طعم گس بلنتاین

1401/12/20

سلام خدمت دوستان شهوانی.جایز دیدم قبل از ارسال داستان،نکاتی درموردش خدمتتون عرض کنم.اولا اینکه این داستان برخلاف میل بعضی دوستان واقعی نیست،و صرفا ترشحات یک عدد مغز حشری میباشد.دوما بنده تازه کار هستم و بدون کمک از کسی نوشته ام و مسلما که ایرادات و اشتباهاتی خواهم داشت و در معرض فحش های شما قرار خواهم گرفت.خواهشمندم در صورت مشاهده ی هرگونه اشتباه جدی گوشزد نموده و منو در این مسیر عرفانی یاری نمایید.
با تشکر

پاهاش رو چفت کردم و با نعره ای جانانه از پشت تا ته وارد کسش کردم. ناله ای نامفهوم از تنگنای گلوی خشکش بیرون امد و تاریکی لزج را شکافت.پایین تنه اش را با بی ملاحظگی بالا داد تا از اسپاسم غیرارادی دیواره های کسش که ناشی از دخول یک ضرب دیلدوی کلفتم بود،رها بشه…
با سرعت و هماهنگ باهاش خودمو کشیدم بالا تا از تو کسش بیرون نیام.احمقانه سعی بر چنگ انداختن به دیوار پیش رویش کرد،که با برخورد شدید کف ناخنهاش با دیوار زمخت ناامید شد و دیری نگذشت که همون چنگ رو روی ران سفتم حس کردم.دستای داغ و سستمو کناره های بدنش ستون کردم و مارک درشتی بر سر شونه اش کاشتم .میدونستم که نوک کیر به بدنقطه ای برخورد کرده و ممکنه برخلاف میلمون به همین زودی ارضا بشه،و حالا منتظر صدور دستور از طرفش بودم…
سینه اش با نفسهای تندی که به قصد بلعیدن تمام اکسیژن میکشید،بشدت بالا و پایین میشد و با هر حرکت،پشت خیس از عرقش با شکم و سینه ی داغ و عضلانیم برخورد میکرد،انهم درحالی که تنها حائل بین بدنهامون،پیراهن نازکش بود که از شدت حشر با دکمه هایی نصفه و نیمه باز شده،وسط کار بر تنش رها شده بود…
لب پایینی خیسمو از کنار لاله ی گوشش حرکت دادم و با تمانینه و نفسهای داغ به سمت بالای پیشونیش کشیدم.صبور بودم!آرام،وحشی و سخت… بله! شقیقه اش رسیدم و با زیر زبانم لیسی به سمت پایین،به سمت نقطه ی شروعم زدم و در انتها بیخ گوششو مزین به بوسه ای خیس و عاشقانه کردم؛حالش خیلی خراب شده بود و کلمات نامفهوم از دهنش خارج میشد و چنگ روی رونم تبدیل به نوازش های نرمی شده بود.بدون اینکه کیر رو تو کسش حرکتی بدم کمرمو راست کردم و با برداشتن جام و شیشه ی بلنتاین اجازه دادم که چهره ی درهم پیچیده از شدت شهوتش رو به سمت پایین خم کنه و پیچی به کمرش بده و به خودش مسلط بشه!
چقدر صبور بودم…
پیکی کاملا سرپر ریختم و درحالی که پوزخندی به گلوی هنوز نسوخته ام میزدم،لاجرعه سر کشیدم.با فروبردن اخرین قطره پیک رو از لبام جدا کردم و بدون اینکه بفهمم به کجا برخورد خواهد کردبه گوشه ای پرت کردم و همزمان با خرد شدن رعب انگیزش فریادی از سر شور و سوختگی سردادم و بر روی کمرش فرود اومدم.با خمی موزون سینه مو از پایین به بالای کمرش میکشیدم و با بیقراری و شهوت،بیخیال صدور دستور،کمر لطیفش رو که همچون ماری میغلتید در مشتهام گرفتم و ضربه ای عمیق تا ته کسش کوبیدم.یک…دو…سه…،و دومین ضربه تا اعماق رحمش که وای خفه ی گلویش را در نطفه خفه کرد و جانی به چنگ روی رانم بخشید…

نوشته: Zuru


👍 3
👎 2
15901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

918389
2023-03-11 01:43:29 +0330 +0330
  • دوست گل چرا شما اشاره میکنی اول داستان که غیر واقعیه!
    خود خواننده تشخیص میده…شما روانی کردید مارو…
    اجازه بده خواننده تصمیم بگیره…بزار بره توی فکر…
0 ❤️

918390
2023-03-11 01:45:36 +0330 +0330

مخلوط ادبی/علمی/…
نگارش رو به یه سمت ببر
یا ادبی بنویس
یا محاوره
یا علمی
اگر اولین بار بود نوشتی‌ من برات لایک‌ میزنم
هرچند نه علاقه دارم به لایک نه دیس لایک☺️

0 ❤️

918418
2023-03-11 03:46:27 +0330 +0330

خیلی خندیدم،
نوشتن بلد نیستی، ننوشتن هم بلد نیستی؟

0 ❤️

918471
2023-03-11 20:45:37 +0330 +0330

داستانت غیر قابل خوندن بود
با خوندن چند خط از این آش شله قلمکار
این حس بهم دست داد که یه آدمی که کلاس پنجم ابتدایی نظام قدیم و با تک ماده قبول شده
و بعدش باباش با پس گردنی فرستادتش شاگرد مغازه ی سرکوچه شده
یه سری کلمات و توی نوشتارش آورده که حتی معنی شون را نمیدونه.

1 ❤️