حسام و مادر دوستش (۳)

1403/01/31

...قسمت قبل

(سلام من نمیخواستم ادامه داستان رو بنویسم ولی چون یکی از نویسنده های سایت به اسم مهران زحمت نوشتن قسمت دوم رو کشیده بودن هم خواستم از ایشون تشکر کنم هم این که با توجه به استقبال شما میخوام ادامه همین داستان آقا مهران رو بنویسم)خب بریم سراغ اصل مطلب:

رابطه م با حسام داشت روز ب روز جلوتر میرفت و من تمام تابو های زندگیمو شکسته بودم. این که خودمو در اختیار بچه ای همسن پسر خودم گذاشته بودم از خودم بدم میومد اما خب نمیشه منکر این قضیه بشم که داشتم ب این رابطه وابسته میشدم و ب مرور زمان داشت برام عادی میشد البته همسرم داشت بازنشسته میشد و همین بزرگترین نگرانی من از بابت ادامه این رابطه بود چون من هرچی جلوتر میرفت بیشتر خجالتمو کنار میزاشتم و لذت میبردم اونم تو میانسالی اما خب تصمیم گرفتم تا وقتی که بتونم ب این رابطه ادامه بدم ب عواقبش فکر نکنم چون کاری رو که کرده بودم هیچ راه برگشتی نداشت و من اختیارمو از دست داده بودم و فکر کردن به آینده فقط باعث میشد که همون لذتم از دست بدم پس چیزی ب حسام نگفتم راجع به این موضوع البته خودشم تو این مدت از پسرم شنیده بود ولی خیلی ب روی خودش نیاورد چند باری رابطمون ب همون شکل از عقب ادامه داشت و من روز ب روز بیشتر خجالتمو کنار میزاشتم و از حسام رابطه از جلو رو میخواستم اما اون همچنان امتناع میکرد اما هرجوری شده منو ارضا میکرد واین واقعا برام خوشحال کننده بود اما کافی نبود با این که هردفعه دردش کمتر و لذتش بیشتر میشد و دردش کمتر اما بازم من اصرار به رابطه از جلو داشتم حتی رفتم عمل زیبایی آلت تناسلی و واژن هم انجام دادم بخاطرش که بیشتر جذبش کنم ولی حسام همیشه مخالفت میکرد و میگفت تو کونی خودمی و فقط میخوام از کون بکنمت جلوت مال شوهرته من دست بهش نمیزنم دیگه این موضوع اینقدر فکرمو درگیر کرد که رو زندگیم هم تاثیر گذاشت و بچه ها و همسرم داشتن متوجه تغییر حالت روحیم میشدن این که نه می‌تونستم جلوی حسام مقاومت کنم و نه حسام به خواسته م اهمیت میداد خیلی خیلی داشت اذیتم میکرد و تاثیر میزاشت تو زندگیم من همه کار برای حسام کردم و همه جوره حاضر بودم براش سنگ تموم بزارم هرکاری فکر کنید تو رابطه براش انجام میدادم اپیلاسیون لباس های سکسی آرایش غلیظ و… ولی حرف حرف خودش بود دیگه خسته شده بودم تصمیم گرفتم جلوش وایسم ب هر قیمتی شده ی بارم که شده حرف خودمو ب کرسی بشونم یه مدت جوابشو ندادم بی محلش میکردم وقتاییم که میومد پیش پسرم درست مثل اوایل ازش دوری می‌گرفتم میخواستم بفهمه که من اونجوریم که فکر میکنه برده رامش نیستم اما ته دلم داشتم میمیردم براش ولی باید هرجور شده تحمل میکردم اونم همش با انگشت کردن و. مالیدنم سعی میکرد اذیتم کنه تو هر شرایطی ولی تا جایی که تونستم مقاومت کردم تا شب تولد پسرم حسابی آرایش کردم دیگه نتونست جلوی خودشو بگیره آخرشب که بقیه مهمونا رفتن اومد تو آشپزخونه از پشت بغلم کرد و گفت بره من امشب خیلی خوشگل شدی میدونم دلت برام تنگ شده تو کونی منی فردا میام پیشتم و از خجالت کونت در میام سینه هامو محکم گرفت و لبامو بوسید ولی با تندی پسش زدم و گفتم هیچوقت دیگه اجازه کاری بهت نمیدم و رفتم بیرون از آشپزخونه اونشب تا صبح هرکاری کردم خوابم نبرد از ی طرف واقعا نیاز داشتم ب رابطه با حسام و دلم حسابی براش تنگ شده بود ولی میخواستم کاری کنم عطش منو داشته باشه و راضی بشه به حرفم گوش کنه و از جلو باهام رابطه داشته باشه,فردای اونروز حسام اومد دم در هرچی در زد بازش نکردم چندبار ب گوشیمم زنگ زد جوابشو ندادم که پیام داد اگه درو باز نکنی شب میام همه چیو ب شوهرت میگم جواب دادم نوشتم تو واقعا یه آدم مریضی هیچوقت فکر نمیکردم منو تهدید کنی یعنی واقعا سخت بود فهمیدن این که من فقط بخاطر رابطه از جلو اینکارو میکنم بعدشم هرچی معذرت خواهی کرد و پیام داد و زنگ زد جواب ندادم شب دوباره اومد پیشم و گفت باشه قبوله باورم نمیشد حساب با اون همه لجبازی و قلدری و جسارتش اینجوری تن به خواسته من داده اما مثل این که اونم وابسته این رابطه شده اخرشب بهم پیام داد که فردا میخوام بیام پیش بره سفید کوچولوی خودم منم که خیلی دلتننگش بودم گفتم باشه خوش اومدی صبح زود بعد فرستادن بچه ها و همسرم رفتم حمام و حسابی ب خودم رسیدم و اومدم ی ست فانتزی جدیدی که خریده بودم براش پوشیدم روشم فقط ی لباس شب توری پوشیدم حدود ساعت 10 حسام اومد همون دم در که همو دیدیم پریدیم بغل همدیگه و حسابی لبای همو خوردیم بعدش منو بغل کرد و برد روی تخت انداخت و شروع کرد ب بوسیدن لبام وگردنم بعدم. اروم اروم شروع کرد به لیس زدن گردنم تا آلت تناسلیم همه بدنمو لیس زد و وقتی رسیدم ب آلت تناسلی شروع کرد به بوس های کوچیک و اروم اروم شروع کرد ب لیسیدن من داشتم از شدت لذت دیوونه میشدم جیغ میزدم که باعث شد ی متکا بزاره رو صورتم که صدام بیرون نره باورم نمیشد داشتم ارضا میشدم ولی نمیخواستم همینجا تموم شه برا همین بلند شدم و شلوارشو از پاش. کشیدم و شروع کردم بوسیدن و خوردن آلتش با عشق براش میخوردم چشماشو بسته بود و داشت حال میکرد حتی خایه هاشم براش لیس میزدم و میمالیدم اونم سرمو گرفته بود و تو دهنم تلمبه میزد و از دهنم در آوردم و دراز کشیدم روی تخت پاهامو باز کردم و ازش خواستم جلو بیاد و شروع کنه این که برا اولین بار میخواست از جلو بکنه خیلی حس خوبی بهم داد و سر آلتشو گرفتم و آروم آروم واردش کردم داشتم دیوونه میشدم همون اول از هیجان و لذت ارضا شدم باورم نمیشد حسام بالاخره به خواسته من احترام گذاشته و داره از جلو اینکارو میکنه بعد از ارضا شدنم حسام شروع کرد ب تلمبه زدن هیچوقت تو زندگیم همچین لذتی تجربه نکرده بودم واقعا داشتم دیوونه میشدم حسام خیلی ب کارش حرفه ای بود و شروع کرد ب خشن کردن و محکم تلمبه میزد و با سیلی میزد تو صورتم و سینه هام و تف میکرد تو صورتم اما من اون لحظه ب جز لذت متوجه هیچی نبودم…

اگه دوست داشتین بگین قسمت بعدی رو هم. بنویسم

نوشته: پلشت

ادامه...


👍 88
👎 12
120201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

980415
2024-04-19 23:57:24 +0330 +0330

عالی

2 ❤️

980417
2024-04-20 00:06:16 +0330 +0330

قسمت بعد رو بنویس

1 ❤️

980423
2024-04-20 00:33:17 +0330 +0330

خوبه که آخرش خشونت و تحقیر وارد داستانت کردی ادامه بده

1 ❤️

980428
2024-04-20 00:44:16 +0330 +0330

یخورده بیشتر بنویس ،دیگه کم کم داری فیلم هندی میکنی، کش دادن داستان هم حال نمیده

4 ❤️

980429
2024-04-20 00:50:48 +0330 +0330

حتما بنویس 👏👍💯

2 ❤️

980436
2024-04-20 01:14:44 +0330 +0330

این داستان رو من ده سال پیش خونده بودم
اگه واقعی باشه
الان چکار میکنی
بعدش چی شد تا چند وقت ادامه داشت

1 ❤️

980437
2024-04-20 01:17:05 +0330 +0330

بنویس

2 ❤️

980442
2024-04-20 01:56:19 +0330 +0330

عالی بود
نمیدونم چرا داستان هات جذابیت عجیبی داره

1 ❤️

980445
2024-04-20 02:07:52 +0330 +0330

حسام پلشت کمتر توهوم بزن 😂😂😂

1 ❤️

980447
2024-04-20 02:12:56 +0330 +0330

نه دیگه ننویسید

0 ❤️

980454
2024-04-20 02:45:50 +0330 +0330

کاش حداقل این قسمت داستان رو نمی نوشتی یا اگه می نوشتی هم مثل دو قسمت قبلی جذابیتش رو بالا نگه می داشتی
به نظرم تو اوج خداحافظی کن چون اصلا این قسمت خوب نبود اصلا

1 ❤️

980459
2024-04-20 04:05:38 +0330 +0330

این که داستان هست ولی باید یادتان باشه به کسی که بخواد با تهدید کردن دیگری مجبور بشه به رابطه هیچ وقت اجازه نباید داد که از رابطه لدت ببره چون کثیف تریم رفتار و میکنه که یکنفر بهش دست میزنه. فقط حیوان صفت میتونه برای انجام رابطه سکس یکنفرو با تهدید مجبور به سکس کنه . خانم ها هیچ وقت چنین کاری اجازه ندهید چون بهر حال این فرد که تهدید میکنه شمارو تا به سکس تن بدید حتما بعد ها چنین کاری میکنه پس همان بهتر بهش اجازه هیچ کاری ندهید .

0 ❤️

980467
2024-04-20 06:07:46 +0330 +0330

عالی

2 ❤️

980471
2024-04-20 06:53:07 +0330 +0330

کیر حسام نوش کص کرم خوردت باشه پلشت خانم!

0 ❤️

980480
2024-04-20 10:56:09 +0330 +0330

نه دگ ریدی مطمعنم داستان ارجینال نیست_این داستان تو کتیگوری #تسلیم_شدن و #سلطه_ پذیری #dominance
نوشته شده ،جوری که تو قسمت ۳ ادامه پیدا کرده کاملا تبدیل به یه داستان معمولی شده

1 ❤️

980481
2024-04-20 11:05:14 +0330 +0330

ممنون اما لطف کن طولانی تر‌ بنویس

1 ❤️

980483
2024-04-20 11:31:41 +0330 +0330

خوب اوسکل کردی همه رو 😁

1 ❤️

980511
2024-04-20 16:25:44 +0330 +0330

اگه واقعی باشه عجب جنده ای شدی پس

1 ❤️

980527
2024-04-20 18:40:53 +0330 +0330

ادامە بدە

1 ❤️

980537
2024-04-20 21:36:13 +0330 +0330

چرا اینقدر دوس دارین گیر بدین و تحلیل کنید این یه داستانه که مطمئنن واقعی هم نیست چون حتی قسمت سوم رو از ادامه قسمت دوم که ی نفر دیگه نوشته ادامه داده پس واقعی نمیتونه باشه ولی همین که طرز نگارشش خوبه و ادم رو تو اون موقعیت قرار میده و خیلی خالی بندی نداره ادمو‌ جذب میکنه

خسته نباشید میگم به نویسنده پاقعا لذت بردم من مرسی بابت قلم زیبات🥂

3 ❤️

980558
2024-04-21 01:17:42 +0330 +0330

سلام دوستان
من نویسنده قسمت اول و دوم این داستان هستم، و متاسفانه اکانتهای قبلیم بلاک شدند. من داشتم قسمت سوم رو با وسواس مینوشتم که دیدم متاسفانه یه نفر این قسمت رو هول هولکی نوشته و آپلود کرده، که کلا سبک و سیاق خاطره رو بهم زده و کلا یک کار غیرحرفه ای و کوتاه و در سطح پایین.
من قسمت بعدی رو آپلود کردم خواننده های محترم لطفا این قسمت رو نادیده بگیرید و منتظر قسمت بعدی از قلم خودم باشید.
ارادتمند مریم


980563
2024-04-21 01:33:14 +0330 +0330

یاد حسام داماد مدیر کل افتادم 😂

1 ❤️

980564
2024-04-21 01:35:01 +0330 +0330

یاد حسام داماد مدیر کل افتادم 😂

1 ❤️

980577
2024-04-21 03:11:42 +0330 +0330

مریم جنده با اکانت کماندار ۴۰. همون کمان تو کص مُرده زندت
بیا بالا ببینم جریان چیه؟ داستانت تخیلیه یا تو واقعا جنده ای .یه کص به یکی همسن پسر خودت دادی جنده چرا انقد طولش میدی ماادر قحبه‌. گوهتو بخور دیگه جنده عفونی

0 ❤️

980582
2024-04-21 05:35:12 +0330 +0330

عالیه، زیباترین داستانی بود که خوندم لطفا ادامه بده جا داده تا ده قسمت هم ببریش

0 ❤️

980584
2024-04-21 06:06:27 +0330 +0330

هرکی اومده داره اینو ب اسم خودش میکنه کماندار ۴۰ کلا ۲ روزه عضو سایت شده بعد میگه من قسمت اول و دوم رو نوشتم خب تو حتی بعد از ۱ ماه از قسمت دوم اومدی
بنظرم نه قسمت دوم نه قسمت سوم هیچکدوم خواننده اصلی ننوشته

1 ❤️

980618
2024-04-21 12:41:53 +0330 +0330

بنویش شیطون خانم

2 ❤️

980641
2024-04-21 16:30:04 +0330 +0330

عالی

1 ❤️

980642
2024-04-21 16:35:13 +0330 +0330

منتظر بقیه‌اش هستم

0 ❤️

980652
2024-04-21 19:46:28 +0330 +0330

کون چی پس ، کونتو باید پاره میکرد👍👍

0 ❤️

980728
2024-04-22 07:03:33 +0330 +0330

تو قسمت یک و دو از شدت راست کردن به حد انفجار رسیدم ولی این قسمت حتی کیرم تکون هم نخورد .

1 ❤️

980761
2024-04-22 11:21:44 +0330 +0330

مثل قسمت یک و رو هیجان کافی رو نداشت
ولی ادامه بده

1 ❤️

981058
2024-04-25 20:14:25 +0330 +0330

ننویس هرزه بدبختت لیاقت همون بچه ساله .بیچاره شوهرت صب تا شب زحمت میکشه برای تو .شوهرتم باید چنتا جنده می‌آورد خونه جلو چشمات میکرد تا مزه خیانت رو بچشی بد ذات لاشی

0 ❤️

981237
2024-04-27 04:13:27 +0330 +0330

ادامه بده. ولی اصلا ضرافتهای داستان اول رو نداره.

0 ❤️

981243
2024-04-27 04:48:37 +0330 +0330

سلام من نمیخواستم ادامه داستان رو بنویسم ولی چون یکی از نویسنده های سایت به اسم مهران زحمت نوشتن قسمت دوم رو کشیده بودن هم خواستم از ایشون تشکر کنم هم این که با توجه به استقبال شما میخوام ادامه همین داستان آقا مهران رو بنویسم)خب بریم سراغ اصل مطلب:

بیخیال داستان مهران. داستان خودتو بنویس. این دو قسمت رو ندید بگیر و قسمت بعد رو با تم همون داستان اول ادامه بده لطفا

0 ❤️

981296
2024-04-27 15:34:13 +0330 +0330

خوب بودی خخخخخخ

0 ❤️

981563
2024-04-29 15:24:31 +0330 +0330

عالی بود، حتما ادامه بده

0 ❤️

981580
2024-04-29 17:47:17 +0330 +0330

خوشم اومد، دوست دارم بدونم آخرش چی شد، حتما بنویس

0 ❤️