محراب و دختر خاله

1400/12/22

خب سلام من محراب هستم 19 ساله بدن خوبی دارم (خداوکیلی 😂)
قد 184وزن 70اینا دختر خالم هم درسا هستش 6 سال ازم بزرگ تره دقیقا متولد یه ماهی هستیم
قدش از من چند سانتی کوچیک تره و هم وزنیم تغریبا در مورد زیبایی هم چهرش و بدنش بگم که اصن ندیدم رو دستش کمر باریک سینه هاش گرد و سفت ولی کوچیک بودن یعنی من سایز بندی بلد نیستم ولی خو این 85 که میگن نبود نصفش بود مثلا (من که عاشقشم خداوکیلی ۲) که دو یا سه سال پیش از این داستان ازدواج کرد و شوهر خنگش ورشکسته شد و درسا هم طلاق گرفت کلا 2 ماهی رفتن خونه خودشون این داستان برمیگرده به یک سال پیش که خالم چند تا قرص خورده بود و حالش بد بود بستری بود تو بیمارستان ( شست شوی معده) و خوب همه داشتن سر یه داستانی که نمی دونم چی بود بحث میکردن داییم هام حرفشون شد و گذاشتن رفتن ما خونه پدربزرگه بودیم منم از سرکلاس برگشته بودم خوابیدم ساعت ۶ بود هوا یکم تاریک شده بود بیدار شدم دیدم سگ پر نمیزنه تو خونه همون اول تو کونم عروسی راه افتاد پاشدم دنبال درسا گشتن که دیدم ناهید ( خدمت کار دیوث که همیشه میرینه تو برنامه هام) داره ظرفارو می‌شوره که گفت بیدار شدی محراب جانننننن گفتم اگه اجازه بدید بله گفت خوب من میرم باز تو کونم عروسی نصف نیمه راه افتاد که جون داره می‌ره گفتم اوک فقط عععع درسا کجاس گفت پایینه فک کنم رفته حموم عروسیه تکیمل شد رفتم پایین دیدم پسر خاله کوچیکم نشسته جلو تی پی داره باب اسفنجی میبنه یکم ریده شد بهم 10 سال اینا داشت و خوب نمیشد کاری کرد این دیوث فضول کمتر از ناهید نبود نشستم پیشش و چند دقیقه بعد درسا اومد حاجی اصن اون پوست سفیدش دیوونم می‌کنه مردم دیگه 🤤 بعد کمی کصشعر گفتیم باهاش حرف زدم از این کصشعرا که مثلا همه چی درست میشه و…
ناهید دیوث شام یادش رفته بود بگیره برامون سوار ماشین شدیم رفتیم بیرون شام خوردیم که البته نخوردیم من که استرس داشتم تو فکر شب بودم درسا به فکر مامانش بود این امیر هم داشت بازی مازی میکرد برگشتیم نیم ساعت جلو پارکینگ دنبال یه کصخل گشتم که ماشین گذاشته بود رفته بود عوضی اومدم بالا درسا گفت امیر ببر خونشون برگشتم باز ماشین در آوردم امیر بردم برگشتم ساعت شد بود حدود 10 فک کنم تو راه هم زنگ زدم به ددی و … که گفتن این دیوث داره میمیره زنگ زدیم بردار درسا رو بیار گفتم اوک ایشالا که بمیره رسیدم خونه باز زنگ زدن که حالش خوبه اوک شما یا اونجا بخوابید یا برید خونه خاله (خونه امیر اینا) منم گفتم نمی خوابیم که ببینم درسا چی میگه اوک میکنیم حالا اومدم باز تو خونه درسا لش کرده بود جلو تی وی با یه تیشرت صورتی یکم خونه رو گشتم😂😂✋🏻 بعد اومدم پیشش نشستم ما قبلا با هم کار های دیوثانه داشتیم (لب و مالشو و…) یکم حرف که ساعت شد بود 12 اینا گفت من میرم بخوابم منم چون خیلی حرفای دپ و کصشعر میزد بی خیال شده بودم یعنی دیگه کیرم خوابیده بود رفت ت اتاق که منم داشتم به این فکر میکردم که چقدر بدبختم که صدام زد گفت بیا پیشم بخواب گفتم نه بابا بی خیال بخواب من اینجام نمی خوابم راحت باش گفت گم شو بابا من که می دونم داری به چی فکر می‌کنی بیا عوضی بازی در نیار 😑رفتم پیشش رو تخت که خوب مثلا خوابید اون منم با این کیر سیخ که حشرم زده بود همه چیو داشتم کص و کون میدیدم داشتم از پشت نگاش میکردم دیگه خسته شدم از پشت بغلش کردم گردنشو بوس کردم دیدم اومد عقب تر دیگه چسبیده بودیم به هم یه دستمو از زیرش یکی هم رو بردم سمت ممه هاش گردنشو می خوردم سینه هاشو می مالیدم اونو نمی دونم ولی من داشتم بی مردم برگردوندمش لباش آخ که لباش محشر بود دیگه وقتش بود لباس هامون در آوردیم انقد سر ممه هاشو میک زد دیگه با دستش سرمو فشار داد وسط پاهاش رفتم از رو شورتش یکم مالیدم صورتمو به کصش بعد شرت کشیدم پایین بوس کردم کصشو گفت بخورش شروع کردم به خوردن بلد نبودم فقط لیس میزدم و میک میزدم یه کص سفید که دیگه روش قشنگ میشد اسکی رفت خوابیدم اومد رو مدل 69 تغریبا با یکم بلند شدن رسیدم به کصش دیگه صداش در اومده بود منم که تو ابرا بودم کصشو ول کردم کیرمو کرد تو دهنش البته با دست عذابم میداد بعد یهو کرد تو دهنش که اولین بار بود برام کسی می خورد دیگه واقعا بیهوش بودم که به یه دستش خایه هامو می مالیدم اون یکی حلقه بود دور کیرم و کیرم تو دهنش گفتم بسه چون دیگه خیلی تحریک شده بودم و آبم می اومد همون طوری نشست رو کیرم واییی که چی حال داشت دیگه بلند شد گفت بسه کاندوم نداریم که داشتم کشیدم رو کیرم بعد داگی شد از پشت سر کیرمو گذاشتم تو کصش که رفت جلو گفت اروم اروم کردم توش صدای آه نالش داشت دیوونم میکرد یه جوری داشتم تلمبه میزدم که نگو خوابید رو تخت اومدم روش داشتم گردشو می خوردن و تلمبه میزدم که ارضا شد مثل این که بعد کاندوم در آوردم با خواهش التماس گذاشت بذارم تو کونش وای این کون سفید بعد روغن کاری فراوان سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش که یکم رفت تو کونشو کشید اون ور در اومد باز این کارش دیوونم میکرد چند باری این طوری کرد که دیگه کردم توش یکی دوتا فحش داد ولی من فقط می خواستم بکنمش ته کرده بودم تو دیگه داشتم میمردم کیرم قرمز شده بود ده دقیقه نشد که دیدم داره میاد گفتم بریزم تو گفت بمیر تمومش کن که ریختم توش کونش بعد پاشدیم رفتیم حموم بعد دیگه داییم اومد خوابیدیم صبح روز بعد دوتا مشت زد تو شکمم با کلی فحش که تا صبح درد داشته یه لب جانانه دیگه ازش گرفتم
دو بار دیگه سکس داشتیم و بعدش دیگه داره ازدواج می‌کنه حیف اختلاف سنی و… داریم وگرنه این باید مال من میشد
اگه دوست داشتید بگید بازم بنویسم یک بعدیمون تو ویلا بود 🤤❤️
بای

نوشته: Mg


👍 2
👎 20
24501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

863738
2022-03-13 01:15:25 +0330 +0330

دختر خاله خوبه🤡

0 ❤️

863740
2022-03-13 01:20:29 +0330 +0330

خدمتکار دارین کونی؟ احتمالا وقتی داشتی ب صاحب کارت میدادی این کصشرا رو نوشتی کم بده بعدش نیا اینجا عقده هاتو داستان کن بگو

2 ❤️

863763
2022-03-13 02:13:21 +0330 +0330

دوستی بزن
حسرت خیلی بالاست

1 ❤️

863769
2022-03-13 02:32:54 +0330 +0330

ادمین شهوانی ام هرچی شیشه ای ریخته تو سایت کستان ننویسید دوستان شیشه ای کیرم دهنت خدا وکیلی 4

3 ❤️

863832
2022-03-13 11:15:17 +0330 +0330

يكي فقط بگه چطور با ١٨٤ قد ٧٠ كيلو وزن بدن خوبي داره كم كم ٢٠ كيلو وزنت كمه عموووو

0 ❤️

863890
2022-03-13 19:52:39 +0330 +0330

بدنت خوبه یعنی میدی یا سابقه داری تو دادن!
غیر ازین نیس

0 ❤️

863894
2022-03-13 20:16:17 +0330 +0330

تا وسطای داستان خوندم بعد ولش کردم، یه مشت کصشعر و دروغ میدن تحویل چارتا آدم که بگن مام هیچ حسرتی نداریم!

0 ❤️

863909
2022-03-14 00:00:28 +0330 +0330

یک داستان کلیشه ای دیگه از یک جلقی کلیشه ای : یک دختر خاله مطلقه جنده داشتیم ما هم کردیمش کیرمان هم بالای سی سانت است !!.

0 ❤️

863915
2022-03-14 00:32:52 +0330 +0330

یه بز داستان مینوشت بهتر از کسشعرای تو بود

0 ❤️

864094
2022-03-15 08:55:35 +0330 +0330

قشنگ معلومه از اون آدمای هسی که پای پیکنیک برج میسازی حالا معلوم نیست جنست چیه ولی یه چی میزنی این حجم از کسشعر اتفاقی نیست

0 ❤️




آخرین بازدیدها