گاییدن مستاجرمون

1390/02/25

سلام به همگی من عماد از مشهدم 2 ساله که این سایتو میشناسم ولی داستاناشو باور نمیکردم چون میگفتم اینا هیچ کدومشون تا حالا کس نکردن و کس و شعر میگن حالا بی خیال حدود یک سال و نیمه که ما این مستاجر و داریم یا همون فریبا خانم یه زنه نسبتا چاق کون گنده سفید کس تپل و… از اون شاه کس ها آقا سرتونو درد نیارم این فریبا خانوم ما یه شوهر مفنگی داشت که تو ترمینال کار میکرد صبح میرفت شب میومد قضیه از این جا شروع میشه که بچه ی فریبا جون مانی کوچولو بود اومد به من گفت عماد خمیای خونمون یه بازی واسم نصب کنی که منم گفتم تو برو من میام تا 10 دقیقه بعد رفتم خونشون وقتی در زدم دیدم مانی درو باز کرد منم رفتم بالا دیدم مامانش خونه نیست منم سوال نکردم که مامانت کجاست رفتم تو اتاقش وقتی کامپیوتر روشن شد دیدم عکس فریبا جونمه که تو رخت خواب بود با شوهرش یه تاپه تنگم تنش بود که اون سینه های گندش داشت اون تاپو جر میداد من 2 دقیقه عکسو نگاه کردم که یهو به خودم که اومدم دیدم راست کردم آقایی که شما باشی منم سری رفتم سراغ نصب بازی که دیدم صدای زنگ در اومد مانی رفت که درو باز کنه که اومد گفت مامانم اومد من خواستم برم که دیدم فریبا پشت سرمه گفت خوش اومدی منم گفتم ممنون که دیدم روسریشو برداشت گفت هوا چه قده گرمه کثافت یه موهای طلایی داشت که تا موهاشو دیدم میخواست آبم بیاد رفت واسه من شربت بیاره وقتی که برگشت داشتم سکته میکردم دیدم یه تاپه سفید تنشه که زیرش کرستم نداشت با یه شلوارک تنگولی که تپلیه کسش معلوم بود من سری چشامو درویش کردم تا اومد شربتو بذاره جلوم قلمبه ی کونش خورد به دستم دیگه داشتم دیوونه میشدم دیدم گفت مانی مامان من میرم حمام آقا عمادو اذیت نکونی ها من با خودم گفتم هر جور شده باید این شاه کسو من بکنم ولی مانی سر خر بود که یه فکری به سرم زد به مانی گفتم برو سی دی رو عوض کن این خرابه که اونم قبول کردو رفت من سری رفتم پشت در حمومو در زدم صدای ناز فریبا اومد گفت مانی در باز هست بیا تو منم که هیچ چی حالیم نبود رفتم تو دیدم فریبا روو سرش پره کفه و چشاشو بسته منم سری لباسامو در آوردمو رفتم از پشت بهش چسبیدم وای چه بدنی بود جاتون خالی ولی تا بهش چسبیدم میخواست جیغ بزنه که سری جلوی دهنشو گرفتمو گفتم منم فدای اون کسو کونت شم که دیدم با سر بهم اشاره میکنه که دستمو بردارم گفتم به شرطی که جیغ نزنی اونم قبول کرد وقتی دستمو برداشتم گفت دیوونه من شوهر دارم که من گفتم تورو جوونه بچت من عاشقه کونو سینه هایه توام که دیدم گفت باشه ولی فقط همین یه بار منم سری ازش لب گرفتمو با دستم نمیدونستم کجاشو بگیرم که سری سینشو گرفتمو فشارش دادم بعد شروع کردم به خوردن سینه هاش که دیدم آخو اوخه فریبا جوون در اومد سری خوابوندمشو شروع کردم کسشو خردم این قد خوردم که خودش گفت تورو خدا نخور دارم میمیرم منم سری کیرمو کردم تو کسشو شروع کردم به تلمبه زدن گفت فقط سری تموم کن تا مانی نیومده منم اصلا حالیم نبود فقط تلمبه میزدم اونم وحشیانه سری کیرمو در آوردمو گفتم پشت کن گفت نه از کون نه که گفتم بیخود به زور برگردوندمشو کیرمو محکم کردم تو کونش یه جیغ بلند کشید که من ترسیدم بعد آروم شد ولی معلوم بود که خیلی درد میکشه دیگه موقعه اومدن آبم بود که سری در آوردمو کردم تو دهنشو تمامه آبمو ریختم تو حلقش و یه لب توووپ گرفتمو خودمو شستمو اومدم بیرون که دیدم مانی پشت در سری درو باز کردمو رفتم بازی رو واسه بچه نصب کردم بدبخت نمیدونست که مامانشو گاییدم تا بازی نصب شد که من گفتم مانی جان من میرم دیگه که دیدم فریبا از حمام اومد بیرونو به من گفت تموم شد کارتون که من با خنده گفتم بله اونم خندیدو من خداحافظی کردم و اومدم خونمون

نوشته: عماد


👍 1
👎 0
141369 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

281232
2011-05-15 23:35:16 +0430 +0430
NA

از این خواب ها دیگه چی داری بنویسی

0 ❤️

281233
2011-05-16 00:10:38 +0430 +0430
NA

واى يه كم ديگه اين خزعبلات ادامه پيداكنه مغزم مى هنگه! فريجاب دلتنگم دادا

0 ❤️

281234
2011-05-16 00:20:19 +0430 +0430
NA

ho,nokta. Chera bema fosh midi .
In taraf nokhalastu kossher mige,Bema cherabti dare?

0 ❤️

281235
2011-05-16 00:28:11 +0430 +0430
NA

ارزش خوندن نداره

حروم زاده
کیر سگ تو اون . . . . . عربتون

0 ❤️

281236
2011-05-16 00:38:22 +0430 +0430

بسیار مزخرف بود

0 ❤️

281237
2011-05-16 01:58:46 +0430 +0430
NA

mimi joon سلام عزیزمممممم
اینجام 'گلم جدیدا اینقدر نظرای من منتقد و معترض داره داستانا نداره :D
دارم سعی می کنم کمش کنم

0 ❤️

281238
2011-05-16 02:08:04 +0430 +0430
NA

من حوصله خوندن ندارم،بچه ها ارزش داره بخونم و اصلاح کنم؟

0 ❤️

281239
2011-05-16 02:08:43 +0430 +0430
NA

اوه نویسنده چه ندیدست با دیدن عکس یه زن چاق و موهای طلایی (احتمالا صابون و اکسیدان :D خب به من چه با توجه به وضعیت شوهرش و توان مالی)ارضا میشه اگه یه خانم باربی هیکل سکسی برنزه لوند موهاشم بلوند ببینه که میمیره

0 ❤️

281240
2011-05-16 02:17:38 +0430 +0430
NA

میمون ، باز تو تخیلت زن شوهردار آوردی؟ تخیله دیگه جنیفرو بیار ما هم که باور !!! رفتی و تو حمومو اونم منتظرت بود کلا؟ ننویس آقا تو سایت ترافیک ایجاد نکن ما داستان ننه قمر نمیخوایم

0 ❤️

281241
2011-05-16 02:19:34 +0430 +0430
NA

rude.man
اگه انتظار داستان داری نه شعر ، نخون نخون

0 ❤️

281242
2011-05-16 02:23:18 +0430 +0430
NA

mimi joon
اسم مهدى بيكس رو آوردى الان كامنتت حذف ميشه
راستى آقامهدى يادم نرفته مطمئن باش فقط ياهوبازنميشه ،اگه شد پي ام ميذارم اگه نه بدون مثه همه ،امروز، يادم نرفته -به يادتم

0 ❤️

281243
2011-05-16 02:23:29 +0430 +0430
NA

sara sweet
ممنون منم دنبال همچین سوژه هایی هستم خب!پس می زم که بخونم:d

0 ❤️

281245
2011-05-16 02:33:41 +0430 +0430
NA

ال سی دی لپ تاپم کثیفه نقطه رو ندیدم!لا مصب برچسب فارسی هم نداره کی بوردش!اصلاح میشود:می رم

0 ❤️

281247
2011-05-16 02:37:30 +0430 +0430
NA

2 تا نظر بحال بنویسید بخندیم
کپک زدیم اینقد خزعبلات خوندیم
خدا ازشون نگذره… :دی

0 ❤️

281250
2011-05-16 02:42:37 +0430 +0430
NA

اهان حالا شد
ههههههههههههههه :دی

0 ❤️

281253
2011-05-16 02:59:58 +0430 +0430
NA

بچه ها 10 مین دیگه صبر کنین اصلاحیه داستان می رسه!همین الان آقا عماد به من ای میل زدخبرش رو داد.

0 ❤️

281255
2011-05-16 03:01:56 +0430 +0430
NA

2تا فحش بده اول صبحی که هم نونش بشه هم آبش
البته میدونم اهل فحش نیستیا
کلا میگم

0 ❤️

281256
2011-05-16 03:20:17 +0430 +0430
NA

حالم به هم خورد.من تا حالا تو نظرام به کسی فش ندادم ولی تو فرق میکنی انگار.
آخه کیر خان داییم به پهنا تو یکایک اعضات. کونی جلقو …
نوشتن بلد نیستی، ننوشتن که بلدی!
خایم تو حلقت کیرم تو نافت و فحشایی ازاین قبیل.

0 ❤️

281257
2011-05-16 03:23:33 +0430 +0430
NA

دست و دهن و کیر همه عزیزانی که به هر نحو به این عزیزمون حواله کردن درد نکنه

0 ❤️

281258
2011-05-16 03:30:17 +0430 +0430
NA

سلام به همگی،من عمادم برادر قباد.من داستان های این سایت رو اصلا قبول نداشتم چون همه دروغ بودن!(عجب!پس راسته که می گن کافر همه را به دین خود پندارد).می خوام بگم چطور این مستاجرمونو کردم.

0 ❤️

281259
2011-05-16 03:31:31 +0430 +0430
NA

فریبا خانوم یه زن چاق،با کس تپل سفید و با یه خال روی رون چپ هستش!تازه چوچولش هم از این آویزوناست.قضیه از اینجا شروع شد که رفتم برای بچه فریبا بازی نصب کنم.

0 ❤️

281260
2011-05-16 03:32:31 +0430 +0430
NA

حالا بگذریم که هرچی گشتم جایی رو بدن بچه پیدا نکردم که سی دی بازی رو فرو کنم!یهوبه ذهنم رسید بزار رو کامپیوترش نصب کنم.فریبا خونه نبود.منم تا رفتم تو اتاق و چشم به عکس فریبا افتاد کیرم راست شد

0 ❤️

281261
2011-05-16 03:33:53 +0430 +0430
NA

و گفتم باید این شاه کس رو بکنم!(بابا اراده!یاد تصمیم کبری افتادم یهو:دی) تو همین حین فریبا از راه رسید و من برق شهوت رو تو چشماش خوندم!با هم سلام علیک کردیم و روسریش رو از سرش ورداشت.

0 ❤️

281262
2011-05-16 03:35:12 +0430 +0430
NA

موهاش به کثیف ترین شکل ممکن خوشگل بود(اقتباس از آرایه های ادبیات برره ای).منم تا موهاشو دیدم دوباره راست کردم.(ای خاک بر سر بی جنبت کنن،اصلا از دست آدمایی مثل تو که حجاب اجباری شده!؟)رفت شربت بیاره واسم

0 ❤️

281263
2011-05-16 03:36:06 +0430 +0430
NA

تا لیوان شربت رو داد بهم قلنبه کونش خورد به دستم،آخه دنده عقب اومده بود تا راحت تر خالی کنه سینی رو!بعد به پسرش گفت که من میرم حموم!منم تا دیدم اینجوریه زودی بچه رو فرستادم مغازه اصغر آقا دنبال نخود سیاه و خودم رفتم در حموم رو زدم

0 ❤️

281264
2011-05-16 03:37:40 +0430 +0430
NA

فریبا گفت بیا تو عزیزم در بازه!رفتم تو دیدم چشماش کفیه جایی رو نمی بینه منم از پشت بغلش کردم و گفت بابا دو ساعته کجایی پس؟مردم از بی کیری!منم تا دسته فرو کردم تو کسش کمی تلنبه زدم،بعد احساس کردم یه چیزی داره میره تو کونم!برگشتم دیدم اصغر آقاست!

0 ❤️

281265
2011-05-16 03:39:21 +0430 +0430
NA

مغاره اصغر آقا(فلش بک)

مانی:اصغر آقا نخود سیاه داری؟
اصغر زودی کتشو میندازه رو شونش و خطاب به مانی میگه:یدو که مامانتو کردن!

0 ❤️

281266
2011-05-16 03:41:57 +0430 +0430
NA

ادامه ماجرا تو حموم

اصغر آقا تا جا داشت کیرش رو کرد تو کونم و گفت تا تو باشی دیگه کس زن شوهر دار نذاری.منم که طعم جدیدی از لذت رو چشیده بودم

0 ❤️

281267
2011-05-16 03:42:19 +0430 +0430
NA

rude.man روحت شاااااااااد
از صبح کف کرده بودم

0 ❤️

281268
2011-05-16 03:42:56 +0430 +0430
NA

dear rude.man
گاهى بعضى ازنوشته هات حسابى آدمو مى خندونه ،خوشم مياد ،لطفا ادامه بده!ا

0 ❤️

281269
2011-05-16 03:43:33 +0430 +0430
NA

بی خیال کس فریبا شدم و از کون دادن خودم لذت بردم و این شد آغاز کونی شدن من.
ایدوارم خوشتون اومده باشه.حتما نظر بدین

0 ❤️

281270
2011-05-16 03:47:36 +0430 +0430
NA

اولا که امیدوارم رو اصلاح می کنم،دوما
mehdi_jaghoor_kosh,شمیم ازتون ممنونم

0 ❤️

281271
2011-05-16 03:48:50 +0430 +0430
NA

فائزه خدایی
حرمت اون قرآن بالا سرتو نگه دار بی … خودتو حراج نکن آبروی خانما رو نبر لطفا x-(

0 ❤️

281272
2011-05-16 03:49:48 +0430 +0430
NA

هرکی بخونه نظر نده الهی شب زفافش کاندومش بترکه

0 ❤️

281273
2011-05-16 03:51:42 +0430 +0430
NA

rude.man این اصلاحیه هات منو کشته مرسی میزنی تو برجک نویسنده :D

0 ❤️

281274
2011-05-16 03:54:11 +0430 +0430
NA

admin
جون هرکی دوست داری عکس این بنده خدا رو وردار.

0 ❤️

281275
2011-05-16 03:54:18 +0430 +0430
NA

rude.man
اصغر زودی کتشو میندازه رو شونش و خطاب به مانی میگه:یدو که مامانتو کردن!
این باحالترین قسمتش بود :))

0 ❤️

281276
2011-05-16 03:54:31 +0430 +0430
NA

sara sweet عزیز
مطمئنا عکس خود شخص نیست

0 ❤️

281277
2011-05-16 03:55:20 +0430 +0430
NA

آدم که خودش همچین کاری نمی کنه،تابلو که یکی خواسته اذیتش کنه یا چه میدونم انتقام بگیره.خلاصه این راهش نیست،ادمین جان وردار لطفا

0 ❤️

281278
2011-05-16 03:58:27 +0430 +0430
NA

ba oon ayne shamdoon va ba in harfesh ehtemalan moteahelam hast ,age kare khodesh bashe khaene! ah ah ah

0 ❤️

281279
2011-05-16 04:03:33 +0430 +0430
NA

sara sweet
نظراتت همیشه باعث دلگرمی من بوده،جزو اولین نفراتی بودی که اولین طنز من رو تایید کردی،ازت ممنونم

0 ❤️

281280
2011-05-16 04:04:38 +0430 +0430
NA

mehdi_jaghoor_kosh
ولی خود شخص هم بی مشکل نبوده که این عکسو ازش گرفتن با نظر rude.man موافقم عکسو بردارین

0 ❤️

281281
2011-05-16 04:06:33 +0430 +0430
NA

آره ایول سارا
نقطه اوجش همون قسمت مغازه اصغر آقا بود
rude man دوست داریم دادا

0 ❤️

281283
2011-05-16 04:12:12 +0430 +0430
NA

kir to konet

0 ❤️

281284
2011-05-16 04:20:37 +0430 +0430
NA

سلام خانم سارا

0 ❤️

281285
2011-05-16 04:22:12 +0430 +0430
NA

rude.man خواهش می کنم قربان بزرگوارید از طرفداران پروپا قرص داستاناتونم

0 ❤️

281286
2011-05-16 04:25:43 +0430 +0430
NA

پویا اسنوکر
سلام .ارادت

0 ❤️

281287
2011-05-16 04:32:51 +0430 +0430
NA

dar 1 kalam Ko3 namo3T ba in dasTane kiriT

0 ❤️

281288
2011-05-16 04:33:21 +0430 +0430
NA

mimi joon

ممنون که نظر دادی،نه تا حالا داستان ننوشتم،ولی یه رمان دارم مینویسم که هنوز خیلی کار داره که تموم شه،ولی سبکش خیلی با این نوشته هام فرق داره،اگه کمی همت کنم می تونم 2 هفته ای تمومش کنم،ولی فعلا نه همت دارم نه حوصله!

0 ❤️

281289
2011-05-16 04:33:53 +0430 +0430
NA

آقا بر داشت دیگه
:دی
دمت گرم ادمین
بعد عمری یه کار درست حسابی کردی

0 ❤️

281290
2011-05-16 04:36:44 +0430 +0430
NA

جر خوردم از خنده
بابا عجب قلم طنازی داری rude.man‏ جون.
توی همین چند خط که نوشتی 10 تا جوک نهفته ست.
ای ول داری

0 ❤️

281291
2011-05-16 04:37:35 +0430 +0430
NA

mimi joon
ای قربونت برم عسسیسسسم

0 ❤️

281292
2011-05-16 04:38:04 +0430 +0430
NA

چرا یه داستان نمینویسی دادا؟

0 ❤️

281293
2011-05-16 04:42:25 +0430 +0430
NA

ادمین جان متشکریم

0 ❤️

281294
2011-05-16 04:51:31 +0430 +0430
NA

siavash93
از شما هم متشکرم،من و شرمنده می کنین با نظراتتون.در مورد داستان 3-4 خط بالاتر توضیح دادم،داستان باید ارزش ادبی داشته باشه و این کار یکی دو روز نیست که بخوام رمانم رو تمومش کنم.

0 ❤️

281295
2011-05-16 04:52:24 +0430 +0430
NA

اگه حوصلش رو داشته باشم حتما ادامه میدم،فعلا یه مشکلی برام پیش اومده که ذهنم رو مشغول کرده،اگه حوصلش بود حتما تمومش می کنم

0 ❤️

281296
2011-05-16 04:52:59 +0430 +0430
NA

اوکی mimi joon
من قول میدم اتفاقی واست نیوفته خیالت راحت :دی

0 ❤️

281297
2011-05-16 04:56:34 +0430 +0430
NA

mimi joon

میبینی؟دوبار جمله بالا رو نوشتم،با این افکار داغون انتظار داری که داستانم خوب از آب در بیاد؟حالا به خاطر بچه های با حال سایت سعی خودم رو می کنم

0 ❤️

281298
2011-05-16 05:00:19 +0430 +0430
NA

mimi joon
مهدی راست میگه!دیگه شما شرط رو به جا آوردین!مطمعنا اتفاقی پیش نمیاد!پس دلهوره نداشته باش،حالا محض احتیاط می تونی از روش های دیگه هم تواما استفاده کنی!

0 ❤️

281299
2011-05-16 05:02:23 +0430 +0430
NA

NAOH عزيز
اگه فرصتي دست بده بزودي با يه مجموعه طنز ميام شايد بتونم از دتنگي درت بيارم دادا!

0 ❤️

281300
2011-05-16 05:02:38 +0430 +0430
NA

admin

من هم از شما ممنونم.فقط ای کاش این کاراکتر…

0 ❤️

281301
2011-05-16 05:03:13 +0430 +0430
NA

rude.man مرد جسور
توي اين گير و دار ازدياد جمعيت آخه چرا كاندوم ملتو نفرين ميكني عزيز؟! اونم تو شب زفاف!! بگو هر كي نظر نده، به اصغر آقا ميگم عمادو از كون حامله كنه :d
طنزت با حال بود

0 ❤️

281302
2011-05-16 05:04:24 +0430 +0430
NA

خوب ادامه نظرات تو یه داستان دیگه این یکی طولانی شد
rudeman عزیز یه اصلاحیه جور کن لطفا :دی

0 ❤️

281303
2011-05-16 05:05:35 +0430 +0430
NA

حالا اینا رو ولش به افتخار فریجاب کف مرتب.فریجاب جان از سورپرایزت ممنونم.

0 ❤️

281304
2011-05-16 05:06:07 +0430 +0430
NA

farijab خرابتم به مولا
جات خالی بود برادر

0 ❤️

281305
2011-05-16 05:13:11 +0430 +0430
NA

بابا من که از ته دل نگفتم!همش مزاح بود.

0 ❤️

281306
2011-05-16 05:13:42 +0430 +0430
NA

rude.man زود داستانتو تموم کن بذار مگه نه دعا می کنیم شب زفاف … :D

0 ❤️

281307
2011-05-16 05:13:53 +0430 +0430
NA

دیگه تو که من رو خوب میشناسی!ته دلم هیچی نیست به خدا(بعضی دوستان اشاره میکنن که ته کلتم هیچی نیست!)راست میگن فریجاب؟

0 ❤️

281308
2011-05-16 05:14:30 +0430 +0430
NA

mehdi_jaghoor_kosh
يه وقت فكر نكني كامنتاي پر محبتتو زير داستانا نخوندم! همه‌شو خوندم و جاي تو هم روي چشمامه

0 ❤️

281309
2011-05-16 05:15:16 +0430 +0430
NA

بچه همه پیش به سوی اولین بار

0 ❤️

281310
2011-05-16 05:16:16 +0430 +0430
NA

mimi joon جونم عزیزم هستم
OK با 2تا تایید

0 ❤️

281311
2011-05-16 05:17:49 +0430 +0430
NA

rude.man
راست ميگن بنده هاي خدا! توي كله‌ت هيچي نيست بجز يه مغز كه خوب بلده فكر كنه :d

0 ❤️

281312
2011-05-16 05:20:47 +0430 +0430
NA

وای وای،خطر از بیخ گوشم رد شد!فکر کردم زدی ناکارمون کردی!ادامه در اولین بار

0 ❤️

281313
2011-05-16 06:11:10 +0430 +0430
NA

rud.man عزیز
بسیار سپاسگزار که این قبیله ی تخیلات تخمی (نویسنده و اجدادش)را به فیض پر بار خود رسانیده حسابی گوش مالی دادید ودل ما را بسی شاد کرده وما برای شما قبیله ی طنازان شهوانی آرزوی همیشه طنلز بودن داریم با سپاس.

0 ❤️

281314
2011-05-16 06:19:10 +0430 +0430
NA

hess

خواهش میکنم،قابلی نداشت،فقط باید از دوستای دیگه عذر خواهی کنم که اینجا شلوغ پلوغ شد!تا حالا دو صفحه ای نشده بود نظرات!

0 ❤️

281315
2011-05-16 07:26:53 +0430 +0430
NA

BAZ YE BACHEYE BEGA RAFTE DASTANE TAKHAYOLESHO NEVESHT.
PESARAM ALAN CHAND SALETE KE BA DIDANE MOYE TALAYI ABET MIYOMAD?
AGE RAST GOFTE BASHI MAN MIGAM KHOSH BE HALET.
DIGE AZABE SHAHVATO NADARI.
SARI BORO YE KOLAGIS BEKHAR BADESH DASTANE MANO HALOHOL BA KOLAGISO BENEVIS

0 ❤️

281316
2011-05-16 08:17:24 +0430 +0430
NA

مرتیکه شیزوفرنی دیگه این خزعبلات و جایی نگو
داستان که چرت بود ولی نظرا جالبن

0 ❤️

281317
2011-05-16 09:04:55 +0430 +0430
NA

in kos shera chiye migid.
che rabti be dastan dare.
rasti emad
to ham dige nanevis.
chon 99% yebar dastan minevisan dige be gohkhori miyoftan.
dastanet vaghean kiri bod

0 ❤️

281318
2011-05-16 09:07:06 +0430 +0430
NA

ADMIN DIGE MIKHASTAM BA YE ESME DIGE BIYAM.
CHON TAMOME KAMENTAMO SPEM KARDE BODI.

0 ❤️

281319
2011-05-16 18:01:16 +0430 +0430
NA

ببین خودت یه بار بشین این دری وریارو بخون جون ننت بخون اگه خودت به خودت نگفتی کس ننت اسممو عوض میکنم!

0 ❤️

281320
2011-05-18 16:18:53 +0430 +0430
NA

saram to koonet

0 ❤️

281321
2011-05-19 18:57:45 +0430 +0430
NA

لیلی کوچولوبود یا مانی جون مامانی یا مارکوپولو.خانومه اسمش چی بود؟تپل با توپ قل قلی یا انشرلی با موهای طلایی یاکثافت.چندسالته قربونت.رم رو که میزنند نه مینویسند.بعدشم چرا التماس میکنی مردم خر تو شن الاغ.اسمتم که عماده.الهی بشکنه نوک قلمت.فرهنگ سازیت منو کشته بی تربیت.فقط همین یه دفعه ها
بای

0 ❤️

281322
2011-06-12 16:40:05 +0430 +0430
NA

من متفاوت نظر می دم کماکان…
خیلی هم داستانت عالی بود داداش.
بازم بنویس فقط قبلش بگو که نخونیم …

0 ❤️

281323
2011-07-22 13:31:08 +0430 +0430

خوب بود. مرسی که داستانت رو گذاشتی .

0 ❤️

281325
2012-02-20 19:28:55 +0330 +0330
NA

خیلی جالبه.تنها محلی در روی زمین که ملت وقتی میرن حمام درو نمبندند اونم موقعی که غریبه ها در خونه هستن تو همین سایت و تو مغز پوکیده چند تا آدم معلوله . چلغوز آخه win rar هم نمیتونست با این سرعتی که تو گفتی تو این مدت کوتاه همه چیزو فشرده سازی کنه. به قول یکی از بزرگان اهل تمیز : لعنت خدا بر کیری که از فرط کس ندیدگی به هذیان می افتد. ولی ممنون از بابت تقویت حثه داستان نویسی در دوستان

0 ❤️