمیتونین پیدا کنین. به خاطر اینکه همیشه توصیه نامه از کار قبلی نیاز هست که من طبیعتا نداشتم.

خلاصه خودم را به دفتر ایشون رسوندم. به منشی گفتم که خانم را میخوام ببینم. منشی تماس گرفت و خانم پائولا گفتن الان وقت ندارن و منتظر باشم. حدود پنج ساعت پشت در اتاق نشستم تا اینکه ناهار خانم را اوردن. به منشی که ناهار را برد برای ایشون گفته بودن که من میتونم برم داخل‌. خلاصه رفتم تو اتاق و ساکت بودم. تا اینکه ایشون سکوت را پاره کردن و گفتن اگر حرفی نیست بیرون. گفتم خانم سوتفاهم شده. من اصلا منظورم چیزی که شما فکر کردین نبود. من واقعا لذت میبرم از اینکه به شما خدمت کنم. نمیدونم ای میل من را خوندین یا نه؟ که ایشون گفتن این مزخرفات چی بود نوشتی؟ دروغ گفتن برای اینکه خطا قبلی از بین بره مشکل بزرگتریه. گفتم دروغ نگفتم. من از خدمت کردن به خانم ها لذت میبرم. ایشون که مطمئن بودن من دروغ گفتم، گفتن پس یه کاری میکنیم، فردا عصر من تنیس دارم، میای اونجا و بعد از تمام شدن بازیم، و جلوی دوستان تنیسم و بقیه، کفش و جورابم را در میاری و پاهام را لیس میزنی تا عرقشون از بین بره و پاهام تمیز بشه. دقیقا مثل اون برده ها توی کلیپ هایی که فرستاده بودی. اگر این کار را کردی، میتونی برگردی سرکارت و با شرح وظایف جدید به من خدمت کنی، اگر نکردی هم میری و پشت سرت را نگاه نمیکنی. سکوت من را فراگرفت. نمیدونستم چی بگم. از یه طرف دلم میخواست بهشون خدمت کنم و کارم را دوباره به دست بیارم. از طرف دیگه این اولین بارم بود که میتونستم پای یه خانم را ببوسم و بلیسم. اون هم پاهای عرقی ایشون و جلوی بقیه دوستانشون. گفتن چیه ساکت شدی؟؟!! مگه همین را نمیخواستی؟ گفتم چرا ولی جلوی بقیه دوستان یک کم سخته. گفتن تا فردا عصر فکر هات را بکن. اگر خواستی میتونی ساعت ۵ اونجا باشی. و تا ساعت ۶.۳۰ که بازی ما تموم میشه منتظر پاهای عرقی من باشی. با یه لبخند تحقیر امیزی گفتن. اگر هم نخواستی که هیچ! الانم به سلامت.

تمام مسیر تا خونه که حدود ۲ ساعت بود را پیاده رفتم و فکر میکردم که چه باید بکنم. از طرفی دلم میخواست میخواست کارم و خدمت کردن به خانم را به دست بیارم، از طرفی دلم نمیخواست بقیه از این حس من خبردار بشن. حتی مطمئن بودم که با لذت پاهای عرقی ایشون را تمیز میکنم با زبونم. ولی نه جلوی همه دوستانشون و ادم های ورزشگاه. خلاصه ۲۴ ساعت سختی را سپری کردم ولی چاره ای جز قبول کردنش نداشتم. همش فکر میکردم دخترخاله ایشون که توی شرکت هم رفت و امد داره میبینه و همه شرکت هم خبردار میشن. ساعت چهار فردا خودم را اماده کردم و خیلی مرتب و اتو کشیده به سمت باشگاه تنیسشون رفتم و ۱۰ دقیقه به ۵ اونجا رسیدم.

خانم زودتر از من رسیده بودن چون ماشینشون اونجا بود. به کنار زمین که رسیدم، دیدم خانم هم دارن از رختکن میان. یه لبخندی به زدن که انگار خوشحال شدن. من سرم را پایین انداختم و فقط دلم برای خودم میسوخت. یه لحظه پاهای بسیار زیباشون میومد توی ذهنم و غرق شادی میشدم و یه لحظه چشمم به دوستان خانم و به خصوص دختر خاله اشون میوفتاد و غمگین میشدم. بعد حدود نیم ساعت خانم به سمتم اومدن. من بلند شدم و دستم را به سینه گذاشتم به نشانه احترام. خانم دستشون را دراز کردن و منم باهاشون دست دادم ولی اخمشون رفت توی هم یک کم و دستشون را بالا نگه داشتن. فهمیدم که باید ببوسم. بوسیدم خیلی ارام و متین و خانم لبخند روی لبشون اومد و دستی به سرم کشیدن. گفتن خب؟ گفتم چی بگم خانم. گفتن اماده ای دیگه؟ پاهام هم دارن عرق میکنن قشنگ. تا یک ساعت دیگه قشنگ خیس عرق میشن‌. وظیفه ات را انجام میدی جلوی دوستام؟ سرم را پایین انداختم و گفتم بله خانم. گفت چیه انگار دوست نداری؟ اون برده توی کلیپ که با ذوق و شوق بسیار میکرد این کار. مگه دوست نداری؟ گفتم چرا. پاهای شما بسیار زیباست. و من خیلی دوستشون دارم ولی جلوی بقیه خجالت میکشم. چون این اولین بارمه و اینا‌. گفتن پس چجوری میدونی دوست داری؟ گفتم که از قبل این حس را به پاهای خانم ها داشتم و دوست داشتم بهشون سرویس بدم و واقعا عاشق دست و پاهای شما شدم وقتی دیدمشون. گفت خوبه دیگه. عاشق باید سختی هم بکشه و تو به هرحال باید از یه جا شروع کنی دیگه و پا شد رفت.

ادامه...

نوشته: برده خانم پائولا


👍 22
👎 2
87301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

845246
2021-11-30 00:57:59 +0330 +0330

منتظر ادامش هستم…

1 ❤️

845247
2021-11-30 00:58:25 +0330 +0330

عاااالی

1 ❤️

845352
2021-11-30 12:58:57 +0330 +0330

عالی ادامه بده

0 ❤️

845358
2021-11-30 14:21:03 +0330 +0330
+A

ی نوکرم من میخوام خوش تیپ و تحصیل کرده باشه

0 ❤️

845377
2021-11-30 18:07:13 +0330 +0330

عالی ادامه بده ممنون

0 ❤️

845379
2021-11-30 18:24:45 +0330 +0330

نمیدونم چرا دختر پیدا نمیکنم براش بردگی کنم و کفپاهاشو بلیسم

0 ❤️

856842
2022-02-01 17:13:36 +0330 +0330

عالی بود دمتونم گرم

0 ❤️

865927
2022-03-28 14:04:31 +0430 +0430
0 ❤️