به لطف همسر دومم کاکولدی رو تجربه کردم (۲)

1401/06/03

...قسمت قبل

ادامه رو زمانی مینویسم که قسمت اول توی سایت منتشر شده و هنوز هیچ پیامی و لایکی نشده
اون شب من وارد منزل الهه شدم و الهه توی ایوان با یه دامن کوتاه مشکی و یه بلوز استین حلقه ای سفید وایساده بود جلو رفتم از پله های ایوان بالا رفتم با الهه دست دادم و گرفتمش توی بغلم رو بوسی و لب تو لب و رفتیم داخل .نشستم روی مبل و الهه هم نشست روی پای من دیگه عملا داشتیم اماده برای سکس میشدیم من در حال بوسیدن لب الهه .و زبانهامونم به هم تماس داشتن و دست منم داشت از روی بلوز سینه های الهه رو حسابی میماید .اینجا بود که الهه گفت محمد جان پاشو لباستو بیرون بیارم و البته همین که پاشد از روی پای من رفت و با یه پارچ شربت و دوتا لیوان از آشپزخونه بیرون اومد .هر دوتای شربت رو خوردیم و با همون دهان پر شربت با هم تبادل داشتیم اخ که چه لذتی داد.بعدشم با کمک الهه من تی شرتم رو در اوردم و بعدشم شلوارمو و همونجا انداختم روی مبل و با هم رفتیم توی اتاق خواب که یه سرویس خواب خیلی شیک بود که الهه میگفت با پول خودش خریده .اونقدر الهه زیبا بود و اونقدر منو تا اون لخظه غرق شهوت کرده بود که دیگه تمام ذهنیت استفاده از کاندوم رو بیخیال شدم .خلاصه وقتی همینطور که توی آغوش هم بودیم افتادیم روی تخت و منم دستم رو رسوندم به زیر دامن الهه که شرت هم پاش نبود و از اونطرف هم سینه های الهه بیرون اومده بود از جای یغه بلوزش که منم دیگه نفهمیدم کی دارم سینه هاشو با ولع میخورم یه ان دیدم واقعا این بدن و سینه ها واقعا حیفه که بخوام با نور کم ببینم کمی به خودم مسلط شدم و پاشدم چراغ رو روشن کردم وای اولین چیزی که برای من با روشن شدن چراغ خیلی دیدنی بود نوک سینه های کوچک الهه که با رنک قهوه ای پررنگ روی سینهای کوچک الهه بود که حتی سایزشونم به ۷۰ هم نمیرسید واقعا جای تعجب بود چطور خانمی که بچه شیر داده سینه های به این کوچکی داشت راستش اولش یکم حتی توازن اندام الهه و سینه هاش ناجور بود که بعدها مخصوصا بعد از ازدواجمون با رشد سینه هاش این توازن به خوبی برقرار شد .اون شب بعد از خوردن و لسیدن سینه های الهه من رفتم ابتدا سراغ ناف الهه و بعدشم سراغ کص الهه جان و با زبونم بدون هیچ ملاحظه ای حسابی لسیدم کصشو که الهه با صداهای که نشون از اوج لذتی که داره از این حالت میبره احساس خودشو نشون میداد .نه من سیر میشدم از لسیدن اون کص نه الهه انکار الهه اصلا نمی خواست من لسیدن رو تمام کنم دیگه خودم کم کم اومدم بالا و شرتمو خودم بیرون اوردم و افتادم روی الهه و دوباره لب تو لب شدیم که الهه گفت عزیزم منم برات بخورم که منم از روی الهه پاشدم و وایسادم کنار تخت که الهه با یه حالت خیلی مشتاق کیرمو اول گرفت توی دستاش و با زبونش از خایه هام شروع به لسیدن کرد تا بیاد به کیرم و تا سر کیرم برسه و بعدش خیلی با ناز کیرمو وارد دهانش کرد و شروع کرد به ساک زدن اونقدر حرفه ای بود که حتی یکبارم دندونش به کیرم نخورد یه صحنه و لذت فوق العاده که بعدش ما به حالت 69شدیم روی تخت .این ساک زدنش اونقدر عالی بود که نزدیک بود ارضا بشم که اگه میشدم با توجه به تریاکی که کشیده بودم و استرس موجود ممکن بود دیگه شق نشه برای همینم به موقع جلوشو میگرفتم تا بالاخره بر گشتیم و الهه به کمر شد روی تخت و منم خیلی آروم افتادم روی الهه و همزمان که لب تو لب بودیم کیرم هم رفت داخل بهشت الهه یه لحظه که چشمهای الهه سیاهیش محو شد .این لحظه هنوز جز زیباترین لحظاتی بود که من با الهه داشتم یکم صبر کردم و شروع کردم به تلمبه زدن .وای برای من هیچکدوم از اون ۷۶سکسی که قبلا داشتم لذتش به اندازه این سکس نبود .به لطف تریاک و اون استپ و استارت کردنها واقعا حالت عجیبی برای دیر ارضای پیدا کرده بودم تا جای که بعد از پزیشنهای مختلف من به کمر خوابیدم و الهه نشست روی من و یا شدت شروع به بالا پایین کردن کرد…حالتی که دوستان به اسم کابوی میشناسن که همین جا بود که الهه با شدت تمام اورگاسم شد و بی حال افتاد روی من .یکم این حالت ادامه داشت تا الهه بلند شد و گفت محمد اولین باره این حالتو داشتم و واقعا از لذتی که برده بود خیلی خوشحال بود توی همون حالت روی بازوی من سرشو گذاشت و شروع به تعریف کردن از زندگیش کرد که اصلا شوهرش کصشو نمیخورده و اونم اصلا برای شوهرش ساک نمیزنه و سکسشون به این حالته که الهه داگی میشه و شوهرش فقط در حد چند تا تلمبه میزنه و ارضا میشه حالا یا داخل و یا بیرون میریزه و میره و کل سکس به دو دقیقه هم نمیرسه .یادم رفت بگم که منم بعد از ارضا الهه همون موقع که الهه بی حال روی من بود ارضا شدم که همه رو داخل اون کص تشنه جا دادم که جالب بود نه الهه از ارضا شدنم سختش شد نه خودم هر دو خیلی هم خرسند بودیم از این حالت .حتی الهه اصلا سختش نشد که بخواد ابمو پاک کنه که روی رو تختی نریزه همونطور توی بغل هم بودیم و الهه مشغول تعریف کردن .که اون الان چهارساله تنها میخوابه و شوهرش اکثرا بیرون میخوابه و اگه میاد با فاصله از الهه روی تخت میخوابه .و الهه میگفت محمد اون اوایل ازدواجشون یک بار که میخواسته برای شوهرش ساک بزنه با رسیدن لبش به کیر شوهره حالش به هم میخوره و میگفت اونقدر با اب داغ لبمو شستم که تا مدتها پوست پوستی میشد لبم .تا دو ساعتی همینطور توی بغل هم بودیم که من چون مجبور بودم برم خونه پاشدم و با الهه رفتم حمام از شکم به پاینم رو شستم و الهه حوله خودشو داد خشک کردم خودمو و بعد که لباس پوشیدم دیدم الهه اشک توی چشمش جمع شده و از رفتن من واقعا داشت اشک میریخت که همینم باعث شد منم اشکم دربیاد و الهه رو گرفتم توی بغلم و چند دقیقه گریه کردیم و اجبارا مجبور شدم بیام بیرون و یکم که فاصله گرفتم از خونه الهه …زنگ زدم به اژانش و رفتم توی باغ سریع اتیشی کردم و توی دودش وایسادم و بعدش ماشینم رو برداشتم و رفتم خونه راستش خیلی لحظات نابی بود که چون موضوع خاطره ورود نفر سوم هست از کل سکسهای که اون دوران با الهه داشتم فاکنور میگیرم و بر حسب اینکه فقط یه موضوع مهم رو در این دوستی ها و روابط گوشزد کنم قسمتی از یه اتفاق رو میگم که منجر به علنی شدن رابطه من و الهه شد و اون این بود که الهه تمام برنامه ها و رابطه ها و دوستی و رفتار منو از سر شوق به دوست دوران دبیرستانش به اسم لیلا که ازدواج کرده بود و تهران زندگی میکرد تعریف میکرد که اون خانم هم از حسادتش و مثلا با توجیهه اینکه دلش برای شوهر الهه میسوزه میاد و سیر تا پیاز دوستی من و الهه رو با تماسی که با شوهر الهه میگیره تعریف میکنه .و مخصوصا یه روز پنج شنبه اوایل اسفد ۹۰ بودکه قرار بود با الهه عصر ساعت ۳ بریم توی ویلای یکی از دوستای من که الهه این موضوع رو برای لیلا تعریف کرده بود اونم برای شوهرش سریع اطلاع رسانی کرده بود .باعث شد که اون اتفاق بی افته
من ویلای دوستم رو انتخاب کردم که خیالم راحت باشه و باغ خودمم امکانات زیادی نداشت .راستش شوهر الهه هم با کمک لیلا تونسته بود شماره خانمم رو پیدا کنه و تمام ماجرا رو برای خانم من بگه و البته گفته بود خانم.من اقدامی نکنه تا با مدرک اینو اثبات کنن اون روز من به بهونه کار ساعت ۳ده دقیقه کم از خونه اومدم بیرون و از روی اطمینانی که الهه داد که شوهرش توی بنگاه هست رفتم در خونه الهه که همینطور که با الهه صحبت میکردم.رسیدم در خونه الهه که الهه داشت میومد دم در که بیاد بیرون و بیاد سوار ماشین من بشه که یه ان من دیدم شوهر الهه از روبروی من با ماشین اومد و وایساد من که به الهه گفتم شوهرت دم دره و به سرعت حرکت کردمو گوشی رو با تصور اینکه الان میره داخل قطع کردم که توی ائینه دیدم اون دور زد و.پشت سر من داره میاد که زنگ زدم به الهه که شوهرت داره دنبالم میاد .که الهه گفت خونسرد باش مدرکی نداره شایدم اتفاقی باشه داره میاد و ایا مطمنی خودش هست? .که توی همین گیرو دار بود که من از خیابانی که منزل الهه بود وارد یه خیابان اصلی تر شدم که متاسفانه بخاطر یه مراسم ختم و ترافیکش باعث شد شوهره الهه به من برسه و بپیچه جلوم که همین جا بود که من تماسمو با الهه قطع کردم و پیاده شدم که چرا پچیدی جلو من که شوهرش نه به قصد دعوا فقط به قصد گرفتن گوشی از من اومد طرفم و با هم درگیر شدیم در گیری که اون فقط قصدش کشیدن گوشی از دست من بود که همینجا بود که یکی از مشتری های بانک ما که راننده بود اتفاقی پیداش شدو توی جمعیتی که داشتن نگاه میکردن جلو اومد و با شوهر الهه بصورت جدی درگیر شد و منم نشستم توی ماشینم و زنگ زدم.۱۱۰ که بعدشم سریع گالری عکسها و مخاطبینم و پیامکهامو پاک کردم البته اون زمان من یه گوشی اچ تی سی داشتم توی همین درگیری بود که اتفاقا دونفر دیگه هم به حمایت از من پیدا شدن که یکیشون گفت اقا ما طرف رو میگیریم تو ماشینتو عقب بگیرو برو که اگه پلیس بیاد ممکنه ماشینتو ببره پارکینگ گفتم من زنگ ۱۱۰ گفت ببین این داره میگه مزاحمت ناموسیه .بری بهتره که منم سریع نشستم توی ماشین و از اونجا رفتم و اولش زنگ زدم به الهه گفتم چی شده که الهه گفت برو همون ویلای دوست و نگران نباش من درستش میکنم و گفت زنگ نزن به من .
خودم بهت زنگ میزنم و اگه زنگی نزدم تو با خواهرم در تماس باش .البته اینکه گفتم این موضوع رو لیلا دوست الهه به شوهر الهه گفته و ماجرا ربط به لیلا دادم این موضوع بعدش توسط شوهر الهه گفته شد که خانمم منم تا لحظه جدای اصلا قبول نکرد که شوهر الهه باهاش در تماس بوده .البته دوست الهه که باعث اشنایی من و الهه شد مریم بود که من اون روز به اون بنده خدا شک کردم و زنگ زدم کلی فحش نصیبش کردم که واقعا کار اون نبود و مشخص شد کار لیلا بوده که از حسادتش این کار رو کرده بود .مخصوصا که الهه از سکسهای هاتی که داشتیم و لسیدن انگشتهای پای الهه موقع تلمبه زدن .و حتی از فرط دوستی و عشقی که من به الهه داشتم یکبار موقع لسیدن و خوردن کس الهه الهه بیخود میشه و میشاشه توی دهان من و منم با کمال میل قورت میدم شاششو
همه این تعریفهای که الهه برای لیلای بی نصیب از عشق شوهر میکنه و اونم که متاسفانه از بد روزگار زن یه استاد دانشگاه با تفاوت سنی زیادتر از خودش شده بوده و شوهر خشک و بی عاطفه با تعریفهای الهه اون حس حسادتش باعث شد که به شوهر الهه بگه ولی از اونجا که حسود باید در اتش حسادتش بسوزه خودش ازدواج منو الهه رو تسریع کرد و به نحوی وارد مسیر کوتاه تر و بهتری کرد .البته بهتره که متاهلین عزیزی که دوست میشن با هم این موضوع رو در سکرت نگه دارن و بهتره با کسی این عشق و دوستی رو بازگو نکنن .الماجرا
اون روز که من رفتم توی ویلای دوستم و زنگم زدم دوتا دوستای خودم که بیان پیشم البته توی راه هم زنک زدم به تحصیلدار شعبه و یکی از کارمندها که برید شعبه و داخل پرونده های تسهیلاتی مهر و یا ابانماه شماره موبایل اون اقای راننده که توی دعوا به کمکم اومده رو پیدا کنن که به محض اینکه برام شمارشو دادن زنگ زدم که گفت اتفاقا بعدش که من رفتم اون اقا هم رفتشو و بعدش پلیس هم میاد ومیگن دعوا ختم شد و هر دو رفتن و چیز مهمی نبوده البته جهت منتقدین عزیز بگم اون روز عصر نمیشد وارد سیستم بانک شد و اسم طرف رو سرچ کرد و برای همین چون خودم کارهای تسهیلات رو هم انجام میدم حدودامیدونستم که توی مهر یا ابان به این اقا تسهیلاتی داده بودیم.بعد از اینکه اون روز الهه تماسشو قطع میکنه با احتمال اینکه الان شوهرش میاد و جلو دخترش باهاش درگیر میشه ماشینشو بر میداره و میره خونه پدرش اینها غافل از,اینکه شوهرش زنگزده بوده و ماجرا رو به چهار برادر الهه و خواهر بزرگ الهه گفته و خواهر و سه تا از,داداشهای الهه توی منزل پدری الهه منتظر اوردن الهه و من هستن زمانی که الهه میره خونه پدرش اولش با دیدن سه تا برادر و خواهرش کمی شک میکنه ولی خب اتفاقی نمی افته تا اینکه شوهر الهه از در میاد که همراه با درگیری و کتک زدن الهه و توسط شوهرش شروع میشه که اول برادرها ممانعت میکنن و بعد با قسم خوردن شوهره متفقا با خواهر و داداشها و شوهر الهه به الهه هجوم میبرن و بعد از شکستن دماغ و دست الهه …الهه رو طناب پیچ میکنن و میبرن بیرون شهر در سرمای اسفند ما میندازن داخل یه گود سه متری .تا اینجای ماجرا رو من سر شب که پیام دادم به خواهر کوچک الهه با خبر شدم و خواهر الهه گفت منم حسابی کتکت خوردم که تو هم میدونستی و نگفتی و گفت الان من و مادرم تنهایم برادرها و خواهرم الهه رو انداختن توی صندوق عقب ماشین و بردنش البته خواهر کوچیک الهه توسط الهه باخبر میشه قبل از اینکه الهه بره خونه پدرش و البته وقتی الهه در حال کتک خوردن بوده خواهر کوچیک الهه میرسه که اونم یه فصل کتک میخوره و شاهد طناب پیچ شدن خواهرش میشه و ماجرا البته مادر الهه در جریان دوستی من و الهه بود و اتفاقا من خودم چند بار زمانی که مادر الهه توی منزل بود رفتم با الهه خونه پدری الهه و رفتیم داخل اتاق خواهر کوچیک الهه البته شوهر الهه اونقدر جنایت کرده بود که هر کسی الهه رو میشناخت و از وضع و کارهای شوهر الهه باخبر بود حق میداد الهه با مرد دیگه ای دوست بشه منجمله مادر و دوتا از خواهر های الهه .که از همون روزهای اول باخبر از دوستی ما بودن .اون ماجرا اونشب با گزارش من به پلیس ۱۱۰ که خودم رو شاهد ماجرا معرفی کردم که فلان جان اقایونی یه خانم رو طناب پیچ کردن و انداختن عقب فلان ماشین به شماره انتظامی فلان و تاکید که من ساکن اون منطقه هستم و.فکر کنم اون جسد بوده که طناب پیچ شده باعث شد که پلیس با مراجعه به خونه پدری الهه و دیدن اوضاع زار خواهر و مادر الهه با کسب مجوزاز قاضی کشیک.سراغ خواهر بزرگ الهه رفتن که اونم ادرس اون گودال رد به پلیس میده که بعد که الهه رو پیدا میکنن به بیمارستان انتقال میدهن صبح شنبه حکم جلب پدر و و سه تا داداش الهه که در ماجرا داخلت داشتن صادر شد و بعداز ۲۴ ساعت چهارتایشون بازداشت شدن البته اینکه ماجرا رو من گزارش میکنم اینها حاصل اتفاقاتی هست که سالها بعد افتاد و بصورت خلاصه تعریفش میکنم البته بماند که من اون شب وقتی رفتم خونه خانمم دوتا بچه هار برداشته بود رفته بود خونه پدرش .اون هفته هر لحظه من منتظر بودم مامور لباس شخصی از در شعبه بیاد داخل با نامه جلب مند ببرن که این اتفاق نی افتاد و خلاصه این ماجرا این شد که من تا سه ماهی که الهه در بایکوت شوهرش بود تماس مستقیمی نداشتم و اتفاقا خبر های توسط اون لیلا که هنوز دستش رو نشده بود به من داده میشد .خانم منم بعد از این رسوای دیگه خونه نیومد منم که هم استرس این موضوع رو داشتم اصلا در صدد برکشتن خانمم نبودم مخصوصا که ایام نوروزهم خوردیم و تا خرداد ماه که با تلفن الهه واقعا شوکه شدم که الهه زنگ زد با شماره خودش بهم که بعد از کلی گریه و زاری گفت محمد با شوهرم توافق کردم در صورت بخشش مهریه و نفغه و همه چی و سرپرستی دخترش به الهه یه وکیل بگیرن و از هم جدا بشن !!!دقیقا کاری که من و خانمم بعد از دوسال انجام دادیم .تا اینجا ماجرا اصلا مبحثی در خصوص ورود نفر سوم نبود البته بماند که من و الهه اکثر داستانهای سکسی سایت لوتی و شهوانی,رو میخوندیم مخصوصا در خصوص داستانهای که خانم متاهل دوست پسر داشت و یا شوهرش در جریان دوستی خانمش با پسری بود زیاد صحبت میکردیم و این کار کم بیش وقتی با الهه با هم بودیم ادامه داشت که در مضرات و فوائدش صحبت میکردیم این ماجرا تا ازدواجمون و سالها بعدش تا سال ۹۷ ادامه داشت تا اینکه نوروز سال ۹۷ از طرف الهه بحث نفر سوم بصورتی که تجربه کنیم عنوان شد والبته الهه صراحتا گفت که نفر سوم پسر و اصلا هم چیزی از رابطه با زوج و ضربدری گفته نشه

این ماجرا ادامه دارد

نوشته: محمد


👍 10
👎 13
59301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

891997
2022-08-25 01:51:32 +0430 +0430

من کاری به اینکه حق باتو هست یا نیست ندارم و فقط میگم تو میای به متاهل ها نصیحت هم می‌کنی اگر رابطه داشتند زرنگ باشند و تعریف نکنند خنده داره . مردک تو مگه کار درستی کردی؟ زن خودت گناهش چی بود این وسط که خیانت میکردی ؟
اخرش چوب کارهای خودت و هم میخوری

5 ❤️

892046
2022-08-25 05:06:53 +0430 +0430

من تا پارچِ شربت خوندم
نقطه مشترک داستان هایی که آبکی تخیلی و مزخرفن
پارچ با شینی شربت روی مبل
فیلم دیدن قبل یا بعد شربت
وااااای چی میدیدم
مالِ تو از مال شوهرم بزرگتره(مفعول داستان خطاب به فاعل داستان)

0 ❤️

892110
2022-08-25 14:01:44 +0430 +0430

ساقیت و عوض کن ، موادت ناخالصی دارن مغزت گوزیده
شل پدری از سر روت میباره بیناموس

0 ❤️

892177
2022-08-26 01:34:27 +0430 +0430

شیره ای پرونده طلاق و اختلاف زناشویی داری تعریف میکنی!؟ عملی جقی شیره اش خیلی سوخته بوده که تو رو برده تو عالم هپروت فکر کردی ۷۶ تا کوص گاییدی.

1 ❤️

892256
2022-08-26 08:05:18 +0430 +0430

کیرم تو دهن تو و الهه، کسکش پدر این داستان بود یا پرونده دادگستری؟؟؟

1 ❤️

892319
2022-08-26 22:32:12 +0430 +0430

خوشم نیومد

0 ❤️

892399
2022-08-27 19:01:11 +0430 +0430

زن متاهل رو باید با رضایت شوهرش گایید وگرنه به این شکل که زندگیشو به گند بکشی و بخوای صاحب زنه بشی از نظر من نامردیه.و زنه گناهکارتره

0 ❤️

893226
2022-09-02 01:39:56 +0430 +0430

بیناموس گائیدی انقدر گفتی البته البته
کسکش لاشی تو زندگی خودت و بچه هات و شوهر یارو رو خراب کردی واسه اینکه خودت بخوای ۱۵ دقیقه(با احتساب تریاک کشیدن ) لذت ببری ؟
واقعا کیرم تو ذاتت بیاد ،خیلی نجستی
من خودم نفر سوم یه زوج هستم و خود شوهرش هم خبر داره ، داخل سکس هامون هم حضور داره با این حساب نمیزارم حتی بدون اجازه‌ی شوهرش اب بخوره
حالا تو بیناموس. . .

0 ❤️

893821
2022-09-05 17:37:04 +0430 +0430

واقعا دوس ندارم فحش بدم
ولي خداييش ديگه ننويس. ريدي با اين داستان نوشتنت

0 ❤️