مامان فریبا و بهترین انتخاب برای خانواده (۲)

1399/10/21

...قسمت قبل

قسمت قبلی با اتفاق افتادن یه سکس تقریبن اجباری اما خیلی لذت بخش حداقل برای من تموم شد، فرداش که از خواب بیدار شدم مامان خونه نبود.
بهش زنگ زدم و با اینکه برخلاف تماسای قبل از این ماجرا خیلی دیر جواب داد اما آخرش گوشی رو برداشت و گفت که رفته خونه ی خواهرم، اما از لحن صحبتش و تن صداش فهمیدم که ناراحته و داره با اکراه باهام صحبت میکنه. گوشی رو قطع کردم و رفتم حموم، تمام مدتی که زیر دوش بودم و بعدش که از حموم بیرون اومدم و قصد داشتم سر خودم رو یجوری گرم کنم همه ش تو فکر دیشب بودم و لحظه به لحظه سکس با مامانم رو تو ذهنم مرور میکردم. همه ی این ماجراهای این چندوقت از دیدن مامانم تو اون حال تا مجبور کردنش به سکس با پسر خودش برام مث یه خواب بد بود که اگر واسه ی خودم اتفاق نمی افتاد شاید هیچ وقت به ذهنم نمی رسید یا اگه کسی این داستان رو واسم تعریف میکرد قطعن میگفتم داره کس شعر میگه و اصلن باور نمی کردم. از موقعی که تو سنین خیلی کم فهمیدم سکس چیه و خودارضایی رو شروع کردم میدونستم آدم حشری و کیرتیزی هستم، حتا وقتی برجستگی های اندام خواهرم در حال بیشتر شدن بود، دیدم نسبت بهش تغییر کرد و اگه موقعیت دید زدنش رو پیدا میکردم از دستش نمیدادم اما هیچوقت به فکر عملی کردن فانتزی هام نیوفتادم چون یه چیزی درونم بود که ناخواسته ترمزم رو می کشید و همیشه با دوست دخترام یا جق زدن خودم رو خالی میکردم ولی از یه چیز مطمئن بودم که هیچوقت تا قبل از این اتفاق به مامان خودم به دید شهوانی نگاه نکرده بودم و تو فکرم نمی گنجید که کسی با مادر خودش سکس کنه، با اینکه داستان و فیلم پورنی از سکس با محارم خیلی فراوونه و یه ژانر محبوب به حساب میاد اما میدونستم فیلم و داستان با زندگی عادی خیلی متفاوته، تا اینکه با سکس دیشب خیلی چیزا برام عوض شد و این باعث شد که خیلی از معادلات و باورهام نسبت به زندگی تغییر کنه و یا از بین بره و دست و پنجه نرم کردن با این افکار خیلی داشت بهم فشار میورد اما سعی میکردم یجوری واسه خودم توجیه ش کنم و مسئله رو برای خودم حل کنم. یه مدت بعد از اون شب همه چیز عادی گذشت، من میرفتم سرکار و برمیگشتم و مامان هم روال عادی زندگیش رو طی میکرد با این تفاوت که حرف زدنمون خیلی کم شده بود و فریبا لباسای خیلی پوشیده تری نسبت به قبل می پوشید تا جایی که حس میکردم اگه یه روسری هم بهش اضافه کنه جوری لباس پوشیده که جلوی نامحرم میپوشه. قبول داشتم که این اتفاق خیلی براش سخت بوده و کنار اومدن باهاش خیلی سخت تر اما زندگی دنده عقب نداره. تو این مدت خیلی دوست داشتم بازم باهاش سکس کنم اما خودم رو کنترل میکردم و میخواستم شرایط یه مقدار بهتر بشه. تقریبن یک ماه و چند روز از اون ماجرا گذشته بود و جفتمون تلاش می کردیم جوری رفتار کنیم که انگار چیزی نشده اما پشت این رفتار و ظواهر، شرایط من متفاوت بود و هر روز بیشتر دوست داشتم که با فریبا سکس کنم اما نمیدونستم چطوری باید شروع کنم.
تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم یجورایی ازش معذرت خواهی کنم و از میون حرفاش مزه ی دهنشم متوجه بشم و حرف دل خودمم بهش بزنم. یه دست گل و یه پیرهن توری خیلی قشنگ براش خریدم، رفتم خونه اما گل و هدیه رو گذاشتم توی ماشین تا شب سر فرصت بهش بدم، دیدم مامان تو آشپزخونه داره ظرف میشوره، یه ساپورت زرشکی پاش بود که خیلی خوب برجستگی کون و خطوط رون و ساقای خوش تراشش رو نشون میداد و پیرهن آستین حلقه ای نازک که بندای سوتین زردش از زیرش معلوم بود و دستای توپر و مثل برفش چشامو خیره کرده بود، با دیدنش تو اون حالت حسابی داغ کردم. اما چیزی که بیشتر تحریکم کرد این بود که بعد از سلام و احوالپرسی رفت توی اتاقش و یه دامن پوشید و پیرهنشم با یه آستین بلند دیگه عوض کرد و اومد. این حرکت رو خیلی آشکار و جوری که قشنگ بهم بربخوره و برام توهین آمیز باشه انجام داد و خیلی خوب منظورشو میرسوند. وقتی ازش خواستم که دلیل اینکارش رو بگه، گفت که خودت بهتر میدونی.
مهران:نه نمیدونم، باید توضیح بدی، یجوری رفتار میکنی انگار غریبه اومده
فریبا: زیادم فرقی با غریبه ها نداری، کاری که تو کردی هیچ کس با مادر خودش نمی کنه.
مهران: پس اینجوریه? یعنی اگه غریبه بکنه خوبه و مشکلی نداره اما نوبت که به ما میرسه، شدیم هیولا و بی شرف
فریبا: خودت بهتر میدونستی عاقبت کارت چیه
مهران: خودت چی? به کاری که میکردی فکر کرده بودی?به آخر و عاقبتش و آبروریزیش برای خودت و بقیه فکر کرده بودی?
فریبا: من بزرگترم و برای کارام نیازی به اجازه گرفتن از شما ندارم.
مهران: فعلن که گند کارت در اومد و برو خدا رو شکر کن کسی دیگه متوجه نشد و همه چیز بدون سر و صدا و حرف و حدیث تموم شد
فریبا:هه، تموم شد? تجاوز به مامان خودت رو حل شدن موضوع میدونی?
مهران:(فشار روحی این چندوقت و حرفای حق به جانب و تحقیرآمیز مامانم حسابی اعصابم رو به هم ریخت) تو کیر میخواستی منم بهت دادم، بهتر از خوابیدن زیر بقال و چقال نبود? (هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای چک و سوزش صورتم برق از چشام پروند)
فریبا: خفه شو کثافت بی شعور، فکر کردی من جنده ام?
خیلی بهم فشار اومده بود از این حرکتش اما بازم خودم رو کنترل کردم چون میدونستم قرار بود امروز ازش معذرت خواهی کنم و باهاش آشتی کنم اما این حرفا و رفتارا باید تموم میشد و دیگه تحملشو نداشتم اینجوری ادامه بدم.
مهران: من این حرفو نزدم و هیچوقتم به دید جنسی بهت نگاه کرده بودم اما اگه تو هم جای من بودی و تو اون وضعیت خودت رو میدیدی شاید همین کاری که من کردم رو انجام میدادی
فریبا: حرف مفت، مردا همه شون مث همه ن وقتی راست میکنن دیگه هیچکس رو نمیشناسن
مهران: واقعن بی انصافی، اینهمه سال کنار هم داریم زندگی می کنیم کی شده بهت دست درازی کرده باشم یا هیزی کرده باشم? وجدانت رو بذار قاضی چون میدونم زنا که این چیزا رو خوب متوجه میشن(در حقیقت هم هیچوقت این اتفاق نیوفتاده بود، حتا چندبار اتفاقی مادرم رو با شرت و سوتین دیده بودم یا یکی دوبار سینه های لختش رو دیده بودم اما هیچوقت فکر بدی در موردش نکرده بودم)
فریبا:(با اینکه به خاطر گفتن حرفایی که این چند وقت رو دلش سنگینی کرده بود و یجوری این موقعیت مث فوران آتشفشان بود و حسابی از عصبانیت سرخ شده بود اما با این جمله سرش رو انداخته بود پایین و تو فکر فرو رفت، با بغض جواب داد) خب که چی? نشده بود اما حالا که شده. دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم و ببخشمت
مهران:(از دیدنش تو این حالت واقعن حالم از خودم بهم خورد، اما همونطور که گفته بود دیگه کاری که شده و نمیشه گذشته رو تغییر داد) خودم قبول دارم که اشتباه خیلی بدی انجام دادم و بهت ظلم کردم، این چند وقت هم خیلی با خودم کلنجار رفتم اما یه چیزو میدونم و اینه که هنوز دوست دارم و نمیتونم بی خیالت بشم
فریبا: منم نگفتم دوست ندارم اما اعتماد قبلی از بین رفته، اینکه هر لحظه فکر کنم پسر خودم میخواد بهم دست درازی کنه و به زور و اجبار باهام بخوابه خیلی آزارم میده
مهران: (بیشتر از هر چیزی دوست داشتم بازم با مامانم عشقبازی کنم اما خودمم دوس نداشتم به اجبار باشه و میخواستم اونم لذت ببره) اگه با اجبار نباشه چی?
فریبا: خیلی پررویی.منظورت چیه?
مهران: مامان میدونی منظورم چیه، خودت میدونی من چقد دوست دارم و هیچوقت اینهمه زحمتی که برامون کشیدی رو فراموش نمیکنم(بهش نزدیک شدم و دستاشو گرفتم توی دستم) حتا اگه تو دیگه من رو پسر خودت ندونی، اما به جون خودم به جون مونا وقتی اونجوری دیدمت نتونستم خودم رو کنترل کنم. الان هم وقتی دوباره با فکر کردن بهت تحریک میشم از خودم حالم به هم میخوره، اما با یادآوری اون صحنه و اتفاقی که چند شب بعد بین خودمون دوتا افتاد بازم کنترلم رو از دست میدم، حتا این چندوقت هرموقع احساس میکنم دوباره شیطون داره میره تو جلدم میرم پیش دوست دخترم و خودمو خالی میکنم اما تو تمام اون لحظاتم بازم دارم به تو فکر میکنم و آرزو دارم که ای کاش تو اونجا بودی نه دوست دخترم.
تو تمام این مدت که داشتم اینا رو میگفتم و دستای مامان تو دستم بود، سرش پایین بود و چیزی نمیگفت، وقتی حرفام تموم شد سرش رو بلند کرد و دیدم اشک تو چشاش حلقه زده
فریبا: منم دوست دارم قربونت برم اما…
چند ثانیه سکوت کرد، چشام روی لباش بود و منتظر کلمات بعدی بودم اما چیزی نگفت، ناخودآگاه لبام رو بردم نزدیک و یه بوس کوچیک از لبش گرفتم، نگاهش کردم و دیدم بازم چیزی نگفت، بدون هیچ حرف دیگه ای لبامون تو هم قفل شد
چند دیقه فقط داشتیم لب می گرفتیم و زبون بازی میکردیم، همزمان دستم رو کون مامان بازی میکرد و باهمکاری خودش دامن رو از پاش در آوردم و در مقابل مامانم خودش رو تو بغلم آزاد کرده بود و یجوری خودش رو سپرده بود به دست جریان
لبامو جدا کردم و تو چشاش نگاه کردم، آتیش شهوت رو می دیدم، سریع پیرهنش رو در آوردم و سوتینش رو باز کردم، حمله کردم به سینه هاش یکی رو میخوردم و اون یکی رو می مالیدم. مامان کم کم آه و ناله ش در اومده بود و یواش دستش رو به کیرم نزدیک کرد از رو شلوار کیرم رو گرفت بود تو دستش و بعد چند دیقه از شروع کار اولین حرفی که از زبونش در اومد این بود: مهران درش بیار
بلند شدم و هول هولی پیرهن و شلوارم رو درآوردم اما شورتم که پیشاب هم حسابی خیسش کرده بود و برجستگی کیر کامل از زیرش مشخص بود رو در نیوردم، روبه روش وایسادم و گفتم خودت زحتمش رو بکش
با خجالت و بدون نگاه کردن به من آروم دو طرف شرتم رو گرفت و کشید پایین کیرم مث فنر پرید بیرون، کیرمو گرفت و خیلی با احتیاط با دستش یکم جلو عقب کرد،کنارش نشستم و منم مشغول ور رفتن به سینه هاش شدم و یه دستمم لای پاش بود و از روی ساپورت کسش رو چنگ می کردم با اینکه خیلی دوست داشت که باهاش ور برم و از نفس نفس زدن و آه و ناله ش میشد متوجه رضایتش شد ولی ازم خواست که بلند شم و روبه روش وایسم، از فکر اینکه مامانم میخواد واسم ساک بزنه قلبم داشت از سینه ام بیرون میزد، هر چند که خودم تو سکس قبلی هم خیلی دوس داشتم برام ساک بزنه اما جرات نداشتم خودم بهش بگم و یجورایی یه چیی جلوم رپو گرفته بود که این درخواست رو نکنم اما حالا که خودش خواسته بود چه بهتر و چقدر هیجان انگیز و سکسی بود
اولش با یه بوس کوچیک از زیر سرش شروع کرد، در ادامه فقط سرش رو با لباش گرفت و خیلی آروم عقب و جلو کرد اما هنوز زبدونش رو بهش نزده بود، کم کم عمق رو بیشتر کرد و با زبون هم با کیرم بازی میکرد، چشامو بسته بودم و داشتم لذت میبردم از حشر و هیجان نفسم به شماره افتاده بود
تو همین حال چندبار دندون زد اما بازم عالی بود، یکی دو دیقه ای مامان مشغول بود و نزدیک اومدنم بود اما فعلن زود بود
بهش گفتم دست نگهداره، دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق خواب دم اتاق از پشت سر ساپورت و شرتش رو با هم کشیدم پایین و تا مامانم اومد چیزی بگه هلش دادم روی تخت و روبه روش روی زمین نشستم، کسش خیلی پشمالو شده بود و معلوم بود چندوقتیه شیو نشده، سرمو بردم سمت کسش بوی شهوت و خیسی کسش که با عرق مخلوط شده بود عقل از سرم پروند مثل بستنی قیفی یه لیس از بالا تا پایینش رو زدم و همونجوری ادامه دادم مامان دیگه کامل خودش رو آزاد کرده بود و داشت جیغ و داد ریز میکرد و برای خوردن کسش راهنماییم میکرد و ازم تشکر میکرد، وقتی میگفت مهران کسمو بخور کامل بخورش، آره لیسش بزن و آه و ناله های شهوتناکش من رو به عرش رسونده بود، تو همین حال متوجه سوراخ کون خوشگش شدم که زیر یه مقدار پشم خودش رو قایم کرده بود از خیسی اون قسمت و حشر مامان سو استفاده کردم و علاوه بر کسش چند باری هم دور سوراخش رو لیس زدم و همینجوری کم کم جلو رفتم تا جایی که تازه وقتی انگشت فاکم تا آخر تو سوراخ بود تازه مامان داد زد و خودش رو عقب کشید.
فریبا: بهت گفتم اونجا نه، نمیفهمی?
مهران:آخه…
فریبا: همین که گفتم، آخه نداره من اینجوری راحت نیستم. خرابش نکن بذار جفتمون حال کنیم
مهران: باشه قربونت برم، ببخشید
فریبا: خب ادامه رو برو
باز سرم رو بردم و ادامه ی کس خوری رو انجام دادم، تو این کار خیلی حرفه ایم و از یه دوست دختر حرفه ای تر از خودم یاد گرفتم و میدونم یکی از بهترین راه ها واسه ارگاسم زن همین کس خوریه پس جوری با کلیتوریس و لبه هاش ور رفتم و مکیدمش که بعد از یکی دو دیقه با جیغ مامان و ناله های ممتد فهمیدم حسابی ارضا شده
کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم تا آروم بشه اما کیر خودم همچنان راست بود و ارضا نشده بودم، وقتی آروم تر شد ازش خواستم که منم کارمو تموم کنم، خودش بدون هیچ حرفی داگی نشست و با یه چشمک خفن ازم دعوت کرد که کسش رو بگام
رفتم پشتش و با دیدن اون صحنه ی قشنگ و سکسی و کون پهن و جذاب و یه کس تپل و خیس وسطش کیرم تا مرز انفجار رفت، خیلی آروم سرش رو گذاشتم داخل و یواش تا آخر هلش دادم مامان یه آه ه ه ه کشدار و سکسی کشید که شنیدنش داشت ارضام میکرد، هر چند که چند تا تلمبه و یه دیقه وقت بیشتر برای اومدن آبم بیشتر طول نکشید و حسابی حالم گرفته شد که اینقد زود اومدم اما بدتر از همه اینکه آبمو داخل کس مامان خالی کرده بودم و یجوری خودم رو یه زودانزال آماتور که نمیتونه کیرش رو موقع ارضا شدن بیرون بکشه نشون دادا بودم اما مامان هیچی نگفت، مامان چیزی نگفت فقط دراز کشید و با دستمال خودش رو خشک کرد و بعد از چندتا بوسه ی آتشین رفت که دوش بگیره
بعد از چند دیقه دوباره کیرم راست شد بازم میخواستم بکنمش، رفتم سمت حموم و در زدم مامان در رو باز کرد و بدون اینکه اجازه بگیرم رفتم داخل مامان داشت کسش رو شیو میکرد و مشغول بود وپیشنهاد کمکم رو هم رد کرد منم یه تنی به آب زدم تا کارش تموم بشه و همزمان داشتم دید میزدم با زدن پشمای کونش به مشکل خورد منم وارد عمل شدم و ژیلت رو ازش گرفتم دور سوراخش رو با شامپو کفی کردم و حسایگبی کس و کونش رو مالش دادم، با دقت دور سوراخ رو شیو کردم و میدونستم تو چند روز آینده کیرمو داخلش جا میدم اما نمیخواستم با حرکت عجولانه کار رو خراب کنم و باید حسابی رو این قسمت کار کنم تا به خواسته ام برسم، پس فعلن به همون کس راضی شدم بعد از شیو کردن یبار دیگه مامانرو سرپا توو حموم کردم ولی اینبار حدود دیقه داشتم تلمبه میزدم، مامان یبار دیگه هم ارضا شد ولی من همچنان آروم به تلمبه زدن ادامه دادم و سینه های مامان رو از پشت تو مشتام گرفته بودم و نرمی و لطافت سینه هاش رو با تموم وجودم حس میکردم، صدای شالاپ شلوپ و نفس نفس زدن جفتمون یه فضای کاملن شهوانی رو ایجاد کرده بود که فقط تمرکز روی همین صدا کافی بود تا با چندتا تلمبه محکم تموم آبم رو تو کسش پمپ کنم کیرم رو همونجور داخل نگه داشتم تا خوابید و خودش در اومد بعد از حموم گل و هدیه ای که گرفته بودم رو به مامان دادم که از دیدنشون خیلی خوشحال شد و واسه شیرینی آشتی کردنمون یبار دیگه هم آخر شب باهم سکس کردیم. روزای بعد سکس یه بخش خیلی زیادی از زندگیمون شده بود، همه جای خونه از آشپزخونه و حموم و دستشویی گرفته تا راه پله ها وقتی همسایه ها خونه نبودن و همه جور پوزیشنی رو امتحان کردیم. جفتمون راضی بودیم و لذت بیشتری از زندگی می بردیم اما من همچنان تو فکر کردن کون مامان بودم، تو قسمت بعد که قسمت آخره ماجرای کردن مامان از کون رو براتون تعریف میکنم. امیدوارم لذت برده باشید.

ادامه...

نوشته: مهتاب جون


👍 60
👎 21
245601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

785671
2021-01-10 00:56:45 +0330 +0330

ملجوق

2 ❤️

785675
2021-01-10 01:06:32 +0330 +0330

خوب نوشتی.

2 ❤️

785684
2021-01-10 01:24:03 +0330 +0330

کلا سکس با مادر رو هیچ جوره نمیتونم قبول کنم.
نخوندم
برام مهم نیس حتی اگر بهترین نویسنده نوشته باشه و بهترین اثر از آب در بیاد.
سکس با مادر هیچ جوره قابل قبول نیس حتی توی فانتزی.
اولین دیسلایک رو بهت میدم‌


785690
2021-01-10 01:33:21 +0330 +0330

آخ که آدم چقدر میتونه بیشرف باشه،مو به تنم سیخ شد…😔

4 ❤️

785701
2021-01-10 03:04:34 +0330 +0330

میدونم چرندیات مغز نداشته ت رو نوشتی ولی فقط بخاطر توهمات کثیفت خاک توی سر احمقت

3 ❤️

785734
2021-01-10 09:32:05 +0330 +0330

سوال :
آیا اینها که از این قبیل داستانهای باورنردنی و غیر عادی می نویسند از جایی حقوق می گیریند ؟ از کجا ؟
۱. صیهونیست جهانی
۲.کنفدراسیون راه شیری
۳.استکبار جهانی
۴. خنده وانه
جواب درست را به ۱۰۰۰۱۰۰۰۰ پیامک کنید و در قرعه کشی مسابقات بین المللی شرکت کنید . برنده ی این دوره از مسابقات صاحب یک عدد آفتابه خواهد شد .

2 ❤️

785779
2021-01-10 16:20:20 +0330 +0330

جلقوز

1 ❤️

785925
2021-01-11 17:39:20 +0330 +0330

مادر منم کون خوبی داره

2 ❤️

785944
2021-01-11 21:32:34 +0330 +0330

خاک بر سر پدرت بی پدر 👎

0 ❤️

786057
2021-01-12 07:33:14 +0330 +0330

مهتاب جون کیر دارد…شت

0 ❤️

786071
2021-01-12 09:15:06 +0330 +0330

از کون جر دادنشو بذار حتما

1 ❤️

786097
2021-01-12 12:18:33 +0330 +0330

مگه مهتاب ها هم کیر دارن؟

0 ❤️

786285
2021-01-13 17:01:14 +0330 +0330

تعریف کن حتما

1 ❤️




آخرین بازدیدها