سلام دوستان ، جوانی هستم ۲۳ ساله از جنوب ایران میخوام یکی از خاطرهای سکسیمو براتون تعریف کنم ، تو یکی از روزای گرم تابستون که داشتم با ماشین تو خیابونا کس چرخ میزدم رسیدم سر یک چهارراه که چراغ قرمز شد و وایسادم ، همونجوری که داشتم تو خیابونو دید میزدم متوجه نگاه عمیق دختری شدم که حسابی بهم ذل زده بود ، منم داشتم نگاش میکردم که لبخندی بهم زد که با خودم وای خدا عجب شانسی دارم ، چراغ سبز شد حرکت کردم و با دیدن اولین دور برگردون دور زدم و برگشتم سر چهارراه ، بله دختره هنوز همون جا بود ،دختری چادری با پوستی سبزه ولی عجب سر و سینه ای زیر چادرش پنهون کرده بود ، بهش اشاره کردم و امد سوار ماشین شد بعد از یه احوالپرسی خودشو بهاره معرفی کرد ، منم گفتم رضام خوشبختم . راستی اینم بهتون بگم که من خیلی آدم رکی هستم یا بهتر بگم پر روام . خلاصه بردمش به یه تریا بستنی و بعد ازخوردن یه هویج بستنی رفتم سر اصل مطلب ، بهش گفتم نظرت راجب سکس چیه ؟ که زد زیر خنده بهم گفت چقد پرویی ! از خندش معلوم بود که خودشم بدش نمیاد یه سکس داشته باشه ، سوار شدیدم و از شهر اومدیم بیرون رفتم سمت گلخونهای خیاری که داشتیم چون که اونجا یه اتاق خالی داشتم که فقط مال خودم بود .یه ۱۰دقیقه ای تو راه بودیم تا رسیدیم پیاده شدم و درو باز کردم و بهش گفتم بفرمایید تو بهاره خانوم ، بهاره هم بدون معطلی اومد تو و درو از داخل قفل کردم ، نشستم کنارش و با کمال پرویی یه لب طولانی ازش گرفتم که دیدم بهاره هم همراهیم کرد ی 5 دقیقه ای تو همون حالت از هم لب گرفتیم بعدش رفتم سراغ لباساش ، رسیدم به شلوارش باورتون نمیشه کون گنده ای داشت که بزور شلوارشو کشیدم پایین، یه کون گنده سبز رنگ که همیشه آرزوشو داشتم سوتینشو در آوردم و شروع کردم به خوردن سینهاش عجب سینهای سفتی داشت اینقد خوردم که دیگه دادش بلند شده بود بلند شدم و وایسادم جلوش و اشاره کردم به کیرم که بدون معطلی شلوارمو همراه با شرتم کشید پایین که کیر شق شدمو دید سریع تا ته کردش تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن اینقد حرفه ای برام ساک میزد که داشتم دیوونه میشدم خلاصه بلندش کردم و بحالت سگی نشوندمش و یه تف پر مایه ریختم سر کیرم و گذاشتمش دم کسش و با یه فشار کوچولو سرشو کردم داخل که بهاره گفت همشو بفرست تو گفتم مگه بازی گفت آره بفرستش تو ، منم بدون معطلی شروع کردم به تلمبه زدن عجب حالی میداد یه ۵ دقیقه ای که تلمبه زدم آبم امد و سریع کشیدمش بیرون همش ریخت رو کمرش . بعدش یه ساعتی باهم خوابیدیم بعد بردم رسوندمش نزدیک خونشون و شمارشم گرفتم و هر از گاهی باهاش سکس دارم.
نوشته: رضا
بد ترکیب عقده ای صد بار بهت گفتم بازم میگم عقده هاتو برو سره قبره بابابزگت بگو تا اونم از قبر بلند شه و کیرش رو بکنه تو کونت شاید آدم شی ولی نمیشی گاو برینه تو حلقت
داستانت خيييييييييييييييييييلی تخمی بود. تيتر داستان و ميزدی سکس با جنده شهرمون
تو که راست گفتی ولی همون خیارهای گلخونه ای که گفتی دارین همشون توی ماتحت آدم دروغگو !
امرو کامنتهام تکراری شد . به خاطر داستانهای چرت وپرته.
اندر احوالات ملت کس ندیده که چنین از عشق جنده کف ف ف ف ف میکند چه گوید این زبان قاصر .
ما پسرها در محبت دزد کاهدانیم وبس
دختران مهر میورزند و ما خوانیم هوس
مردی ما زور ما و چشم بدبین و غرور
عشق احساس امنست ای پسر بس کن تو زور
…
میشه یه عکس با من بگیری الویس؟
دروغ که حناق نمیاره …ایقد بگو تا جونت درآد
بچه من تاالان دختر سبز رنگ ندیدم اگه دیدید بمنم نشون بدید…ممنون
ملنگ مغز اونکه تو رویاهات بوده سبزه بوده نه سبز…شایدم قورباغه بوده!!
سرو سینه شو از زیر چادر دیدی؟ اونم از تو ماشین تو خیابون؟ کس مغز الدنگ شاشو. ریدم تو مغز نداشتت احمق ملنگ
کوس کش دیگه ننویس . . . . . . . . . .
جنده بلند کردن دیگه داستان نوشتن نداره کوس مغز. خیار تو کونت. دیگه ننویس. اینجا تلگرافخونه که نیست هست؟ کیرم تو داستان تخمیت. دیگه ننویس.
کل خیارای ملکت تو کونت-یه جنده دوزاری کردی پزشم می دی؟ خیلی دادی.
بسیار تخمی و کمی تا قسمتی تخیلی بود.
انگار که فقط خواستی یه چیزی بنویسی بگی منم هستم! تندیس کیر بلورین تقدیم به دهنِ کونت. بگو آآآآآآآآآآآآآآآآآ