کون شناس! (۲)

1401/08/08

...قسمت قبل

داستان گی، با مضمون فتیش تحقیر. غیرواقعی و ادامه دار
این قسمت: کونم را می‌گایید یا مغزم را؟!

آرام یک دستش را می‌کشید روی پام، و دست دیگر را از زیرپیرهنیم رد کرد و از کمر رفت بالا تا گردنم، لرزه بر اندامم افتاد، هنوز سرم پایین بود، از گوشه چشم به کیر کلفت و کله قارچیش نگاه می‌کردم، دستی که رونم را می‌مالید رو‌ برد بالا از روی شلوار کیرم را که از حالت جمع خارج و نیمه راست شده بود گرفت، گفت جوووون! قلبم به تپش افتاده بود، مور مورم شد، استرس و ترس و شهوت به شکلی عجیب در هم تنیده شده بود، دستم را گرفت و گذاشت روی کیرش، قطرش کاملا مشتم را پر کرد، گفت بمالش! از پایین به آرامی تا زیر کله قارچی رفتم بالا، به اون خم کنکوردی که رسیدم از خود بیخود شد، خواباندم روی فرش، سمت راست صورتم روی فرش قرار گرفت، شرت و شلوارم را تا زانو پایین کشید و تی‌شرت و زیرپیرهنم را تا زیر بغلم بالا برد، شورتش را درآورد و گذاشت کنار صورتم … با دو دست از کمر تا کونم را دست کشید و شروع کرد به تعریف کردن از کون سفید و بزرگم، آن روز نمی‌دانستم این تعریف‌ها پایه اصلی یک برنامه تحقیر خواهد شد، چه کون ناز و‌ نرمی! چه پوست مامانی داری! اوففف! باز کن! منظورش از باز کن را نفهمیدم، گفت یعنی با دو تا دست لپای کون مامانیت رو‌ بکش دیگه چرا معطلی!
کمی لاش رو باز کردم، گفت بیشتر! بیشتر باز کردم، گفت خوب بکش! دیگه اینقدر کشیدم که بیشتر نمی‌شد، سوراخم هم انگار کش آمد، یک دستش را گذاشت کنار گردنم کف زمین، مثل اینکه با اون دست دیگرش کار داشت! توی حالت انتظار و استرس روحی و کشیدگی کون بودم، چند لحظه‌ای گذشت، خبری نمی‌شد، ناگهان کله قارچی را بست به سوراخ کونم، انگار کسی مشتش را گذاشته باشد آنجا، کمی فشارش داد و خوابید رویم! وزنش نفسم را بند آورد … از کنار با دستاش کونم را ناز می‌داد و گاهی با کیرش فشار کوچکی به سوراخم می‌آورد و باز می‌کشید عقب، فکر می‌کردم کون دادن همین است! کیرم راست شده بود، دست انداخت و برایم مالید، گفت این کوچولو چی می‌گه؟ خندید و باز از نرمی کونم تعریف کرد، بعد گفت راست کردی ها! دوست داری؟ فکر نمی‌کردم منظورش این باشه که جواب بدم، از طرفی جواب دادن هم توی اون حالت واقعا برایم سخت بود چون دیگه دوست نداشتم حرف بزنم اون زیر، خیلی تحقیرآمیز بود، اما مثل اینکه اون دوست داشت و سوالش رو ول نمی‌کرد … آره؟ بگو؟! حرف بزن دیگه! دوست داری؟… ها؟ خوبه؟ باز کمی فشار داد. ها؟ … خوبه؟! … یه چیزی بگو؟
با صدای آروم از ته چاه درآمده‌ای یک آره تند و خیلی آرام گفتم، مثلا خواستم کار حرف زدن را تمام کنم. اما تمام نشد! هم‌زمان که گفتم آره! آهی کشید و گفت جووون! و فشار بیشتری داد، همانطور که رویم بود لپ‌های کونم رو خودش از زیر با دستاش باز کرد و کیرش را کمی فشار داد، به سوراخم نه تف زده بود و نه هیچی، اما رطوبت و عرق لای پام باعث شده بود سر کیرش کاملا پشت سوراخم بشینه! حسی داشتم این بود که انگار روی سوراخ کونم درپوش بسته باشند. بعد گفت: سینا! آروم گفتم بله! گفت: کیرم کجاست؟ سکوت کردم، ناگهان از اینکه اومده بودم خودم را انداخته بودم زیرش احساس بدی پیدا کردم، در همون حال کونم را آرام مشت کرد و با مهربانی پرسید، ها؟ بگو دیگه! ضد حال نزن! گفتم می‌شه این حرفا رو بس کنی؟ دوباره شروع کرد کیرم رو مالید، حس خوشایندی پیدا کردم، گفت ناراحت نشو! خب؟ داریم حال می‌کنیم! با دلخوری گفتم باشه. آهی کشید و زیر گوشم زیر لبی گفت آفرین پسر خوب مامانی! لطفا بگو کیرم کجاست؟ گفتم: اونجاست دیگه! گفت جووون! کیرم را مالید و باز گفت اونجا کجاست؟ گفتم: تو کون! گفت کجا؟ کلافه شدم و برای اینکه تموم بشه گفتم تو کونمه! گفت میشه کامل بگی: بگو آقا سیامک کیرت تو کونمه! فشار دادن و عقب کشیدن کیرش یا همون لاپایی زدن را تند کرد، نفس و نفس می‌زد، منم زیر وزن خودش و این حرفاش کون و مغزم داشت گاییده می‌شد، تصمیم گرفتم بگم، با خودم گفتم از کون دادن که بدتر نیست اما جمله‌ای که خواسته بود بگم در اثر تلمبه خوردن به شکل بریده بریده از دهنم خارج می‌شد؛ آ…قا…سیا…مک…کی…رت…تو…کو…ن…مه، و خود این حالت بریده بریده حرف زدن موقع کون دادن احساس تحقیرآمیزی بهم داد، قسمت سکسی خوب بود اما این حرف زدنه نه، حس خوبی نداشتم، خلاصه تلمبه لاپایی رو تند کرد و یهو از لای پام درآورد و نشست رو پاهام، برگشتم نگاش کردم، کیرش رو تند تند می‌مالید و ناگهان آبش، با جست زدن‌های قوی و پر ملات پاشید روی باسن و کمرم … خواستم بلند بشم، گفت نه! بخواب بذار آبم هوا بخوره و راه بیفته روی بدنت، خیلی دوست دارم، و آبش کم کم روی بدنم راه افتاد و از اطراف کمر، باسن و لای کونم راه خودش رو پیدا می‌کرد و می‌چکید، بعد دیگه راضی شد و رفت دستمال آورد و بدنم رو پاک کرد، و رفت نشست روی مبل،… گفتم من می‌رم یه کم توپ بندازم تو حلقه، کیرش را گرفت و باهاش به در حیاط اشاره کرد که یعنی برو. لباس پوشیدم و رفتم یک ربع بازی کردم، بعد اومدم تو تا برم خونه، سیامک رفته بود توی اتاقش، من هم دیگه بدون خداحافظی رفتم خونه خودمون، یه راست رفتم حموم، بوی عرق بدن و آب کیر می‌دادم، موقعی دوش گرفتن نظرم به شیر دوش جلب شد، عین کیر بود، رفتم کونم رو باز کردم و سوراخم رو چسبوندم به قلمبه سر شیر، کیرم راست شد، با خودم گفتم دیگه نمی‌رم پایین، با خودم قرار گذاشتم به شیر حموم کون بدم! اما چند روز بعد باز دلم خواست برم پایین، تا دو سه ماه کارمون در همین حد بود، هنوز سعی نکرده بود بکنه توی سوراخم، اما از نظر حرفای تحقیرآمیز هر دفعه کمی پیش می‌رفت، روی گاییدن مغزم متمرکز بود، یه روز گفت تا حالا سعی کردی چیزی بکنی تو کونت؟ با ساده لوحی ماجرای شیر حموم رو بهش گفتم، پوزخند زد و گفت، یه شامپو بچه بخر، قبلش هم دستشویی کن و سر شلنگ رو بذار دم سوراخ و شیر آب رو آروم باز کن تا آب بره توش، آب ولرم باشه، بعد تخلیه کن، بعد تو حموم شامپو بچه بزن و ته شامپو رو بگیر و درش رو بذار تو کونت و آروم فشار بده، درش کوچیکه دردی هم نداره…

ادامه...

نوشته: سینا


👍 9
👎 2
18401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900806
2022-10-30 02:08:02 +0330 +0330

انگار دوره آموزشی گذاشتی خیالم راحت بود تا ۱۸سالگی دیپلمات میشم نگو باید دوره تخصصی مغز فاکی و اونجام رو بدم هم مونده 😁

1 ❤️

900864
2022-10-30 16:18:01 +0330 +0330

ادامه ادامه جوووننن

1 ❤️

900942
2022-10-31 06:47:06 +0330 +0330

شب زیاد غذا نخور تا کابوس نبینی 🤔😂🤣

0 ❤️

901037
2022-11-01 05:26:39 +0330 +0330

خودش که گفته غیر واقعی دیگه دمبال چی هستین شما؟ 😀

1 ❤️

902147
2022-11-09 03:12:57 +0330 +0330

خیلی خوب بود داستانت
فاعل کاربلد رو گاییدن مغزت بیشتر تمرکز میکنه
همینم باعث میشه که هم تو و هم کونتو مال خودش کنه

دوست داشتی داستان منم بخون :)

1 ❤️

902275
2022-11-10 01:03:43 +0330 +0330

ببخشید دیگه خواهش میکنم اون عزیزانی که تریپ نصیحت برمیدارند و دلسوزی تمام اول کلی کلمات تحسین برانگیز و همراه چاشنی دلسوزی به فاک میدن طرف را بعد کودک اذاری و این حرفا آخه همون کودک که در ایران رایج است زیر ۱۴ سال خودش خواهش و بعد سفارش میدهد

1 ❤️

902725
2022-11-13 21:43:21 +0330 +0330

جون من ادامه شو بنویس،،خیلی حشری شدم

1 ❤️