واسه هرچی تلاش کنی بدستش میاری (۱)

1401/10/28

" این یک اعتراف هستش"
« از اسامی استفاده نمیکنم که مشکل ساز نشه»
موضوع برمیگرده به تقریبا ۱۰ سال پیش
من ی پسر جوون بودم، خجالتی، قیافم بد نبود ولی قد و هیکل نداشتم
برا همین همیشه اعتماد ب نفسم کم بود و برا دوست دختر پیدا کردن سخت بود و هیچ پیگیر نمیشدم چون همیشه از این که کسی بهم جواب رد بده میترسیدم و بدم میومد.
از اونجایی که پسرا وقتی ب سن جوونی و نوجوونی میرسن ب ترک دیوارم نظر دارن منم همینطور بودم . راستش ی زن دایی داشتم که چون از بچگیم وارد خانوادمون شده بود باهاش راحت بودم. ولی کم کم بهش نظر پیدا کردم ‌‌. اون موقع تازه با سایت شهوانی اشنا شده بودم اومدم اینجا (با ی اکانت دیگه ) این موضوع رو ب بحث گزاشتم. از بچه ها پرسیدم من ب زنداییم نظر دارم چکار کنم . ی تعداد زیادی گفتن نکن اشتباهه ولی یکی پیدا شد ی مقدار راهنماییم کرد و منم زدم تو کارش. اولش سعی کردم بفهمم ببینم خودشم مایل هستش یا نه. اولین چیزی که منو حسابی ترقیب کرد بیشتر جرات پیدا کنم خودش بود . یعنی ی روز خونه یکی از اقوام مهمون بودیم . داشت طبقه بالا خونشو میساخت منم رفته بودم بالا که ببینم چطوره . تنها بودم دیدم زندایی اومد و بچش بغلش بود . من اومدم بچه رو بگیرم دستمو خیلی محسوس مالیدم ب دستش که ی دفه برگشت گفت نکن یکی میبینه . همین که این حرفو زد من برای بعدا جراتم زیاد شد . چند ماه بعد ب بهونه ای ازش شمارشو گرفتم .اولین بار که میخواستم بهش بگم واقعا سختم بود خیلی ریسکش زیاد بود ممکن بودش ب فاک برم ولی گفتم که ادم وقتی جوونه کسخله خیلی.دلو زدم ب دریا و زنگ زدم بهش . گفتم من ازت خوشم میاد و دوست دارم باهات باشم . بهم گفت خیلی از دستم ناراحت شده و اون جای مامان منو داره (فاصله سنش با مامانم ۶-۷ سال بود) و این که زندایی منه و از داییم خجالت بکشم . گفتش ی بار دیگه زنگ بزنم ب مامانم میگه.من توقع این برخورد رو نداشتم فک میکردم چون ی جورایی امار میده میشه مخشو راحت زد ولی خب … .
این موضوع گذشت ولی من کسخل تر این حرفا بودم . ب کرم ریختن ادامه میدادم بعضی وقتا که ی جایی تنها میشدیم میزدم ب کونش اونم ی اخم میکرد و میرفت. شاید اگه روز اول ی سیلی میزد زیر گوشم کل مسیر زندگی من و خودش عوض میشد. ولی نزد و منم چند سال دنبالش بودم. بعد۵ سال کرم ریختن و رفت و امد ی تابستون ی جشن واسه بچش گرفت و منم واسه این که خودمو کنم تو چشمش حسابی خایه مالیشو میکردم‌.
تازه تلگرام اومده بود و از تل باهاش چت میکردم . بعد اون جشن یه هفته بعدش بازم بهش گفتم که بیاد باهم باشیم. گفتش نه نمیتونه میترسه کسی بویی ببره و همه زندگیمون خراب بشه. منم دیگه بعد این همه سال واقعا کم اورده بودم.
گفتم باشه و واقعا موضوع رو تموم شده حساب کردم .وقتی قطع کردیم من دیگه کاملا بیخیال شدم و شمارشو پاک کردم.
ی نیم ساعت بعدش دیدم زنگ زد. وقتی جواب دادم دیدم داره گریه میکنه و گفتش بهم وابسته شده نمیتونه باهام قط رابطه کنه.
این شروع رابطه ما بود … .
وقتی که قبول کرد دوست دخترم باشه ازم قول گرفت که من سکس ازش نخوام و وارد اون موضوع نشم منم قبول کردم ولی خب بعدش نشد ب قولم عمل کنم . چند ماه از رابطمون میگذشت و من هر روز اروم اروم بیشتر سعی میکردم نزدیکش کنم به رابطه جنسی . اولش با فیلم سوپر بعدش ازش خواستم بدون شرت ساپورت نازک بپوشه بعدش لب بگیریم و این چیزا .اما واسه هر کدوم از اینا که گفتم ۱ ماه بحث و درگیری داشتیم چون قبول نمیکرد . اما ی روز بهش گفتم میخوام شرتی که پوشیدع و بده بهم نگه دارم . ولی گفتم خودم ازش پاش درش بیارم که اصلا زیر بار نرفت . باهام بیرون قرار گذاشت که شرتشو برام بیاره ولی من سر قرار نرفتم و جواب گوشی ندادم . خیلی ناراحت شده بود و همون شب با هم کات کردیم. کلا ۳ماه از رابطمون گذشته بود . برای اون خیلی سخت بود که کات کرده بودیم تقریبا افسردگی گرفته بود و حالش خیلی بد بود . حتی برای درد معدش ب خاطر استرس راهی بیمارستان شد . ولی خب من محل ندادم چون میخواستم ب چیزی که میخواستم برسم . بعد از ۲ ماه زنگ زد خونمون . داخل این مدت حتی یک بارم ندیدمش . اصلا جایی نمیرفتم که منو ببینه کلا باهاش قط رابطه کردم. وقتی زنگ زد خونمون گفت دستش با چسب چسبیده و باز نمیشه منم خیلی سرد باهاش برخورد کردم و خدافظی‌. اومد از تل بهم پیام داد که برم خونشون ببینمش ولی من قبول نکردم.از طرف داییم خیلی کمبود محبت داشت و منم اینو میدونستم.
وقتی رفتم خونشون بچه ها تو کوچه بودن داشتن بازی میکردن من و اونم تنها شدیم. بهم گفت چرا رابطمونو کات کردم گفتم من رابطه رو کامل میخوام نه نیمه نصفه. گفتی یعنی چی گفتم من سکس میخوام.
دیدم زد زیر گریه بغلش کردم و بوسیدمش اونم حسابی وا داد . منم تا دیدم فرصت خوبیه دستشو گرفتم کردمش تو شرتم و گذاشتمش رو کیرم . نگاهم میکرد و هیچی نمیگفت . بعدش دستمو بردم سمت کوسش و از رو شلوار مالشش میدادم . گفت الان یکی میاد بد میشه گفتم نه نگران نباش . بهش گفتم واسم بزنه تا بیام اون گفت برم تو حموم تا بیاد . اومد تو حموم و کیرمو توف انداخت و واسم زد تا اومدم .
شب که شد از تل با هم میحرفیدیم و درمورد این موضوع حرف میزدیم.
اینطورکه من تعریف میکنم ب نظر‌تمام اینا ساده میاد ولی من گاییده شدم تا راضی بشه.
ی‌مدت تقریبا تا عید موضوع همینطور پیش رفت یعنی من میرفتم خونشون هر وقت فرصتی میشد میومد واسم میزد .
«این که من چطور راحت میرفتم خونشون واسه کسی شک نمیشد دلیلش رو نمیتونم بگم میترسم کسی اینجا ببینه و ب گا برم »
عید که شد بهم گفت دیگه نیمخواد باهام باشه گفتش خسته شده انقدر که رابطمون ب سمت مسائل جنسی رفته . منم با کلی خایه مالی و چرب زبونی راضیش کردم که باهام باشه. خوب یادم میاد بعد عید ماه رمضون بود . ی شب که مادربزرگم رفته بودن مسافرت ب داییم گفت شب بره خونشون بخوابه که دزد نره، منم خونه داییم بودم بچه هاش حسابی ب پام پیچیدن که من امشب نباید برم اونجا‌بمونم. داییم حسابی شاکی شده بود ولی ب رو ما نیاورد ولی در خونه رو محکم کوبید رفت. منم ب‌زن داییم پیام دادم که وقتی بچه ها خوابیدن میرم پیشش و میخوابم اونم اوکی‌ داد. ساعت شد ۳ بچه ها خواب بودن منم اروم رفتم از اتاق بیرون. بیدارش کردم و کنارش خوابیدم. نوازشش کردم و شروع کردم مالیدن کوسش واسه اولین بار بود که از زیر شرتش بهش دست میزدم . کوسش‌خیس اب بود انگشتمو کردمش توش و عقب جلو میکردم اونم اصلا تو این دنیا نبود انقدر حشرش زده بود بالا . دوبار با دست اوردمش بار اخر دلو زدم دریا و رفتم با زبون سراغش . حسابی کوسشو لیس زدم داشت دیوونه میشد ی بارم اونجا‌ اومد بعدش که حالش بهتر شد واسه من ی نیم ساعتی ساک زد ولی من در کمال تعجب نیومدم. از عید تا وسط تابستون بجز کوس لیسی من واسه اون و ساک زدن اون برا من ما برنامه ای نداشتیم . زن داییم اولین بار بود کسی کوسشو لیس میزد واسه همین حسابی بهش حال داده بود .
وسط تابستون که رسید بعد از یک سال رابطه ی روز بهش گفتم من میخوام باهات کامل سکس کنم بهش گفتم ببین من همین که فقط ی‌بار کیرمو بکنم داخلت واسم کافیه. اونم نمیدونم چطور شد قبول کرد .
هیچ وقت تا ابد این لحظه رو فراموش نمیکنم. من و اون تو اشپزخونه بودیم بچه هاش بیرون تو کوچه مشغول بازی. من تکیه داده بودم ب دیوار کیرمو درآورد دامن و شرتشو کشید پایین و نشست رو کیرم و اروم اورم تا ته فرستاد داخل . کوسش ی تیکه داشت که حالت خار داشت و زبر بودش . همون باعث لذت میشد. چندتا تلبمه رو کیرم زد و خودشم حالش خراب شد گفت بسه دیگه گفتم نه . گفت خب بزار برم کاندوم بیارم . رفت کاندوم اورد ولی من انقدر استرس داشتم زود آبم اومد و نشد بهش حال بدم.
ما ۳ سال سکس داشتیم .جاهایی سکس کردیم که هرکدومش ی داستان میشه. ی‌بار بچه کوچیکش وقتی داشتم میکردمش اومد تو اتاق ولی‌ چون تاریک بود زود جمعش کردیم و ضایع نشد . اخر رابطمونم حسابی بد جدا شدیم.هر کدوم اینا ی داستان داره اگه خواستین مینویسم.

ادامه...

نوشته: zodiac


👍 5
👎 11
39501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911215
2023-01-18 08:14:46 +0330 +0330

کس خاردار تا حالا نشنیدم کسی اگه چیزی می‌دونه کمی توضیح بده لطفا

3 ❤️

911237
2023-01-18 12:23:13 +0330 +0330
  • کسش یه تیکه داشت که حالت خار داشت…
  • مرتیکه چاقال، کص دیدی کلن تو؟
  • چطوری میخوردی پ؟
  • کس زن داییتو خر هندی مایل به افق بگاد
1 ❤️

911242
2023-01-18 13:31:25 +0330 +0330

شاید کص کفتار میکردی که خارداشته

0 ❤️

911247
2023-01-18 14:10:10 +0330 +0330

Ali zodiac😂

0 ❤️

911294
2023-01-19 00:15:01 +0330 +0330

کسکش خواهر کسه من بهت میگم چطور ادم میره خونه دایی خودش .در میزنه و میره داخل چون خونه داییشه.بعدشم جوری همه نویسنده‌های کسشعرمون میگن اسامی عوض شده یکی نمیدونه فکر میکنه شاید طرف حسن روحانیه و اون زنه هم خاله الکسیس.خوبه خودت اول داستانت گفتی که هیچ پخی نیستی و بعدش شروع کردی به خود عن پنداری

0 ❤️

911366
2023-01-19 10:06:37 +0330 +0330

سلام دوستان
ی تایپک درمورد این داستان ایجاد کردم جهت تبادل نظر

0 ❤️

911428
2023-01-19 23:04:41 +0330 +0330

به نظرم داستانت خوب و واقعی بود

0 ❤️

911616
2023-01-21 03:02:02 +0330 +0330

ننه جنده چاخان گافات زیاده نیم ساعت برات زد ابت نیومد ولی تا رفت کاندم بیاره نتونستی دووم بیادی زرتت دراومد ولی فکر کنم تو هپروت مواد بودی اشتباه فهمیدی اون قدر گشادو باز بودی که زانو زن دایت تو کونتو یه چیز خار دار دیدی پسر جان هم مواد کم بزن هم جق دوتاشم مختو می گوزنه چشمتم کور می کنه عقیمت می کنه یدف دیدی از زنت تو حامله شدی پس نزن

0 ❤️