حس خوش سکس (۱)

1402/12/29

هر چی بوق زدم روی اسنپ زدم عجله دارم خبری نشد ،با خودم گفتم بزار ۱بار هم پلاس بزنم .فاصله که زیاد نیست پول مال خرج کردنه .جلسه زود تموم شده بود و امروز میخواستم برم کافه ای که هفته پیش تنهایی رفته بودم و صاحبش بم شماره داده بود .یه پسر هیکلی با کلی خالکوبی .تو این فکر بودم که امروز سر صحبت رو باش باز کنم شاید برخلاف قیافه خفنش ،آدم خوب و جالبی باشه.هیکل ورزشکاری و زیبایی داشت ،چیزی که برای من خیلی مهم بود .۲ساعتی وقت داشتم از تایمی که تو خونه گفته بودم برمیگردم .برم یکم باش صحبت کنم ببینم میتونم باش سکس کنم یا نه .۳ماهی می‌شد که دلم کیر میخواست جور نمیشد .یه نیرویی تو وجودم می گفت بهش اعتماد نکن ولی کسم چیز دیگه میخواست
تواین فکر بودم که ماشین رسید و سوار شدم .سلام کردم ومرد ۴۲تا۴۵ ساله ای خیلی مودب و باوقار خسته نباشیدی گفت ومن هم باهاش احوالپرسی کردم .به چشمم آشنا اومد .اینقدر تو آینه نگاهش کردم که اونم توجهش جلب شد .تمام ذهنم درگیر این بود که کجا دیدمش .آهان ۷سال پیش که کنکور داشتم از این سمینارهای عزت نفس وخودباوری تو تهران دیده بودمش .خود خودش بود ،اون موقع با ریش و موهای مشکی روی سن بالا و پایین می‌پرید والان با بغل گوش‌هایی که سفید شده بود وآی پدی تو گوش ،باغمی سنگین تو نگاهش پشت فرمون بود .باز بش خیره شدم که خودشه یا نه ولی حتی عینک شم همون بود .پیکم پرتر و جا افتاده تر شده بود البته غمگین تر .شاید اصلیش همینه بخاطر همایش مجیوره ادای آدمهای شاد رو دربیاره .ولی اون با اون همایش چند هزار نفری تو تهران کجا و اسنپ اصفهان کجا ؟ وقتی نگاش تو آینه با نگاهم یکی شد با حداکثر لوندی که بلد بودم ،گفتم: شما آهنگ نمی‌نمیزارید تو ماشین؟ تنهایی گوش میدید؟
در حالیکه یکی از ابروهاش به سمت بالا رفته بود گف : چی بزارم براتون
-هر چی سلیقتونه
تو آهنگاش گشت و یه آهنگ غمگین ( من که تنها به نگاهی به دلت دل بستم …)رو گذاشت وبم تو آینه نگاه کرد و منم براش لبخند زدم . با اینکه ۲۰سالی از من بزرگتر بود ولی لای پام هر لحظه خیس تر میشه .دلم میخواست سر بزارم رو شونه های پر و مردونش .داشتم به این فکر میکردم که حتما با این هیکل ورزشکاری و قد بلند ،خوش کیره و حسابی منو میگاد ؛طوری که انقدر درد بکشم تا دیگه دلم کیر نخواد. که از تو آینه زل زده تو چشمام و گفت میخوای خودت آهنگ بزاری اگه دوست نداری ؟
-نه خوبه همین که با شما گوش میدم خوبه
با اینکه سرعتش بالا بود سریع زد و کنار و برگشت چطوری بم نگاه کرد که ناخودآگاه تو خودم جمع شدم و به سمت در رفتم .
-منظورت چیه؟
-هیچی تایمم آزاده .کفشام نو بود و پام رو میزد اگر نه پیاده میرفتم دوست دارم اگه مایلی ۲ساعت با هم وقت بگذرونیم .خیلی کلافه ام
-به چه منظوری؟
-دو تا دوست .مهمون من بریم کافه
گوشی ای که در حال بازی باش بودم که به چشمای از حدقه بیرون زدش نگاه نکنم رو از دستم کشید و گف پیاده تا مقصد ۵دقیقس برو منم اومدم .
-گوشیم پس ؟
-اونجا بت میدم .گوشی دیگه نداری
-نه
-پس برو پایین
مستاصل نگاهش کردم ،اگه نمیشناختمش اصلا قبول نمی کردم ولی خوب انقدر اون روزتو سمینار گفته بود خوبی کنید تا بیشترش بتون برگرده ذاتتون رودست کنید چون جهان همون چیزی رو بتون میده که بهش میدید میدونستم آدم حالیه که قبول کردم .بهش اعتماد داشتم چیزی که به صاحب کافه نداشتم .ساعتم رو چک کردم که بیشتر نرم ،تو این ۵دقیقه فکری نبود که از سرم نگذره .درست سر ۵دقیقه جلوم ایستاد و درب جلو رو برام باز کرد .با اینکه اصلا فکرشم نکرده بودم ولی گفتم گوشیم رو بده میخوام برم سرش رو آورد جلو گف معذرت میخوام .میخواستم پایان سفر بزنم تایید بزنم ومن گفتم و البته گوشیت رو هم چک کنم .
-ببخشید لطفا بیا بالا .به چشمم آشنا اومدید با شماره بگوشیم زنگ زدم دیدم اداری پوشیدی گفتم حتما تو یه شرکت‌های حرفش رو قورت دادوگفت به هر حال معذرت میخوام دستش رو دراز کرد و گف لطفا سوار شو
نگاه وکلامش پر از نفوذ و قدرت بود .تااونموقع با مرد ریشی البته این همه بزرگتر از خودم نبودم .دوست داشتم تجربش کنم .دکترای روانشناسی داشت حتما میدونس باید چطور بام رفتار کنه .این فکر سکس با روانشناس رو دوستم که با یکیشون رل زده بود تو مخم فرو کرده بود که اونها بهتر میدونن باید با زن چطوری رفتار کرد وچه موقع کجاش رو تحریک کرد .با اینکه اون موقع که میگفت من شوهر داشتم و حرفاش رو غلو و غیرواقعی میدونستم ولی الان مثل نوار تو گوشم میپیچید و من را مشتاق تر سکس باهاش میکرد زل زده بودم تو چشماش که دستش رو سینه باز گف معذرت سوار شو توضیح میدم .
سوار شدم و زل زد بهم .نگاه های عمیق و پرسشگرانه بود .
-من گرسنمه بریم پیتزا بخوریم البته اگر شما مایلی
نه نگاهش کردم ونه جواب دادم
-شما هیچ وقت معذرت خواهی طرف مقابل رو قبول نمیکنی یا
-بستگی به رفتار طرف داره شما بدبینی بگو نه وقتم پره نمیتونم ولی نه اینکه
-مگه اینکه مغز خر خورده باشم ، پیشنهاد دختری جذاب و زیبا البته عصبی رو رد کنم چشمکی زد و گفت هان
لهجه تهرانی ،بوی ادکلن تلخش ،مرتبی موها و ریش و سبیل ،تیپ رسمی و مهمتر از همه برای من تمیزی دندانهای سفید و مرتبش ،وسوسه ام می‌کرد باش ادامه بدم
سرم رو پایین انداختم دستش به طرفم اومد و برای دست دادن دراز کرد من عماد هستم و شما ؟
دستهای داغش شهوتم رو بیشتر می‌کرد. دستم تو دستش گم شده بود .بطرف لبهاش برد و بوسید خیلی خوشحالم از آشناییت به امید اینکه کنار هم به جفتمون خوش بگذره
نگاهش روی حلقه دستم موند مثل جن زده ها دستم رو ول کرد وگف شوهر داری ؟
-نه ولی باید وانمود کنم که دارم چون تو اصفهان روی زن مطلقه
جمله ام رو ناتمام گذاشت و گفت شرمندم ولی مدرک میخوام، طوری بزرگ نشدم که به مال کسی دست درازی کنم .
چند روز بود که برای یه کار ثبتی ( حذف واژه طلاق و درخواست صدور شناسنامه جدید )شناسنامم تو کیفم بود .هر کس دیگه ای بود عمرا میزاشتم حتی از اسمم مطمئن بشه چه برسه بقیه چیزها ولی بهش اعتماد داشتم و ته دلم قرص بود .
خیلی دقیق شناسنامه رو ورق میزد و میخوند
-میخوای عکسم تطبیق بده یهو سرت کلاه نره بت نمیاد انقدر بدبین باشی
نگاهم کرد و لبخندی زد و نوک بینیم رو بین انگشتاش فشار داد و گف : نگار جان خودت رو نبین خوبی و بی شیله پیله نمیدونی من به این بشر دوپا چیا دیدم
-شروع نکن که این موهارو تو آسیاب سفید نکردمو
خندید و راه افتاد اتفاقا هیچی از دنیا تا الان فهمیدم .اینا آرده پاشیده روی موهای من .دنیا آدمهای عوضی زیادی رو سر راهم گذاشت، بی اینکه حقم باشه آهی کشید و ادامه داد خوب کجا برم ؟؟
-قرار شد شما دعوت کنی هرجا دوست داری برو
تو چراغ قرمزا با لبخند بهم خیره می‌شد ولی اون نگاه پرسشگرانه سر جاش بود که خیلی اذیتم می‌کرد حتما با خودش داشت کار منو حلاجی ونتیجه گیری می‌کرد. ذهنش درگیر و مشغول من بود و نگاهش اینو فریاد می‌زد.
۵عصر بود و تو لژ خانوادگی پیتزافروشی کسی جز من و عماد نبود .بعد از رفتن گارسن پاشدم که دستم رو بشورم که یک قدم مونده به آینه عماد از پشت سر بغلم کرد و منو تو آغوشش کشید .سرم که به طرفش چرخید لبهام رو تو لباش گرفت و محکم مکید .هنوز مبهوت حرکتش بودم که دوتا دستش هرکدوم روی یکی از سینه هام نشست و فشار داد .دست راستش به کمک دست چپش اومد ،کمی خم شد و دست چپش مانتوم رو بالا زد داشت دکمه شلوارم رو باز می‌کرد که یادم اومد ۲هفته ای میشه که شیو نکردم .درسته لیزر میرفتم ولی هنوز جلساتش تکمیل نشده بود .از خدام بود که کسم رو بماله و شهوتم رو بیشتر کنه ولی با فکر اینکه آبروم میره دستش رو گرفتم ولی اون متبحرانه دستش رو انداخت تو شورتم انگشتش رو به خیسی کسم رسوند .
بدنش روی بدن من انگار جرقه داشت .لذت وصف ناپذیری تمام تنم رو گرفته بود .انگار تو آغوشش رها و گم بودم .بهش تکیه داده بودم و خودم رویش سپرده بودم .نفسم بلند شد و اون جون کشیده ای گفت و دو انگشتی به کسم ضربه زد .چشماش بسته بود و عمیق لبهام رو میمکید دستش اومد بالاتر واینبار چوچولم رو بین انگشتاش گرفت فشار داد .دستش رو درآورد و منو مثل یه عروسک یه طرف خودش چرخوند و محکم بغلم کرد .
دستاش با اینکه میدونست روی باسنم بیاد ولی اومد بالاتر و کمرم رو مالید .سرش رو پایین آورد وباز بوسم کرد و زبون زد .انقدر شوکه شده بودم که هیچ حرکتی نمی‌کردم فقط به چشمهای بسته اش نگاه میکردم .چقدر تو انتظار همچین لحظه ای بودم ولی الان مثل مترسک بی حس و حال بودم .ناراحت بودم که اون حجم از مو واون حجم بیشتر خیسی روتوکسم لمس کرده .سرش رو پایین تر آورد وبوسهای ریزی به لپ و چونه ام زد .
بعد از حدود ۱دقیقه رهام کرد و به سمت روشویی رفت و من مبهوت ایستاده بودم که برگشت و گف نمیخواستی دستات رو بشوری؟
کنارش قرار گرفتم تو آینه نگاهم می‌کرد وقتی نگاهمون با هم تلاقی کرد و گف : بکارت داری ؟
-نه
روبه روم نشست و باز اون نگاه پرسشگرانه البته با محبتش رو بم دوخت .نگاهش غم سنگینی داشت .دستاش رو دور گلدون روی میز حلقه کرده بود و چشم از من برنمی‌داشت
-چرا انقدر مست شهوتی نگارجان؟
وبا سکوت من ادامه داد : انقدر به خودت سخت گرفتی و سرکوبش کردی که انقدر یاغی بشه .
و باز بهم زل زد .از خجالت نگاش نمیکردم .
-بریم خونه؟
ناخودآگاه تو چشماش نگاه کردم .
-قرار بود فقط دوست باشیم. من خونه باز پرید وسط کلامم
-هر چیت خوب و عالی باشه دروغگویی ضعیفه .ب من اعتماد کن .به اونی که تو فکرته میرسونمت. چشمات خمار شهوتند ،سعی میکنم یعنی تمام تلاشم رو میکنم به اونی که میخوای برسونمت. قبوله؟
فقط نگاهش کردم .گارسون اومد و سالاد و نوشابه آورد .سکوتی عجیب بینمون بود تا پیتزاها اومد .فقط هر دفعه خودش برام سالاد رو با چنگال میزد و به سمتم میگرفت ومن بی صدا ازش میگرفتم و میخوردم
تو ماشین که نشستیم باز بهمون نگاه همیشگیش گفت بلیط سینما رزرو کنم ؟ بریم پارک حرف بزنیم ؟ بریم سیتی سنتر بچرخیم ؟بزارمت خونتون؟ همه اینها رو با مکث ۳۰ثانیه ای می‌پرسید ومن هیچ جوابی نمی‌دادم. فقط نگاهش میکردم
-پس کجا بریم ؟؟ این دفعه سریع گفت پس میریم خونه .دستم رو گرفت و باز بوسید تو دهنش برد و لیس زد
-امروز شرایطم برا خونه جور نیست ،یکم بچرخیم
-میچرخیم بعد میریم خونه
از یه طرف درست نبود به این سرعت برم خونه از طرفی آتیش شهوت تو وجودم روشن شده بود و داشت تا مغز استخونم رو میسوزوند .اون بغل تو پیتزا فروشی تمام توان مقابله ام رو گرفته بود و دلم بدجور سکس با اون میخواست .بخصوص اینکه کلفتی کیرش رو تا حدودی با باسنم حس کرده بودم .
-من یکم خرید دارم تو برو خونه آسانسور طبقه ۵واحد a وان روپرکنی منم اومدم .چیزی نمیخوای عزیزم با سرعت پیچید تو پارکینگ بت زنگ میزنم وسریع نگه داشت و منم سریع تر از اون پیاده شدم .
انقدر بی اعتمادانه باهام رفتار کرده بود که الان که کلید خونش تو دستم بود انگار حس یه فاتحی روداشتم که تونسته اعتمادش رو بدست بیاره .خودم رو سپرده بودم دست تقدیر و اصلا به کارام فکر نمیکردم .خونه با وسایل شیک و ساده تزئین شده بود .سریع خودم رو تو هر ۳تااتاق خوابا گذاشتم نمیدونم چی رو میخواستم کشف کنم .یه اتاق کتابخانه یکیش خواب با تخت یک نفره ویکی ازمیزبیلیارد و۲تاکیسه بکس .خونش خیلی خلوت و مرتب بود .دوتا گل بابا آدم چند تا ساز تو نشیمن و چند تا سانسوریا تو اتاق تنها تزئین خونه بود .نه قابی بود ونه مجسمه ونه ویترینی .خیلی آروم بود و حس خوبی بهم میداد .بعد از باز کردن شیر وان ،با لوازم آرایش تو کیفم کمی آرایش کردم .بافت موهام رو باز کردم .یه حموم شیشه ای نیم دایره کنار وان بودکه بدنم رو زیر دوشش شستم .تو آینه قدی حموم به چشمام نگاه کردم تو ذهنم اومد داری چه غلطی میکنی نگار ؟ تو چه فرقی با یه فاحشه داری؟؟ اینکه پول نمیگیری دلیل بر جنده نبودنت نیست تو این فکر بودم که گوشیم زنگ خورد سیو شده بود شوهر موقت .
-عزیزم کرم موبر کشوی اول حمامه کارت تموم شد یه ماساژ بگیری از صندلی بزنی دکمه دومی،من اومدم .راستی چیزی نمیخوای؟ وباجواب نه من ادامه داد ،دیدم رودررو بام راحتی نیسی نگار جانم چطوری دوست داری یعنی چطور بیشتر تحریک میشن با سکوت من ادامه داد چیکار کنم برات و باز سکوت من
-نگار میشنوی من شناختی ازت ندارم اینطوری هردومون اذیت میشیم
-با مقعدم کاری نداشته باش اصلا دوست ندارم یعنی نمیتونم .ممه هام خیلی حساسند بخصوص روی حرکت محکم ،مکیدن و زبون زدن .چوچولم رو بلیسی راحت ارضا میشم.معاشقه ایستاده بیشتر تحریکم میکنه بوس بغل هرچی باشه بازم کمه
-پوزیشن چی
-هر چی خودت خواستی من مشکلی ندارم شما چی؟
-من موردی ندارم فقط نگار ۱سال بیشتر میشه که تنها بودم با کسی نبودم امروز رو یکم درک کن و بام کنار بیا البته تمام سعیم اینه کم نیارم ولی
-مشکلی نیست فقط ۱مساله ای رابطمون فقط سکس نباشه ،فیزیکی نباشه فقط .میدونم شاید سختت باشه ولی بم محبت کن ،بغلم کن ،نوازشم کن
-خیالت راحت .اونها رو میدونم
بعد از قطع تو نت سرچ زدم سمینار دکتر سید عماد …آخرین سمینارش ۲سال پیش بود چرا دیگه کار نکرده ؟؟ اینکه خوب ترکونده بود ؟
هر چقدر با خودم کلنجار رفتم که سر کمدها نرم و فضولی نکنم نمیشد .مگه میشه یه اصفهانی اصیل جایی بره ونخاد ته همه چی رودربیاره ولی اونقدر مرتب و منظم وسیله هاش رو چیده بود که ترجیح دادم بیخیال بشم چون انقدر دقیق بود که حس میکردم بعد متوجه میشه حتی درب کشو هاش باز شده .
دخترخاله ام هستی زنگ زد و اصرار کرد که امشب رو برم پیشش .پدرش کیفی طلا می‌برد تهران و ایندفعه مادرش هم به اصرار پدرش رفته بود .بعد از طلاقم ما باهم لز میکردیم هر موقع خونه خالی پیدا می کردیم ،با اینکه از اون خم لذت میبردم ولی مردوکیر برای من یه لذت دیگه ای داشت .با اینکه میخواست وراجی کنه زود باهاش قطع کردم تا به دوشم برسم ولی ۱لحظه یه فکری اومد تو ذهنم که خوبه امشب رو پیش عماد بمونم تا صبح تو آغوشش باشم بخصوص اینکه حتما بار اول زود ارضا میشه و بهتره با حوصله سکس کنیم و اونم الکی به مامانم بگه من خونه خاله ام .دوباره باش تماس گرفتم وبا زور راضیش کردم همچین دروغی بگه میخوام تا آخر شب با دوستام دور دور کنم و به امید دادن به اینکه آخر شب پیشش میرم ،راضیش کردم قطع کنه .از طرفی به مامان زنگ زدم واز طرفش از بابا اجازه گرفتم .خوشحال بودم که هیچ استرسی برای برگشت ندارم و حتی صبح میتونم راحت تا لنگ ظهر بخوابم و جلو خانوادم مجبور نباشم پاشم برم سرکار .تن‌پوش عماد تنم بود و رو صندلیش ماساژ میگرفتم و فیلم سکسی میدیدم .ناله های خانومه تو فیلم بیشتر حشریم می‌کرد یه چیزی بود بین التماس و لذت .باید تمرین کنم اینطوری ناله کنم تا بیشتر برم تو حس سکس .نوک سینه ام از فشار انگشتام سفت و برجسته شده بود که صدای زنگ اومد .درو که بست همون پشت در روم خیمه زد و لبها و گردنم روخورد .نفسام که بلند شد وناله های همون خانمه تو فیلم از گلوم بیرون اومد ،کشوندم سمت آشپزخونه وجلوی کابینت سوپر نگهم داشت ،پایین پام نشست ورونهام رو زبون زد .پاهام رواز هم باز کردموبازبون بی زبونی ازش خاستم که کسم روبخوره ،زبونش رو چوچولم اومد ومکیدش .زیاد حرفه ای نبود ولی سیبیلاش بدجور کسم روتحریک میکرد وبش لذت میداد .سرش روتکون میداد وزبونش توکسم تو وبیرون میرفت .دیگه ناله هام فیلم نبود واز لذت زیاد سر عماد رو به کسم فشار میدادم تا تماس ریشاش باکسم بیشتر باشه .بادست دیگم هردوسینه هام رو چنگ میکردم واز ورود انگشت عماد تو کسم لذت میبرم

نوشته: نگار


👍 12
👎 3
14301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

975924
2024-03-20 14:12:36 +0330 +0330

خدایی چرند بود ولی این واژه چرندیات یه کوس ندیده چرا زیر همه داستانا هست؟😂

1 ❤️

976210
2024-03-22 22:24:05 +0330 +0330

این نوشته یکی هست که نمی‌تواند مطلب درست تری بنویسد فقط میاد که حرفی زده باشه اشکال نداره این چند سال هست پیداش شده در شهوانی و این متن و کپی شده زی داستان‌ها م کپی میکنه احتمالا دچار نوعی بیماری بی‌ادبانه مانند سندروم داون ( دان ) داره که ناراحت نشویم دوستان . نیت بدی نداره احتمالا ، البته حدس می‌زنم چنین موردی باشه در کل مشخص هست هیچ تحلیل مستقلی از خودش نداره که ارائه دهد .

0 ❤️