کلاس تقویتی با طعم لز (۱)

1402/05/07

سلام صدیقه هستم 23ساله ساکن یکی از شهرهای استان خوزستان می‌خوام داستان واقعی اولین لز خودم رو براتون تعریف کنم .ترم دوم رشته حسابداری بودم نزدیک امتحانات واقعاً سردرگم شده بودم چیزی بلد نبودم استاد درس هم آقا بود بهشون زنگ زدم گفتم استاد نیاز به یه کلاس دو ساعته دارم با کلی اصرار من قبول کرد که دو ساعت باهام کار کنه آدرس خونشون رو برام فرستاد گفت فلان روز بیا جهت کلاس تقویتی اولش واقعاً ترسیدم برا رفتن خونه استاد و مرد بودنش ولی دل رو به دریا زدم و رفتم همین که رسیدم وارد خونه شدم همسرشون که خانم سبزه خیلی خوش استایل و زیبایی بود به استقبالم اومد روبوسی کردیم زمان روبوسی یه حس خاصی قلقلکم داد و تمام حواسم رو به خودش مشغول کرد خلاصه کلاس دو ساعته تموم شد و ولی من تمام حواسم پیش خانم استاد بود بعد از تموم شدن اومد نشست پیشم کلی صحبت راجب شرایط زندگی خودشون گفتن که اینجا غریب هستن و کسی رو ندارن یه طوری با هم رفیق شدیم شماره تلفن هامون رو رد و بدل کردیم و من خداحافظی کردم ولی از لحظه ای که از خونشون زدم بیرون تمام فکر و خیالم پیش خانم استاد بود و اون حسی که زمان رو بوسی بهم دست داد .چند روزی گذشت تصمیم گرفتم که یه پیام بهش بدم و حالی بپرسم همین که پیام دادم بلافاصله بعدش تماس گرفت و گفت چقدر خوشحالم کردی سراغی گرفتی و بیا سری بزن اصلا نذاشت من حرفی بزنم منم از این همه استقبال کلی خوشحال شدم گفتم منم دوست دارم ببینمتون ولی حقیقتش از استاد خجالت میکشم وگرنه زودتر از اینا پیام میدادم که گفت صبح ها استاد دانشگاهست بیا یه سر بهم بزن منم قبول کردم ولی استرس اینو داشتم که اگه برم خونشون یه دفعه استاد بیاد منو اونجا ببینه چی میگه بعد از کلی فکر تصمیمی که گرفته بودم رو انجام دادم ساعت ده صبح بود رفتم سمت خونه استاد همین که زنگ زدم دیدم خانم استاد درب رو باز کرد همین که در باز شد یه فرشته خوشگل جلوم نمایان شد وای از اون روز خوشگلتر شده بود رفتم داخل بعد از تعارف چای و میوه اومد کنارم نشست ولی احساس کردم اون جرات بیان چیزی رو که میخواد بگه ندارد منم همینطور تا دید نمیتونه چیزی بگم گفت عزیزم من یه دوش بگیرم و زود برمیگردم اشکال نداره منم قبول کردم یه چند دقیقه ای بود که تو حموم بود نمیدونم چه فکری کرد صدام زد صدیقه تو دوش نمیگیری من هم با استرس خواستم بگم نه جلو خودم گرفتم گفتم باشه گفت پس لخت شو بیا داخل وای لخت شدم همین که در حموم رو باز کردم دستمو گرفت برد زیر دوش شروع کرد به لب گرفتن از من چقدر این لحظه رو دوست داشتم حرفی نمیزدیم فقط لب از هم می‌گرفتیم چقدر لذت بخش بود…ادامه دارد

نوشته: صدیقه


👍 12
👎 13
28801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

939891
2023-07-29 23:45:28 +0330 +0330

اس ام اس نوشتی یا داستان

3 ❤️

939929
2023-07-30 02:20:03 +0330 +0330

فقط لب گرفتی و چقدر لذت بخش بود
کیرم تو داستانت ، مگه شاش داشتی ک زود تمومش کردی ؟

4 ❤️

939956
2023-07-30 07:49:52 +0330 +0330

ننویس

0 ❤️

939972
2023-07-30 10:27:26 +0330 +0330

عجب چقدر عجول ید میزاشتی داستان یواش یواش جلو بره
تا رفتی خونه همون بار اول بلافاصله رفتید تو حموم و سریع لخت شدین …قضاوت با خوانندگان محترم

3 ❤️

939997
2023-07-30 15:24:42 +0330 +0330

صدیقه جون بی صبرانه منتظر بقیشم

4 ❤️

940001
2023-07-30 15:58:14 +0330 +0330

خیلی قشنگه🏳️‍🌈🏳️‍🌈🏳️‍🌈🏳️‍🌈

2 ❤️

940093
2023-07-31 04:20:49 +0330 +0330

اگر لطف کنید یکم از خلاصه نویسی کم کنید و تو فضا و محیط و آدما بیشتر مانور بدی عالیتر میشه، بهرحال متشکر تا قسمت بعد

0 ❤️