داستان زنپوشی و اسلیو شدن من برای میسترس مجازی

1401/09/03

داستانی که میخوام براتون تعریف کنم برای یک ساله پیش هست و این اولین داستانیه که دارم مینویسم پس اگر جایی از داستان ایرادی داشت به بزرگی خودتون ببخشید واینکه این داستانم کاملا واقعیه.
اول از خودم بگم که من قدم 168 و وزنم 58 کیلوعه یعنی خیلی درشت نیستم بدنم هم یه بدن معمولیه اما چون خیلی به خودم میرسم تقریبا بدنم بدون مو و جوشه. من از بچگی علاقه خیلی زیادی به زنپوشی داشتم تقریبا از سوم راهنمایی زنپوشی کردنم با لباس زیرای آبجیم شروع شده بود و خیلی به این کار علاقه داشتم حتی خونه بعضی از دوستام که میرفتم یواشکی میرفتم سراغ لباس زیرای آبجیشون که ببینم سکسی هستن یا نه.
بعد از ازدواج خواهرم تقریبا زنپوشی منم کم شد چون دیگه لباس زیری نبود که بخوام باهاش زنپوشی کنم، بعد از گذشت چند سال که قرار بود بچه آبجیم به دنیا بیاد قرار شد مامانم بره بیمارستان پیش آبجیم و بابام هم اون روز شیفت شب بود که عملا خونمون خالی میشد.
منم روز قبل اینکه مامانم بره بیمارستان رفتم حموم کامل شیو کردم جوری که حتی یه تار مو هم رو هیچ جای بدنم نداشتم، وقتی از حموم اومدم بیرون خودمو تو آیینه دیدم فهمیدم فردا یکی از بهترین روزاییه که قراره داشته باشم. چند تا عکس از خودم گرفتم رفتم تو ربات جرعت حقیقت یه اکانت به اسم پرهام زنپوش ساختم که یه خانم بیاد برای فردا. (اینم بگم من اصلا گی نیستم و فقط دوس دارم توسط خانوما کرده شم که به این کار میگن پگینگ) شبش یه خانوم تقریبا 21 ساله اومد باهم حرف زدیم و فهمیدم به پگینگ علاقه داره، منم از موقعیت فردام بهش گفته بودم که قراره خونمون خالی بشه و قراره به خودم حسابی حال بدم و اونم چند تا مورد بهم گفت که باید برم موز و کرم بخرم برای فردا. توی همین صحبت ها بهش گفتم ای کاش لباس زیر داشتم که اونم گفت مال مامانتو بپوش که بهش گفتم من روی مامانم بی نیستم و هیچوقت این کار و نمیکنم، بهم گفت خب برو بخر گفتم: ای کاش میتونستم اصلا روم نمیشه. کلی باهام حرف زد که هیشکی نمیدونه برای خودت میخوای، برو بگو برای همسرم میخوام و این حرفا (این لا به لا هم کلی عکس لباس زیر برام فرستاد که منو تحریک کنه و خب واقعا تحریک هم شدم)

فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــردا صبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــح
فردا صبح که از خواب بلند شدم رفتم سراغ گوشیم و به مهسا (همون دختره) پیام که دیدم بیداره و بعد از احوالپرسی بهم گفت که برم صبحونه بخورم که باید کم کم برم سمت لباس فروشیه. از خونه که اومدم بیرون سوار ماشین شدم استرس داشت خفم میکرد اما از یه سمت به خودم میگفتم بعد این همه سال زنپوشی نکردن دوس دارم امتحانش کنم. یه جا پیدا کردم و داخل مغازه رو نگاه کردم دیدم مشتری نداره، رفتم داخل و در کمال تعجب دیدم خانومه خیلی راحت باهام سلام و احوالپرسی کرد و همین باعث شد یخم آب بشه. به خانومه گفتم که شرت تک میخواستم و اونم چند تا مدل برام آورد که گفتم: امکانش هست من ازشون عکس بگیرم که گفت حتما هیچ اشکالی نداره، منم ازشون عکس گرفتم و فرستادم برای مهسا گفتم از بین این ها یکیشو انتخاب کن، که اونم یه لامبادای مشکی و انتخاب کرد و علاوه بر اون شرته یه ساپورت زنبوری هم خریدم. جلو مغازه هم از یه دست فروشه یه لاک مشکی هم خریدم. حین برگشت به خونه مامانم زنگ زد که من دارم میرم سمت خونه آبجی اینا و بابا هم رفته سر کار برات غذا گذاشتم و این حرفا. بعد قطع کردن انگار یه چیزی تو کونم شروع به خاریدن کرد اصلا نمیدونم کی موز و کرم و خریدم و ماشین و پارک کردم، وقتی رسیدم خونه به مهسا پیام دادم که من رسیدم، اونم با ذوق و شوق میگفت ببینم چه شکلی شدی. گفتم: عجله نکن. رفتم لاک زدم به پاهام و ساپورتمو پوشیدم و شرت خوشگلمو تنم کردم و یه نگاه تو آیینه به خودم انداختم، وای باورم نمیشد بعد این همه سال پوشیدن لباس این و اون بالاخره لباس زیر خودمو داشتم میپوشیدم. برای مهسا چند تا عکس انداختم کلی قربون صدقم رفت و میگفت خیلی حشری شده. بهم گفت: شرتتو درار و عکس بگیر منم گرفتم براش فرستادم که یهو دیدم چت و قطع کرد. انگار دنیا رو سرم خراب شد، رفتم دایرکت دادم گفتم این چه کاری بود کردی با کلی معذرت خواهی بهم گفت که ارضا شده. منم اصلا دوس ندارم تنهایی خودارضایی کنم، دوست دارم یکی نگاهم کنه و قربون صدقم بره و بهم بگه چیکار کنم. خلاصه دوباره برگشتم تو ربات و به هر کی پیام میدادم هیچکس قبول نمیکرد و من مونده بودم و با کلی فکر که تو سرم بود. بعد چند ساعت که دیگه کاملا ناامید شده بودم یکی بهم پیام داد گفت: کونی کاش مال من بودی تا طعم کونی بودن و کاملا بفهمی. رفتم نگاه کردم دیدم پروفایلش نوشته یه میسترس خشن. من تا اون موقع اصلا به بردگی و این چیزا علاقه نداشتم اما اون روز حس میکردم این خانومه بهتر از هر کسی میتونه کونیم کنه. بهش پیام دادم گفتم که کونم ساعت هاست منتظر شماست ارباب. درخواست چت داد و گفت اگه میخوای با من باشی باید هرکاری که میگم و انجام بدی که گفتم چشم. براش چند تا عکس فرستادم تا حشری بشه وقتی کونمو دید باورش نمیشد من باشم بهم آیدی داد گفت بیا پیوی. منم رفتم پی ویشون که دیدم یه خانوم تقریبا 40 45 سالست اما واقعیتش انقدر حشری بودم که به هیچ چیزی به جز کونی شدن فکر نمیکردم. بهم گفت تصویری بهت زنگ میزنم گوشیو یه جا ثابت بذار و 40 تا اسپنک بزن به خودت. بعد اینکه زنگ زد گوشیمو گذاشتم رو میز تلویزیون و جلوش وایستادم چند تا اسپنک زدم به خودم که گفت: محکم تر کونی. منم شروع کردم محکم تر اسپنک زدن، باز میگفت محکم تر تا جایی که بعد هر اسپنکی که به خودم میزدم دادم میرفت هوا. از یه طرف درد داشت اما از یه طرف لذت. کونم کامل قرمز شده بود که بهم گفت یه بند کفش بیار ببند زیر تخمات. منم آوردم و گفت محکم ببندش منم بستم که گفت 20 تا بزن رو تخمات. وای که چه دردی داشت حتی به 10 هم نرسیده بودم که گفتم: دیگه نمیتونم. گفت: عیبی نداره اما به جاش تنبیه میشی. منم ترسیده بودم که تنبیهش چیه. بهم گفت چی تو خونه داری که بتونی بکنی تو کونت که گفتم موز هست. گفت برو بیارش بکن تو کونت اونم خشک خشک. وای انگار برای اولین بار بود که داشتم موز میکردم تو کونم انقدر که درد داشت. من قبلا کلی چیزا کرده بودم تو خودم مثل ماژیک، خیار، هویج، برس، سوسیس و همین موز اما انگار اولین بارم بود، دردش خیلی زیاد بود. به زور کردم تو کونم و اونم میگفت:آفرین کونی. از یه طرف درد موز و نمیتونستم تحمل کنم از یه طرف تحقیر های میسترس برام جذاب شده بود. دیگه کونم هم به موز عادت کرده بود و کم کم داشتم لذت میبردم که بهم گفت: جیش نداری گفتم چرا دارم که گفت: یک ساعت جیشتو نگه میداری تا زمانی که من بگم کی جیش کنی گفتم چشم. بهم گفت: موزی که کردی تو کونت و در بیار و ساک بزن. سریع گفتم نه که گفت یه بار دیگه نه بیارم بلاکم میکنه. منم برای اینکه از دستش ندم موز و از کونم درآوردم و شروع کردم به ساک زدن، اونم هی میگفت: کونی کثیف. واقعا حس لذت و تحقیر و اینجوری تجربه نکرده بودم برام قشنگ بود. بهم گفت موز و بکن تو کونت و شرتتو پات و کن و برو تو حموم. گفتم چرا گفت میفهمی حالا. رفتم تو حموم بهم گفت دراز بکش و گوشیو بگیر سمت دودولت که من ببینم بعد تو شرتت جیش میکنی. میخواستم بگم نه که گفتم شاید این بار واقعا بلاکم کنه و بره که گفتم چشم و انجام دادم. تا حالا تو خودم جیش نکرده بودم داغیش رو شیکمم و پشتم خیلی حس خوبی داشت. تقریبا کل شرتم خیس شده بود که بهم گفت شرتتو درار و بذار رو صورتت نمیدونم چرا اما واقعا مطیعش شده بودم. شرتمو گذاشتم رو صورتم، خیسیه جیشمو داشتم رو صورتم حس میکردم که گفت: دهنتو باز کن و شرتتو آروم بذار تو دهنت. اولش پیش خودم گفتم نه اما بعد گفتم بذار ببینم چی میشه. دهنمو باز کردم و تقریبا کل شرتو کردم تو دهنم کلی جیش ریخته بود تو دهنم که یهو اوق زدم بیرون. چند بار تف کردم که طعمش بره خیلی تحقیر بدی بود. اما بهم گفت: که خیلی کونی خوبیم و برای اولین بار عالی بودم، منم یکم آروم شدم که گفت به خاطر این کارت اجازه میدم ارضا شی اما باید نشونم بدی منم شروع کردم مالیدن دودولم و اونم هی بهم میگفت جنده و کونی. زیر یه دقیقه آبم اومد. بعد اینکه آبم اومد تازه فهمیدم چه حقارتی داشتم میکشیدم، با اینکه کلی تحقیر شدم اما واقعا یکی از بهترین سکس چت های من بود.
امیدوارم از داستانم لذت برده باشین، خیلی خوشحال میشم نظراتتونو بدونم مرسی از همتون که داستان منو شنیدید.

نوشته: پرهام سیسی


👍 10
👎 3
20901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903944
2022-11-24 03:49:43 +0330 +0330

میشه آی دی میسترس تو بهم بدی؟

0 ❤️

903951
2022-11-24 04:16:13 +0330 +0330

یکم زیاده روی کردی تو نوشتت
ولی در کل خوب بود

2 ❤️