هورنی ترین سفر یک کونی به مشهد (۱)

1402/11/15

بسم رب الحشریون و المفعولین🤲🕌
سلام!
خاطره ی عریض و طویلی که قراره براتون تعریف کنم، در کمال درستی و صداقت نوشته میشه و حتی اسامی افراد و ریزترین جزئیات هم بدور از دروغ و اغراق و فانتزی خواهد بود، که درباره تجربه یه لذیذترین حس دنیا یعنی مالیده شدن و ساک زدن و کون دادن تو محیط عمومی، اونم تو مشهد و اونممممم تو موج های آبیه🌊
اینجانب احسان هستم، یک دوجنسگرا و عاشق سکس با همجنس، با بدن نسبتا شیو شده (معمولا به جز دست و ساق پا) و پوست سفید گندمی و موهای مشکی (میدونم داستانسرا هامون همشون سفید بلور و مو طلایی و لب قلوه ای و چشم آبی هستن🤣، به بزرگواری خودتون ببخشید). کونم برجسته و متوسطه ولی با قوس طبیعی کمرم برجسته تر دیده میشه. من در سن ۱۷ سالگی به همراه پسر عموم و دوستش تصمیم گرفتیم برای تفریح و زیارت بریم مشهد (من فقط برای تفریح!) و این زمانی اتفاق افتاد که من در اوج هورنی بودن و تب و تاب برای پیدا کردن کیر بودم.
تا قبل از این سفر، تمام تجربه سکسی من محدود میشد به ساک زدن با همکلاسیام زنگ ورزش تو دستشویی مدرسه، که سر آخرین موردش نزدیک بود به گا بریم و ناظم فضولمون بفهمه! ولی دخول یه کیر و سکس واقعی رو تجربه نکرده بودم. البته تو خونه همیشه با دسته برس و گاهی خیار قلمی خودمو کرده بودم، ولی همونطور که اهل فن مطلع هستن (!) آدم بعد یه مدت میخواد واقعا یه سکس گی واقعی رو تجربه کنه. تو pornhub معمولا هم گی نگاه میکردم هم استریت، ولی وقتی خودمو جای مفعول و بات قرار میدادم، تپش قلبم شدیدتر میشد و آب دهنم خشک میشد. با پورن گی همیشه آبم زودتر میومد!!
سرتون رو درد نیارم❌
آقا ما کارامونو کردیم و بلیط قطارمونم گرفتیم. منم به هوای موجای آبی کل بدنمو شیو کردم، حتی ساق دست و پا که هیچوقت شیو نمیکنم.
من کل مدتی که توی قطار بودیم مخصوصا شب که همه خواب بودن، راجع به سکس تو یه شهر غریب و با غریبه ها فانتزی بازی میکردم. یا مثلا دوست داشتم برم تو کوپه ی بغلی که یه مشت بچه هیئتی ۲۰ و ۳۰ ساله بودن، و گروپ به همشون بدم. نسبت به گنجایش کونم مطمئن بودم چون میدونستم حتی ۱۸ سانت هم بدون درد زیاد میتونم تحمل کنم. فکرشو بکن… لخت بشی تو کوپه ای پر از پسرای مذهبی حشری که کل عمرشون از دخترا و سکس دور بودن و حالا با اوج حشر و کمی خشونت میخوان جرت بدن… اوفففف🥵
ادامه داستان…
رسیدیم هتل و قرار شد فردا برم موجای آبی، چون پسر داییم و دوستش خوشبختانه ساز مخالف زدن و بخاطر سرماخوردگی ای که داشتن، حال استخر و پارک آبی نداشتن. منم خیلی خوشحال شدم به این فکر میکردم که چجوری میشه حالا که تنها و آزادم، اونجا به یکی نخ بدم یا حداقل یه جوری رفتار کنم که از نگاه شهوت آلودشون لذت ببرم. آخه مفعول بودن فقط به دادن نیست، و اینکه برای مردا لوند باشی و عشوه بیای و اونا رو جذب خودت کنی خودش نصف کیف و حاله😻 خودمو سه بار حسابی تخلیه کردم، یه مایوی قرمز و آبی نسبتا جذب پوشیدم و صورتمم سه تیغه کردم، لباس مباسو پوشیدم، اسنپ گرفتم و… و بالاخره رفتم به موجای آبی.
تا ورود به رختکن و لخت شدن همه چی عادی بود. ولی به محض اینکه خودمو لخت تو آینه دیدم و نگاه چندتا مرد هیکلی رو روی خودم احساس کردم، دمای بدنم هزار درجه افزایش پیدا کرد. دیگه سرم گیج میرفت حالمم اصلا خوب نبود. یادمه همون اول کار خیلی ناشیانه تو رختکن دستمو زدم به مایوی بغل دستیم و کیرشو لمس کردم.‌یارو خیلی بد نگاه کرد و منم با ترس گفتم ببخشید، ولی تو دلم میخندیدم. معلوم بود تو فازش نیست🤣
وارد قسمت رودخونه شدم و بدون تیوپ تو آب راه میرفتم. هر وقت که بدن یکی بهم میخورد قند تو دلم آب میشد. کیرم نسبتا شق بود و بدنم شل و ول. دلم میخواست یکی بدنمو محکم از پشت بغل کنه و محکم به کون خوشگلم بچسبه تا کیر و خایشو حس کنم… ولی افسوس.
تو صف سرسره ها هم چند بار سعی کردم نخ بدم و کونمو برای نفر عقبیم قمبل کنم (که البته چندبارم کیرشون به کونم خورد) ولی بازم اتفاق خاصی نیافتاد.
ولی بالاخره بختم باز شد😈😈😈😈👇
.
.
.
دوستانی که رفتن میدونن اگه تا ته ته دریای موجای آبی شنا کنی، یه جای سکویی هست که روش وایمیسن، و منم اونجا رو خیلی دوست دارم. تو حال خودم بودم و از شکست های پی در پی تو فکر بودم که… یکی دست انداخت دور گردنم. یه مرد قد بلند حدودا ۳۰ ساله با ته ریش، بدن سبزه ی شیو شده، چهره ی جنوبی طور، و موهای فری که دورشو بوکسوری زده بود. هیکلش سکسی و قشنگ بود ولی ورزشکاری نبود، چون رون و پهلوش چربی داشت. چشمای عسلیش خمار بود. لبخند نمیزد و خشک و بی پرده حرف میزد.
خیلی پوکر فیس بهم گفت سلام خوبی؟ با تعجب گفتم مرسی! گفت بدجور تو کفی کونت میخاره؟ با ترس گفتم چی (انگار یکی مچمو گرفته. طبیعتا باید خوشحال میشدم ولی اون موقع ترسیدم)؟ گفت تو صف سرسره چهار نفره، کونتو میکشیدی عقب و نخ میدادی، من سه تا عقب تر بودم حواسم بهت بود. چیه دلت میخواد بدی؟؟…
منو میگی… انگار منجمد شده بودم. لحن رک و بی تعارفش برام حشری کننده تر بود. کلا خوشم نمیاد فاعل خیلی لاس بزنه و مقدمه چینی کنه. دوست دارم خشک و تحکم آمیز بهم بگه میخوام بکنمت!!!
با لوندی خندیدم و دستشو از گردنم وار کردم‌. گفتم خجالت نمیکشی پسر مردمو دید میزنی. پسر حرمت دارد نه لذت😁 اونم بدون خنده گفت میدی یا نه؟.
اوفففففف چه لحظه ای بود🥰🥰🥰 میدونستم دیگه ریش و قیچی دست خودمه. با کمال پررویی و وقاحتی که ناشی از حشریت و هورنی بودن شدید من بود، کیر و خایشو زیر آب گرفتم. کیرش نیمه شق و کلفت بود ولی تخماش خیلی بزرگ بود… خیلی🤭
با نگاه هرزه طور بهش گفتم: با این میخوای منو بکنی؟ اونم چند لحظه چشاشو بست و دستمو روی کیرش نگهداشت. فهمیدم مال اونم خیلی زده بالا. دستشو کرد تو مایوم و انگشت وسطشو فشار داد به سوراخم. دردم گرفت چون ناشیانه اینکارو کرد ولی چیزی نگفتم. عوضش کلی هم لذت بردم که یه نفر اینجوری برام حشری شده. نفسم در نمیومد فقط میخواستم بدن سکسی سبزشو روی بدن سفیدم حس کنم و لنگامو واسش باز کنم. دوست داشتم کیر و خایشو تا فردا بلیسم. دوست داشتم لباشو بلیسم و آب دهنمون باهم قاطی شه. دوست داشتم تو همون حالت که وایساده بودیم، پاشو میاورد لای پاهام و مچ پاشو میمالوند به تخمام.

ـاسمت چیه کونی؟
+احسان تو چی؟
ـمیلاد.
+تو هم مثل من زده بالا نه؟!
_چندبار دادی احسان؟
+چطور؟ اصلا ندادم.
ـچیزی تو خودت کردی؟
+آره زیاد.
ـجوووون. خیلی کونت نرمه
+دوس داری؟
ـااااه خیلی. زده بالا
+میدونم عزیزم. انگشتتو تا ته بکن تو کونم.

انگشت وسطیشو تا ته کرد تو کونم. دیگه اطرافیانمون تو دریا فهمیده بودن چه خبره، ولی من حیا و آبرو سرم نمیشد. من کیر میخواستم کیییر💥
انگشتشو درآورد، بهم گفت کیرشو بمالم. منم کیرشو در آوردم زیر آب براش جق بزنم. یه کیر ۱۶ سانتی کلفت و داغ و تخمای نرمش، بهترین اتفاق دنیا بود که میتونست برام بیوفته… آااه حتی الان با یادش کیرم سیخ میشه.

تو حال خودمون بودیم که یهویی یه پیرمرد ریشوی کسکش فضول اومد گفت شما دارین چیکار میکنید؟؟؟ برید یجا دیگه حال همه رو بهم زدین! برید گمشید دیوثا🤬
خیلی شوکه شدم ولی اعصابم خورد شد. میخواستم جوابشو بدم ولی میلاد سریع ازش عذرخواهی کرد و گفت زود باش بریم وگرنه شر میشه. منم یکم شنا میکنم کیرم بخوابه ضایع نشه. تو هم برو تو دم در سونا بخار وایسا تا بیام.
من اومدم بیرون و براش دست تکون دادم. بعدشم با هیجان و قلبی که تند تند میزد و دهن خشک از حشر، رفتم به سمت سونا بخار.

ادامه دارد…

نوشته: Twinky Kinky


👍 30
👎 4
12501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

969630
2024-02-05 00:09:22 +0330 +0330

حالا از دس پیرمرده عصبی شدی چرا داستانو میبندی؟حرصت و سر ما خالی میکنی؟؟


969638
2024-02-05 00:53:40 +0330 +0330

خیلی باحال بود بنویس بقیه شو حتماً

2 ❤️

969652
2024-02-05 04:06:49 +0330 +0330

فقط خودت لذت بردی

0 ❤️

969681
2024-02-05 11:05:51 +0330 +0330

منم دلم میخواست توی موج‌های آبی کاری بکنم ولی حیف که اون زمان اینقدر مثل الان نمیدونستم و ترس داشتم

1 ❤️

969689
2024-02-05 12:04:52 +0330 +0330

جدأکارت درسته چون میدونی واقعاچه لقبی برای خودت بکارببری
این که میگن گی یاهمجنسگرا داستانش با …فرق میکنه واقعیت صددرصدداره

2 ❤️

969710
2024-02-05 17:31:49 +0330 +0330

پسر عمو یهو پسر دایی شد که😐

1 ❤️

969712
2024-02-05 18:59:43 +0330 +0330

****کون کن حرفه ای شیراز
سلام عزیزم تو کافه شهوانی گی عکس از کیرت بزار شاید مشتری واَست پیدا شو کاکوووو منم کنجکاو شدم ببینم مرسی کاکو

0 ❤️

969718
2024-02-05 20:21:24 +0330 +0330

سلام دوست دارم ساک بزنم یا کص لیسی کنم یکم مر مویم مشهد

1 ❤️

969862
2024-02-06 18:50:21 +0330 +0330

خوب بود بقیشم بذار

0 ❤️

969883
2024-02-06 23:05:14 +0330 +0330

جووون

0 ❤️

970072
2024-02-08 18:06:35 +0330 +0330

بقیشو چجوری بخونم؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها