به رنگ ارغوان

1402/07/02

-نمیخوام سامان تورو خدا

تو گوشی محکمی بهش زدم و گفتم: خفه شو جنده ، بکنش کیا
با فرو رفتن کیر کیا توی کس تنگش جیغ بلندی کشید، با صدای جیغش از خواب پریدم و تا چشمامو باز کردم دیدم حالت تهوع دارم.
بسرعت خودمو به دستشویی رسوندم ، آب روشویی باز کردم و دستمو زیر آب نگه داشتم تا از حرارت بدنم کم کنه و اگه حالم بهم خورد همینجا باشم.
نمیدونم چندمین باره که خواب اون جنده رو میبینم؛ پریسا
اسمش از خاطرم نمیره و با تکرار چندباره کابوسام در موردش اوضاع روحیم بدتر شده، پریسا دوست دختر من بود که کس و کاری جز خواهرش نداشت و مث بقیه دوست دخترامون با کیا شریکی گاییدیمش.

از چندماه قبل که خبر خودکشی شو واسم اوردن، کلا بهم ریختم و هر چند شبی یبار خاطرات اون شبو کابوس میبینم و با فریاد بیدار میشم.
فکر میکردم اینکه میگه نمیخواد فقط نازه و همینکه یک کیر تو کس و کیر من توی کونش تلنبه بزنه و لذت اینجور گاییدنو بچشه راضی میشه اما چه میدونم شاید اشتباه میکردم.
شاید الانم اشتباه میکنم اصلا خودکشیش ربطی به من و کیا نداشته باشه.
هر بار که با کابوس پریسا بیدار میشم بیشتر وقتمو میزارم به فکر کردن به کاری که با پریسا کردیم اما بعدش به خودم میگم: این اشتباه و ضعف پریسا بوده که نتونسته با این اتفاق کنار بیاد و با خودکشی کار خودشو تموم کرده.
توی فکر و خیالای خودم درگیرم که صدای زنگ گوشیم بلند میشه و آبی به سر و صورتم میزنم و به سمت موبایلم میرم. خیسی مژه هام نمیذاره درست اسمشو ببینم ، آب صورتمو با پایین تیشرتم پاک میکنم و دقیق تر نگاه میکنم؛ کیا

-سلام جانم داداش
کیا: نگو که تا الان خواب بودی

-تازه بیدار شدم
کیا: زود باش آماده شو، امشب یه پارتی دعوت شدیم

-نمیام
کیا: مسخره بازی در نیار سامان، روحیت عوض میشه، تازه دوتامون به یکم حواس پرتی نیاز داریم

-چی بگم
کیا: بگو چشم، تا یه ساعت دیگه پایینما

گوشی رو قطع کردم و با حرف کیا موافق بودم ، هر دومون نیاز به یکم حال خوب داشتیم تا از فکر و خیال دربیایم، آماده شدم و زوتتر رفتم پایین، میخواستم یکم قدم بزنم و قبل اینکه کیا بیاد از این حال گه دربیام.
داشتم پیاده روی میکردم که لابلای مردم، یه چهره شبیه به پریسا دیدم، کمی قدمامو تند کردم و همینکه به اون دختر رسیدم، دیدم فقط شبیهشه و اون نیست.
قبل اینکه بتونم از اون دختر معذرت بخوام، حالم بهم خورد و به جوی آب خیابون پناه بردم، سرمو که بالا اوردم دختره رفته بود و نشد که ازش عذر بخوام.
بعد اینکه به کیا گفتم کجام، سوار ماشین کیا شدم، حالمو که دید باز شروع کرد به نصیحت: که تموم شد، اصلا همه چی تقصیر منه، ولش کن دیگه.
کیا سعی میکرد آرومم کنه و با حرف های مسخره حالمو تا اونجا که میتونست عوض کنه.
با جمله رسیدیم کیا به خودم اومدم و قبل اینکه پیاده شم، بخودم قول دادم امشب همچی رو فراموش میکنم و فکر پریسا رو برای همیشه میریزم دور.
توی مهمونی کیا رفت سمت دخترا تا باهاشون سلام و علیکی داشته باشه اما من قبل هر چی رفتم سمت مشروب تا یکم مست شم، تازه داشت سرم گرم میشد و از اون حال بد جدا میشدم که صدای پاشنه های کفش یه دختر حواسمو به خودش جلب کرد.
سرمو که بلند کردم یه دختر با صورت زیبا و چشمای مشکی دیدم، آرایش ملایمی بصورت داشت و موهای سیاهش باز بودن و شونه هاشو پوشونده بودن، با این وجود موهاش نمیتونستن سفیدی پوستشو مخفی کنن و تضاد سیاهی مو و سفیدی پوستش خیلی جلب توجه میکرد.
یه دکلته ساده و مشکی و بلند پوشیده بود که تا زیر زانوهاش ادامه داشت با اینکه لباسش گشاد بود اما انحنای سینه و کمر باریکش رو میشد به خوبی تشخیص داد.
نگاهم از قوس فرو رفته کمر و بیرون زده کونش که پایین تر رفت به ساق های براق پاهاش رسید که هر قدمش با ناز و ادای خاصی برمیداشتن و صدای پاشنه کفشش مثل یه آهنگ دل فریب بود.

به سمت مهمون ها رفت و با یکی دو تا از دخترا شروع کرد حرف زدن، نگاهمو نمیتونستم از روش بردارم و مدام دنبالش میکردم تا ببینم کسی همراهش هست یا نه.
چنتا از پسرا رفتن سمتش و دورش کردن و سعی کردن باهاش صحبت کنن‌، منتظر بودم ببینم واکنشش چیه اما وفتی دیدم محل سگ به پسرا نذاشت و اونا هم مثل لشکر شکست خورده برگشتن، بیشتر از قبل ازش خوشم اومد. حالا طرز رفتارشو که کنار مدل لباس پوشیدن و آرایشش گذاشتم برام مثل یه فرشته ساده اما باکلاس و خانومانه بنظر میرسید.
چند پیک دیگه خوردم و منتظر وقت مناسب بودم که بتونم برم باهاش صحبت کنم، خوب که مست شدم و رفتارم به سامان روزای قبل شبیه تر شد و بیشتر خودم شدم به سمتش رفتم و سعی کردم با هر ترفندی که بلدم مخش رو بزنم.

درست یادم نیس که چی گفتم یا که چی شنیدم اما اسمشو به خوبی بیاد دارم؛ ارغوان، اسمی برازنده برای گلی زیبا و ساده.
اون شب تک تک خصوصیات اون دختر برام زیبا بود و منو تحریک میکرد تا اونو داشته باشم، بالاخره بهش گفتم: نظرت چیه بریم یه جای خلوت تر.
جوابش رو با چنان خجالت و حیایی توی چشماش بهم داد که دیگه بیشتر از این نمی تونستم صبر کنم، دستمو به سمتش دراز کرد، دستشو توی دستم گذاشت و دستشو با شوق گرفتم و به دنبال خودم اونو به سمت پله ها کشیدم.
نمیدونستم باید به کیا بگم یا نه اما اگه نمیگفتم کیا رو مقصر همه اون اتفاقات بد میدونستم و اونو خورد میکردم، سرمو برگردوندم و تا ببینم کیا کجاست. نگاهم به نگاه کیا که دنبالمون بود گره خورد و با یه چشمک بهش فهموندم که دنبالمون بیاد و اونم با یه لبخند جوابمو داد.
ارغوان دنبال خودم به طبقه بالا کشوندم و توی اولین اتاقی که خالی بود بردمش.
ارغوان بالا با دختری که پایین دیده بودم تفاوت داشت، از چشماش شهوت و آتیش میبارید و با لوندی هاش چراغ سبز نشون میداد.
توی اتاق چند لحظه ای نگاش کردم تا جرات پیدا کردم دستمو به شونش برسونم و موهاشو از شونش کنار بزنم و با سر انگشتام شونش رو لمس کنم
خم کردن سرش همراه با لبخند به سمت دستم خبر از مورمور لذت بخش توی پوست شونش میداد، جلو رفتم اونو بغل کردم و به سینم فشردم، ارغوان دستاشو دور کمرم حلقه کرد و سرش روی سینم گذاشت.
روی پنجه پاهاش ایستاد و لبشو به لبم رسوند، همون بوسه ساده رو ادامه دادم و حالا من بودم که لبش رو میخوردم و زبونمو توی دهنش میچرخوندم.

ارغوان دیگه روی پاش بند نبود هی بالا و پایین میشد و سنگینی وزنشو روی دستمام انداخته بود، من دستمو به انحنای بدنش میکشیدم و روی کونش دستمو نگه داشتم و با لمس و چنگ زدن به کونش اونو تحریک میکردم، کم کم لباسشو توی مشتم جمع کردم تا لبه پایین لباسش بالا اومد و کونشو بدون هیچ مانعی توی دست گرفتم.
دیگه مستانه همو میبوسیدیم و من با لمس ریتمیک کونش اونو تحریک میکردم که در اتاق باز شد و کیا اومد داخل، در اتاق قفل کرد و کلیدشو گذاشت روی لبه میز.
ارغوان بی تفاوت بود و حواسشو کامل به دستام و لمس بدنش داده بود، کیا از پشت بهش نزدیک شد و دستاشو بین بدنمون جا داد و سینه های ارغوانو توی مشتش گرفت، میتونستم با پوست سینم حرکت دیوونه وار انگشتای کیا روی سینه های ارغوان رو حس کنم ،ارغوان با آخ خفیفی که توی دهنم میکرد لذت بردنشو نشونمون میداد.
عقب رفتم و شروع کردم دراوردن لباسام، کیا ارغوان رو چرخوند و باهاش لب تو لب شد و حالا داشت کون ارغوان رو همینجور محکم چنگ میزد و برای چند ثانیه از زمین جداش میکرد و دوباره پایین میذاشتش.
ارغوانم موهای کیا رو محکم گرفته بود و نمیذاشت سر کیا ازش دور بشه.
لخت شدم و با شورت به سمت دوتاشون رفتم و زیپ پشت لباس ارغوان پایین کشیدم و کمر زیباش نمایان شد و با کمک کیا لباسشو دراوردیم، حالا ارغوان با یه ست توری قرمزرنگ توی بغل کیا بود
از بغل کیا جداش کردم بعد چنتا بوسه دیگه به سمت تخت بردمش، کیا هم توی این فرصت کامل لخت شد و با کیر شق شدش به سمت ارغوان اومد. به تاج تخت تکیه دادم و روی تخت نشستم و ارغوان آروم شرتمو پایین کشید وقتی کیر شق شدمو دید با خنده اونو توی دستش گرفت و به سر کیرم بوسه زد و لباشو دورش حلقه کرد و شروع کرد برام ساک زدن.
کیا به کونش دست میکشید و به پوستش بوسه میزد و ارغوان لذتشو از این بوسه ها با تندتر کردن ساک واسم نشون میداد، ساک حلقی ارغوان آه منو دراورده بود و به ارضا نزدیکم کرده بود، دستمو به سمت کیا دراز کردم و بهش اشاره کردم تا بیاد.
کیا با بوسه آخر پشت سر ارغوان ایستاد و با کیرش چنتا ضربه به کون ارغوان زد، جامو به کیا دادم و خودم پشت سر ارغوان رفتم.
کیا روی زانوهاش جلوی ارغوان نشست و کیرش فرستاد توی دهن ارغوان، اونم شروع کرد واسش ساک زدن.
پشت سر ارغوان قرار گرفتم کون بزرگ و خوش فرمش چشم نواز بود و تازه میفهمیدم چرا کیا کونشو بوسه بارون کرد‌، چنتا بوسه به کونش زدم و شرتش با دست کنار زدم و زبونمو روی کس گذاشتم و اولین لیس بهش زدم و با بوسه و لیس به خوردن کسش ادامه دادم و سعی میکردم زبونمو تا نزدیکی سوراخ کونش برسونم.
داشتم کس ارغوان میخوردم و سرمو بین دوتا باسنش گذاشته بودم که باصدای سیلی سرمو بالا گرفتم، طولی نکشید که کیا سیلی دوم رو توی گوش ارغوان زد و گفت: بخورش جنده خیابونی
و شروع کردن به کمر زدن توی دهن ارغوان، صدای ساک زدن ارغوان و عوق بعدش منو حشری کرد و بدون هیچ فکری کیرمو خیس کردم و فرستادمش توی کس ارغوان و صبر نکردم تا جا باز کنه و تا آخر فشارش دادم و تلنبه هامو شروع کردم.
آخ ارغوان دراومده بود و دیگه نمیتونست واسه کیا خوب ساک بزنه و کیا کیرشو از دهنش دراورد و سرشو خم کرد و از ارغوان لب میگرفت.

همین شوق کیا واسه ارغوان منو تحریک میکرد و محکم تر توی کسش میکوبیدم، ارغوان توی دهن کیا آخ و اوخ میکرد و صدای خفه نالش میومد و منو بیشتر حشری میکرد.
با چنتا تلنبه دیگه نزدیک‌ ارضا شدن بودم که فقط تونستم بگم: کجا بریزم
ارغوان لباشو جدا کرد و تکه تکه گفت : مگ ه کان دوم نذا ش تی
کیرمو بیرون کشیدم و روی باسن ارغوان ارضا شدم و پرش آبمو تا کمرشو دیدم.
کمی دراز کشیدم تا نفسم جا بیاد، کیا گفت: به پشت دراز بکش جنده، زود باش یالا.
کیا ارغوان به کمر خوابوند و یه پای ارغوانو روی شونه ی خودش گذاشت و کیرش مثل من بدون کاندوم فرستاد توی کس ارغوان و شروع کرد تلنبه زدن توی کسش، صدای ناله ارغوان و با صدای تلنبه های کیا که بخاطر خیسی کس ارغوان دراومده بود، قاطی شده بود و فضا رو پر میکرد و به حشریت هممون اضافه میکرد.
اول به سمت لبای ارغوان رفتم و بعد گرفتن چنتا بوسه کوچیک از لباش، رفتم سراغ سینه های بزرگ و خوشرنگ ارغوان، سرسینه شو به دندون گرفتم و شروع کردم به زبون زدن و مکیدن سینش. ارغوان موهامو میکشید و تمام دردشو تو دستاش و صداش اورده بود.
کیا تلنبه هاشو با ضربه زدن به کون ارغوان ادامه داد تا چنتا آخ گفت و بدون توجه به حرفای ارغوان توی کسش ارضا شد.
کیا با حوله اول آب کس ارغوان از روی شکم خودش پاک کرد و بعد درحالیکه با همون حوله کس ارغوان خشک میکرد به رون ارغوان بوسه میزد.

از روی تخت پایین اومدم و ارغوان از روی تخت بلند کردم و چرخوندمش و دستاشو روی دیوار گذاشت، منم با دست کمرش به سمت خودم حالت دادم تا بیشتر قمبل کنه، میخواستم لذت کونش بچشم، سعی کردم کون ارغوان با انگشت کمی باز کنم.

ارغوان گفت: کاندوم بزار.
کیا خندید و گفت: دیگه تموم شد از چی میترسی، کست پر از آب منه.
یه تف دیگه روی کون ارغوان انداختم و با انگشت سعی کردم باز داخل کونشو خیس کنم.
بعدش کیرمو با دست گرفتم و دست دیگمو دور شکم ارغوان حلقه کردم تا جلو نره، سر کیرمو روی کونش میکشیدم و توی لحظه ای که نفسشو بیرون داد کیرمو فشار دادم توی کونش.
آخ بلندی گفت و من شروع کردم تلنبه زدن و با هر تلنبه بیشتر میدادم داخل، ارغوان آخ میکشید و با التماس دستاش میخواست از نزدیک شدنم جلوگیری کنه و سعی میکرد با دستش منو‌ به عقب هل بده.
کیا جووون کشداری کشید و بلند شد و به سمتمون اومد، منم ارغوان از دیوار جدا کردم و انداختمش توی بغل کیا.
کیا توی چشمای ارغوان نگاه کرد و گفت: مگه همینو نمیخواستی جنده.
حالا ارغوان بین ما ایستاده بود و کیا با دستاش کون ارغوان بیشتر برام باز میکرد تا بتونم بیشتر کونشو بکنم.
دیگه ارغوان به التماس افتاده بود و میگفت: آروم تر سامان، تورو خدا سامان، آروم تر.
بی توجه به ارغوان محکم تر تلنبه میزدم و برای اینکه خفه شه گلوشو گرفتم و فشار دادم.

کیا لبای ارغوانو به دهن گرفت و شروع کردن خوردن لباش، دستمو از دور گردنش برداشتم و ارغوان تازه تونست نفس بکشه.

کیا هم از رفتار خشن من تحریک شده بود و موقع خوردن لبای ارغوان، لب ارغوان گاز گرفت و لبش خون شد.
ارغوان آخ بلندی گفت و با وجود دردش به لب دادن به کیا ادامه داد، سر ارغوان چرخوندم و از لبای کیا جداش کردم و شروع کردم لب خونی ارغوان مزه کردن و بعد کمی لب گرفتن ازش، کیرمو از کونش کشیدم بیرون و روی تخت خوابیدم و به ارغوان گفتم: بیا روش.

کیا به سمتم هلش داد، ارغوان اومد و با کسش روی کیرم نشست و شروع کرد بالا پایین شدن، ارغوان باز به سمت لبام کشیدم و دستامو دور شونه هاش قفل کردم.
برخورد پای کیا با پاهامو حس کردم و فهمیدم باید ارغوان محکم بگیرم تا کیا بتونه داخلش کنه ، کیا کون ارغوان خیس کرد و ارغوان لبش جدا کرد و گفت: اینجوری نه.
کیا فرصت نداد و کیرش توی کون ارغوان جا داد، ارغوان جیغ کوتاهی کشید و اشکش روی صورتم چکید، کیا هم مث من محکم کونش میگایید و بخاطر تلنبه های کیا، کیر من توی کس ارغوان تکون میخورد، دیگه کم کم ارغوان عادت کرد و شروع کرد آه کشیدن.
کیا مرتب جون و اوف میگفت و از بدن و تنگی کون ارغوان تعریف میکرد.
بالاخره ارغوان آه بلندی کشید و برای بار چندم ارضا شد، منو کیا هم کمی بعد ارغوان ارضا شدیم و سوراخاشو پر از آب کردیم.
کیا از پشت ارغوان بلند شد و سمت دیگه تخت دراز کشید، ارغوان توی آغوش من نفس میزد و حالش که جا اومد از روی کیرم بلند شد و بین ما دراز کشید.
اونقد خسته شده بودیم که نفهمیدم کی هر سه تامون به خواب رفتیم، صبح که بیدار شدم جز من و کیا کسی روی تخت نبود و ارغوان رفته بود.
نگام به آیینه کنار تخت افتاد، با رژ قرمزش روش نوشته بود:
بهم گفته بنویسم بخاطر پریسا

من مبتلا به ایدز هستم

خواهرش پول خوبی بهم داده

منو ببخشید
من توی آیینه کنار نوشته روش، رنگ خون خشک شده ارغوان گوشه لبم میدیدم، احتمالا بازم کابوسه، اسم پریسا کنار لب خونی من، اما فریاد این دفعه ام فقط تونست کیا رو بیدار کنه.
چندماهی از اون اتفاق میگذره، جواب نهایی آزمایشمون رو هفته پیش گرفتیم، هردومون مبتلا شدیم، تقریبا چون توی مهمونی این اتفاق افتاده همه بچه ها دیگه میدونن.
امروز بهم گفتن کیا نتونسته وضعیتشو تحمل کنه و خودکشی کرده، سریع لباس پوشیدم و میخوام به سمت بیمارستان برم.
توی ماشین بین جمعیت چشمم به دختری شبیه پریسا میفته که با پوزخند داره به من نگاه میکنه، ماشین نگه میدارم و به سمت جمعیت و پیاده رو میرم.
دختره نیس ، بین جمعیت گمش کردم، میخوام برگردم به سمت ماشینم اما حالا سرمو که میچرخونم هر دختری نشون از پریسا داره، قرار نیس این کابوس تموم شه.
پایان

نوشته: Redroger0


👍 25
👎 6
10301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

949176
2023-09-24 01:13:34 +0330 +0330

به نویسنده‌ محترم:
ممنون از زمانی که برای نگارش داستان گذاشتین و شرکت در جشنواره

نکات مثبت:
پیرنگ قابل قبول
اروتیک قابل قبول
پایان بندی خوب

نکات منفی:
ضعف در شخصیت پردازی
ضعف در توصیفات
ریتم تند

بخش قابل توجهی از داستان به اروتیک اختصاص داده شده. این اروتیک با جزئیات زیاد اما با توصیفات کم هست. همین موضوع باعث ریتم تند داستان و حس کردن شتاب زدگی در قلم نویسنده شده. توصیف به متعادل شدن ریتم داستان کمک می‌کنه و باعث میشه ذهن مخاطب بیشتر جذب خط داستان بشه و اروتیک رو حس کنه و با قلم نویسنده همراه باشه.
شاید بهتر می‌بود جزئیات اروتیک کمتر اما باز با توصیفات بیشتر همراه باشه و باعث دور شدن داستان از جملات کلیشه باشه.
شخصیت پردازی می‌توانست بهتر هم باشد.
پایان بندی بسیار خوب نقطه‌ی قوت داستان هست. دقیقا جایی که مخاطب فکر می‌کنه پس انتقام چی شد این دختر هم قربانی بعدی بعد از سکس طولانی خواهد بود ورق برمی‌گرده.
با توجه به جزئیات حتما داستان‌های بهتری هم می‌تونید بنویسید.

براتون آرزوی موفقیت دارم.
قلمت خنیاگر‌اندیشهَ‌ت🌺🌺

6 ❤️

949178
2023-09-24 01:14:41 +0330 +0330

با سلام به نویسنده محترم.
-خیلی جاها حین خوندن داستان گفتم:“نقطه کجاست؟”.
دوست عزیز وقت و انرژی کمی برای ویرایش و بازخوانی گذاشتین؛ یا اصلا نذاشتین!
-بریده شده از داستان‌تون: “مگ ه کان دوم نذا ش تی”
وقتی نوشتین تکه تکه گفت، دیگه نیازی نیست جمله رو داغون کنید و تکه تکه بنویسید واقعا! مخاطب می‌فهمه و تصور می‌کنه اون جمله رو!
-با قضیه نیم فاصله هم گویا آشنایی ندارین.
-داستان رو با شتاب عجیبی به قصد رسیدن به اروتیک شروع کرده بودین و این شتاب رو حتی تو بخش اروتیک‌ هم کم نکردین؛ که باعث شده بود اروتیک‌، گیرایی لازم رو نداشته باشه.
-کاری که کرده بودین به تصویر کشیدن یه سکس پرجزئیات با جملات ساده بود؛ که خب این اشتباهه.
چیزی که باعث گیرایی داستان میشه توصیفات خوبش هست؛ نه زیاد باشه که شاخ و برگ الکی بده و نه انقدر کم باشه که مخاطب حس کنه نویسنده با‌سرعت یه چیزی رو نوشته و رد شده.
به تصویر کشیدن یک صحنه علاوه بر پرداخت به جزئیات، مستلزم توصیفات خوب هم هست.
-پیامی که می‌خواستین به مخاطب بدین، پیام خوبی بود؛ اما به قدری اروتیک به کل داستان حاکم بود که انگار فرصت نداشتین که با شخصیت پردازی، فضاسازی و دیالوگ‌های درست یه داستان با پیرنگ خوب و پیام تاثیرگذار تحویل مخاطب بدین.
+تنها نکته مثبتی که من دیدم پایان خوب بود.
امیدوارم شاهد داستان‌هایی با کیفیتِ خوب، ازتون باشیم.
در نهایت؛
تبریک لیمویی میگم بابت جرئت و شرکتتون در جشنواره.

5 ❤️

949190
2023-09-24 01:52:15 +0330 +0330

سلام به داوران عزیز آقای تنها و lilak lime
نمیدونم چگونه تشکر کنم فقط میتونم بگم ممنونم از اینکه وقت با ارزشتون گذاشتین و داستان منو خوندین
مطمینا نقدتون رو آویزه گوشم میکنم و سعی میکنم از تک تک حروفش استفاده کنم

6 ❤️

949241
2023-09-24 08:41:10 +0330 +0330

داستان یه سکانس سکس طولانی و تا حدودی تحریک کننده است که قبل و بعدش با اضافه کردن توضیحات کوتاهی، بهش پیرنگ داده شده. اما توضیح اصل این پیرنگ از نیم خط فراتر نخواهد رفت.
در کل، استاندارد بودن نگارش داستان باعث میشه که ایراد مستقیم و واضحی به این داستان وارد نشود، اما سادگی بیش از حد، بدون چالش بودن، نداشتن تکنیک خاصی توی روایت یا حتی اتفاقات داستان، باعث میشه که داستان جذاب و دوست داشتنی ای هم به حساب نیاد. و از اونجایی که پیچش نهایی داستان از قبل از نیمه ی داستان قابل پیشبینیست، صفت کسل کننده رو هم به راحتی میشه درموردش بکار برد.

5 ❤️

949265
2023-09-24 12:40:19 +0330 +0330

سبک نگارش و ساختار کلی داستان خوب و قشنگ بود. فقط یک نکته بنظرم میرسد. معمولا داستانهای با مضمون انتقام جنبه معمایی دارند و علی الاصول خواننده باید تا انتهای داستان در مورد سرنوشت نهایی شخصیتها و ماجرایی که قرار است اتفاق بیفتد در ابهام بسر برد. در این داستان، از یک سوم ابتدایی متن میشد حدس زد که چنین اتفاقی قرار است بیفتد و پیامی که آن دختر با ماتیک روی آینه نوشت بهیچوجه غافلگیرانه نبود.

3 ❤️

949280
2023-09-24 15:47:59 +0330 +0330

om1d00 و کریم آق منگل
از نگاه پر مهر شما هم ممنونم
چیزی برای دفاع ندارم و تمام داستان ها جشنواره رو که میخوندم بحق به این نتیجه رسیدم که توی ب بسم الله گیرم

2 ❤️

949298
2023-09-24 18:02:36 +0330 +0330

مگه داریم امتحان انشا میدیم که این قبول اون نه؟یه داستان بود.نوشت.هرچند از این نوع سکس بدم میاد.توفیلم به رنگ ارغوان فرخ نژاد قشنگ تر مخ زد

1 ❤️

949303
2023-09-24 19:35:33 +0330 +0330
  1. داستان‌ کمی نواقص علائم نگارشی داشت. با خوندن متون و داستان‌ها، نحوه و زمان بکارگیری علائم نگارشی رو خیلی بهتر می‌تونید یاد بگیرید.

  2. از دیالوگ‌ها گرفته تا افکار کاراکتر و حتی توصیفات، کمی نخ‌نما و تکراری هستند. داستان برروی خلاقیت استواره. به ذهنتون اجازه بدید موقعیت‌های جدید، حرف‌های جدید و اگر انرژی بذارید، ماجراهای خوب‌تری می‌تونید خلق کنید.

  3. داستان تمرکزش روی گزارش بود و کمتر به توصیف حس و حالات پرداخته بود. روی این هم مانور بدید داستانتون خیلی قوی‌تر میشه.

خیلی سپاس از تلاش و وقتی که گذاشتید. حتما نوشته‌های به مراتب قوی‌تری ازتون خواهیم خوند.

پی‌نوشت: بهترین خصلتی که الان توی شما دیدم، نداشتن گارد در برابر نقد و خاکی بودنه. این بهترین اخلاقیه که بعنوان نویسنده می‌تونید داشته باشید. آفرین به شما❤️

5 ❤️

949424
2023-09-25 06:19:44 +0330 +0330

دمت گرم عالی بود بااونکه با برچسب انتقام میشد حدس زد پایان داستان رو ولی خوب نوشتی 👍👍👍👍

1 ❤️

960468
2023-12-02 23:19:06 +0330 +0330

ببین تو لنگه نداری💐💐💐

1 ❤️

965932
2024-01-09 22:28:17 +0330 +0330

سلام با اینکه علاقه ای به داستان های استریت ندارم ولی بعد خوندن داستان جدیدت به سرم زد ک اینم بخونم
مبتلایان اچ آی وی اگه تحت درمان قرار بگیرن حتی اگه تو آخرین مرحله هم باشن میتونن به زندگی عادیشون ادامه بدن بدون اینکه ناقل باشن
درمان قطعی نداره ولی افراد تحت درمان ناقل نیستن و عمر عادی دارن

1 ❤️