من پسرم یا دختر (۲)

1402/06/30

...قسمت قبل

سلام
خوب بعد اون روز من دوروز نرفتم سرکار کامران همش زنگ میزد
تا که اومد دم در خونه مامانم گفت حالش خوب نیست و کامران اومد تو خونه و اومد تو اتاقم ، درو بست گفت پری چته گفتم این که بستی اذیت می‌کنه( راستش میخواستم کامران ول کنم ولی چستیتی همش تو مخم بود پس این نقشه رو کشیدم ) کامران هم کلید و داد گفت بیا بازش کنم گفتم الان نه بده خودم بازش میکنم الان برو مامانم شک می‌کنه و کامرانم با ناراحتی رفت . کلیدو گذاشتم میز کشو ، و رفتم بیرون ، مامانم گفت چته نمیری سر کار نکنه کامران اذیتت کرده گفتم نه مامان فقط حوصله ندارم ، خوب با خودم درگیر بودم کات کردن با کامران و بودن با سعید و سمیرا اذیتم میکرد حس بدی داشتم ، سمیرا زنگ زد گفت میشه ببینمت گفت چشم و ساعت ۳قرار شد ببینمش رفتم مطب و اول کلی روبوسی و این چیزا گفت برو رو تخت میام لیزر کنمت وقتی به چستیتی رسید گفت اینو باید یه جوری باز کنی تا اینجارم لیزر کنم و منم کلیدو دادم بهش ، چشماش برق زد گفت ازش جداشدی عزیزم ، فدات بشم من و چستیتی باز کرد دودولم که الان چوچول بود دیگه و بعد این مدت سیخ هم نمیشد دیگه لیزر کرد و گفت میخوای ببندمش که با سر گفتم آره و با خوشحالی اول چربش کرد و بعد چستیتی بست و من بدون حرفی رفتم دیگه به چستیتی عادت کرده بودم دوسش داشتم ، خوب اون روز رفتم پیش کامران کلی بهانه که دیگه نمیتونم باهات باشم بیچاره اشکش در اومده بود ولی من بی توجه رفتم عذاب وجدان داشتم دور هیچ جا نرفتم مامانم شک کرده بود چیزی شده تا این که یه شماره بهم زنگ زد جواب دادم دیدم سعیده گفت پری جان میایم دنبالت بیا صحبت کنیم اول گفتم نه ولی با اصرار آدرس دادم و اومدن دنبالم و رفتم ، جفتشون کلی شوخی میکردن ولی من تو حال خودم نبودم رفتیم پارک سعید گفت دارو هات میخوری گفتم آره یه بوس کوچیکه ازم کرد که سمیرا گفت نگاه کن هنوز نیومده جا منو گرفت و خندید خلاصه کلی رفتیم اینور اونور حالم کنار اونا بهتر بود ، رفتیم خونه مامانم گفت کی اومد دنبالت گفتم دوستم گفت دختره یا پسره که فهمیدم دیدتم گفتم پسره و رفتم تو اتاق به سمیرا پیام دادم گفتم قبوله اونم با خوشحالی گفت فردا میایم خواستگاری کلی استرس داشتم فردا شب دیدم یکی زنگ زد مامانم گفت بیا دوستات هستن قلبم ریخت سمیرا ، سعید بودن دل تو دلم نبود اومدن کلی با مامانم حرف زدن و گفتن ما با علیرضا چند وقت پیش آشنا شدیم گفتیم هم شما با ما آشنا بشین هم ما با شما که نگرانی برای علیرضا نداشته باشین مامانم کلی سوال که کجا آشنا شدین و از این چیزا که سمیرا گفت علیرضا سعید باهم تو پارک آشنا شدن و بعد من با پسرتون آشنا شدم بالاخره باید بدونم شوهر با کی دوسته و از این چیزا خلاصه اون جلسه تمام شد هفته بعد اونا مارو دعوت کردن خونه یه ویلا بود بیشتر ، کم کم مامانم باهاشون اوکی شد و دیگه گیر نبود روشون یک ماه این رفت آمد ادامه داشت که یه شب سمیرا گفت ساکتو جمع کن خبر خوب دارم برات فردا هر چی گفتم چی جواب نداد فردا دیدم سمیرا اومد و با مامانم حرف میزد و بعد رفت مامانم اومد گفت ساکت جمع کن گفتم چرا گفت سمیرا باهام حرف زده شوهرش یه منشی میخواد و خوب چون خود سمیرا به تو اعتماد داره خواسته تو منشی شوهرش بشی فردا یه سفر کاری دو سه روزه میره اصفهان خواسته تو باهاش بری کارو یاد بگیری فرصت خوبیه ، خودمم نفهمیدم مامانم چجوری راضی شده خلاصه فردا سعید اومد دنبالم و رفتیم دم در خونشون و سمیرا رو هم برداشت
سمیرا گفت به عروس خانوم قراره کلی کیف کنیم رفتیم فرودگاه که فهمیدم بلیط ها برای کیشه خلاصه رفتیم یه هتل مجلل اونجا دیدم یه اتاق گرفتن بیشتر خونه بود تا اتاق ، خلاصه رفتیم داخل که سمیرا نزاشت سعید بیاد داخل من و سمیرا رفتیم و سمیرا کلی منو حاضر کرد و گفت امشب جایزه داری و زنگ زد سعید بیاد ، گفت تا سعید میاد وایستا آمادت کنم که تحمل سعید نداری تو از ساکش یه دیلدو برداشت شروع کرد باز کردن من اول تنگ بودم ولی بلد بود و کم کم تا جایی که میشد بازم کرد گفتم خوب بلدی ها گفت کم با خودم ور نرفتم و خندیدیم که سعید اومد
لخت شد و منو سمیرا افتادیم به جون کیرش یه کیر۱۸ سانتی کلفت . سعید گفت من بخوابم کیرش چرب کرد کرد داخل اول نمی‌رفت کم کم سرش رفت و یواش یواش سعید هل میداد تا جایی که بدنش چسبید بهم و شروع کرد تلمبه زدن به دودقیقه نکشید آبش اومد ولی نکشید بیرون گفت هنوز مونده و سمیرا هم با کس نشست رو صورتم تا برایش بخورم سعید هم کیرش در آورد و باز سیخش کرد و کرد داخلم این بار راحت بود تو این فاصله اینقدر برای سمیرا خوردم که تو دهنم ارضا شد آبش خیلی خوب بود سعید یه نیم ساعتی منو میکرد تا آبش اومد و آب منم با فشار زد بیرون و گفت سمیرا نوبت تو شد سمیرا اومد چستیتی باز کرد یه وسیله آورد سرش از این حلقه های دور آلت بود و یه میله داشت حالت هلالی که تهش مثل یه توپ بود حلقه رو انداخت دور دودولم و چستیتی بست و تهش کرد داخل سوراخم گفت می‌خوام تا صبح حامله بشی و بوسم کرد و سه تایی رو تخت خوابیدیم صبح وقتی پاشدم رفتم دست شویی توپک از کونم در آوردم و آب منی سعید کامل ریخت پایین و خودم شستم و دوباره توپک کردم داخلم سمیرا رفت بیرون گفت زود میام و منو سعید تنها شدیم سعید گفت چستیتیت انگار برات بزرگه ها گفتم چوچوله دیگه دودولم نیست و خندیدیم سعید توپک از داخلم در آورد و باز کیرش یواش کرد داخلم گفت بخوابیم اینجوری منم گفتم باشه نمی‌دونم چقدر خوابیدیم که سمیرا اومد گفت بدون من ها و گفت من دراز بکشم توپک کرد داخلم گفت خوب باز شدی عشقم و چستیتی باز کرد و از کیفش یه چستیتی آورد گفت اینم کادو چستیتی چوچولم تا آخر جمع کرده بود و یه لوله کرده بود داخل چوچولم انگار اصلا چیزی لا پام ندارم ولی این چستیتی برعکس قبلی فلزی بود ولی خیلی باحال شده بودم حدودا چهار روز اونجا بودیم من کامل زن سعید شده بودم لباس زنونه میپوشیدم سمیرا هم آرایشم میکرد . کارمون شده بودصبح گردش شب سکس
. شب آخر بود من به پشت دراز کشیدم و سمیرا اومد روم و سعید یکی تو کس سمیرا میکرد یکی داخل من که من ارضا شدم و آبم رو چوچول سمیرا ریخت که مجبورم کرد بخورمش صبح قبل رفتن سمیرا چستیتی و اون توپک در آورد تا فرودگاه گیر ندن و بعد مدت ها لباس پسرونه پوشیدم و رفتیم فرودگاه خلاصه سوار شدیم ولی انگار من یه چیزیم کم بود سمیرا گفت چته گفتم نمی‌دونم یه چیزیم کمه گفت برو دستشویی میام الان رفتم دیدم با کیفش اومد و چستیتی و توپک بست بهم گفت الان خوبه که پریدم بغلش گفت باشه جنده خانوم تازه یه چیز دیگه ام هست و یه شرت توری قرمز پام کرد گفت خوشگل شدی ها و رفتیم بیرون

ادامه دارد…

نوشته: علیرضا

سیسی
فانتزی
گی


👍 21
👎 4
13001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948776
2023-09-22 05:23:54 +0330 +0330

“گفت باشه جنده خانوم تازه یه چیز دیگه ام هست و یه شرت توری قرمز پام کرد گفت خوشگل شدی ها و رفتیم بیرون”
نمیدونم چرا ولی جوری که کاراکترها با همدیگه صحبت میکنن برام خیلی خنده داره 😁
راستی چه مادر بیخیالی. نمیگه چرا پسر 17 ساله با یه زوج 27-28 ساله تو پارک آشنا شدن و الان رابطه صمیمی دارن؟ تازه تو این سن منشی طرف میشه.

2 ❤️

948777
2023-09-22 05:25:11 +0330 +0330

منظورم از “خنده داره”، مسخره بودن نیست، منظورم اینه که فان و لذت بخشه.

1 ❤️

948966
2023-09-23 02:02:47 +0330 +0330

برای من از خنده دار ارتقا پیدا کرده به مسخرگی
ظاهرا ارتقا اینجا معنی برعکس میده

1 ❤️