کادوی تولد (۲)

1401/01/24

...قسمت قبل

در اتاق با پاش بست و من گذاشت روی زمین یکی محکم زد در کونم گفت عروس خوشگلم چطوره؟
یک لبخند حواله آرمان کردم گفتم دردم اومد عوضی
امشب قراره تا صبح درد بکشی جوجه
بعدم وحشیانه شروع کرد لبام خوردن و کونم مالیدن نمیدونم چرا هرچی بیشتر تحقیرم میکرد بیشتر احساس لذت میکردم.
آرمان با دستش روی شونم فشار داد گفت بدو بخورش جنده خانم دو زانو نشستم روی زمین و شلوار آرمان درآوردم کیرش گرفتم توی دستم و یک بوس کوچیک از سرش کردم و خیلی آروم سر کیرش توی دهنم کردم و با زبونم شروع کردم به قلقلک دادن زیر کله کیرش و ناز کردن سوراخ کیرش آرمان یک آهی کشید و‌ گفت جنده چقدر حرفه ای میخوری و پشت موهام گرفت توی دستش و شروع کرد توی دهنم تلمبه زدن قشنگ برخورد کیرش به ته حلقم حس میکردم و داشتم عق میزدم با دستام روی رون آرمان فشار آوردم و به زور کیرش از دهنم درآوردم و شروع کردم سرفه کردن خواست باز بکنه تو‌ دهنم که گفتم آرمان زیاد خوردم اینجوری بالا میارم.
آرمان همونجور که موهام توی دستش بود با اون یکی دستش یک سیلی کوچیک بهم زد و انگشتاش کرد توی دهنم یکم عقب جلو کرد و یهو راه افتاد به سمت صندلیش تو اون وضعیت چاره ای نداشتم جز اینکه چهار دست و پا بشم و مثل یک سگ کنارش راه بیافتم.
آرمان نشست روی صندلی گفت بدو سلیطه خانم تخمام بخور هم داشت بهم برمیخورد هم از تحقیر شدن توسط یک پسر بچه شهوتم بالا زده بود یک سیلی دیگه از آرمان خوردم که شروع کردم به خوردن تخماش بعدم از پایین تا بالای کیرش میلیسیدم که باز کیرش کرد تو دهنم و دستش فشار داد پشت سرم جوری که قشنگ کیرش تا ته توی دهنم بود. چند لحظه ای همونجور نگهم داشت و بعد اجازه داد یک نفس بکشم.
جلوم وایساد و با کیرش چنتا روی صورتم زد بعد زیر بغلم گرفت بلندم کرد و لباسم از تنم درآورد تو کسری از ثانیه سوتینم و باز کرد و هلم داد روی تخت جوری که قشنگ شوت شدم روی تختش پرید روم و به شدت وحشیانه شروع به خوردن سینه هام کرد نوکش گاز میگرفت و به شدت مکش میزد جوری که هم درد داشت هم لذت و قشنگ سینه هام کبود کرد یکم رفت پایین و شکمم یک بوس کرد دکمه شلوارم باز کرد و شلوار و شورت و با هم از پام درآورد آنقدر شورتم خیس شده بود که موقع درومدنش از پام بخاطر چسبندگی که با کسم پیدا کرده یک لذت خاصی بهم داد.
آرمان یکم با دستش کسم مالید و بصورت داگ استایل روی تخت من درآورد و شروع کرد به چرب کردن کس و کونم با روغن و فرو کردن انگشتش توی کونم قشنگ شصتش داخل کونم کرده بود و با انگشت اشاره کلوتوریسم می‌مالید.
هم درد بود هم لذت واقعا به شدت توسط یک بچه تحریک شده بودم و صدای نالم کل اتاق گرفته بود.
آرمان سر کیرش گذاشت روی کسم و شروع کرد بازی دادنش روی کسم واقعا دیگه طاقت نداشتم گفتم آرمان بکن توش دیوونم کردی که خندید و گفت باید التماس کنی جنده خانم شروع کردم خواهش کردن که آرمان خواهش میکنم من بکن کسم جر بده جندت بکن آرمان که یکی محکم زد در کونم کیرش یهو تا ته فرستاد توی کسم بازم هم درد بود و هم لذت واقعا توی دنیای خودم نبودم و آرمان با دو دست دو طرف کونم گرفته بود و با تمام قدرتش توی کسم تلمبه میزد و من جز جیغ زدن کاری نمی کردم تو‌ همین حین احساس سوزشی توی کونم کردم برگشتم دیدم آرمان داره همون‌طور که داره کسم جر میده یک خیار کرده توی کونم حس جالبی بود تا حالا همزمان کس و کونم گاییده نشده بود فرو رفتن خیار توی کون باعث شده بود که یکم کسم تنگ تر بشه یا حداقل من اینجوری حس میکردم و همین مسأله لذت سکس را برام چند برابر کرده بود.
تقریبا یک پنج دقیقه ای آرمان کسم گایید و من تو این مدت دو بار ارضا شده بودم که یهو کیرش کشید بیرون موهام گرفت و سرم کشید سمت کیرش و گفت بخور جنده بدو قبل از اینکه بتونم اعتراضی بکنم کیرش با تمام قدرت فرو کرد توی دهنم و باز شروع کرد تلمبه زدن.
مزه جالبی نداشت اون لحظه هم چرب بود و به شدت مخاط کسم بهش چسبیده بود ولی انگار چاره ای جز اطاعت نداشتم و آرمان داشت با تمام قدرتش داشت دهنم میگایید که حس کردم ته حلقم پر شد از آب کیرش جوری حجم دهنم پر کرده بود که هیچ راهی جز پایین دادن آبش نداشتم.
قشنگ نبض زدن کیرش توی دهنم حس میکردم و با مثل یک دختر حرف گوش کن کل آبش خوردم وقتی ارضا شد چند لحظه‌ کیرش توی دهنم نگه داشت و بعد کشید بیرون خم شد روم گفت از این به بعد جنده خودمی خوشگله و گونه ام بوسید.
روی تخت لخت مادرزاد توی بغل آرمان خوابم برد.
با سر و صدای آهنگی که داشت پخش میشد بیدار شدم ساعت ۱۰ صبح بود به زور از روی تخت بلند شدم و شروع کردم لباس پوشیدن تمام بدنم درد میکرد دیشب برای اولین بار توی زندگیم هم با یک نفر کوچیکتر از خودم سکس کردم هم سکس خشن تجربه کرده بودم یجورایی یک تیر و دو نشون بود.
از اتاق رفتم بیرون عاطفه در حال آماده سازی صبحانه بود تا چشمش بهم افتاد گفت سلام عروس گلم یک لبخندی بهش زدم و گفتم سلام و رفتم دست و صورتم شستم.
در حال خوردن چایی بودیم که کامران با از اتاق درومد گفت بازم که گرم گرفتید به فکر منم باشید و خندید.
بعد از شستن دست و صورتش با گرفتن یک لب از عاطفه به ما ملحق شد و گفت حال عروسم چطوره؟
یک اخمی بهش کردم و چیزی نگفتم که کامران گفت چه نازم داره خب عزیزم وقتی آرمان پسرم باشه توام عروسم هستی دیگه و خندید که همون لحظه با صدای آرمان به خودم اومدم که گفت جوجه من اذیت نکنید اومد بالا سرم و یک لب ازم گرفت و گفت خوبی؟
یکم معذب شدم درسته عاطفه و کامران میدونستن دیشب چه اتفاقی ولی خب یک دلیلش مستی بود و اینکه حداقل جلوی اونا نمی‌خواستم کاری کنم.
آرمان نشست کنارم و دستش گذاشت روی پام و با طعنه گفت دیشب خوب خوابیدی؟
گفتم ممنون نه بخوبی تو و خواستم از سر میز پاشم که دستم گرفت و گفت کجا بشین من تازه اومدم.
گفتم آرمان جان دیگه باید برم یکم کار دارم که عاطفه گفت چیکار داری روز جمعه بشین نهار را هم دور هم میخوریم خواستم اعتراض کنم که آرمان به زور من نشوند و گفت بمون خانمی کارت دارم هنوز و بلند خندید.
بعد از صبحانه رفتم تو اتاق و لباسام جمع کردم که آماده بشم برای رفتن که آرمان اومد تو گفت مگه بهت نگفتم جایی نمیری؟
یکم نگاهش کردم و گفتم ببین آرمان دیشب یک اتفاقی افتاد ولی قرار نیست ادامه داشته باشه اومد جلو و دستم گرفت کشید سمت خودش شروع کرد لبام خوردن و کونم مالیدن که به زور خودم ازش جدا کردم و خیلی جدی گفتم آرمان بس کن دیگه!!!
خندید و گفت خوشگل خانم دیشب کیرم تا دسته تو دهنت بود حالا واسه من ناز میکنی؟ چیه حتما باید دوباره مستت کنم بعد بیارم بکنمت؟ هلش دادم و خواستم از اتاق برم بیرون که دستم گرفت و دوباره کشید سمت خودش از پشت بهم چسبید و با فشار دستش روی کمرم مجبورم کرد خم بشم و شروع کرد مالیدن کیرش دم کونم این دیوث واقعا بلد بود من حشری کنه خم شد روم گفت میخوای همین الان دوباره جرت بدم؟
گفتم بس کن آرمان الان میفهمن که خندید گفت جوجه فکر می‌کنی نفهمیدن دیشب زیر کیرم بودی؟ حرفی واسه گفتن نداشتم گفتم اوکی هرچی تو بگی فقط بزار الان بریم بیرون. آرمان گفت آفرین حالا شدی دختر خوب بعد از نهار هم میری دستشویی و با آب گرم کونت تمیز و خالی میکنی که برات برنامه ویژه دارم بعدم ولم کرد و یکی محکم زد در کونم برگشتم یک نگاه بهش کردم با چشماش داشت بهم ثابت میکرد که حرف حرف خودشه و من فقط باید بگم چشم. یکم نگاهش کردم و رفتم سمت در که گفت نشنیدم بگی چشم! دوباره سمتش برگشتم خواستم اعتراض کنم که خودم پشیمون شدم گفتم چشم و از اتاق بیرون رفتم.

ادامه...

نوشته: Negar


👍 20
👎 1
45001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

868579
2022-04-13 08:00:20 +0430 +0430

کلا راست میگن هر چی بیشتر برینی به طرفت بیشتر خایه مالیتو میکنه…من که واقعا حالم بد شد از این حجم از بی عزت نفسی و کودنی…اون بچه خودش کونه

1 ❤️

868625
2022-04-13 16:00:49 +0430 +0430

باحال بود ادامه بده

0 ❤️