یلدا با رویا (۱)

1399/09/28

دوستان از این که قسمت اول یکم طولانیه پوزش میخوام
تا از کار خونه برگردم دفتر ساعت 6 شد و دیگه کسی شرکت نبود.گوشیم زنگ خورد. مریم خواهرم بود .زدم روی آیفون تا همزمان کارم رو جمع کنم.ناراحت بود که چرا شب چله نمیرم و تنها هستم !یک ربعی باهاش صحبت کردم و سر به سرش گذاشتم وبقول معروف نازش رو کشیدم و خدا حافظی کردیم . گوشی رو قطع کردم وتکیه دادم و چشمام رو بستم. مریم خواهر کوچیکمه که خیلی به من وابسته است و نازش خریدار داره . تا عید که عروسیشه،باید جهیزیه اش رو کامل کنم . توی افکارم غرق بودم که صدای خانم سعادت مدیر شرکت ، افکارم رو پاره کرد .چایی میخوری؟راستش بیشتر ترسیدم ! چون تصورم این بود که هیچکس نیست.سلام کردم و با تعجب گفتم: شما هنوز نرفتید ؟بذارید من میارم . در حالی که داشت میرفت سمت آبدار خونه، نه راحت باش . رفت و با دو تا فنجون چایی بر گشت.خسته نباشیدی گفت و صندلی آورد نشست . گفتم ببخشید من فکر کردم فقط خودم هستم،زدم رو اسپیکر . نه اشکال نداره، راستش به مریم خانم حسودیم شد! خوش به حالتون که همچین رابطه ای دارید ! با خنده گفتم ممنون ،آره با وجود اختلاف سن زیاد ، خیلی به من وابسته است .الان هم ناراحته که من فردا شب تنهام !گفت منم تنهام ،فرداشب( چله) بیا با هم باشیم !!! راستش بیشتر از دعوتش،از مهربون شدن یهوییش متعجب بودم . تشکر کردم.گفت نه جدی گفتم!!.آدرس رو برات میفرستم.شب آدرس رو فرستاد و نوشت ساعت 7 منتظرت هستم. .یکی آز محله های نسبتا متمول تهران بود.که با توجه به درآمد و اوضاع مالیش دور از انتظار نبود .فردا 5شنبه بود وبعد از ظهر ودیگه وقتم آزاد بود.
خانم سعادت مدیر و صاحب شرکت ، 42 ساله ،مجرد، فوق لیسانس طراحی صنعتی !! این همه چیزی بود که پرسنل شرکت ازش میدونستیم . نکته منفی رفتارش ، غرور و اخلاق بدش بود که همه ازش فراری بودن و متاسفانه تمام نکات مثبتش رو پوشانده بود. توی دو سه سال اخیر رابطه اش با من بهتر از بقیه بود .دلیل واقعیش رو نمیدونستم شاید اختلاف سن کمتر یا شاید هم این بود که تقریبا شده بودم آچار فرانسه شرکت بود.
فردا یک دسته گل گرفتم و با توجه به ترافیک ساعت 7:20 دقیقه در خونه شون بودم.اومد جلوی در، شلوار جین مسی رنگ با یقه اسکی گشاد طوسی پوشیده بود موهای نیمه فرش رو هم ریخته بودپشت سرش .گفتم سلام خانم سعادت .دستش رو دراز کرد به سمتم . با لبخندی گفت:سلام ،اینجا رویا هستم !!دست دادم و دسته گل رو گرفتم به سمتش .گرفت و گفت به به چه گلای قشنگی ! مریم جون راست میگفت، با سلیقه هستی ؟! رفتیم تو ،خوش بشی کردیم . سعید جان بشین ! و رفت سمت آشپزخونه .خونه قشنگی بود. خیلی لاکچری نبود ولی وسایل برند و درست حسابی وطراحی قشنگی داشت . گفتم ببخشید ! شما چرا تنها هستید ؟ با خنده گفت من کلا تنها زندگی میکنم !!. فقط داداشم ایرانه که اونم 6-7 ماه یکبار شاید بینم ! راستش هنوز دلیل دعوتش رو نمیدونستم. ولی چیزی که آشکار بود رویا با خانم سعادت خیلی فرق داشت واین باعث میشد احساس راحتی کنم !با دوتا فنجون نسکافه اومد نشست مبل کناریم.سعید میخوام غذا سفارش بدم چی میخوری ؟ گفتم میذارم به سلیقه شما. غذا سفارش داد و تاکید کرد ساعت 9 در خونه باشه .توی این فاصله از خودمون وخانواده هامون گفتیم و بیشتر آشنا شدیم .گفت سعید :راستش دیروز یادم رفت، میشه عکس مریم جون رو نشونم بدی ؟ دکستاب گوشی رو نشونش دادم.با تعجب گفت واقعا این مریمه؟راستش همیشه فکر میکردم دوست دخترت باشه!! یکم از مریم تعریف کرد . با خنده گفت دوست دختر چی داری ؟ لبخندی زدم ، توی این فازا نیستم ! چپ چپ نگام کرد: باورم نمیشه ؟ گفتم باور کن ! با تعجب گفت مگه میشه؟ یکم خندیدم گفت راستش آخرین بار توی دبیرستان یکی رو داشتم که به هیجا نرسیدیم .ولی بعد از فوت بابام،اگر هم میخواستم فرصت و زمانی نداشتم .یکم ناراحت شد .ولی زدم به شوخی و جمعش کردم . بدونه اینکه من چیزی بپرسم .گفت منم یکبار ازدواج کردم ؟چشمام گرد شد! جدی میگی ؟آره ولی فقط یکسال دوام آورد .گفتم متاسفم نمیدونستم ! خندید گفت به خیال خودش با من ازدواج کرده بود، بره خارج وقتی دید به کاهدون زده ،راهش و کشید و رفت.شام رسید ، خوردیم و جمع کردیم . دوباره نشستیم به تعریف .پرسید میخوای تخته نرد بازی کنیم؟بلدی؟ با خنده گفتم یکم بلدم ولی من جریمه بعد از باخت رو بیشتر دوست دارم .یکم کل انداخت و رفت آورد .دست اول رو برد گفت باید برقصی .دست دوم هم برد .یکم فکر کرد وگفت باید ظرفا رو بعد از بازی بشوری .دست سوم من بردم . گفتم باید یک قاشق چای خوری زردچوبه بخوری ؟یکم خندید گفت شوخی میکنی ؟ گفتم نه چرا شوخی!باید انجام بدی . خورد و کلی بد بیراه گفت ! دست بعد هم باخت گفتم با لباس باید بری زیر دوش آب ! سعید شوخیت گرفته ؟ هرچی طفره رفت قبول نکردم .گفتم نری خودم میبرمت .ولی میتونی سرت رو خیس نکنی رفت حوله آورد ورفت زیر دوش . کلی بهش خندیدم!! سعید ببازی میدونم چه بلایی سرت بیارم .رفت لباساشو عوض کرد وبا یک بلوز وشلوار کنفی اومد . دست بعد هم باخت گفتم باید عربی برقصی !در حالی که از خنده ریسه رفته بود . گفت لعنتی این چیزا از کجا به ذهنت میرسه ؟ من بلد نیستم ! گفتم خوب همین که بلد نیستی ،خنده دارش میکنه !!!.گفت سعید خدا بدادت برسه اگر ببازی !! بلند شد یکم ادا اطوار درآورد . کلی خندیدیم . دست آخر من باختم کلی بالا و پایین پرید .رفت یک ظرف آب ریخت وپرش کرد یخ .گفت باید بریزم روی سرت . گفتم رویا به جاش یک چیز سختر در نظر بگیر ،من لباس ندارم!با چی برم خونه ؟گفت به من ربطی نداره ؟! یکم مثلا مخالفت کردم ولی شرطی بود که خودم گذاشتم چاره ای نبود .جیبام رو خالی کردم ورفتیم توی حمام ونشستم .لگن رو کامل ریخت روی سرم! آب حسابی یخ شده بود .تا مغزم کرخت شد!! نفسم بند رفت ، با خنده گفتم بمیری !پریدم از پشت بغلش کردم وآب سرد دوش رو باز کردم کشیدمش زیر دوش.هرچی تقلا کرد در بره ، نذاشتم .در حالی که هر دو میخندیدم گفت لعنت بهت تازه لباسمو عوض کردم. سردی آب باعث شد کز کنه تو بغلم گفت لا اقل آب گرمو باز کن .گفتم عیب نداره دست بعدی برات نقشه دارم …من غلط میکنم دیگه بازی کنم ! سفت گرفته بودمش توی بغلم.آب گرم رو باز کردم و چند دقیقه ای زیر آب گرم موندیم . خیسی لباساش اندامش رو بیشتر نمایان می کرد .گرمی آب و برخورد باسنش با کیرم باعث شده بود کیرم که روی شیار ش بود، جون بگیره و کم کم سفت بشه . رویا هم احساسش کرده بود . نگاهی بهم کرد و کامل برگشت رو به من . خودم رو زدم به اون را گفتم الان من چجوری باید برم تا خونه ؟ یکم فاصله گرفت بلوز و شلوارش رو دراورد انداخت یک گوشه ودستش گرفت روی پستوناش . راستش یک لحظه جا خوردم . قرار بود برای لحظاتی بخندیم ولی انگار زیادی پیش رفته بودیم. .گفتم ببخشید مثل اینکه زیاده روی کردم .دستش رو کشید روی سینم ، لباسات رو دربیار بندازم تو ماشین خشک بشه .هنگ بودم !نمی خواستم بی جنبه بازی در بیارم .ولی رویا فقط با یک شرت جلوم ایستاده بود! وجالبتر این که توی این 5 سال تنها چیزی که فکر نکرده بودم ، همین اندام موزون و خوش فرم رویا بود ،چون اخلاق و رفتارش در محیط شرکت بیشتر دافعه داشت .رویا کمی هولم داد عقب .کجایی؟و خودش شروع کرد دکمه پیرهنم باز کردن .کمکش باز کردم ولباسام رو بغیر از شرتم درآوردم. انداخت روی حوله خشکن ،گفت بذار آبشون بره میندازم توی ماشین و خودش رفت بیرون .در رو بستم رفتم زیر دوش .چند لحظه بعد صدای رویا اومد :سعید حوله گذاشتم برات .گفتم مرسی .دیدم بهترین فرصت ممکن است وشاید دیگه همچین موقعیتی گیرم نیاد .خوشبختانه غروب دوش گرفته بودم و تمیز بودم . شرتم رو درآوردم حوله مسافرتی که گذاشته بود برداشتم خشک کردم وگره زدم دور خودم .دوباره صدا زد سعید سشوار توی کمد بالای روشویی هست موهاتو خشک کن . چند دقیقه ای طول کشید تا رفتم بیرون .رویا با با یک شلوارک و تاب توی آشپز خونه بود. داشت چایی می ریخت . روی میز میوه ،آجیل ، میوه خشک ،یکسری شکلات و تنقلات دیگه گذاشته بود .نشستم روی راحتی سه نفره :گفتم رویا بازی میکنی یا نه ؟ در حالی که میخندید گفت نه دیگه لباس ندارم !! یکم خندیدم و تخته رو جمع کردم .با دوتا چایی اومد با فاصله کنارم نشست .سعید مرسی بعد از مدتها کلی خندیدم .فقط آخرش یکم نامردی کردی ؟ گفتم ببخشید یک لحظه فکر کردم با خواهر برادرام بازی میکنم جوگیر شدم .یعنی همیشه اینجور بازی میکنید ؟ خندیدم و گفتم امشب خیلی رعایتت رو کردم و الا فلک هم میکنیم!!!همینجوری که میخوردیم ، میگفتیم و میخندیدیم .راستش خودمم بعد از مدتها فارغ از مشکلات بودم.آروم دستش رو گرفتم تو دستم ، یکم بازی کردم و آوردم سمت لبم و بوسیدمش .نگاهی بهم انداخت ولی چیزی نگفت . جسورتر شدم دستم رو اندختم دور کمرش و کشیدمش سمت خودم، دستم رو گذاشتم روی باسنش و م با دست دیگه با دستش بازی میکردم .گفتم رویا جان منو ببخش!!واقعا آدم بی جنبه ای نیستم ولی در مقابل زیباییهات کم آوردم !!سرش رو برگردوند و زل زد توی چشمام. لبم رو گذاشتم رو لبش دوتا بوس زدم وشروع کردم خوردن لباش . رویا هم دستش رو گذاشت روی سینه ام بازی میکرد. لباش رو ول کردم و بلندش کردم و پشت به خودم گذاشتمش روی پام .دستام رو حلقه کردم زیر پستوناش وبغلش کردم .رویا هم دستاش رو گذاشت روی دستام و نوازششون میکرد.سرم رو بردم لای موهاش ،بوس میکردم و بو میکشیدم . چندتا بوس زدم به بغل گردنش وموهاشو با سرم دادم کنار و چند تا بوس ریز زدم پشت گردنش. خودش موهاش رو با دستش گرفت و گردنش رو آورد عقب تر. آروم میبوسیدم وبو میکشیدم .برخورد نفسهام با گردنش داشت تحریکش میکرد.نفساش تندتر شده بود. سرش رو تکیه داد به شونم و صورتم و چسبوند به صورتش .چند لحظه ثابت نگه داشت وبعد انگشتاش رو کرد لای موهام.چندتا بوسه به صورتش زدم و لبم رو بردم سمت لاله گوشش. بوس ریزی زدم. قلقلکش اومد،لبخند شیرینی کل صورتش رو گرفت .لاله گوشش رو کردم توی دهنم ومیک زدم. تابش رو دادم بالا و دستام رو بردم زیر تاب وشکمش رو نوازش میکردم .لاله گوشش رو ول کردم وزبونم رو کشیم پشت گوشش نفس عمیقی کشید. دستام رو آوردم بالاتر و بصورت ضربدر پستوناش رو گرفتم .چشماش رو بست وبا گفتن واااااای خودش رو ول کرد توی بغلم.در گوشش آروم گفتم :قربونت برم اگر بدونی چه حالی میکنم !!سرش رو برگردوند چندتا بوس زد روی لبام و زبونش رو کشید روی لبم .و شروع کرد لب گرفتن .یک دقیقه ای میخوردیم و منم با پستوناش بازی میکردم.باسنش رو جلو عقب میکرد وخودش رو میکشید روی پاهام . تابش رو کشیدم بالا و از سرش درآوردم .رویا جون برگرد! برگشت وسرش رو گذاشت روی سینم و محکم بغلم کرد .نوک انگشتام رو از بالا تا پایین روی پشتش بازی میدادم .خودش رو بیشتر بهم چسبوند .دستم رو بردم زیر شلوارکش، دیگه شورت نپوشیده بود .باسنش رو میمالیدم و فشارش میدادم به خودم .سرم وبردم درگوشش گفتم رویا جون: میگن شب چله خوردن پستون بیشتر حال میده !! خنده اش گرفت.دو تا بوس محکم زد روی لبم وفاصله گرفت. دیدم گردنم رو بیارم پایین، سخته .توی همون حالت که بغلم بود بلند شدم .خوشبختانه وزنش اونقدر نبود که به زحمت بیفتم .بردمش گذاشتمش رو بوفه .لبی ازش گرفتم و رفتم سمت پستوناش .یکم بوسیدمشون وبعد نوکشون رو کردم دهنم و میک میزدم و به نوبت عوض میکردم .میخوردم و با دستام می مالیدمشون وازشون تعریف میکردم . رویا هم سرم رو گرفته بود تو دستاش وهمراهیم میکرد و گهگاهی سرم میبوسید .چند دقیقه ای که حسابی خوردم .تو چشاش زل زدم،وای رویا، نمیدونی چه کیفی داره! محکم سرم رو گرفت ولبم رو کشید توی دهنش.در حال لب گرفتن بغلش کردم وپشتش رو نوازش میکردم .دستم رو بردم پایین و شلوارکش رو کشیدم سمت پایین . باسنش رو بلند کرد ،تا زانو کشیدم پایین لبم رو جدا کردم و شلوارکش رو کامل درآوردم وکشیدمش لبه بوفه . پاهاشو باز کردم .با حالتی شهوتناک و حرص گفتم جووووووون اصل خوراکی اینجاست . سرم رو بردم بین پاهاش .چند بوس به دور و لبه کوسش زد و زبونم رو از پایین کشیدم تا بالا .دستش رو گذاشت روسرم و فشار داد به کوسش ،وایییییی !!! چند بار زبونم روروی لبه های کوسش کشیدم وکردم توش .همزمان با زبونم نوک دماغم رو میکشیدم روی چوچوله اش.میخواست دراز بکشه ولی روی بوفه شلوغ بود .دوباره بغلش کردم وبرد مش روی مبل راحتی و نشستم پایین پاهاش رو انداختم روی شونه هام و لبام رو رسوندم به ورودی بهشتش .با شستم چوچوله اش رو ماساژ میدادم و کوسش رو میخوردم ومیلیسیدم .ناله های رویا درومده بود و آروم آخ و وای میکرد و با موهای سر من بازی میکرد و گاهی فشار میداد به کوسش وبالا تنه اش بالا و پایین می کرد .بلند شدم، دوتا انگشتم رو کردم توی کوسش وخودم اومدم بالا . با دوسه تا بوسه شروع کردم خوردن لبش وبا جلو و عقب کردن دوتا انگشتم توی کوسش شستم رو هم روی چوچولش میمالیدم .رویا از روی حوله کیرم رو گرفت یکم بازی کرد .سعید حوله رو در بیار!گرهش رو باز کردم حوله افتاد. بابرخورد دست رویا به کیرم،نفس عمیقی کشیدم چشمام رو بستم وگفتم جااااااااان . و سرعت انگشتام رو بیشتر کردم.لبش رو ول کردم ودوبار پستوناش رو به نوبت خوردم و میک می زدم. رویا چشماش رو بسته بود و با کیر وخایه های من بازی میکرد. بلند شدم وکیرم روگذاشتم روی لبش .چشماش رو باز کرد لبخندی بهش زدم . دوباره چشماش رو بست . دو تا بوسه به نوک و زیر کلاهک کیرم زد زبونش رو یکم روی رگ زیرش کشید و بعد سرش رو کرد توی دهنش یکم زبونش رو دورش چرخوند و بیشتر کشید توی دهنش و میک میزد. زانوهام رو گذاشتم دو طرف سرش وبصورت69 رفتم سمت کوسش. چو چول و زیر شکمش رو میخوردم و بوس میکردم و میلیسدیم و با انگشتام هم دا خل و لبه های کوسش رو میمالیدم .رویا هم چند ثانیه ای کیرمو میک میزد ،لباش رو قفل میکرد دورش و میکشید بیرون .سرش رو بوس میکرد و دوباره تا نصفه میکرد توی دهنش . با دستاش گاهی تخمام رو میمالید و گاهی پایین کیرم رو .منم هر چند بار یکم شیطنت میکردم و کیرم رو بیشتر فشار میدادم توی دهنش .چند دقیقه ای که هر دو حسابی خوردیم شکم رویا با شدت بالا و پایین میشد . کیرم رو کشید بیرون با نفس نفس :سعید بکن توش .سریع رفتم بین پاش . هرچی آب توی دهنم بود را بایک لیس ریختم روی کوسش .کامل کشیدمش روی مبل یکم پاهاش رو باز کردم .کیرمو تنظیم کرد م وآروم تا نصفه کردم توش.دستام رو گذاشم دو طرف سینه اش و بصورت نیم خیز خیلی نرم شروع کردم تلنبه زدن و بین چندتا تلنبه یهویی با ضربه تا ته میکردم توش .رویا دستاش رو گذاشته بود دو طرف صورتم وانگشت های شستش رو کرده بود توی دهنم ، منم میکشون میزدم ویواش یواش ریتم تلنبه هام رو تند میکردم . وکامل میکشیدم بیرون و دوباره با فشار میکردم توش. کامل روش دراز کشیدم روش و لبامون رو قفل کردیم .از پایین آروم تلنبه میزدم از بالا هم لبای همو میخوردیم رویا هم دستاش رو حلقه کرده بود دور گردنم .یک مقدار لب میگرفتیم و چندتا بوسه به سر روی هم ودوباره تکرار .مبل خیلی نرم بود وزیاد بالا پایین میشد .گفتم رویا جونم بذار بریم رو زمین ، ممکنه مهره ات آسیب بینه .بلند شدم سریع حوله رو پهن کردم رو زمین چندتا بوس زدم و خوابوندمش روی حوله . یکم کوسش رو لیس زدم وخیس کردم، کیرم وتنظیم کردم و خوابیدم روش و با یک ضربه تا دسته کردم توش !آییییی بلندی کشید . چند دقیقه ای آروم تلنبه زدم . گفتم میخوای پوزیشنمون رو عوض کنیم . با سر تایید کرد .داگیش کردم یکم کوس وکونش رو خوردم وبا باسنش بازی کردم ولیس زدم . کیرم رو تنظیم کردم و فشار دادم توش .در حال تلنبه زدن با دستام گاهی باسنش و پهلوهاش رو میمالیدم ،گاهی هم پستوناش رو . چند دقیقه ای این شکلی کردم وسرعتم رو بیشتر کردم و میکوبیدم به باسنش . گفت سعید بذار بخوابم .کشیدم بیرون .دراز کشید میخواستم یکم بخورم، گفت سعید نه . سریع بکن تو . پاهاش رو دادم بالا ودستم رو از توی زانو هاش گذا شتم کنارش. کیرم و با فشار کردم توش. عید !! سرعتم رو زیاد کردم ومحکم ضربه میزدم به کوس و باسنش .دستاش رو گرفته بود به بازو هام و چشماش رو بسته بود و تکرار میکرد سعید تندتر ،تندتر، تندتر …وااااااای چند بار نیم خیز شد ،چنان ناخوناش رو فشار داد توی بازوم که گفتم الان از هردو دو دست فلج میشم ویهو ولو شد روی زمین . با تمام قدرت چند تلنبه آخر رو زدم وکشیدم بیرون .مثلا روی شکمش پاشیدم و لی همش ریخت دور وبرش چند ثانیه کیرم دل دل زد تا کامل تخلیه شد. ولو شدم رو ش وچند لحظه ای لبای همو خوردیم .افتادم کنارش ،دستم رو گذاشتم زیر سرش. چند دقیقه ای چشمام رو بستم تا حالم جا اومد .رویا رو به من به بغل خوابیده بود. برگشتم سمش دوسه تا بوس زدم روی لبش و ازش تشکر کردم :مروسی رویا جونم از این که اجازه دادی بهترین یلدا رو تجربه کنم .لباش رو گذاشت روی لبم و و دست انداخت گردنم .فکر کنم یک ربعی توی اون حال بودیم . گفت رویا جون ببخشید اگر اجازه بدی من یفکری به حال لباسام کنم و برم ! نه سعید لطفا شب بمون .فردا هم جمعه است !راستش چی بهتر از این درخواست؟ شب موندم تا ساعت یک هم نشستیم .گفتیم و خندیدیم .فردا هم دوری توی تهران زدیم وناهار خوردیم و خداحافظی کردیم . رفتم خونه خوابیدم .ساعت 8 بیدار شدم زنگی زدم مادرم و کمی صحبت کردم و یک پیام دادم به رویا ،رویا خانم بابت همه چیز ممنون ، مطمئن باش هیچ وقت این یلدا رو از یاد نمیبرم.

ادامه...

نوشته: سعید


👍 43
👎 6
45401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

782313
2020-12-18 09:56:05 +0330 +0330

قشنگ بود فقط کمی ایراد نگارشی داشت

2 ❤️

782358
2020-12-18 16:59:59 +0330 +0330

عالی بود
قلم زیبایی داری
به جرعت یکی از بهترین داستانهای چند وقت اخیره و زنده کننده خاطراتی مشابه برام
ممنونم

3 ❤️

785113
2021-01-06 18:50:42 +0330 +0330

خدا وکیلی هر کی بخونه و لایک نزنه
کم لطفی کرده.
دمت گرم .
خوب بود .

بریم برای خوندن قسمت د‌وم

2 ❤️

789306
2021-01-31 12:38:59 +0330 +0330

قلم خوبی داری

1 ❤️

815504
2021-06-16 10:17:59 +0430 +0430

یکم رویایی بود،هم دعوت کردن و پا دادن‌ به این سرعت و هم چندین بار پوزیشن عوض کردن یه فرد مجرد بی دوست دختر به این مدت! ولی خوب بود که سر و ته داشت و قاطی نکردی و مثل بعضی داستان ها تو همون شب اول چند بارم از کون نکردیش 😅😅😅

2 ❤️

914687
2023-02-11 15:15:10 +0330 +0330

👏 😎

0 ❤️