دنیای جدید (۴)

1402/12/21

...قسمت قبل

دنیای جدید۴
خلاصه رفتم با رفیقم کافی نت و تو فیس بوک کلمه ضربدری زدی و همینطور به انگلیسی سرچ کردم: swing swingers
حسابی راجبش خوندم و رفتم وب سایت های سکسی و از این فیلما دیدم و کلی حشری شدم و از این موضوع خوشم اومد دلم میخواست .
ساعت ۵ شد و رفتم با اون دختر که تازه اشنا شدم دیدار کنم.رسیدم سر قرار این بار بهش دقت کردم خیلی درشت بود هیکلش قد ۱۷۸ راحت ۷۵کیلو وزن داشت همش کون و ممه بود البته لپ گنده ای داشت یکم باهاش قدم زدم و حرف زدم از اونجایی که خیلی حشری بودم یه گوشه بردم و کلی مالیدمش و به بهانه های هیکل خوبی داری ممه هاشو دیدم
راستی اسمش آنیا بود خلاصه زیاد باهاش حال نکردم نمیدونم به چشمم خوب نیومد.روز تعطیلی بود اومدم سمت خونه و کلی حالم گرفته بود اون چرا مریم همچین کاری باهام کرد منو بیرون کرد واقعا دلیلشو نمیدونستم .خلاصه این ماجرا اینجوری موند و ۲هفته ای گذشت من از قسمت ترابری پادگان به یه قسمت اداری رفتم این بد بود شاید مریم و تو تره بار میدیدم اما این شانس نداشتم حالا تو قسمت اداری بودم .خلاصه سرتون با این حاشیه ها درد نیارم گذشت و گذشت ۲۶اسفند بود که از پادگان زدم بیرون گفتم برم سمت سعدی یه چرخی بزنم. جلو یه لباس فروشی زنونه بودم که دیدم خانم آشناست کمی جلوتر رفتم دیدم لیلا خانم رفتم داخل فروشگاه و از پشت سرم یه اقایی گفت امان از این شلوغی های شب عید برگشتم فیس تو فیس شدم ای وای من اقا
امیر سلام
_به به نیما خان خوبی سرکار چه خبرا چه میکنی ؟بی معرفت این رسمش نبودا ؟؟؟!!
با کلی تعجب گفتم
+خیلی مخلصم آقا امیر ببخشید بخدا نمیدونم چرا اینجوری شد
تو همین هین لیلا به ابرو های تو هم رفته و یکم طلبکارانه اومد جلو
×نیما بی معرفت بودن از کجا به ارث بردی
+لیلا خانم خوبی سلامتی والا من اصلا منظورتون نمیفهمم
_اشکال نداره حالا ما اینجا چند تا خرید داریم اگه تایم داری بمون بریم شام
+اره من کاری ندارم بفرمایید
دوتایی رفتن انتهای فروشگاه و من اومدم جلو در یه سیگاری روشن کردم تو فکر بودم
گاهی هم به امیولیلا نگاه میکردم خیلی موندن تو نزدیک ۱ساعت منتظر موندم.که بالاخره اومدن بیرون و کلی هم میخندیدن و لیلا هم همش میگفت بیچاره پسره داشت میمرد
خلاصه گفتن بریم سمت ماشین و رفتیم تو ماشین خیلی شلوغ بود خیابون .
_نیما جان چه میکنی تعریف کن
+مرسی خوبم میگذره دیگه .مریم و شهاب چطورن
×ما که اطلاعی نداریم اون شب با این حرکت هایی که کردی و اون مریم جنده اونجوری داستان درست کرد
اروم باش عشقم حالا شده ولش
×نه اخه اون چه حرکتی بود مریم زد
+میشه به منم تعریف کنید چی شده
_نیما جان وقتی که ما از اتاق اومدیم دیدیم که تو نیستی و مریم خیلی عصبی تو پذیرایی نشسته تا اومدم چیزی بگم گفتش که این چه کاریه شما کردید شما چرا بدون هماهنگی من برنامه کردید چرا با مهمون من بدون اطلاع من برنامه سکس ریختین
×مریم جون مگه چی شده حالا کاری که دیشب کردیم .دیشب تو تو کف من مونده بود بچه دلش خواست مگه چی شده
_خلاصه نیما بعد کل بگو مگو دعوا شهاب هم اومد و اونم متعجب بود اما متوجه شدیم که مریم رو تو حساس بوده و شهاب گفت دوست داشته نیما تو فانتزی هاش باشه بدون اون کاری نکنه
+خوب امیرخان اینو میگفت به من منم دیگه بدون اجازه مریم این کارو نمیکرد اون روز مریم منو انداخت از خونه بیرون و گفت که نمیخواد دیگه برم خونه و منو ببینه
×جنده زیر دهنش مزه کرده بوده بخاطر اوم
کمی خنده ام گرفت از حرف لیلا و امیر گفت اروم باش
خلاصه ازشون عذرخواهی کردم و گفتم مقصر نیستم .لیلا رو کرد به عقب گفت اون مریم کلا لاشی بود
+نه نگید این حرفو حالا شده بیخیال
_اره عشقم ولش کن ما که ضرر نکردیم ما همیشه تو خوشی هستیم
+همیشه خوش ببینمتون اقا امیر
_فدات مرسی ممنون
خلاصه رفتیم یه رستوران و شام قلیون زدیم و کلی راجب اون شب و داستانا و حالش حرف زدیم و قرار شد پنجشنبه برم باغشون که سمت جاجرود و سد لتیان بود
این بین من شغل امیر پرسیدم اون یه تولیدی فوق حرفه ای مبل داشت و خیلی اوضاع مالی خوبی داشت
بعد کلی حرف و اینا خداحافظی کردیم
کلی خوشحال بودم که اینارو دیدم اما ته دلم همش به مریم فکر میکردم خلاصه دو روز بعد پنجشنبه که ۲۸ اسفند بود رفتم سمت جاجرود چقدرم شلوغ بود ساعت ۵ونیم یه دسته گل هم خریده بودم سر راهمم یه عطاری رفتم چندتا قرص گرفتم و رسیدم باغ و زنگ زدم کسی باز نکرد تماس گرفتم گفت وایسا الان میام جلو در بودم و یه دختر تقریبا ۲۰ ساله در ویلارو باز کرد
ببین پشمام فر خورد داشتم کسخل میشدم سلام کردم بهش و رفتم تو خیلی بلند می خندید گفت سرباز وطن خوش اومدی و خندید
منم عین دیونه ها که نه اوسگول نگاه میکردمش خیلی خوشگل بود
امیر از اون طرف اومد
_ سلام سرکار خوبی خوش اومدی
+مرسی ممنون
دست گل دادم بهش
_مرسی خودت گلی اهان معرفی میکنم ملیکا خواهر خانم
+خواهر لیلا خانم
@بله خواهرش
+خیلی خوشبختم
@منم همین طور
امیر دسته گل داد به ملیکا و رفتیم همگی داخل
چه خبر بود لیلا در حال کار و فلان سر و وضع مناسبی نداشت سلام و احوال کردیم و نشستیم
ملیکا چایی اورد خوردیم و ۲ساعتی خیلی اروم کنار امیر راجب شهاب و مریم حرف زدیم
لیلا هم رفت طبقه دوم ویلا که دوبلکس بود لباس عوض کنه دوتایی رفتن بالا با ملیکا
پاشدم یه چرخی تو اون اطراف زدم و امیر گفت ملیکا رو خوشت اومد
+اره خیلی خانم خوب و خوشگلیه
_ردیف کردم ببینم چه میکنی
+واقعا راست میگی میشه
_چرا که نشه یه چهارتایی حرفه‌ای
راستش یه جوری شدم گفتم کاش تنها ملیکا رو میکردم خیلی خوشگل و ناز بود خیلی به دلم نشسته بود (دختری با قد ۱۷۰وزنش حدود ۵۸ خیلی دخترونه سینه های چندان بزرگ نبود ۷۵ و ۷۰ میشد خیلی چشماش درشت بود )این ویژگی هایی که میگم برای سال هایی که لیفت و بوتاکس زیبایی نبود خیلی شاخ بودن همون دماغ عمل کردن بود
خلاصه دلم میخواست ملیکا دوست دخترم باشه و رابطه خوب داشته باشم
از پله ها داشتن میومدن پایین خدای من چقدر ارایش ملیکا عوض شده بود لباسش همون بود شلوار جین و تاپ صورتی شلوار که نه ها یه ذره پایین تر از زانو بود
لیلا هم خیلی آرایش کرده بود خیلی زیاد لباس که یه دامن یک‌وجبی و که شورت نباتی رنگش معلوم بود با یه لباسی که سوتین میشه بهش گفت اومدن پیشمون
گفتن بچینیم یه میز عسلی بود همه چی چیدن و دورش نشستیم
چه میزی چیدن دمشون گرم خیلی حرفه ای و شروع کردیم به خوردن پیک و مزه این وسط امیر همش از من تعریف میکرد و منم یه مرسی و لطف داری حواله میکردم و سرخ میشدم
امیر گفت پاشو بیا رفتیم سمت اتاق خواب یه شلوارک داد بهم و دوتا قرص گفت بیا از الان بنداز ۲ساعت دیگه تاثیر میذاره با اینکه قرص داشتم رو نکردم و قرص اونو انداختم بالا شلوارک با یه تیشرت پوشیدم و برگشتیم اونقدر ریخیتم و خوردیم که اهنگ و پلی کردیم و پاشدیم به رقص
من با ملیکا میرقصیدم و بغل میگرفتم و کلی بهم حال میداد
بعد ما لیلا و امیر رقصیدن
نشستیم کلی جک و داستان کس شعر خنده دار گفتیم و ملیکا گفت یه اهنگ دیگه بزارید برقصیم
دوتایی رقصیدیم چسبید بهم و آروم تو گوشم گفت خوب میکنی
+جوووون تو بده ببین من چیکار میکنم
@ببینیم وتعریف کنیم خوبم میخوریش
+اونم میخورمش عشقم
@اخخخخخخخ
فکر نمیکردم اینقدر حشری و هات باشه گفت برم جیش کنم تا رفتم بیام بشینم لیلا اومد باهام برقصه جون لیلا سکس (سکسی آنچنانی نبود )
×جون نیما .نیما امشب خوشبحاله تو میشه ها ابجی من جز امیر به کسی نداده امشب تو میخوای بکنیش
_ دوتا خواهر باهم کردن چه لذتی داره نمیدونی نیما
+امشب میفهمم
×جون ابتو فقط میخوام به من بدی بخورم یادت نره
+جووووون آبش مال تو
تا ملیکا رسید لیلا دستشو گرفت رفتن بالا اتاق خواب گفت ۱۰ دقیقه‌دیگه بیاید
_امیر آماده ای امشب بترکونیم
+چجورم حشری ام از نوع سگی
۱۰دقیقه بعد رفتیم بالا در باز کردم چی میدم اووووف دوتا کس با لباس سکس فانتزی قرمز نگم برات
بدن ملیکا انقدر ناز و بی نقص بود که نگم برات
ملیکا و لیلا داشتن لبای همو میخوردن و دستاشون رو باسن هم بود خواستم برم جلو امیر دست اورد بالا جلو سینه ام گفت بیا تماشا کنیم کمی
دوتایی داشتیم لز اونارو تماشا میکردیم
کیرم اونقدر راست بود که خودم متعجب بودم عین گربه شده بود وقتی ملیکا و لیلا 69شدن دیدنی بود از کنار شرت داشتن کص همو میخوردن که لیلا پاشد و ملیکا هم با نگاهش منو کشوند سمت خودش
@بیا عزیزم
لبارو چسبوندیم رو هم اوف چه لبایی حسابی لباشو میخوردم و زبون به زبون میزدیم اروم رفتم سمت گوش و گردن مست مست شده بود و اه اه عمیق میکشید لبه سوتین دادم کنار اخ نگم از ممه ها چه خوشگل و خوش فرم نوک فوق صورتی گرفتم به دهنم چه میخوردم چه میکی میزدم دوست داشتم خیلی لیس زدم تو حس بودم چشمای هر دومون خمار بود
صدای آخ لیلا منو به خودم اومد دیدم امیر پاهای لیلا رو داده بالا داره میکنه
میلکارو چرخوندمش پشتش به من شد آروم از پشت گردن لیس میزدم
ملیکا خم شد و داگی شد کمی خودشو کشوند به جلو سرش نزدیک سر لیلا شد و لب گیری شروع کرد باهاش منم اروم بوسه بوسه اومدم پایین و گردیکونش بودم شرت کشیدم پایین
اخ نگم برات چه کس صورتی به دونه نقطه بدون تیرگی صورتی روشن اصلا لبه نداشت لیسش زدم خیلی عمیق و با نفس گرم صدای آیییییی گفتن ملیکا بلند شد آروم زبون کردم توش چقدر تنگ بود با دستم اومد چوچول بمالم گفت مراقب باشی نکنی توش من دخترم
ببین حالم گرفته شد گفتم لاپایی یعنی گفت نه پشتم
سرم بالا اوردم اخه کونش خیلی تمیز و جمع بود به سوراخش نمی خورد
یه زبون کشیدم رو سوراخ کونش زبون میکزدم بره توش ولی نمیرفت تنگ بود خیلی با دستش سرمو فشار داد پایین که کس بخورم .با ولع تمام وحشیانه داشتم کس میخوردم و لیس میزدم که امیر گفت دیوث مارو نمیبینی برو کنار
امیر دستمال کاغذی برداشت کشید رو کس و کون ملیکا و خشک کرد بعد امیر کص شو خورد منم دراز کشیدم جوری که لیلا و ملیکا بتونن کیرمو بخورن دوتایی ساک میزدن ملیکا خیلی دندونش میخورد و بیشتر لیس میزد اما این لیلا جنده خیلی ماهرانه ساک پرتف میزد قبلا هم گفته بودم ساکش حرف نداشت
دیدم امیر کیرش اورد که ساک بزنن و گفت بخورید که میخوام بکنم تو کون .اما من نمیخواستم اول اون بکنه تو کون ملیکا زود پاشدم و از پشت بغل کردم ملیکارو گفتم جووووون بکنم توش
یه خنده ای امیر کردو گفت دهنت سرویس و خندیدم
کیرم اروم تنظیم کردم رو سوراخش خیلی یواش فرستادم تو خیلی تنگ بود اما نرم رفت سرش توش دستاشو باز کرد و لیلا خودشو لیز داد زیر ملیکا و دهنش رسوند به کس ملیکا اخ اخ اروم فشار دادم رفت تا بیخ توش دستش رسوند به پشت و بهم گفت وایسا چشمای بسته لبا رو گاز گرفته
گفتم بکش بیرون زود گفت هیس بمون
اخ اخ تخمام اون زیر تو دهن لیلا رفت داشتم کیف میکردم تو سوپرا هم همچین چیزی نبود
ملیکا خودش اروم عقب جلو میکرد
لیلا هم از زیر گاهی کص و گاهی خایه میخورد
دوست داشتم کیرمو بکشم بیرون دوباره جا کنم اما چون کله کیرم بزرگ بود ملیکا نمیخواست درش بیارم خیلی اروم سرعت تلمبه ها بیشتر میشد و داشتم با سرعت خیلی بالا کردمش که امیر اومد کیرشو گذاشت دهن ملیکا و ملیکا براش ساک میزد یکم ساک زد و گذاشت تو کس لیلا با سرعت خیلی بالا تو کس لیلا تلمبه میزد منم از کون ملیکا بو کس و کون بلند شده بود
۶و۷ دقیقه بعد لیلا خواست پاشه ملیکا هم بلند شد ملیکا منو خوابوند اومد بشینه رو کیرم البته برعکس وای چه حال میداد این مدلی خودش بشین پاشو میرفت خیلی عالی بود دقیقا عین ماهم لیلا و امیر مشغول بودن امیر ولی خیلی سرعتی بود رو کیرامون بشین پاشو میرفتنو گاهی از هم لب میگرفتن
امیر گفت بشه بیا لیلا رو بکن
کاندوم کشیدم بیرون که یه کاندوم دیگه بزارم لیلا گفت بذار بخورمش شروع کرد به ساک زدن میخواستم برم تو حس که دیدم ملیکا تو حالت داگی داره از کون میده چشم تو چشم شدم باهاش یه حس قوی داشتم بهش خیلی خوشگل و معصوم بود شاید تو بیرون میدیدمش میگفتم محاله بده این دختر
یهو لیلا گفت کجایی تو
منو خوابوند رو زمین و نشست یهو روش با یک حرکت جا داد
اوووووووف نیما دلم واسه کیرت تنگ شده بود اخخخخخخخخ جون بگا منه جنده رو
یادته منه عین سگ میکردی
داد میزد میگفت امیر ببین بکن مریم اینجاست داره منو جلو چشمای شوهرم و خواهرم میکنه
ببین این کلمه هارو گفت من داشتم کس خل میشدم یکم دیگه می گفت آبم میومد
یهو داد زدن امیر بیا دوتایی بگایید دلم دوتا کیر میخواد اخ که کس من داره اتیش میگیره
لیلا خوابید روم و امیر رفت پشتش کیرشو گذاشت تو کون لیلا
تخمامون همش بهم میخورد دوتایی همزمان میکردیم لیلا تند تند لبای منو میخورد
_جون لیلا خوب جنده شدیا زیر دوتا کیر حال میده
×اره اره دوست دارم همزمان سوراخا رو پرکنید
به ملیکا نگاه کردم دیدم داره جق میزنه گفتم بیا
با دستم لیلا رو بلند کردم تو همون حالت ملیکا اومد رو دهن من نشست ۱دقیقه ای کسش خوردم ولی پوزیشن سختی بود زود بلندش کردم گفتم میخوام ملیکا بکنم اومدم اینطرف و امیر همچنان تو کون لیلا میکوبید .ملیکارو پاهاشو انداختم رو شونه ام کیرم تنظیم کردم رو کونش کاندوم برداشتم و گفتم بدون کاندوم بکنم اروم گفت باشه
خیس کردم و لیزش دادم توش وای تو چشماش نگاه میکردم و میکردم با کسش بازی بازی میکردم یه تکون وحشتناک خورد و با دستاش منو کشید سمت خودش و چسبید منم تکون ندادم کیرم آب کسش اومد از کنار کسش دستم کشیدم روش
اونطرفم دیدم امیر وایستاده و داره کاندوم پر شده از اب کیر برمیداره
لیلا مادرقحبه هم که سیرمونی نداشت اومد کنار ما
اروم دوباره شروع کردم به کردن
لیلا گفت کسکش چرا کاندم دوباره ننداختی یکم چشم غرره
بعد گفت امیر میبینی هم منو گاییدی هم خواهرمو کاش شوهر ملیکا بودی الان کسشو امیر جلو چشمات می گایید حرفش تموم نشده بود گفتم ابم ابم داره میاد که لیلا هول داد کیرم کرد تو دهنش تمام آبمو تو دهنش خالی کرد و حتی نزاشت قطره ای ببینم میخواست ادامه بده اما من نتونستم و کشیدم از دهنش بیرون همه ولوو رو زمین بودیم خودمو رسوندم کنار ملیکا اروم پیشونیش بوسیدم و سرشو بلند کرد گذاشت رو سینه من چند دقیقه ای گذشت گفت نمیخوای بشوری‌‌
رفتیم دوتایی دوش گرفتیم وای چه حالی داد تو حموم همو کفی کردیم کلی بازی بازی کردیم و همو شستیم و خلاصه اومدیم بیرون
دیدم امیر همونجوری مرده و لیلا هم از دستشویی اومد و کنارش دراز کشید گفتم آرزو ما بریم اون اتاق که اون اتاق حموم نداشت رفتیم اونجا تو بغلم گرفتمش مالیدمش گفت بخوابیم صبح بهت بازم میدم بغلش کردم و بوسیدم و سفت چسبیدم بهش
صبح که بیدار شدم از اونجایی که به صبح بیدار شدن عادت داشتم ساعت ۸ بیدار شدم همه خواب بودن رفتم نون گرفتم و به خانواده زنگ زدم اونام اسرار داشتن که برم خونشون چون شب عید بود فردا اول صبح قرار بود سال تحویل بشه اومدم وسایل صبحانه آماده کردم اما انگاری کسی نمیخواست بیدار بشه

ادامه دارد

نوشته: نیما


👍 28
👎 0
15501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

974766
2024-03-12 07:25:22 +0330 +0330

چ حسی خوبی کاش واقعی باشه و برای همه اتفاق بیفته

1 ❤️

974852
2024-03-13 01:26:49 +0330 +0330

عالی خیلی دوست دارم خواهر زنمو بکنم و باجناقمم زنمو بگاد

0 ❤️

974854
2024-03-13 01:29:46 +0330 +0330

خداشانس بده

0 ❤️

974861
2024-03-13 02:48:15 +0330 +0330

آرزو کی بود اون آخر اضافه شد ؟

1 ❤️

976857
2024-03-27 00:13:28 +0330 +0330

این چ طرز نوشتنه اینقدر که نباید طولش بدی تا بعدی رو آپ کنی

0 ❤️

976917
2024-03-27 03:18:49 +0330 +0330

حاجی خدایی بزار قسمت بعدو

0 ❤️

976918
2024-03-27 03:19:41 +0330 +0330

ادامه بده عالیه

0 ❤️