عجیب ترین سکس زندگیم

1403/01/06

وقتی از چرت بعدظهری بیدار شدم علیرضا پیام داده بود که یه زنگ بزن. وقتی زنگ زدم گفت که توی کارگاه مشکل داریم مثل اینکه یکی از دستگاه ها خراب شده. قرار گذاشتیم محل همیشگی همو ببینیم. هر وقت زنگ میزد میگفت کارگاه مشکل پیدا کرده رمزی بود که برنامه خاک بر سری جور کرده است.
من و علیرضا اول توی اداره همکار بودیم و بعد رفیق فاب شدیم و بعدتر شریک مالی هم شدیم و یک کارگاه کوچیک تولیدی زدیم.کنار کارگاه یه خونه هم دور از چشم خانم هامون اجاره کرده بودیم برای خلوت کردن و مشروب خوری و هرازگاهی خانم بازی.
وقتی وارد خونه مجردی شدیم حس کردم یکی اونجاست. علیرضا گفت هول نکن بابا سامانه هماهنگیم. سامان دوست علیرضا بود که زن جور میکرد و همیشه تیکه های نابی توی دست و بالش بود. حتی یکبار دو تا دختر باکره آورده بود و پرده هاشونو با نرخ بسیار بالایی زده بودیم.
توی پذیرایی تازه روی راحتی لم داده بودیم که سامان از اتاق اومد بیرون و بعد چاق سلامتی گفت تا شما برسین منیره خانم دوش گرفته الانم داره آرایش میکنه. من دیگه باید برم ساعت هفت میام دنبالش. خداحافظی کرد و رفت.
به علیرضا گفتم عکس این منیره خانم رو داری؟ گفت دارم ولی سورپرایزه باید خودشو ببینی. بعد رفت از جاساز دو تا سیگاری آورد و شروع به دود کردن کردیم. علیرضا گفت منیره خانم تموم نشد دارم میام تو با اجازه. بعد رفت داخل اتاق. سرم داشت گرم میشد و حالم خوب میشد. خیلی کنجکاو بودم این منیره خانم رو ببینم که سورپرایزش چی هست؟ توی فکر بودم که یهو در باز شد و از چیزی که دیدم چشام گرد شد. علیرضا اونو توی بغلش گرفته بود. قاطی کردم فکر کردم دختر بچه است. ولی چشم به سینه های درشتش افتاد که از یقه اش پیدا بود. علیرضا زمینش گذاشت. با تعجب بهش خیره شده بودم که سلام کرد. حتی نتونستم جواب سلامش رو بدم. سنش حدود چهل و پنج سالی بود ولی قدش از میز غذاخوری هم کوتاه تر بود. یه میلف کوتوله واقعی. یه سارافون پوشیده بود که تا روی زانو های کوچولوش اومده بود و روش گل های زرد و سیاه بود. چشمای سبز و خوشگلی داشت ولی از همه زیباتر پوستش بود. پوست هیچ زنی رو به این زیبایی ندیده بودم. سفید مهتابی با دانه های ریز کک و مک که همه جای بدنش پخش شده بود و موهای قرمزی که طبیعی بود و رنگ نشده بود. علیرضا تکونم داد او هوی یارو جواب سلام خانم رو نمیدی؟ سعی کردم طبیعی باشم سلام کردم و باهاش دست دادم. اومد روی کاناپه بین و من علیرضا نشست. لبخند شیرینی به لب داشت و شروع به حرف زدن کردیم. می گفت دو تا خواهر هستن و قد کوتاهن. گفت کاسبن و فقط قرار مشتری های خاص را قبول میکنند. میگفت سامان خیلی از شما دو تا تعریف کرده امیدوارم تایم خوبی باهم داشته باشیم. علیرضا دستشو روی ران های تپل و گوشتیش گذاشت و رفت توی کارش. من هم صورتم رو جلو بردم. لبامو بوسید و لبخند زیبایی زد. سینشو گرفتم و یه خورده فشار دادم یه آه کشید. دستهامون شروع به حرکت کردن روی بدن کوچکش کرد و سرتاپاشو دستمالی کردیم. با دستهاش کیر دوتامون رو گرفته بود و ناله میکرد. واقعا شهوتی شده بود و نقش بازی نمیکرد. علیرضا گفت خوب دیگه وقتشه بریم توی حجله. منیره بین ما قرار گرفت و هر کدام یکی از دستهاشو گرفتیم و بردیم توی اتاق خواب.
نمیدونستم سکس با این کوتوله چجوریه و خیلی هیجان داشتم. من و علیرضا لخت شدیم و با کیرهای آویزان دورش کردیم. منیره سرپا ایستاده بود و روی پنجه پا بزور قدش به کیرمون میرسید. دستهاشو دور پاهام حلقه کرد و سر کیرم رو بوسید. سرشو پایین برد و شروع به لیسیدن تخم‌هام کرد. خیلی حرفه ای ساک میزد و کل کیرم رو توی دهنش جا کرد. نوبتی برامون ساک میزد. کیرهامون رو به هم میمالید و به صورتش می سایید. کاری کرد که دو تامون حسابی حشری شده بودیم. بویژه علیرضا بدنش قرمز شده بود و حسابی داغ کرده بود. به من اشاره کرد گفت لباس هاشو در بیار الان میام و از اتاق بیرون رفت. از زمین بلندش کردم و روی تخت گذاشتمش. وزنی نداشت قادر بودم چهار ساعت حملش کنم و زمینش نگذارم. من و علیرضا هر دو هم قد بلند بودیم و بدنسازی هم کار میکردیم. دستهاشو بالا آورد و سارافون رو درآوردم. پوست سفید و زیباش رو بوسیدم و کرستش رو هم در آوردم. پاهاشو بلند کرد و شورتش رو هم بیرون آوردم. کس گوشتی و برجسته اش از تمیزی و سفیدی برق میزد. بین پاهاش نشستم و شروع به خوردن کسش کردم. تازه توی حس رفته بودیم که علیرضا با یک نایلون اومد داخل. بهم گفت که ولش کنم. ازش فاصله گرفتم. علیرضا گفت منیره خانم این لباسو برای تولد دخترم گرفتم ولی نپوشیده چون دوست نداشت میخوام به شما تقدیم کنم. منیره گفت الان بپوشم ؟که با اشاره سر تایید علیرضا جواب گرفت. یه شلوار و تیشرت ست خونگی بود. گفتم چه لباس قشنگیه تعجب میکنم چرا دوست نداشته؟ علیرضا گفت میگه از عکس کارتونی که روشه خوشش نمیاد مثل اینه یک کارتون دیگه ای رو دوست داره. منیره لباسو پوشید و علیرضا رو بوسید و گفت خیلی لباس خوشگلیه قربونت برم واقعا ازت ممنونم. علیرضا بلندش کرد و گذاشتش روی پاهاش. شروع به بوسیدن موهاش کرد و دستشو جلو برد و سینه هاشو گرفت. یه خورده که گذشت دستشو توی یقش کرد و سینشو چنگ زد. همزمان گردن و پشت گوشش رو بوسه بارون کرد.منیره توی چشمام زل زده بود و یک چشمک بهم زد. مشخص بود بشدت داشت حال میکرد.علیرضا گفت ژل رو برام بیار. از توی کشو ژل روان کننده رو آوردم. دختره را روی شکم خوابوند و یه بالش زیر شکمش گذاشت. باسنش رو حسابی دستمالی که کرد شلوارش را تا روی زانو پایین کشید و و شروع به لیسیدن کوس و کونش کرد. بهم گفت ژلو بریزم. با چشماش سوراخ کونش رو نشان داد. سر ژل رو باز کردم و علیرضا چاک کون دختره رو باز کرد. مقدار زیادی ژل روی سوراخ کونش ریختم و علیرضا شروع به انگشت کردن کونش کرد. اول یه انگشت و بعد دو تا انگشت توی کونش کرد و شروع به تکان دستش کرد. هر دو شون ناله میکردند و اتاق رو روی سرشون گذاشته بودند. تنهاشون گذاشتم و کنار کشیدم. از هال پاکت سیگار رو آوردم و یه نخ روشن کردم. منو کامل فراموش کرده بودند و توی فضا بودند. صدبار با علیرضا سکس سه نفره انجام داده بودیم و هیچوقت ندیده بودم اینگونه شهوتی و وحشی بشه. یه صندلی کنار تخت گذاشتم تا عشق بازیشون رو نگاه کنم. بالاخره علیرضا خوابید روش و شروع به لاپایی زدن کرد.بعد کیرشو روی کس و کونش کشید و با کیر چند ضربه محکم روی باسنش زد. وقتی سر کیرش رو روی سوراخ کونش گذاشت با اولین فشار نصفشو داخل کرد. منیره جیغ زد و گفت آخ سوختم. علیرضا کون کن حرفه ای بود و نمیدونم چرا هول کرده بود و دختره رو اذیت میکرد.کیرشو بیرون کشید و اینبار فقط سرش رو داخل کونش کرد. همینجوری نگه داشته بود ودختره آه و ناله میکرد. چند بار تکرار کرد و هربار سر کیرشو داخل میکرد و بیرون میکشید. اگر چه خودم سکس نمیکردم ولی بیشتر از هر وقتی حال میکردم و کیرم داشت میترکید. بالاخره با دست اشاره کرد که بفرسته داخل و علیرضا نصف کیرشو داخل کرد. دوباره منیره به تقلا افتاد ولی علیرضا ول کن نبود و یک فشار محکم داد و کل کیرش رو توی کونش فرو کرد. منیره بال بال میزد ولی علیرضا محکم خوابیده بود روش و کیرشو تا ته توی کونش فرو کرده بود. بدن کوچیک دختره زیر علیرضا اصلا پیدا نبود و فقط دستهاش بیرون بود که بال و پر میزد. ترسیدم دختره چیزش بشه علیرضا رو کشیدم مگه حالیش بود. بالاخره عقب کشید. کون دختره اندازه درب بطری باز شده بود. تمام تنش خیس عرق بود و نفس نفس میزد. یه کم ژل بین پاهای دختره ریختم و یه تف گنده انداختم روش. حالا دختره دور برداشته بود و به علیرضا میگفت بیا کونمو جر بده. اینبار وقتی کیرشو داخل کرد دختره گفت جون قربون کیر کلفتت بشم. واقعا هم کیر علیرضا بزرگ و کلفت بود همون نصفش که بیرون بود از کیر بعضی مردها بزرگتر بود. بعد از چند دقیقه علیرضا اولین تلمبه رو توی کون دختره زد و توی باسنش موج درست کرد. تلمبه هاش شدت گرفت و به اوج سکس رسیدند. علیرضا چنان تلمبه میزد که گفتم الان تخت میشکنه و جفتشون کله میشوند. تخت و تشک بشدت تکون میخورد و تلمبه های علیرضا دم به دم تندتر میشد. جفتشون خیس عرق بودند و ناله میکردند. دختره یکریز داد میزد بیشتر میخوام کونمو پاره کن. تماشای چنین سکس داغی واقعا محشر بود. نفهمیدم علیرضا کی به لحظه انفجار رسید و شروع به داد و فریاد کردن کرد. عین حیوون زخمی ناله میکرد و آبشو توی کون دختره ریخت. بالاخره آروم گرفتند و آرامش به تخت بازگشت. خوابیده بود روش و یکریز قربون صدقش میرفت. وقتی از روش بلند شد به من اشاره کرد که برم روی کار. به منیره گفتم اگه نمیتونی استراحت کن بعدا میکنم. گفت نه بابا چرا نمیتونم بیا قربونت برم.
علیرضا دختره رو توی بغلش گرفت شلوارش که تا نیمه پایین بود از پاش درآورد و تیشرتش رو هم درآورد.منیره سرش را روی سینه علیرضا گذاشت و بهم اشاره کرد که شروع کنم. کیرمو جلو صورتش گرفتم. علیرضا دهن منیره رو باز کرد و کیرمو گرفت و توی دهن دختره کرد.شروع به عقب جلو کردن کیرم توی دهن کوچولوش کردم. همزمان علیرضا سینه هاشو فشار میداد. طاقتم تموم شد و می خواستم طعمش رو بچشم. علیرضا پاهای کوچیک منیره رو برام باز کرد. یه تف توی دستش ریخت و شروع به مالیدن چوچوله اش کرد. بهش گفت حاضری؟ دختره با غمزه گفت اوهوم. وقتی توی کسش فرو کردم چنان داغ و پرآب شده بود که نزدیک بود کارم یکسره بشه. چند باری کیرمو روی چوچولش کشیدم تا آروم شدم و دوباره توی کسش کردم. توی چشماش زل زدم و با هر فشار یخورده فرو کردم . وقتی همش داخل شد نگهش داشتم و شروع به خوردن ممه‌اش کردم. علیرضا هم با دست اون یکی ممشو میمالید و گردنشو میخورد. تحمل گرمای کسش سخت بود و کیرمو بیرون کشیدم. علیرضا اشاره کرد دراز بکشم. منیره رو بلند کرد و روی پاهام گذاشت. حالا منیره بدن کوچولوش رو روی کیرم بالا پایین میکرد و علیرضا سینه هاشو دستمالی میکرد. منیره سرعتشو بیشتر کرده بود و خودشو محکم به بدنم میکوبید و هربار کیرم تا خایه توی کسش کوبیده میشد و صدای کس خیسش توی اتاق پیچیده بود. گرم کار بودیم و سه تایی حال میکردیم که منیره خودشو جدا کرد و کنار کشید. پاهاشو باز کرد و شروع به نالیدن کرد. علیرضا شروع به مالیدن چوچوله اش کرد و منم سینه هاشو محکم چنگ میزدم. ناله های منیره به اوج رسید و به گریه کردن شبیه شده بود. از کسش یه استکان آب با فشار بیرون پاشید. دستمالیش کردیم تا آروم شد و چشاشو بست. شروع
به مالیدن کیرم کردم و وقتی موقعش شد کیرم رو جلوی صورت منیره بردم. علیرضا بهش گفت دهنتو باز کن. همه آبم رو توی دهنش ریختم و قورتش داد. نه با زنم نه با به اصطلاح شاه کس ها چنین سکس داغی رو تجربه نکرده بودم. واقعا دقایق طلایی بودند. به علیرضا گفتم وقتش رو تمدید کند هر چه بشه پرداخت میکنم. علیرضا گفت اصراف نکن یادت رفته امشب شام مهمون ما هستین. میزاریم برای یه روز دیگر. حالا پاشین یه دوش سه نفری بگیریم. منیره رو بلند کرد و روی گردنش گذاشت و بطرف حموم رفتند.

نوشته: حمید 28


👍 29
👎 5
31501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

976710
2024-03-26 00:59:08 +0330 +0330

قشنگ بود رفیق. لایک

0 ❤️

976742
2024-03-26 03:17:09 +0330 +0330

دوست عزیز مگه اون خانم فقط یک سارافون به قول شما نداشت که اونم دستهاشو اوردبالا وشماکشیدی ودرش اوردی بعددوستت اومدنشوندش روپاهاش ودست کرد توی یقه اش؟دقیقا دست به کدوم یقه برد؟من تاهمونجاخوندم وادامه ندادم

0 ❤️

976816
2024-03-26 16:22:50 +0330 +0330

علیرضای کصکش پدوفیله:/

2 ❤️

976910
2024-03-27 02:18:58 +0330 +0330

خیلی جالب بود

0 ❤️