پارسا ، آرمین و دیگران (۳ و پایانی)

1402/01/11

...قسمت قبل

بعد از ماجراهام با آرمین و مهیار و قبول شدنم دانشگاه تو یه شهر دیگه حسابی از سکس و شهوت و دادن و کردن سیر شده بودم ، علتش هم این بود که اصولا آدم اجتماعی و خوش سر و زبونی نبودم و به راحتی نمیتونستم با یه جمع جدید انس بگیرم ، چه برسه که بخوام صمیمی شم و بتونم سکس داشته باشم.
شبی که وارد خوابگاه شدم ، ۶ نفر دیگه هم از شهرای مختلف هم اتاقیم شدن ، شب اول خیلی سرد و رسمی بین هممون گذشت ، هم دیگه رو با پیشوند «آقای …» صدا می کردیم ، یه هفته ای گذشت تا کم کم به هم عادت کردیمو یجورایی یخمون باز شد ، باعث و بانیشم یکی از هم اتاقیامون به اسم میثم بود .
میثم شیرازی بود ، خیلی هم خوش مشرب و بذله گو بود ، یجورایی سعی می کرد زود با همه صمیمی شه و بقیه رو هم تو بحث و بگو و بخند بیاره.
تو هفته دوم ، یواش یواش شوخیا و حرفای ک دار «کیر ، کوس ، کون » بینمون رواج پیدا کرد و عادی شد ، یواش یواش شوخی دستی هم داشت تومون باب میشد .
من یکم با شوخی دستی و انگل مشکل داشتم ، اونم به خاطر این بود که دوست نداشتم حس و حالم نسبت به پسر و کیر و کون و اینا لو بره ، اگه تن میدادم ، خیلی زود به کونی اتاق تبدیل میشدم و خیییلی ضایع بود .
تو جمع اتاقمون سه تا پسر بودن که روشون کراش پیدا کرده بودم ، یکیشون حامد بود که قد بلند و لاغر اندام و خوش قیافه بود ، همون هفته اول دانشگاه هم به خاطر جذابیتش با یکی از دخترا اوکی شده بود.
یکی دیگشون فرزاد بود که یه پسر تپل اما به شدت سفید و مو بور بود و اکثر اوقاتم تو اتاق لخت و با یه شرت مامان دوز می نشست و یجورایی کیرم براش سیخ بود همیشه
سومیش هم همون میثم بود که یه پسر سبزه و چهار شونه بود اما یجورایی به خاطر مهربونیش و منفعل بودنش تو جمع روش کراش داشتم.
خلاصه که تا یک ماه اول به یاد این سه تا ، بعضی وقتا جق میزدم ، البته اونجا بخاطر اینکه جو یکم مذهبی بود و کافور هم که تو غذامون می ریختن ، خیلی حشری نمی شدم ، اما اینا که دائم جلو چشمم بودن ، بالاخره کیرم براشون بلند میشد.
یه شب آخر هفته بود که سه چهار تا از بچه ها رفته بودن خونشون و من و حامد و میثم تو اتاق تنها بودیم ، آخر شب بود و من داشتم با گوشیم طبق معمول سوپر می دیدم اما کیرم شق نمی شد چون استرس داشتم از اینکه کسی نفهمه یا نبینه منو ! یهو دیدم از تخت میثم یه صدای لحظه ای مثل آه بلند شد ، برگشتم نگاه کردم ، دیدم میثم و حامد رو تختش لم دادن و خیلی عادی دارن با لپ تاپ فیلم میبینن ، یکم شک کردم ، آخه یه پتو رو دوتا پاشون انداخته بودن خیلی هم بهم نزدیک بودن یجواریی تو بغل هم و با صورت عادی داشتن فیلم میدیدن.
فکر کردم که صدای فیلم یا ذهن خودم بوده و اهمیت ندادم ، ولی حالتی که اونا کنار هم بودن منو تو فکر برد حسابی ، برا همین دیگه زیر چشمی حواسم به اونا بود ، متوجه شدم که اونا هم زیر چشمی منو می پاییدن و هر از گاهی زیر پتوشون یه تکونی حس می کردم ، یهو دیدم حامد از جاش بلند شد ، من مثلا چشمم به موبایلم بود اما فهمیدم از جاش که بلند شد ، شلوارکش باد کرده بود و انگار یواشکی با دست یکاری کرد تا معلوم نباشه ، با صدای بلند گفت :« میثم من هوس سیگار کردم ، تو هم میای؟!» میثم هم گفت :« آره وایسا لباس بپوشم بریم !» ، حامد رو به من گفت :« پارسا تو چی ؟!» منم که کلا اهل دود نبودم گفتم :« نه شما برین !»، حامد رفت سمت تختش ، شلوارشو عوض کرد و چند دقیقه بعد ، با میثم زدن بیرون . من بینهایت حس فضولیم گل کرده بود ، واسه همین پشت سرشون پریدم یه شلوار اسلش با گرمکن پوشیدم و رفتم دنبالشون ، اونا داشتن میرفتن سر کوچه از دکه سیگار بگیرن ، منم یواشکی و با فاصله زیاد پشت سرشون میرفتم ، اونا سیگار گرفتن و رفتن سمت یه پارکی که نزدیک خوابگاه بود ، ساعت حول و حوش ۱ نصف شب بود و تو پارک پرنده پر نمیزد ، اونا رفتن تو پارک و رفتن تو یه فضای تاریک ، صدای فندک حامد اومد و دیدم دو نخ سیگار روشن کردن و وایساده بودن به حرف زدن ، یه نور خیلی ضعیفی از یه سمت افتاده بود روشون که میشد سایشونو دید ، بعد یکی دو دقیقه که داشتن سیگار می کشیدن ، یهو دیدم دست حامد رفت سمت جلوی شلوار میثم و همونطور اونجا تکون می خورد ، یهو دیدم صورتشون بهم نزدیک شد و انگار داشتن لب می گرفتن ، بعد از یکی دو دقیقه ، دیدم حامد یه نگاه این ور و اونورش کرد و زانو زد جلو میثم ، از حرکات سرش معلوم بود داره واسه میثم ساک میزنه ، یه مرتبه از پشت سر من ، سمت روبرو پارک ، صدای خنده و کر کر چند تا جوون اومد که داشتن وارد پارک میشدن ، دیدم حامد یهو خودشو جمع و جور کرد و میثم زیپ شلوارش و کشید بالا و راه افتادن که برن ، منم سریع تر از اونا از یه سمت دیگه ی پارک راه افتادم رفتم تو خوابگاه و سریع رفتم تو اتاق و پریدم تو تخت و مثلا خودمو زدم به خواب .چند دقیقه بعد حامد و میثم بی سر و صدا اومدن تو اتاق ، شنیدم که خیلی یواش حامد از میثم پرسید :« پارسا خوابه ؟!» میثم می گفت :« نمیدونم !!» ، من میدونستم اگه یه حرکتی نکنم حسرتش تو دلم میمونه ، گوشیمو که هنوز داشت فیلم سوپر پلی می کرد و باز کردم گذاشتم کنار دستم ، و الکی صدای خرناس در آوردم ، میثم اومد جلو که ببینه من خوابم یا نه که متوجه صفحه گوشیم شد و شنیدم که گفت :« حامد ! … حامد ! بیا !» و دیدم که دستشو آورد جلو و گوشیمو برداشت ، صدای خندشونو شنیدم که آروم می گفتن :« اوفف نگاه کن ، اینم پس اهل دله !» … همون لحظه با حالت مثلا خواب آلود برگشتم سمتشون و گفتم :« عه !!! اومدین ؟! … عه ! میثم ! گوشی منه دستت؟! » میثم گفت :« ای شیطون ، تنها تنها چیکار می کردی ؟!» گفتم :« هیچی بابا ! کاری نمی کردم !» حامد گفت :« پس چرا داشتی سوپر میدیدی ؟! جق میزدی ؟!» یه پوز خند زدمو گفتم :« نه بابا نزدم ، وسطاش خوابم برد …»
میثم یه نگاه مرموزی بهم کرد و گفت :« تو گی میبینی ؟! … » منم چشمامو انداختم پایین و گفتم :« همیشه که نمی بینم ، بعضی وقتا ، چون جالبه برام !»
دیدم حامد یه نگاه با خنده به میثم کرد و بعد رو به من گفت :« آره واقعا ! … راستش منم گی دوست دارم ، زیاد نگاه میکنم » منم گفتم :« جدی؟! … » حامد گفت :« آره ! بعضی وقتا دلمم میخواد ولی … » حامد سرخ شد و سرش و انداخت پایین ، میثم گفت :« بچه ها میخواین سه تایی با هم فیلم ببینیم جق بزنیم؟!» یهو من پریدم پایین و گفتم :« چرا جق بزنیم ؟! … حالا که سه تایی مون اهل دلیم ، چرا خودمون انجام ندیم ؟!»
دیدم چشمای حامد و میثم از حدقه داره میزنه بیرون ، گفتم :« بابا ادا ندید بدیدا رو در نیارین دیگه ، بیاین حال کنیم !» رفتم جلو دست گذاشتم رو کیر میثم از رو شلوار ، میثم همچنان بهت زده بود ولی کیرش سفت شده بود ، اون یکی دستمو بردم سمت شلوار حامد و و داشتم کمربندشو باز میکردم که دیدم دست میثم هم اومد سمت شلوار من و شروع کرد کیرمو مالیدن ، من کمر بند حامد و باز کردم و دستمو کردم تو شرتش و کیرشو داشتم میمالیدم ، که میثم خودش کمربندشو باز کرد و شلوار و شرتشو با هم داد پایین ، حامدم دست کرد کیر میثم و گرفت و با یه دست دیگش شرت و شلوارشو داد پایین ، منم نشستم رو زانوم و کیر جفتشون جلو صورتم بود ، اول سر کیر میثم یه زبون کشیدم و هی بوسش می کردم ، بعد کیر حامد و لیس زدم و بوس کردم ، دیدم حامد سرشو برد سمت میثم و شروع کردن به لب گرفتن ، منم شروع کردم به نوبت کیر میثم و کیر حامد و ساک میزدم ، کیراشون زیاد بزرگ نبود اما کلفت بود مثل کیر خودم ، یه چند دقیقه ای که گذشت ، دیدم حامد صورتمو آورد بالا و اشاره کرد که بشینم رو تخت ، منم شلوار شرتمو درآوردم و نشستم رو تخت ، دیدم حامد و میثم نشستن رو زمین جلو ی من ، حامد سرشو آورد جلو و شروع کرد سر کیرمو لیس میزد و بو می کرد ، میثم هم سرشو آورد پایین و داشت رونمو و کنار تخمامو بوس می کرد ، بعد شروع کردن همزمان کیر و تخمای منو به نوبت می لیسیدن و می خوردن ، من داشتم از لذت منفجر میشدم ، که یهو بهشون گفتم ، لباشونو بذارن اینور و اونور سر کیرم ، اونا هم گذاشتن و منم کیرمو بین لباشون بالا پایین می کردم ، یهو احساس کردم که دیگه طاقت ندارم ، گفتم بچه ها من دارم میام ، که یهو حامد کیرمو تا ته کرد تو دهنش و من تو دهن حامد منفجر شدم از لذت ، اونم کیرم با ولع میخورد و آبم از گوشه ی دهنش رو کیرم سرازیر شده بود ، یکم که گذشت و آبم کاملا خالی شد ،بی حال و بی جون افتادم رو تخت ، حامد هم سرشو از کیرم برداشت و در حالی که آبم تو دهنش بود ،میثم رو انداخت رو تخت کنار من و آبمو تف کرد رو سوراخ کونش ، میثم تو چشماش شهوت صد برابر شده بود ، حامد یه تف انداخت رو کیرش و گذاشت رو کون میثم ، معلوم بود میثم دفعه اولش نبود چون با چند تا فشار حامد ، کیرش رفت تو ، حامد شروع کرد آروم تلمبه زدن ، و میثم سرشو به تخت فشار میداد و خیلی ریز ناله می کرد ،من یواش یواش داشت حس و حالم بر می گشت ،بلند شدم و نشستم ، که دیدم حامد میثم و برگردوند و پاهاشو داد بالا ، و دوباره کیرشو کرد تو کون میثم ، منم سرمو بردم جلو و همزمان کیر میثم رو کردم تو دهنم ، میثم ناله ش بیشتر شده بود و معلوم بود حامدم با اون صحنه حشری تر شده بود ، چون داشت سرعت تلمبه هاشو بیشتر می کرد ، من دیدم کیر میثم تو دهنم داره بزرگتر میشه و نبض میزنه که یهو احساس کردم دهنم شد پر مایع ، منم سرمو بلند کردم و آب میثم و تو سطل آشغال کنار تخت خالی کردم ، حامد چشماشو بسته بود و داشت تلمبه میزد که گفت :« میثم … میثم داره میاد …میثممم… آااه …آاااه …» و حامد کیرشو تو کون میثم نگه داشت و چند تا نفس عمیق کشید و بعد رو میثم ولو شد ، نمیدونم چرا ولی یهو من بلند شدم رفتم پشت سر حامد و انگشتمو گذاشتم رو سوراخ کونش و آروم دور سوراخش می چرخوندم ، بعد شروع کردم انگشت کردن حامد ، حامد هنوز کیرش تو کون میثم بود و میثم و حامد جفتشون بیحال افتاده بودن روی هم ، من یکم که حامد و انگشت کردم ، یه تف انداختم سر کیرم و گذاشتم رو سوراخ حامد ، معلوم بود حامدم قبلا داده ، چون با یه فشار سر کیرم رفت تو کون حامد ، و شروع کردم عقب جلو ، ذره ذره تمام کیرم جا رفت تو کونش و داشتم تلمبه میزدم براش ، معلوم بود کیر حامدم دوباره شق شده چون اونم داشت با حرکتای من ، تو کون میثم تلمبه میزد و میثم باز داشت ناله می کرد ، یه شیش هفت دقیقه ای سه تایی داشتیم کون کونک می کردیم که من داشت آبم میومد و با تمام قدرت داشتم تو کون حامد تلمبه میزدم ، اونم داشت کیر و تخماشو با فشار جا می کرد تو میثم و میثم هم داشت همزمان جق میزد ، من تمام آبمو خالی کردم تو حامد و بیحال شدم ،از کونش در آوردم و افتادم رو تخت ، اونم یکم دیگه واسه میثم زد و دوباره خالی کرد تو میثم و اونم بیحال افتاد کنارش ، میثم هم کلی جق زد اما آبش دیگه نیومد و بیخیال شد .
ما یک سال هم اتاقی بودیم و به هزار روش سامورایی کون هم دیگه رو در مواقع مناسب میذاشتیم ، هیچوقت فرصت نشد با فرزاد سکس کنم اما چند بار به تنهایی با حامد و میثم سکس داشتم .
بعد از اون یه سال من به خاطر یه مشکل درسمو ول کردم و دیگه دانشگاه نبودم ، بچه ها هم دیگه کنارم نبودن ، یواش یواش شهوت به پسر از سرم افتاد و الآن فقط بیاد اون خاطرات جق میزنم و عملا دیگه هیچ سکسی نداشتم .
تمام.

نوشته: پارسا


👍 16
👎 1
14901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

921108
2023-03-31 03:18:15 +0330 +0330

منم خوابگاه زندگی کردم

1 ❤️

921149
2023-03-31 08:59:17 +0330 +0330

ب این نتیجه رسیدم همه‌پسرا تو خوابگا کون همدیگه میزارن‌فقط منم‌ک باکره م هنوز😂

2 ❤️

921274
2023-04-01 02:23:46 +0330 +0330

راست راسیه؟

0 ❤️

937838
2023-07-15 23:03:33 +0330 +0330

اون تمله کاش گیر من بیفته هزار بار میکنمش

0 ❤️