علی حواست کجاست انگار اصلا سرکلاس نیستی
_ببخشید اقا چشم حواسم جمع درس میکنم
_اصلا دیگه حواسم به درس هام نبود تمام فکر و ذهنم درگیر خواب های سکسی که با مامانم دیده بودم شده بود.
کلاس که تمام شد تو حیاط مدرسه قدم میزدم که خودم را جلو اتاق حاج اقا محمدی دیدم به ذهنم رسید برم از حاج اقا بپرسم چیکار باید بکنم دیگه خواب نبینم که اینقدر ذهنم درگیر نباشه خوب میدونستم دیدن این خواب های سکسی اونم با مامانم روز به روز فکر و حواسم را پرت میکنه و ممکنه از من ی آدم دیگه بسازه که بر خلاف عقاید و اعتقاداتم باشه که تا حالا تو وجودم بوده و دچار یک دوگانگی و جنگ درونی تو ذهن ، روح و روانم بشه.
اره بهترین کار همینه از حاج آقا محمدی آخوند مدرسه سوال کنم چطور از شر خواب دیدن خلاص بشم.
_سلام حاج اقا محمدی اجازه هست
+به به علی اقا بله بفرمایید داخل
_ممنونم حاج آقا ی سوالی داشتم خواستم راهنمایم کنید
+جانم علی آقا بفرمایید من در خدمتم
_حاج آقا من ی چند وقتی هست زیاد خواب میبینم خواب های تقریبا شبیه به هم چطور میشه دیگه این خواب ها نبینم؟
حاج آقا محمدی یکم با ریشاش بازی کرد و گفت بعضی از خواب ها که زیاد میبینیم میتونه خواب یا همون رویای صادقانه باشه و بعضی از خوابها هم توهم هست که ممکنه مثلا از پر خوری باشه.
اصلا بگو ببینم علی چه خوابی دیدی شاید بتونم تعبیر خوابت بگم و کمکت کنم
با شنیدن این حرف حاج اقا محمدی رنگم پرید چی را تعریف کنم اصلا چطور اصلا میتونم بگم من چندین شب خواب سکس با مامانم دارم میبینم نمیدونستم چی بگم که خدا فرشته نجات برام فرستاد
سینا در را باز کرد و گفت سلام حاج اقا ببخشید کار علی دارم منم از خدا خواسته گفتم الان میام و زدم از اتاق بیرون
تا از اتاق امدیم بیرون سینا شروع کرد به مسخره کردنم علی کجایی تو پسر سرت و تهت بزنن ولت کنن پیش این آخوند نچسب هستی بعد بهت میگم بچه مثبت بچه مذهبی بدت میاد هرچی به این ارسلان میگم این علی بچه مثبت و مذهبی بیخیال شو این مامانش که ی پا آخوند مجلس زن هاست خودشم همش پیش این اخوند مدرسه هست برامون شر میشه چرا آوردیش تو گروهمون الانم زود باش ارسلان تو سالن ورزش منتظرمونه
از حرفاش عصبانی شدم و داد زدم سینا بس کن خسته نشدی هردفعه این چیزا را تو مخم میکوبی دلیل نمیشه چون مامانم روضه خوان خانم هاست و خودم اهل نماز و روزه هستم اینقدر بهم بگی بچه مذهبی مگر ی بچه مذهبی دل نداره نمیشه یک آدم حد وسط باشه به جاش هم مسائل دینیش رعایت کنه اونم از روی احترام یا شاید ترس از مامانش و بعضی وقتها هم شیطونی و خوشی گذرونی انجام بده واقعا نمیشه؟
این بار هزارم هست که دارم بهت میگم سینا من از اون بچه خشک و مذهبی ها که تو فکر میکنی نیستم درسته نماز میخونم ولی پایه شیطونی هاتونم بودم یادت رفته ارسلان برای اینکه بزاره وارد اکیپ شما بشم برام شرط گذاشت که باید باهاتون مشروب بخورم برای اینکه بهتون ثابت کنم اینجور که شما فکر میکنید حذب والله ی و آدم فروش نیستم به سلامتی رفاقت ۴تاییمون مشروب خوردم حتی مسابقه کی کمتر جق زدن شرکت کردم و خیلی چیزای دیگه ولی تو فقط نماز خوندنم میبینی و جلو همه بچه ها و معلم ها منو بچه مثبت و مذهبی صدا میکنی اصلا دلم نمیخواد مثل مدرسه قبلیم بچه ها فکر کنن از اون بچه مثبت های خبرچین هستم که اهل هیچ خلافی نیستن و تا من وارد جمعشون میشم حرفشون مثلا درباره فیلم سکسی هست عوض کنن و بگن بچه مذهبی امد الان میره می فروشتمون دلم نمیخواد باز تنها بشم میفهمی سینا
پس خواهشن بار آخرت باشه منو این جوری صدا میکنی من همیشه سعی کردم حد وسط باشم نه خشک مذهبی نه بی دین، اینو تو کله پوکت فرو کن
اصلا هم اعتقادی ندارم آدم یا زنگی زنگ یا رومی روم باید باشه برامم مهم نیست دیگران چی میگن عقلم بهم میگه حد وسط باشم و چیزی که عقلم میگه انجام میدم
هیچ وقت اینقدر قاطع و با عصبانیت با کسی حرف نزده بودم (شاید دلیلش ترسم بود که اگر بچه ها بفهمن کسی که بچه مثبت میدونستن به سکس با مامان خودش فکر میکنه ابروم میره)
سینا چشماش داشت میزد بیرون گفت علی باشه بیخیال داشتم باهات شوخی میکردم چرا اینقدر عصبانی شدی
ارسلان آمد سمتمون و گفت چه خبرتون هست صداتون تا تو سالن ورزش میاد چیه باز سینا تو سر به سر علی گذاشتی اینجور آمپر چسبونده
سینا گفت نه بابا جنبه شوخی نداره وگرنه من چیکارش دارم بچه…
سینا دید هنوز عصبانی هستم گفت باشه علی دیگه عصبانی نباش قول میدم دیگه باهات شوخی نکنم بی جنبه
خواستم جواب سینا بدم که ارسلان گفت بس کنید شما دوتا ناسلامتی رفیق هستید هرکه ندونه فکر میکنه دشمن خونی هم هستید
بعدم با خنده گفت حواستون هست فردا یک ماه تمام میشه و روز اعتراف هست که ببینم بیشترین جق را کی زده و نهار فردا دعوت کی هستیم پس بعد فوتبال برید روز اخری حسابی جق بزنید که فردا دوست ندارم من بازنده باشم سه تایی زدیم زیر خنده گفتیم چشم رئیس
(ارسلان یک جورایی رئیس اکیپ ۴نفرمون بود چون هم از لحاظ تیپ، اندام و سرزبونی و وضع مالی ی سر و گردن بالاتر از ما بود)
_گفتم ارسلان راستی حسن کو چرا نیومده ارسلان گفت کمرش درد میکرد نمیتونه بیاد برای فوتبال
سینا خندید بله ارسلان جون خیالت راحت باشه بازنده مسابقه فردا مشخص شد فردا نهار دعوت حسن هستیم حتما اینقدر جق زده که کمر درد گرفته.
بلخره روز موعود فرا رسید از یک لحاظ خوشحال بودم که بلخره امروز یک ماه تمام میشه و از فردا هرچند بار که دلم خواست میتونم جق بزنم و عقده این یک ماه را در بیارم و از طرفی استرس داشتم اگر بچه ها بپرسن چندبار ارضا شدی تو این یک ماه بگم چندبار که ابروم نره اخه اصلا باورش برای خودمم سخت هست که ۶ یا ۷ بار فقط با خواب های سکس با مامانم ارضا شده بودم و ۳ بارم تو بیداری خودارضایی کرده بودم کلی دعا کردم که موقع گرفتن آمار توسط ارسلان بپرسه چند بار جق زدید نه چند بار ارضا شدین
کلاس که تمام شد ارسلان گفت حسن ،سینا ،علی یکماه تمام شده امروز روز محکمه و اعتراف هست تا ببینیم نهار امروز دعوت کی هستیم
سینا خندید و گفت چشم رئیس اعتراف میکنم ولی از همین الان مشخص هست نتیجه خوشبحال علی مطمنم که بازنده نی هرچند حدسم میشه زد بازنده کی هست رئیس
حسن گفت اگر راست میگی حدس بزن عقل کل که من و ارسلان زدیم زیر خنده
سینا گفت دیروز به رئیس گفتم بازنده کی هست اون که کمر درد داره این دیگه سوال کردن نداره و همون خندیدیم
ارسلان همون جور که میخندید رو به سینا گفت الان معلوم میشه چقدر حال میده که توی بامزه باخته باشی بعد از تو کیفش ۴ تا کاغذ در اورد گفت برای اینکه کسی تقلب نکرده باشه و مشخص بشه واقعا فیلم ها را دیدید تو هر کاغذ درباره یکی از ده تا فیلم ی سوال پرسیده شده که باید جواب بدید و پایین صحفه هم صادقانه بنویسید چند بار تو یک ماه جق زدید یادتونه باشه به رفاقتمون قسم خوردیم راستشو بگید
دلهره افتاد به دلم سوال که به من میرسه درباره کدام یک از ۱۰ فیلم هست اخه ۹ تا فیلم دیگه یکی دوبار فقط دیده بودم اونم با دور تند و گذرا
ارسلان کاغذ ها را گرفت جلومون و گفت هرکدامتون یکیشو بردارید و سریع جواب بدید که کلی بی صبرم بازنده معلوم بشه و مشخص بشه نهار امروز با کی هست
کاغذ اول سینا برداشت کاغذ دوم من برداشتم و سومی را حسن و اخری هم برای خود ارسلان موند
تا سوال را دیدم تو دلم گفتم خدا را شکرت چقدر امروز خوش شانس هستم
سوال درباره فیلم دهم سکس مادر و پسر بود که نوشته شده بود شرت مادر تو فیلم چه رنگی بوده و پسر آبش را کجا خالی کرده اینقدر این فیلم را دیده بودم که اصلا نیازی به فکر کردن نبود سریع نوشتم شورت مادر سبز فسفری بود و پسرش آبش را روی سینه مامانش ریخت یکمش هم پاشید تو صورت مامانش
سوال دوم هم از شانس خوبم نوشته شده بود تو یک ماه اخیر چند بار جق زدید که نوشتم ۳ بار
اولین نفر کاغذم را تا کردم دادم ارسلان
تعجب بچه ها را در آورد چه زود و سری نوشتی که حسن گفت بابا این علی خر خون هست تو امتحانات هم اولین نفر جواب میده و برگش تحویل میده عادتش شده فکر کرده اینم امتحان هست
ارسلان کاغذ سینا و حسن هم گرفت خوب حالا اول مال کدومتون باز کنم
سینا گفت مال علی بچه مثبت گروه را باز کن الان نوشته صفر و زد زیر خنده
ارسلان کاغذ مال منو باز کرد و با تعجب ی نگاه بهم کرد و گفت علی باورم نمیشه حقیقتش وقتی داشتم سوال را مینوشتم پیش خودم گفتم اگر این سوال به علی بیفته چون سکس محارم هست اونم مادر و پسر، علی نگاه نمیکنه و نمیتونه جواب بده ولی واقعا غافلگیرم کردی پسر نگاه کنید جواب که داده هیچ چقدرم با دقت دیده که رنگ شورت مامان تو فیلم کامل مشخص کرده سبز فسفری و آب پسر رو سینه و چند قطره هم ریخته رو صورت مامانش خدایش من خودم میخواستم جواب این سوال را بدم فقط مینوشتم شورت سبز اب پسر رو سینه مامانش
رنگم سرخ و سفید شده داشتم خجالت میکشیدم وای آبروم رفت که
سینا و حسن و ارسلان زدن زیر خنده نگاش کن چرا حالا قرمز شدی اینقدر عرق میریزی
حسن گفت بابا ولش کنید اذیتش نکنید ارسلان جون حالا ببین چندبار جق زده آقای خجالتی ارسلان گفت نه بهت امیدوار شدم علی جون ۳ بارم علی اقا از خجالت کیرش در امده و جق زده
نوبت کاغذ حسن شد سوال که درست جواب دادی و حسن اقا با این کمر دردش زحمت کشیدن و ۷ باری جق زدن
رنگ سینا پرید وقتی ارسلان کاغذش را باز کرد و خنده ارسلان بلند شد بله سینا جواب سوال که درسته ولی جق زدن نوشته ۱۰بار و نصفه
اخه سینا نصفش دیگه چی هست که سینا همنجور که میخندید من ادم راستگویی هستم ۱۰ بار جق زدم بار ۱۱ که داشتم جق میزدم نزدیکای ارضا شدنم بود که بابام در اتاقم زد از ترسم که نکنه فهمیده باشه دارم جق میزنم حسم پرید و کیرم یکدفعه خوابید و آبم نیومد و بیخیال شدم
کاغذ اخر مال خود ارسلان بود که نوشته بود ۱۰ بار که یکدفعه حسن ی پس گردنی به سینا زد و گفت بخاطر همون نصفه جق که آبتم نیومده و تو کف موندی ۴ دست غذا هم باید بلاخی و بازنده تو هستی که سینا گفت نه بابا قبول نی من اون نصفه برای خنده نوشتم آبم هم نیومده پس جق حساب نمیشه
ارسلان گفت تا تو باشی اینقدر بامزگی نکنی و بقیه را مسخره نکنی نهار که دادی امروز درس خوبی برات میشه
سینا نه بابا اصلا غلط کردم تقصیر منه میگم باهاتون شوخی کنم شاد بشید
ارسلان گفت باشه این بار اشکال نداره کون خودتو جر نده نهار امروز دعوت من زود کس و کونتون جمع کنید بریم که خیلی گشنمه
نهار که خوردیم از رستوران که به سمت خونه می یومدم صبرم نبود زودتر برسم و برم دوباره فیلم سکس مادر و پسر که ریخته بودم رو فلش وصل کنم به کامپیوتر بابام که ماموریت هست و با خیال راحت از ترس نباختن پای فیلمه و به یاد خواب های سکسی که با مامانم داشتم یک جق حسابی بزنم
وقتی رسیدم خونه دیدم مامانم با یک لباس دامن بلند روسری سرش پشت میزش نشسته و داره کتاب رساله میخونه
_سلام مامان من امدم
+سلام زلیل شده تا الان کجا بودی ی نهار خوردن اینقدر طول میکشه
_ببخشید مامانی با دوستام بودم گرم حرف زدن بودیم یکم طول کشید راستی مامانی الانم که کسی نیست چرا روسری سرت میکنی نمیزاری حداقل اون موهای بلند و خوشکلت ببینم نکنه منم نامحرمم
منم که حشرم نقطه جوشش هم رد کرده بود زیپ شلوارم باز کردم کیر شق شدم که بی تابی میکرد از شلوار در بیاد بیرون آوردم اینقدر شهوتی شده بودم که امان بهم نداد جق بزنم همین که کیرم مالیدم آبم با فشار پاشید رو زمین و پرده سالن دیگه جون نداشتم حتی بلند بشم ادامه سکس مامان و بابام ببینم و همونجا کف زمین ولو شدم که صدای مامان شنیدم که ذلیل شده اینجا نه بیا بریم تو حمام تا همجا را نجس نکردی برام
مثل جن زده ها بلند شدم خودمو به پشت مبل رسوندم و قایم شدم چون میخواستن برن حمام حتما منو میدیدن
خواستم مطمن بشم که رفتن تو حمام یواشکی سرم از پشت مبل بیرون اوردم از پشت مامان را دیدم که داشت می رفت تو حمام وای چه کون سفید و خوش فرمی داره مامان جونم چی میشد منم بتونم بهش دست بزنم یا بخورم براش
وقتی در حمام بستن سریع با دستمال خودمو تمیز کردم و رفتم تو اتاق بابا فلش رو از پشت کیس بردارم وای خبری از فلش پشت کیس نبود یعنی فلش را بابا یا مامان دیدن
داشتم سکته میکردم که یکدفعه روی میز کامپیوتر جلو مانیتور چشمم به فلش افتاد داشتم از خوشحالی بال در میاوردم سریع فلش برداشتم و از خونه زدم بیرون
دسته نوشته Moban
نوشته: موبان دختر آریایی
داستانتو دوس دارم ولی یه سوال صدای باباتو نمیشناسی😐😐
عالی بود بقیه اش رو زودتر بنویس لطفا
صحنه های سکس رو هم بیشتر کن
کسخل صدای بابات رو نمی تونی تشخیص بدی که شک کردی باباته یا یکی دیگس…داستانت خوبه ولی دیگه کسشر ننویس
تو واسه اینکه از شر این بیغیرتی خلاص بشی باید بدی یه بار حاج آقا محمدی با کیرش کص ننتو تبرک کنه و تو هم گاییده شدنشو تماشا کنی.
ادامه بده
با همون مدل فکر و متد و سلیقه خودت داستانت رو ادامه بده،یه مدل از داستان هستش که کمتر بهش اشاره شده(مادر مذهبی).
همه منتظر قسمت بعدی هستن
عالی همه چی عالی داره پیش میره اگر سریع اپ کنی دیگه بهترین داستان میشه خط داستان عالیه👏👍👌
خیلی عالیه ادامش رو هم بنویس.منم بیام مامانتو بکنم😘😘😘
خوب بود مثل قسمتهای قبلی .فقط دیالوگ بین بابا و مامان در باره علاقه به سکس غیر عادی بود .شاید برای توصیف روحیات مادر بوده ولی یه جوری تو داستان جا نیوفتاده
قسمت اول رو خوندم به نظر رویاهای یک حغی میومد ولی دزسته هرکسی هم فکرانی داره ولی عزیز درسته که کلا نگارشت خوبه ولی تم داستانت خیلی دروغ نخ نما شده اس با عوض کردن تم داستان جای مادر رو حداقل با یکی دیگه عوض میکردی بهتر بود ۲.تو صدای پدر خودتو نشناختی از فاصله هال تا اتاق خواب مطمئن هستی بابات بوده حاج اقا احمدی نبوده
وای ترکیدم از خنده
خانم جلسه ای BDSM باز حرفه ای اونم با نقش پیشی 😂
دمت گرم منتظر ادامه داستان هستیم