رابطه با شیوا

1402/03/28

سلام خدمت همه ی دوستان اسمم آرش هست و این خاطره مربوط به دوران خدمتم هست که بیست و پنج سالم بود. دوره ی ارشد رو تموم کرده بودم و باید به خدمت می رفتم ۶ ماهی بود که دفترچه پست کرده بودم و رابطه ام با دوست دختر قبلیم فرشته رو هم کات کرده بودم و وقت اعزامم رسیده بود. خدمت سربازی رو به صورت پذیرش تو دانشگاه ارتش تو تهران گرفته بودم و بعد از دو ماه دوران آموزشی تو پادگان به دانشگاه ارتش رفتم. کارم اونجا تدریس ریاضی مهندسی و معادلات بود و چون از خوابگاهش خوشم نیومد با دوستم همون حوالی خونه کرایه کردیم. نرم افزار بیتاک رو نصب کرده بودم و بعد از ظهرا تو shake بیتاک دنبال دوست دختر بودم. با یه زن به نام شیوا آشنا شدم شیوا سی و پنج سالش بود و مطلقه بود و ماما بود اسم شوهر سابقش امید بود و یه پسر نه ساله داشت. شیوا از امید به خاطر خیانت و به خاطر این که امید دست بزن داشت جدا شده بود. توی تعریف شیوا از امید گفته بود که چنان سیلی محکمی تو دعوا بهش زده بود که پرده گوشش ترک برداشته بود. اولین قرارم با شیوا تو یه پارک حوالی خیابون جیحون بود بعد از سلام و احوال پرسی از همدیگه گفتیم و چیزایی که بالاتر نوشتم رو از شیوا فهمیدم . روز اول فقط به بگو و بخند و تعریف تو پارک گذشت شیوا زنی زیبا با پوست سفید و قدی تقریبا ۱۷۰ و اندام متناسب بود و از من پنج سانت کوتاه تر بود. من از زیبایی شیوا تعریف کردم و بهش گفتم که حتما امید آدم بی لیاقتی بوده که قدر زن زیبا و خوبی مثل تو رو ندونسته. برای شیوا همونجا فی البداهه شعر گفتم که شیوایی و زیبایی آرام دل مایی شب چشمی و رویایی تنهایی یه دنیایی با گیسوی خرمایی هستی چه تماشایی که شیوا خیلی خوشش اومد و تشکر کرد. اون روز به صحبت گذشت و من و شیوا از هم خداحافظی کردیم و تو چت برای شیوا استیکر های عاشقانه می فرستادم و ازش تعریف می کردم . دوست همخونه ام اهل سمنان بود و آخر هفته ها به سمنان می رفت و من تنها میشدم‌. از طرفی شیوا هم پسرش رو پیش امید می فرستاد و من دل رو به دریا زدم و شیوا رو به ناهار دعوت کردم که اون هم قبول کرد چون همیشه به آشپزی علاقه داشتم غذاهای خوبی می پختم و از دستور پخت همبرگر تا قرمه سبزی رو از اینترنت یاد گرفته بودم. اون روز ناهار قصد داشتم واسه شیوا همبرگر درست کنم گوشت چرخ کرده و سایر مواد لازم رو خریدم و مایه همبرگر رو درست کردم و داخل یخچال گذاشتم خونه رو تمیز کردم و منتظر اومدن شیوا شدم. آپارتمان اجاره ای من تو یه مجتمع شلوغ بود و حوالی ظهر جمعه شیوا زنگ در خونه رو زد و بعد براش در رو باز کردم و داخل شد. از اونجا که این مجتمع شلوغ بود و رفت و آمد بهش زیاد بود کسی فضول نبود. شیوا مانتوش رو درآورد روی مبل نشست و من رفتم و شربت آلبالو درست کردم و آوردم. شیوا موهاش رو بلوند و هایلایت کرده بود و به ناخن هاش لاک قرمزی زده بود و ترکیبش با تاپ بنفش و شلوار جین آبی که به تنش بود شیوا رو جذاب تر کرده بود و من بهش گفتم که خیلی خوشگل شدی . هر دو شربت آلبالو خوردیم و شیوا ازم تشکر کرد و من هم بهش گفتم نوش جان عزیزم گوارای وجود نازنینت. بعدش رفتم تو آشپزخونه و مشغول درست کردن همبرگر شدم که شیوا هم اومد پیشم و براش سوال بود که چطور همبرگر درست میکنم و من مایه همبرگر رو توی در رب گوجه تخت می کردم و بعد توی ماهی تابه پر روغن می انداختم و سرخ می کردم همبرگر ها سرخ شدن و من نون باگت و خیار شور و گوجه و نوشابه رو هم آوردم سفره رو هم شیوا انداخت و گوجه و خیار شور رو هم خورد کرد و سفره رو با هم چیدیم و مشغول ناهار خوردن شدیم. بعد از ناهار یه استراحت کوچیک کردیم و شیوا به اصرار خودش ظرف های ناهار رو شست و برگشت تو هال و روی مبل پیشم نشست من از زیبایی شیوا تعریف کردم و این که چقدر با این لباس ها و تیپش جذاب شده هر دو چشم در چشم بودیم و انگار منتظر بود من از یه جا واسه عشق بازی شروع کنم که من بهش گفتم شیوا جان اجازه ی میدی ببوسمت که اونم لپش رو جلو آورد و من بوسیدمش و منم گفتم چقدر خوشمزه بود ولی از من لبای خوشگلت هم بوس میخوام عزیزم که اونم لباشو جلو آورد و من ازش لب گرفتم. لبامون توهم قفل شد و زبونامون هم با هم بازی می‌کردن دستم رو به سمت سینه ی شیوا بردم و از روی تاپش می‌مالیدمش شیوا آه های ریزی می کشید و در ادامه تاپش رو بالا دادم و از کنار سوتین سینه هاشو می بوسیدم شیوا خودش سوتینش رو بالا داد و سینه های خوش فرمش با نوک صورتی بیرون زدن و من مشغول خوردن سینه هاش شدم خواستم شلوارش رو باز کنم که نذاشت و گفت فعلا تا همینجا کافیه من خیلی داغ کرده بودم و همزمان با خوردن سینه‌های شیوا از رو شلوار خودم رو بهش میمالوندم که بعد از پنج دقیقه آبم اومد و شدیدا از معاشقه با شیوا لذت بردم. بعدش رفتم تو اتاق و شورت و شلوارم رو عوض کردم و رفتم تو دستشویی خودم رو شستم و دوباره اومدم پیش شیوا نشستم. بعد از کمی صحبت کردن رفتم و چیپس و ماست موسیر آوردم و با هم خوردیم و بعدش هم شیوا به خونه اش رفت. تو چت به شیوا حرف های عاشقونه می زدم و از علاقه ام بهش میگفتم. شیوا به من گفت که چیزی میخوام بهت بگم امیدوارم راجع به من فکر بد نکنی. من هم گفتم که هیچ وقت راجع به تو فکر بدی نداشتم. شیوا گفت که شوهرش با زنی بوده و بهش خیانت کرده و تو رابطه ای که با اون زن داشته زگیل تناسلی گرفته و به شیوا منتقل کرده و حالا شیوا در حال درمان زگیل تناسلی با روش فریز کردن زگیل ها بود. منم بهش گفتم که ایرادی نداره و این موضوع برای رابطه مون مشکلی نداره و من تا خوب شدن زگیل تناسلیت صبر میکنم چون دوستت دارم. دفعه ی بعد که شیوا اومد خونه ام با بوسه شروع کردیم و به سراغ گردن شیوا رفتم و گردنش رو میخوردم و می بوسیدم و بعدش تاپ و سوتینش رو در آوردم و مشغول خوردن سینه هاش شدم که صدای آه شیوا بلند شده بود و هر دو حسابی داغ کرده بودیم کاناپه ی خونه ام تخت خواب هم می شد پد پشتش رو خوابوندم و تخت خوابش کردم به شیوا گفتم شلوارت رو در بیار ولی نمیخواد شورتت رو در بیاری و از روی شرت لاپایی سکس می کنیم که اونم قبول کرد و شلوارش رو درآورد و من برای این که کثیف کاری نشه کاندوم گذاشتم و از روی شورت کیرم رو لاپای شیوا عقب جلو میکردم و همزمان لب هامون توی هم بود. چون شب قبلش تو حموم خودارضایی کرده بودم آبم این بار دیر تر اومد و بعد از گذشت ده دقیقه آبم اومد و بعدش رفتم کاندوم رو درآوردم و گره زدم و تو سطل آشغال توالت انداختم و خودم رو شستم. بعدش هم طبق معمول شیوا به خونه اش رفت . دفعه ی بعد هم باز رابطه ی من و شیوا به لاپایی از رو شورت گذشت ولی چون دیگه رومون به هم باز تر شده بود من از شیوا خواستم که شورتش رو پایین بکشه تا کسش رو ببینم که یه کس با لب های متقارن و صورتی رنگ بود و من زگیل هایی که در حال از بین رفتن بودن رو روی کسش دیدم. رابطه ی من و شیوا شیش ماه به لاپایی از روی شورت گذشت و بعد از شیش ماه شیوا گفت که دیگه زگیل نداره و کاملا درمان شده. بعد از اون شیوا از من خواست که واکسن گارداسیل بزنم که پیشگیری کننده از ابتلا به ویروس hpv یا زگیل تناسلی هست. پیش یه پزشک عمومی رفتم و واکسن گارداسیل رو برام نسخه کرد و از داروخونه تهیه کردم و رفتم درمانگاه و تزریق کردم. از داروخونه لوبریکانت پایه آبی هم تهیه کردم و این بار که شیوا اومد خونه ام انتظار یه سکس حسابی رو داشتم و همین طور هم شد. معمولا وقتی تعداد سکس کم باشه مرد زود انزال میشه و من برای این که تو سکس با شیوا زود انزال نشم صبح زود تو حموم خودارضایی کرده بودم. از قبل کاناپه رو تخت کرده بودم شیوا رو بغل کردم و با هم لب تو لب شدیم بعدش رو تخت دراز کشیدیم و سراغ گردنش رفتم و گردنش رو می خوردم و می بوسیدم بعدش تاپ و سوتینش رو درآوردم و سینه های درشت و خوش فرم شیوا رو میخوردم حسابی داغ کرده بودم شیوا خودش کمربندش رو باز کرد و شلوارش رو درآورد و من هم بی صبرانه شورتش رو درآوردم و کس خوشگل و صورتیش نمایان شد. دیگه آثاری از زگیل ها روی کس شیوا نبود. کاندوم رو سر کیرم کشیدم و کمی لوبریکانت رو هم سر کیرم ریختم و دم کسش گذاشتم شیوا چون نزدیک به یک سال بود که سکس نداشته بود حسابی کسش تنگ شده بود. با سر کیرم لوبریکانت رو دهنه ی کسش مالوندم و با فشار به سختی وارد کسش کردم که شیوا یه آه بلند کشید. همه ی تنم گر گرفته بود و غرق در لذت بودم و تو کس شیوا عقب جلو می کردم و قربون صدقه اش می رفتم. بعد از ده دقیقه آبم اومد و شیوا رو غرق بوسه کردم و تو بغل هم دراز کشیدیم و بعدش که کیرم خوابید کاندوم رو درآوردم و گره زدم و تو سطل توالت انداختم و خودم رو شستم و دوباره اومدم پیش شیوا رو تخت دراز کشیدم و بغلش کردم. بعدش لباسامون رو پوشیدیم و شیوا به خونه اش رفت. دفعه ی بعد که شیوا خونه ام اومد بهم گفت که توی رحمش پنج ساله که آی یو دی داره و می تونیم بدون کاندوم هم سکس کنیم این بار همدیگرو بغل کردیم و با هم لب تو لب شدیم و طبق معمول من سراغ خوردن گردن شیوا رفتم و تاپ و سوتینش رو درآورم و مشغول خوردن سینه هاش شدم شلوار و شورتش رو هم درآوردم. شیوا برای این که بهم اطمینان بده گفت می تونی انگشت تو واژنم کنی و نخ آی یو دی رو حس کنی و من هم با کردن انگشت وسط تو واژن (کس) شیوا نخ آی یو دی رو حس کردم. دیگه کاندوم نذاشتم و سر کیرم لوبریکانت ریختم و دم کس شیوا گذاشتم و کیرمو واردش کردم. یه حس خیلی خوب که تا اون موقع تجربه نکرده بودم رو داشتم تجربه می کردم. کس شیوا گرم و تنگ بود و با این که شب قبلش هم تو حموم خودارضایی کرده بودم طی دو دقیقه آبم اومد و از این که آبم زود اومده بود ناراحت شدم که شیوا گفت اشکال نداره می تونیم خودمون رو بشوریم و دوباره سکس کنیم. هر دو خودمون رو شستیم و برگشتیم دوباره مشغول سکس شدیم. این بار ده دقیقه طول کشید تا آبم بیاد بعدش رفتیم خودمون رو دوباره شستیم و اومدیم رو تخت کنار هم تو بغل هم دراز کشیدیم و همدیگه رو غرق بوسه و نوازش کردیم. رابطه ی من و شیوا یک سال دیگه به سکس بدون کاندوم گذشت و من که پروژه کسری خدمت گرفته بودم ۳ ماه از خدمتم کم شد و ۱۸ ماه خدمت کردم و به شهرمون برگشتم و رابطه ام با شیوا هم بعد خدمت از طریق چت ادامه داشت ولی دیگه سکسی در کار نبود چون اجاره ی خونه تموم و خونه رو تحویل صاحب خونه داده بودم. بعد گذشت چند ماه شیوا گفت که با کس دیگه ای آشنا شده و مجبوره این رابطه رو قطع کنه که علی رغم میل جفتمون این رابطه قطع شد و خاطرات شیرین شیوا برای همیشه در ذهنم موند.

نوشته: آرش


👍 7
👎 9
14901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

933742
2023-06-19 02:40:48 +0330 +0330

همون جا که نوشتی مجتمع شلوغ بود کسی کار به رفت و آمد نداشت فهمیدم عقده کوس داری وقتش نذاشتم بخونم

1 ❤️

933757
2023-06-19 03:12:24 +0330 +0330

متاسفانه منطقی داخل داستانت نبود هیچ زنی انقدر راحت پا نمیده برای قرار دوم‌نمیاد خونه طرف

1 ❤️

933758
2023-06-19 03:16:13 +0330 +0330

این سومین آرش امشب و ۴۸ امین آرشه این ماهه شربت آلبالوشم که دستشه
آقایان بانوان برادران من خواهران من توطئه در کار است توطئه ها در کار است توطئه بزرگ در کار است

1 ❤️

933849
2023-06-19 15:18:58 +0330 +0330

چطور اومد کاندوم گره بزنی، اخه چرا بی رحم، بچه هات خفه شدن،،،، ای خدا

ریدی

0 ❤️

933896
2023-06-19 21:50:31 +0330 +0330

خطاب به دو نفر از کسایی که کامنت گذاشتن بگم که به هیچ وجه هیچ وقت عقده ی کوس نداشتم و همیشه تو هر رابطه ای با دختر اگه شده ار عقب اگه نشده لاپایی رابطه نداشتم و این که تو این داستان که بر اساس واقعیته بعد از اولین قرار با شیوا توی چت حسابی گفت و گو کردیم و چون از همدیگه حسابی خوشمون اومده بود شیوا برای قرار دوم به خونه ی من اومد

0 ❤️

933897
2023-06-19 21:56:15 +0330 +0330

خطاب به دو نفر از کسایی که کامنت گذاشتن بگم که به هیچ وجه هیچ وقت عقده ی کوس نداشتم و همیشه تو هر رابطه ای با دختر یا زن اگه شده از عقب اگه نشده لاپایی رابطه داشتم به وقتش از کس هم کردم و این که تو این داستان که بر اساس واقعیته بعد از اولین قرار با شیوا توی چت کلی بهش حرفای عاشقانه می زدم و چون از همدیگه حسابی خوشمون اومده بود شیوا برای قرار دوم به خونه ی من اومد

0 ❤️