سلام. محمد هستم بیست سالمه.
میخوام از یه مشکلی که برام شروع شده بگم.
من تک فرزند هستم. مامانم چهل و دو سالش هست و بابام چهل و هشت سال.
من یه داداش کوچیک هم داشتم حدودا چهار سال کوچکتر ولی داداشم یه بیماری ژنتیکی داشت و سه سال بیشتر عمر نکرد و بعد از اون هم دکترا گفتن ریسک بچه دار شدن بالا هست ممکنه سالم باشه ممکنه باز مریض به دنیا بیاد.
از اون ور من شدم بچه محبوب مامان و بابام. یه بچه که همیشه همه چیز در اختیارش هست و بدون هیچ مشکلی بزرگ شده. بابام تو کار مصالح ساختمانی و فروشش هست ولی هیچ وقت مامانم نمیزاشت برم کار کنم در این حد یعنی منو دوست داشت.
من هم مثل هر بچه دیگه ای سال هفتم حدودا یازده سال بود اگه اشتباه نکنم تو تلگرام با یه مرده آشنا شدم که راجب جق بهم یاد داد. اون شب من نفهمیدم اصلا این چی میگه ولی گفت دستت بکش رو کیرت منم کردم همین کار رو و ارضا شدم.
انگار از حال رفتم. صبح بیدار شدم دیدم کیرم انگار باد کرده و اصلا یه شکل عجیب و غریب داشت. خیلی ترسیدم. تا بعد از ظهر صبر کردم دیدم درست نشد.
از ترس تو چهرم مامانم فهمید و من با کلی خجالت بهش نشون دادم. مامانم باهم رفتیم دکتر و خلاصه از اون ماجرا گذشت و با یه قرص مشکل حل شد.
ولی بعد از اون روی مامانم و من باز شده بود بهم. مامانم در حالی که یه روز از مدرسه اومدم خونه گفت دیگه باید موهای اونجات رو بزنی و بیا یادت بدم. من خیلی شرمم میشد ولی مامانم مجبور کردم که بزنم و بهم یاد داد با موبر چجوری بزنم.
گذشت و گذشت کم کم با مامانم خیلی عادی شده بودم. مثلا سال هشتم بود با بچه ها راجب کاندوم بحث بود من نمیدونستم چیه. از مامانم پرسیدم کامل توضیح داد.
گذشت و سال دهم شد. من اونجا با سایت شهوانی آشنا شدم. اونجا منم توهم کردن مامان و عمه و… همه داشتم کلی همیشه بعد یه جق این شهوت از ذهنم میپرید. خیلی خودم رو سرزنش میکردم که آخه این چه فکری هست میکنم.
ولی اون سال دهم من رفته بودم رشته معماری. خیلی چالش و سختی داشتم. تا ساعت سه تو مدرسه بودم با کلی فعالیت و استرس. برای همین تا میومدم خونه برای کم شدن استرسم بعد از ناهار خوردن تو اتاق سریع جق میزدم و میخوابیدم.
من که یه پسر بودم هفته ای یه بار شاید جق میزدم ولی اینجوری شد که توی اون سال هر روز یعنی شیش ماه پاییز و زمستون رو هر روز جق میزدم. حتی گاهی اوقات روزی دوبار.
خیلی روحیم بد شده بود. افسرده بودم. درسام افت کرده بود. جوری که من توی سال نهم نمره درسام زیر هفده نبود ولی توی اون سال همه درسام سیزده و دوازده بود.
کارنامه ترم اولم بد نبود ولی ترم دوم قشنگ ریده بودم. فقط در حد پاس نمره آورده بودم.
مامانم اومد باهام بحث کرد که چرا اینجوری شدی و چرا درسات اینجوریه و اینا.
منم بهش گفتم. گفتم استرس و فشار روم زیاد بوده و این کار هم کردم.
مامانم گفت نزن و خوب نیست برات و نصیحت ولی باز من این عادت داخلم بود حتی تابستون که تو خونه بودم صبحا هم جق میزدم. مامانم بعد یه مدت فهمید هنوز ادامه میدم.
اومد بهم گفت یه کار برات میکنم ولی دیگه نباید جق بزنم. گفتم چه کاری گفت من برات ماهی یکبار میخورم ولی نباید بزنی. اینو که گفت سرخ شدم. هم خوشحال بودم هم متعجب هم عصبانی کلا نفهمیدم چی شد اون لحظه ولی اینقدر شهوتی بودم قبول کردم.
مامانم گفت باید قول بدی و منم قول دادم. قرار شد بین خودمون بمونه و به هیچ کسی نگیم.
همونجا از شهوت شق کرده بودم. شلوارم دادم پایین با شورتم و وایسادم. مامانم زانو زد و اروم صورتش اورد جلو و کیرم رو کرد تو دهنش و شروع کرد خوردن.
اولین تجربه سکسم بود. حس عجیب بود با هر چیزی که فکر میکردم فرق داشت
فکر میکردم تا یه نفر واسم بخوره همون لحظه میاد ولی دو سه دقیقه شد انگار و یهو آبم ریخت تو دهن مامانم و مامانم تفش کرد بیرون.
مامانم رفت دهنش رو بشوره. حس عجیبی داشتم انگار رو ابرا بودم.ولی پشیمون هم بودم.
اون روز کلی فکر کردم و اصلا نمیدونستم کارم درسته یا نه.
دو هفته از این ماجرا گذشت و من باز خیلی شهوتی بودم. میخواستم جق بزنم ولی رفتم به مامانم گفتم گفتم مامان من باز نیاز دارم نمیتونم جلو خودم بگیرم.
مامانم با اصرار قبول کرد و باز خورد برام. گذشت و گذشت رابطه ما هر روز بیشتر شد دفعاتش بیشتر شد.
بعد از اون حتی دیگه ساک نمیخواستم. مامانم رو مجبور کردم بکنم.
یه کاندوم خودم کشیدم رو کیرم و مامانم بهش گفتم مامان میخوام کصت بکنم گفت نه نمیزارم ولی زورم بیشتر بود و انداختمش رو زمین و دامنش دادم بالا و کردم تو کصش.
میشه گفت تجاوز کردم به مامانم و این خیلی منو بیشتر حشری میکرد. حس کردن کس مادرم اونم وقتی در مقابلت تسلیم شده و داری به زور میکنی خیلی حال میداد. دو سه بار بهش با زور وقتی تجاوز کردم دیگه اونم خوشش اومده بود و این بار دیگه اجازه میداد از کس بکنمش.
این رابطه ما سه سال ادامه داشت اونقدر دیگه کص کرده بودم دیگه میشه گفت سیر شده بودم. دیگه فکرم کس نبود روی درسم تمرکز کردم و دانشگاه خوب قبول بشم.
دانشگاه هنر اصفهان قبول شدم. اینم بگم ما شهرمون یزد هست. برای همین رفتم اونجا خوابگاه گرفته بودم. اونجا سال اول گذشت و خیلی دیر به دیر میومدم شهرمون.
ولی هر وقت که میومدم خونه مامانم انقدر حشری بود که خودش میومد و سکس میکردیم. همیشه قبلا من درخواست سکس داشتم ولی انگار برعکس شده بود.
بهش میگفتم مامان من مگه نیستم با بابا سکس نمیکنی که انقدر حشری هستی. میگفت چرا ولی سکس با پسرم بیشتر دوست دارم.
من دیگه عقلم بیشتر شده بود دیگه دوست نداشتم با مادرم سکس کنم.
حتی سال دوم دانشگاه من با یه نفر رل زدم و دوست دختر و دوست پسر هم شدیم.
به مامانم گفتم مامان من رل دارم و دیگه نمیخوام با تو سکس داشته باشم.
ولی مامانم تهدیدم کرد. گفت اگه دیگه باهام سکس نکنی به بابات میگم و اون قطعا میکشتت.
یه جوری مامانم منو تهدید کرد که ترسیدم. حتی گفت به نفعمم هست با دختره کات کنم.
الان ترم پنجم دانشگاه هستم.تابستون که به بهونه های مختلف از مامانم فرار میکردم. با اینکه نمیزاشت پیش بابام کار کنم ولی من صبحا میرفتم اونجا پیش بابام و بعد از ظهر و شب هم که بابام خونه بود نمی تونست باهام کاری کنه.
یا حتی یه چند بار با دوستام رفتیم مسافرت از این فرصت دور بودم از مامانم.
الان یه ماه میشه اومدم اصفهان و دوباره خوابگام. اینجا با دوست دخترم هستم و دیگه مامانم نمیخوام ولی مامانم مدام منو تهدید میکنه. نمیدونم چیکار کنم واقعا تو گوه گیر کردم.
خاک تو سر من واقعا که اون کار رو کردم.
شاید الان وقت عذاب کشیدن منه. شاید همون کارما یا کار خدا باشه که بگه حقه نباید همچین گوهی میخوردم.
میترسم این طور که مامانم به من وابسته شده چند سال دیگه حتی نتونم ازدواج کنم.
خواستم مشاوره هم برم ولی روم نشده بیان کنم. وقتی بخوای همچین موضوعی برای یه نفر تعریف کنی تو واقعیت و رو در رو اصلا نمیشه.
واقعا به عنوان یه داداش احمق کوچیک تر ازتون میخوام صادقانه کمکم کنید. حتی اگه فکر میکنید دروغه اشکال نداره منم خودم کلی داستان تو این سایت خوندم که میگفتم اینا دروغه ولی خدایی کمکم کنید. اصلا فحش من کسکش بدید و بعدش یه راه حل بدید اگه میدونید.
مرسی که وقتتون برام گذاشتید
نوشته: محمد.ک
تو بدترین روزای زندگیت کمکت کرده حالا باید جبران کنی براش
بکن داداش فکرو خیال نکن،تو نکنی یکی دیگه میکنه،مطمئن باش بابات سیرش نمیکنه
تجاوز کردی حالا داری تجاوز میشی؛تا دیر نشده مادر تو ببر پیش روانشناس ؛روحش رو زخمی کردی .
اول یه فحش به تو کسکش بدم بعد میگم.
کونی
بنظرم یه کارگر کیر کلفت مورد اعتماد از تو کارگاه بابات پیدا کن و مادرتو بنداز زیر دست و پاش. هم تو راضی هم مادرت راضی. دعای خیر اون کارگر هم پشت سرته. یه تاج کسکشی هم بذار رو سرت و افتخار کن.
Fucking hell مملکت نیس که تیمارستانه
به خانوادت دیگه امیدی نیس داداش فقط یه لطفی به بشریت بکن و نسل این خاندانو با خودت تموم کن
وای پشمام با مامانت؟؟؟
ملت کصخل شدن😂😂😂
کم نیست از این قبیل
بمن پیام بده حتما کمکت میکنم
نترس
درست میشه
سلام خوبید بنده مشاورم لطفا تماس بگیرید اصلا نگران نباشید
من اهل و ساکن یزد هستم. اگر واقعا داستانت حقیقت داره ،بهم پیام بده تا کمکت کنم
با عرض پوزش از احمد ۱۳۵۸
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده
خب ماهی یه بار بگیر بکنش تو وقتی نیاز.داشتی برطرفش کرد حالا مامانت بهت نیاز داره بکنش شهوتش بخوابه بهش پیشنهاد انال بده اگه قبول کرد از کونم بکنش ولی یادت نره تعریفش کنی اینجا
داداشی
برادر باید پشت برادر باشه بیا منو با مامان آشنا کن من راهتو ادامه میدم تو تحصیل کن
تنها کمکی که میتونیم بهت بکنیم اینه که وقتی نیستی ما بجات بریم مامانتو بکنیم
من نمیخوام بکوبمت ولی اصلا درک نمیکنم. چطور انقدر راحتید من بیرون مستقیم با یه دختر نمیتونم ارتباط بگیرم سر همین زندگیم به مشکل خورده یه رل نمیتونم داشته باشم بعد شما هر فامیلی گیر میارید میکنید… باز همین که فهمیدی اشتباه کردی خودش خیلی خوبه. و اینکه در این مورد فقط باید پیش مشاور بری اونم یه مشاور حرفهای با مادرتم باید بری. اینجا همه فقط تو نخ گاییدنن. خود من یکیش حتی
باید یکیو پیدا کنی تا نیاز هاشو رفع کنهدا بیخیال تو بشه
با مامانت کات کن سکس نکن
نگران نباش اون به پدرست چیزی نمیگه
چون اون خودش مقصر بوده برای بار اول پیشنهاد داده واست ساک بزنه
خیالت راحت
اشکال نداره .حتما مامانت هم احتیاج داره تو بعنوان کمک به مادرت به این قضیه نگاه کن . و همراهیش کن. گاهی اوقات ما نام خواسته به چیزی اعتیاد پیدا میکنیم. مثل خودم که تو سن ۱۲ سالگی توسط پسر عموم بارها مورد تجاوز قرار گرفتم و میترسیدم به کسی بگم . بعد از تکرار این تجاوز ها دیگه خوشم اومده بود و حتی بهش اعتیاد پیدا کردم .لحظه شماری میکردم منو بکنه .خوب من ناخواسته معتاد شدم .
منم داشتم جق میزدم مامانم دید اینقدر منو کتک زد گازم گرفت قاشق داغ کرد گذشت روی دست و پام توی آب انبار زندانی ام کرد بعدش نمیدونم چی به بابام گفت اون با کمر بند منو زد متکا گذاشت روی دهنم داشت خفه ام میکرد دایی رسید منو نجات داد مامانم بهش گفت من جق زدم دایی با چوپ به من حمله ور شد فرار کردم سمت خونه عمو رسیدم اونجا دیدم عمو با کلنگ منتظر من است واقعا چه مادر مهربونی داری منو هنوز بعد چهل سال یاد اون روز میفتم فرار میکنم
به بابات چیزی نمیگه
چون قبل از تو مامانت رو ناکار میکنه
هرکسی نطر میده من برام مهم نیست ،نظر هرکسی ام بعنوان مشاکر یا درمان گر درست نیست پس بشین با دقت انالیز کن اما فیدبکی که من ازت گرفتم اینه اولا سرزنش بی فایده است دوما فرار هیچی رو درست نمیکنه سوما باید مسئولیت پذیر باشی اتفاق اتفاقه حالا به فکر راه حل هستی اوکی برو با مادرت صحبت کن باهم پیش ی سکستراپیست برید نه روانشناس.
قطعا باید جواب بگیری ولی چون از مرگ برادر کوچیکت بخاطر ژنتیک از دست دادی و علاقه والدینم به تو زیاده بهتره درک کنی تورو چقدر دوست داره بهتره بیشتر باهاش حرف بزنی زن ها خیلی دقیق هستند. در حین حرف زدن سعی کن نت برداری کنی یا بنویسی
خب بکن چیه مگه دلش میکشه حالا میخوای سوز دل ما کنی بکن تا کیرت خشک بشه به ما چه
عجب… خیلی جالب بود اگه واقعی باشه… خداروشکر من پسر ندارم وگرنه بعید نبود باهاش وارد رابطه بشم😅😅😅
بنظر من رابطتت رو ادامه بده،چون ازش فرار میکنی بیشتر راغب میشه به رابطه،وقتی خودت بهش پیشنهاد بدی براش دیگه اون جذابیتو نداره ،در ضمن سنش نزدیک به یائسگیه و حس شهوتش یواش یواش کمرنگ میشه
عزیزم من یزدم بیا منو باهاش اشنا کن
هم خودت راحت میشی
هم دعای خیر مادر پشت سرته
امیدوارم خدا کمکت کنه بنظرم که باید مادرت روبایه پسر آشنا کنی تادست ازسرت برداره
دوست عزیز اینجافکرنکنم خیلی بتونی راهنمایی خوبی پیداکنی!چون طبق اون چیزی که داری میبینی ازدکترومهندس وبیکار همه فقط راست کردن وفکر کردن ببخشید مادرتون هستن.یافکرشوهردادن مجددش.
البته جسارت نمیکنم به همه خیلی هاهم هستن افرادمتشخصی هستن.ولی درکل اینجا نظرات خوبی دریافت کردن کارسختی هست
ملت همینطوری هستن تا نعمت هست قدرشو نمی دونن زمانی که از دست رفت تازه میفهمن که چه چیزی رو از دست دادن
اگر من بودم جای تو هم دختره رو نگه می داشتم هم مامان رو
بچه ها خش گری خو کردی وقتی گفتی بچه یزدی پشمام رخت ی کار کن میدونم سخت ولی سعی کن مادرت دوست پسر داشته باشه
رسیدم اینجا که
“اومد بهم گفت یه کار برات میکنم ولی دیگه نباید جق بزنم. گفتم چه کاری گفت من برات ماهی یکبار میخورم ولی نباید بزنی”
جاکش گفت جق نزن من برات میخورم؟
ننت پورن استاره یا جنده صلواتی؟
بعد به زور کردیش اول مقاومت کرد بعدا ها اون میگفت بیا بکن تو میگفتی نه؟تحدید میکرد نکنی به بابات میگم تورو میکشه؟😂
خو کصکش بگه که بابای چاقالت جفتتونو میده سگِ گری (سگی که به بیماری گری یا همون باکتری موجود بر روی پوست که باعث ریزش مو و زخم میشود گفته میشود)از کون بگاد که
کصتان بود
من تازه اومدم یزد کسی رو ندارم
منو با مامانت اشنا کن تا تورو فراموش کنه
بکنیش که نمیمیری بکن تا عمر داری بخاطر اون دانشگاه هنر اوردی حالا که خرت از پل گذشته لگد ننداز
سلام منو معرفی کن به مامانت ۱جوری میکنمش که دیگه هوس تورو نکنه
به نظر من اشتباه نکن و با مامانت ادامه بده بهترین سکس دنیا سکس عشاق است و هیچ عشقی بالاتر از عشق مادر و پسری نیست
تو اولین نفر نیستی که مادرشو میگام.مادرتو بمن بسپار غمت نباشه…
دوست داشتی بگو من بهت مژگم چکنی درست بشه ونگرانیت پابان یافته بدون فقط بگو دوستداری تمومش کنی یانه. ادامه بذی
نادر عرب هستم دکتر زنان و زایمان و نازایی دوست داشتی مامانت با من آشنا کن باهاش صحبت کنم و بی خیالت بشه