کویر مصر و مردای هیزطور

1401/10/23

دوستان این اتفاق مال سال ۹۶ هست، عذر خواهی می کنم اگه نوشتنم ضعیفه. سال ۹۶ با نامزدم دنیز تصمیم گرفتیم با یه تور نیمه خصوصی بریم کویر مصر نزدیک اصفهان. بعد از کلی پرس و جو یه تور خوب و لاکچری پیدا کردیم. برنامه سفر از تهران روز چهارشنبه شروع میشد و با ۴ تا پاترول مجهز به همراه ۱۰ نفر دیگه که ۵ تا دختر و ۵ تا پسر بودن و همه با هم دوست راهی شدیم. تو ماشین ما راننده لیدر بود و یه پسر دیگه هم بود. من و دنیز تازه عقد کرده بودیم و دنیز ۲۰ سالش بود و منم ۲۷ سال.دنیز تو مسیر دنیز یه شلوار کوتاه پوشیده بود که وسط مچ پا و زانوش بود و حسابی تو چشم بود. بقه دخترام لباساشون خیلی پوشیده نبود ولی دنیز به خاطر سفیدیش بیشتر به چشم میومد. بعد از استراحت تو اصفهان و ناهار به سمت کویر راهی شدیم. تو مسیر پسری که با ما بود سرش عقب بود و با ما حرف می زد . زیر چشمی پاهای دنیز رو که پشت راننده نشسته بود دید میزد. دنیز م نامردی نکرده بود و یه پاش رو رو اونیکی بود و کلی شلوار کوتاش، بالا رفته بود. شب رسیدیم به کویر و رفتیم به اقامتگاه. اونجا چون فقط ما شناسنامه داشتیم من و دنیز و اون پسره به نام سامان با ما هم اتاق سد و بقیه جدا اتاق دادن. ساسان یه پسر قد بلنو و هیکلی بود و به نظر با شخصیت بود. شب دنیز با یه شلوارک روی زانو و یه تیشرت تو اتاق بود و ۳ تایی ورق بازی کردبم. روز بعد برنامه عکاسی داشتیم و همه دخترا با کلی لباسای جور واجور اومده بودن و دنیز لباس عکاسی نداشت. یکی از دخترا به نام لیلا که هم هیکل دنیز بود به دنیز گفت که لباساشو به دنیز میده و دنیزم راضی شد. رفتیم وسط کویر ۳ تا چادر بزرگ زدن که دخترا راحت لباس عوض کنن. رفتن تو چادر و ما پسرا بیرون نشسته بودیم و عکاسا دوربینارو تنظیم می کردن. دخترا اومدن بیرون و همه به به هوراشون رفت هوا. دیدم دنیز یه دامن کوتا پوشیده با یه کفش نیم ساق و یه تاپ که کلی باز بود. عکاس اصلی رضا به دنیز گفت تو سوژه اصلی منی. منم داشتم شاخ در میاوردم که چقدر راحتن اینا. یه صندلی چوبی آورد رضا و دنیز کلی فیگور گرفت و اونم عکس می گرفت، بعد رو به ساسان کرد و گفت ساسان فیگوریست منه. ساسان رفت سمت دنیز و از گوشیش فیگورارو به دنیز نشون میداد. کاملا چسبیده بودن به هم عکسارو میدیدن. بعد دنیز نشست و ساسان خم شد و پای راست دنیز و بلند کرد و گذاشت رو پای چپش بعد گفت ساق پاتو به زانوت بچسبون محکم که ماهیچه ساق پات قلنبه شه، بعد دستشو کشید رو ساق دنیز و گفت اینجارو میگم. دنیزم کاملا بیخیال اجازه میداد به پاهاش دست بزنه. بعد از ۳ ساعت عکاسی ناهار خوردیم و استراحت کردیم. دنیز به لیلا گقت که لباساتو می خوایی اونم گفت عزیزم بهت میاد، تنت باشه، ستاره مجلس شدی شب کلی پسر می خوان باهات برقصن. دنیز رو به من کرد و گفت عزیزم اوکیی؟ منم که تازه عقد کرده بودیم ادا روشن فکرارو در آوردم و گفتم آره عزیزم. راستش منم فیلمای کاکولدی زیاد میدیدن اما حسم عجیب بود اون لحظه. شب شد و باندارو از تو ماشین در آوردن و شروع کردن آهنگ شاد باز کردن. قشنگ معلوم بود که پسرا که منو بی واکنش دیده بودن سعی میکردن با دنیز برقصن و او وسط لیلا اومد دست من و گرفت و با من رقصید و دیدم دنیز وسط ۳ تا پسره و ساسان کامل از پشت خودشو به دنیز می مالونه و شق کرده حسابی. بعد مشروب آوردن و شروع کردیم به خوردن. من یکم زیاده روی کردم و زیاد حواسم نبود یهو دیدم دنیز و ساسان نیستن. بلند شدم تو مستی رفتم یه گوشه که هم دنیز و پیدا کنم هم اگه بالا آوردم تو جمع ضایع نباشه. دیدم از یه ماشین یه صداهایی میاد، نزدیک شدم دیدم ساسان و دنیز تو ماشینن، دنیز مست بود حسابی ولی ساسان حواسش سر جاش بود و پاهای دنیز و بلند کرد و گذاشت رو پاهاش و گفت عجب پاهای سفید و خوش فرمی داری دختر و شروع کرد ناز کردن ساق پاهاشو رفت سمت روناش. دنیز م تقریبا نیمه هشیار بود و می خندید فقط. ساسان دنیز و نشوند تو بغلش و تاپ دنیز و بالا داد و گفت از صبح که سوتین نبستی چشام رو نیپلات بود خوشگل خانم و بعد شروع کرد به بازی دادن سینه های دنیز. تو همون لحظه شروع کرد به لب گرفتن از دنیز و دنیز هم بی مقاومت بهش لب می داد. بعد ساسان دستشو برد زیر دامن دنیز و کسشو مالوند. صدای ناله دنیز هنوز تو گوشمه که یهو گفت الان پدرام میاد و میبینه که ساسان گفت شوهرت مسته، تازه دید پاهاتو تو جمع دستمالی کردم و چیزی نگفت. بهد دنیز و نشوند رو صندلی و خودشم تو کف ماشین نشست و شروع کرد به لیسیدن پاهای دنیز. میگفت چه پاهایی، چقدر خوشگلن، جز شوهرت کیا میخورن این پاهای زیبارو؟ دنیزم می خندید و می گفت هرکی که زرنگ باشه و قدرشونو بدونه. ساسان بی معطلی کص دنیز و لیس زد و دستای دنیز و دیدم که موهاشو از صورتش کشید عقب و گفت فقط کص، باشه؟ ساسان من کون نمیدما… معلوم بود مستی از سرش پریده و می دونه چیکار میکنه چون اصلا سکس انال و دوس نداره. ساسانم گفت باشه عزیزم مراقبتم. جاشونو عوض کردن و دنیز شروع کرد به ساک زدن. بعد بلند شد و ساسان کاندومشو زد رو کیرش و دنیز نشست رو کیرش. از صدای ناله دنیز معاوم بود که کلفته و حسابی حال می کنه. بعد از ۱۰ دقیقه ساسان تو همون پوزیشن شروع کرد انگشت کردن کون دنیز که دنیز سرش داد زد و اونم گفت ببخشید عزیزم اشتباهی رفت اونجا. بعدش ساسان به دنیز گفت داگی دوس داری؟ دنیزم قبول کرد و رو زانو رو کف ماشین نشست و ساسان رفت پشتش. داگی که شروع شد صداشونم بیشتر شد. یهو شنیدم دنیز میگه دستامو چرا عقب گرفتی، دردم میاد که ساسان با یه خنده شیطانی گفت کونت میخارید، اومدم بخارم. دنیز یکم تقلا کرد ولی چون دستاشو ساسان از پشت گرفته بود نتونست و ساسان کرد تو کونش. دنیز جیغ میزد و ساسانم میگفت ساکت، نمی خوایی که پیش شوهرت آبروت بره. محکم تلنبه میزد و دنیزم گریه می کرد و میگفت چرا آبت نمیاد؟ تورو خدا از کص بکن و ساسان میگفت من دیر انزالم. خلاصه ۲۰ دقیقه کون دنیز گذاشت تا خالی شد و ولش کرد. رو به دنیز گفت اگه از این ماجرا به کسی چیزی بگی میگم خودش داده و از لب دادنات یواشکی فیلم گرفتم و سنگسارت می کنن. دنیزم قول داد چیزی نمیگم . ساسان بهش گفت از فردا به غیر از شلوار کوتاهی که داری تو کمپ و این دامن بیرون کمپ چیزی نمیپوشی تازه ۲ تا تا بزن به شلوار که کوتاهترم بشه. من رفتم سمت بچه ها و دنیز آروم اومد و یه گوشه نشست و بعد اومد سمت من. شب رفتیم اتاق و ساسام و دنیز طوری وانمود می کردن که چیزی نشده. شب خوابیدیم و صبح دیدم دنیز از حموم که بیرون اومد. همون شلوار کوتاه و پوشید و ۲تا تازد. پرسیدم چرا تا میزنی خوب؟ این که حسابی کوتاه اونم گفت می خواب بهتر دیده شه. اون روز دنیز و ساسان گاها باهم حرف میزدن و انگار که اتفاقی نیوفتاده تا شبش که رفتیم سمت کویر و آتیش روشن کنیم. از کمپ که دور شدیم لیلا هم با ما بود. به دنیز گفت سکسی کنیم و دنیزم از خدا خواسته قبول کرد و تو ماشین جفتشونم دامن کوتا پوشیدن. دنیزم یه تاپ دیگه پوشید و من تازه اونجا فهمیدم سوتین نداره. شب ساسان گیتار زد و دنیز کنارش نشسته بود و من کنار دنیز. طوری نشسته بود که پاهاش جلو ساسان بود. هوا یکم سرد شد و پتوی بزرگ آورد لیدرو دنیز ساسان و من پاهامون زیر پتو بود. چراغای ماشین و خاموش کردن تا ستاره هارو ببینیم. رو به آسمون بودیم که حس کردم دست راست ساسان رفته زیر پتو و رونای دنیزو می مالونه، دنیزم دست منو گرفته و آسمون و نگا میکنه. برگشتیم شب اقامتگاه. من رفتم از پشت ماشین وسایل بیارم برگشتم دیدم دنیز با همون دامن کوتا با ساسان پاسور بازی می کنن. یکم خوردیم و شوخیا شروع شد. منم که دیروز تجربه دیدن یواشکی سکس زنم با ساسان و داشتم، دلم می خواست فرصتی بشه و با ساسان باهم دنیز و بکنیم چون شیر کردن زنمو با غریبه به عنوان فانتزی دوست داشتم. یکم از خورن گذشت که ساسان شروع کرد به جک گفتن و جکش بی مزه بود. دنیز گفت قلقلکم بده بخندم که ساسان از خدا خواسته پاهای دنیز شروع کرد قلقلک دادن و دنیز با لگد میزد تو شکمش. تو یه لحظه دنیز پشتش به من بود و پاهاش تو دست ساسان که سرشو برگردوند و از من لب گرفت. من که دنبال بهونه بودم گفتم ساسان این کوچولو انگار دلش یه چیزایی میخوادا! ساسان سریع خم شد و ساق پاهای دنیز و لیسید و منم لب گیرون سینه های دنیز و می مالوندم. بلند شدم و دنیز رو تخت تو بغلم نشوندم و ساسانم رونای دنیز و انداخت رو شونشو کصشو میلیسید. منم سینه های دنیز و لخت کردم و از پشت سرمو اوردم جلو و در حالی که نوک سینه های دنیز و می کشیدم دیدم چه صحنه ی سکسی شده. سینه های دنیز تو دستامو کصش تو دهن ساسان دنیز ی که داره لذت میبره. از لرزیدنای دنیز معلوم بود که داره ارضا میشه. من و ساسان بلند شدیم و شلوارکارو با شورت در آوردیم و دنیز رو زانو شروع کرد به ساک زدن. وقتی برا من ساک میزد ساسان موهای دنیز و از پشت می گرفتو سرشو تا ته میاورد جلو و دنیز و چوک می کرد. بعد از ساک دنیز و خوابوندیم رو تخت و من رفتم بالا سرش و دستاشو بردم بالا سرش نگه داشتم و کیرمو کردم تو دهنشو ساسانم یکی از پاهای دنیز و بلند کرد و شروع کرد به کردن کصش. بعد دنیز داگی شد و من از پشت کصشو موکردمو برا ساسان ساک میزد. دنیز تو اون حالت لذت سکس گفت افتادم دست دو تا دیر انزال و من ساسان خندیدیم. بعد ساسان دنیز و بلن کرد در حالی که من پشتش بودم شروع کرد به میک زدن سینه های دنیز و بعد گفت تحمل ۲ تا رو باهم داری. دنیز با یه اکراه لوندانه ای گفت نمی دونم که انگار از صد تا آره برا من و ساسان شیرین تر بود. ساسان خوابید رو تخت و دنیز با کص نشست رو کیرش. ساسان دستاشو گذاشت رو ساق پاهای دنیز و به من گفت نوبت توئه. منم از پشت کیرم و گذاشتم رو سوراخ کون دنیز و آروم هل دادم تو. دنیز از درد خواست بلند شه اما دستای ساسان رو ساق پاهاش قوی بود و نذاشت. ساسان به من گفت محکمتر بده تو که منم فشار بیشتر کردمو دنیز جیغ زد. قشنگ حس میکردم کیر من و ساسان داره جرش می ده که من شروع کردم به تلنبه زدن و ساسانم دنیز و مینداخت بالا و پایین. بعد به دنیز گفت خوشگل خانوم خشن دوس داری؟ دنیز با سر اشاره کرد آره و ساسان دستای دنیز و آورد عقب و به من گفت نگهش دارم. بعد تو همون وضعیت تلنبه نوک سینه های دنیز و می گرفت و می کشید. دنیز از شدت درد همراه با لذت جیغ میزد و ساسان یه نوک سینه هاش رحم نمی کرد. از جیغ های دنیز من ارضا شدم و ساسان به تنهایی ادامه داد تا اونم آبش اومد. اون شب از خستگی بیهوش شدیم. فردا که روز برگشت بود صبحش ساسان تو اتاق جلو من رو به دنیز کرد و گفت تو سکسی ترین کوچولویی بودی که کردم و برات یه هدیه دارم. بعد از تو ساکش یه گردنبند چرم با یه حلقه قلب در آورد و گردن دنیز بست و گفت از این به بعد تو برده منی و می خوام هر از چند گاهی تهران ببینمت. هر موقع اومدی پیشم می خوام یه شلوار حسابی کوتا بپوشی و این گلاده گردنت باشه. دنیز معلوم بود که حسابی تحریک سده بود و گفت باشه. ساسان با یه لحن مستری گفت چی؟ دنیز گفت چشم آقا ساسان. بعد ساسان رو به من کرد و گفت گم شو از اتاق بیرون من با این جنده نیم ساعت کار دارم. می خوام سینه هاشو شلاق بزنم. منم عین نوکرا رفتم بیرون. کارشون که تموم شد دیدم دنیز و ساسان از اتاق اومدن بیرون و گلاده به گردنش بود و همه تو اکیپ دیدن که زنم برده ی جنده ی آقا ساسان شده. بعد از او ماجرا ساسان چند بار به من زنگ میزدو با لحن تحقیر آمیزی میگفت که یه شلوار قد ۷۵ برا زن جندت بگیر، شب می خوام ببرمش بیرون. قلاده یادت نره. ساعت ۸ فلان جا میاری تحویلش میدی. من و دنیزم عین برده ها قبول می کنیم.

نوشته: پدرام


👍 10
👎 42
78101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

910424
2023-01-13 02:19:02 +0330 +0330

خاک بر سرت با این اراجیفت

2 ❤️

910429
2023-01-13 02:49:20 +0330 +0330

جناب فاز روشنفکری گرفتی زنتو دادی برات گاییدن ،الان خرکیف شدی فاز معلم انگلیسی برداشتی واسه ما به جای نوک سینه میای نیپل میگی که مثلاً کلاس بزاری؟؟
آخر داستان هم که کلاً زدی تو کار بردگی!!برو تکلیفت رو با خودت روشن کن ببین با خودت چند چندی؟؟


910430
2023-01-13 02:51:36 +0330 +0330

جق مغزتو گاییده کمتر سوپر ببین و داستان سکسی بخون تا حالت خوب شه

1 ❤️

910433
2023-01-13 03:09:59 +0330 +0330

قشنگ معلومه کجاش آب‌ت اومده از اونجا به بعدو سمبل کردی تموم شه بره. 😂

7 ❤️

910440
2023-01-13 03:46:20 +0330 +0330

همش عالی بود این آخرش بردی تو فاز بردگی تر زدی به حالمون

3 ❤️

910452
2023-01-13 05:36:07 +0330 +0330

با اینکه من هیچوقت نتونستم کاکولد و بی هارو درک کنم ولی به عنوان یه انسان به همه آدما و سلیقه و فازشون احترام میذارم اما اگه میفهمیدم تو کدوم مکتب فلسفی به این کارا میگن روشنفکری خوب بود
آقا هر کاری مبخواین بکنین بکنین ولی دیگه چرا قیمه ها را میریزین تو ماستا؟؟چرا یه کاری که از دید همه دنیا یه تابو و حتی ضد ارزشه رو میخواین به عنوان یه ارزش و ایده آل جا بندازین؟؟؟
اصن اگه قرار به اینه که آدم هیچ حصار و محدودیتی تو شریک یابی نداشته باشه و به هیچ ارتباطی پایبند نباشه خب دیگه چرا ازدواج میکنین؟؟؟؟
البته چیزایی که گفتم فقط نظر شخصی من بود و قطعا کامل و دقیق نیست و خدایی نکرده قصد اهانت به کسی را ابدا ندارم


910456
2023-01-13 06:45:32 +0330 +0330

اوسکول پلشت

0 ❤️

910462
2023-01-13 07:33:08 +0330 +0330

دیده بودم یکی برینه ولی نه اینقدر . این جایی که شما رفتید واسه تفریح تو ایران بود ؟ خدایی کجای ایران هست ؟ اصلا جایی مثل اینی که گفتی تو دنیا هست ؟ آخراشم که ریدی کلا جلقتو زدی آبت که اومد دیگه حروف فارسی رو قاطی کردی . تبریک میگم با اختلاف کیری ترین داستان این چندوقت اخیر رو نوشته بودی .

0 ❤️

910488
2023-01-13 10:45:19 +0330 +0330

آقا بچه هاتونو کتک نزنین، مثل این آقا کونی متوهم میشن

0 ❤️

910517
2023-01-13 14:45:50 +0330 +0330

خاک کل عالم تو سرت
به جای زنت تو باید برده میشدی.

0 ❤️

910559
2023-01-14 01:13:35 +0330 +0330

آخرش نامزدت بود
یا عقد کرده بودی؟
کمتر جق بزن خب

0 ❤️

910561
2023-01-14 01:23:14 +0330 +0330

کسکشا شماها که زن نگهدار نیستید پس گوه میخورید زن میگیرید ریدید به هر چی زندگیه

0 ❤️

910577
2023-01-14 02:04:36 +0330 +0330

این داستان صرفا جهت طبیعی کردن این حرکات و ارباب برده ای و مخصوصا بی غیرتی هستش. حتی اگه همه چیزش واقعی باشه، همون قسمتی که طرف ارباب میشه مشخص میشه که واقعی نیست. که البته اونش مهم نیست. اگه میخونید زیاد جدی نگیریدش. چون قصدش مشخصه چیه

0 ❤️

910606
2023-01-14 04:46:44 +0330 +0330

کویر مصر نزدیک اصفهان کجاست؟

0 ❤️

910644
2023-01-14 12:59:08 +0330 +0330

کسکش

0 ❤️

910661
2023-01-14 15:06:10 +0330 +0330

کاش ادامه داش

0 ❤️

910673
2023-01-14 17:56:09 +0330 +0330

وای دقیقا توی یه تور کویر مصر خانمم با دوتا پسر دوست شد

0 ❤️

910698
2023-01-15 00:22:06 +0330 +0330

تو یه کونی ملجوقی. ریدم تو اون مغزت کون مغز.

0 ❤️

910754
2023-01-15 05:46:12 +0330 +0330

روشنفکر!

0 ❤️

911149
2023-01-17 18:21:36 +0330 +0330

خاک بر سرت بیشرف، حالا خوخ فکر کن ببین چند بار کون خودتو کردن بعدش چند بار خواهر و مادرتو براش بردی دیوث بیمار ذهنی

0 ❤️

911150
2023-01-17 18:23:11 +0330 +0330

کدوم روشنفکری؟ لطفا دیوثی را با روشنفکری قاطی نکنید

0 ❤️