این دختر خاله مردم آزار (۲)

1390/02/15

قسمت قبل

درود بر همگی.ادامه ماجرا
وقتی با تمام وجود آب انبار رو تو بشکه خالی کردم یه نوع احساس خیلی قشنگ سکته ناقص کیری بهم دست داد وروی ان مه لقا سرنگون شدم.البته اگه بهش بشه گفت مه لقا.با اون فشار ی که به این بینوا وارد کردم و شیروباز کردم میترسیدم از چشمهای دختر خاله بغل دستی با فشار بزنه بیرون. در ایت حین یه صدای پایی به گوشم خورد .یکی هم که نیست به منه مشنگ کسخل بگه اقا 2زار دادی 10 دور چرخ فلک سوار شدی ،!تشریف نمیارین پائین؟
بلبرینگهاش سوخت داره دود بلند میشه!!ددددآخه گوت آقا الان یکی بیاد رد بشه نمیگن اینجا چرا دو طبقه است؟ به خودم اومدم وبادو کف دست به زمین یه فشاری دادمو یه دیده بانی مختصر اینو رو اونور هر جارو نگاه میکردی دختر خاله!! چپ کس ،راست کس، پائین جای کس مغز(من کسخل میگه)اونور چپ کس، اونور راست کس ،!!!خارکوسته کچل از بس سیرابی خورده یه جوخه درست کرده.اما چه جوخه ای که رستمش یکدست اسلحه بیشتر نداره واونم که سه سوت میگیرن تو کونش میکنن جوخش هم میدن بگا.هنوز اتاق بو کس میداد.کلحبیب هم که جا خوش کرده بود میگفت حرف مرد یکیست کس خارت نمیام بیرون .حالا تن لش خودشو خفه کردهداره ندید بدید بازی در میاره.اون ماست خورده هم زیر من انگار غش کرده سوار یابوی سفیدرویاهاشه.دوباره روش دراز کشیدم ، دوباره یه صدای پای دیگه اومد یه نظری به چپ راست کردم خبری نبود جز توهم کیری مغز بازم با ارامش خوابیدم روش نخیر این از یابو سفیده پائین بیا نیست اینقدر بهش خوش میکذره که سنکینی الاغی مثل منو احساس نمیکنه …آخیش چه نرمه آدم بمیره اینجور جاها بمیره !!پس واجب شد که وصیت بکنم اینروبمیرم که صدای تائیدیه اش از تو حیاط آمد بابای کسکش این جوخه کس زاغول ها بود .دیوس انکار بامن تله پاتی داره.تودلم گفتم بکش به اون سیبلات مرتیکه لانتوری بی ادبخیر سرش چناناوازی داد گه چرت هر چی گربه شیره ای پاره کرد.که یکی ملحفه رو از سرمون کشید زهر ترک شدم گفتم تونمیری سرعت وقدرت تله پاتی این قرمساق 100الاغ چاپاره…که دیدم یکی گفت خیلی حیوونی حیوون وحشی !!!(حرف حساب جواب نداره .حالا اگر هم داشت کی تخم میکرد بگه .این کل حبیب ادم فروش هم زوددر رفت و در وبست مارو داد دم چاک این جنده علیصغر که مثل شمر واستاده بالاسرما، برگشتم بی انصاف طروفرز پای خوش تراش ونازنینشوگذاشت رو کل حبیب خایه مال یهو کذاشت رو یکی از وردستهای ناموسمون که با نفسش با همیکی شدن وبا یک دستش علامت سکوت رو صورتش .نتونستم تحمل بکنم بی انصاف انگار داشت ته سیکار خاموش میکرد تا اومدم ولوم صدای گه خوردم غلط گردم که کون کردم رو زیاد کنم یه فشار دیگه داد که این عنتر آی آخشو گفت .زود از ترس کونش (دیگه چه ترسی)ملحفه رو گشید رو سرش و شروع کرد با صدای کم گریه کردن، ولی کس وکونش با ریتم صدای گریه اش هماهنگ نبود زیادی شلطاق میکرد اونم جلوی کی ؟؟این لجاره کس چرت پرون.آرسن لوپن کچل جلو ش لنگ مینداخت یعنی به آرسنه لوپن.چشمتون روز بد نبینه با چه قشنگی وظرافت که نمونه یک زن قالتاق …اه ببخشید قاطع،شروع کرد فحشهای ارام وشمرده ولی واضح وبسیار بسیار مبرهن چارواداری خارومادری دادن !!!من ،ول کن هم نبود تازه اگه کم میاورد این پتیاره ای که من میشناسم میگفت باقیشو خودت بگو … یهو همزمان با گردش پاش رو معاملم انگار دنبال چیزی میگشت ولوم رادیو دریا رو بست و به اندازه هفت جد ابادم مستفیضم کرده بود.یهو سر مارو پیدا کرد و گفت هر هر خیر سر داداش بی عرضت!!! گوز چه ربطی به شقیقه باباش داره.گفت قاچ کون(به به چه با ادب)بلند میشی مثل بچه ادم دنبالم میای.من که تا اون موقع مثل بید فقط میلرزیدم ابهت این کس چت سوزمانی مفقود ال بیضه ام کرده بود .مادر اون کسی که به این زن فرعون کمربند سیاه کونگ فو تو سوراخ رو داده بود چه بدونم 5و6 تا کس ندیده مثل من بکنن که دیده بودم اجرو نه اینکه چهل پاره بکنه جرش میداد همون کاری که میخواد با من بکنه .گوشمو محکم گرفت وبا یک متر فاصله راه افتاد جلو. چنان دردی گرفته بود که نزدیک بود عر بزنم که سالن رو رد کردیم رسیدیم به اتاق انتهایی که ازش بعنوان انبار استفاده میکردیم یعنی قبلا پاتوق …من بود .در وباز کردو ایستاد وگوش منو کشید جلو که بهخدا مال یابو رو هم اینجوری نمیکشن .ویک لگد اسمی که جدا خودم حال کردم جنده در کونم زد که دو دو رفتم تو اتاقوهی هز سوزشش بالا پائین میپریدم ولی اینبار بلند با خالتی که نفسم رفته بود گفتم کیر تو کون اقات .حالا مرد کلید برق وبزنه خانم رئیس!!یهو روشن کرد تا نگاهش افتاد یهوگقت: هوش هوش هوشهههه… تف به اون ذاتت پسر. بعد روشو کرد اونطرف ومن گفتم تقصیر خودته امون ندادی که لباسی ملحفه ای چیزی بر دارم بپوشونم .جنده کون برهنه منو اورده بود تا اونجا.فلک به دادم رسیده بودچون یه نرمی در وجودش احساس کردم.اقا این لامصب شعبده بازه دیگه جادوگر بالفطرست مادر قحبه،فرقی نمیکنه چقدری باشه از قد دماغ سیدعلی بگیر تا اندازه اون بازوی کیری چلاقش که قد خره.اغوا گره محسور کنندست ،ریزو درشت بی اصل ونصب وبا اصلش خاطر خواه داره.وسرش موهای همو میکشن.اصلا خود دیوید کاپرفیلده منتها کچله.(با این غلطی که تو این دو خط کردم گور خودمو کندم تا قیامت بابت این تبلیغ غیر قابل انکار واصرار کونده پروئی من ،طرف حسابان که تخم بردن نامشان را ندارم اسرافیل رو احضار واون صور قره نیشو گرفتن وبعد گیریس کاری توپ به دنبالم تا این ناقاره برپا روتوکونم خواهند کرد. )… بله عرض می کردم که گفت یالله گور مرگت برو اون حوله رو بنداز رو زهرماری نحست .زهر مارو با تنی از صدا کفت که انگار جیگرش شربت به لیمو میخواد تا خنک بشه.تعجب کردم منتظزه من نشد وخودش رفت واورد وادای پرت کردنو در اورد که من هواسم پرت بشه جانانه سیاحت کنه.چون خودش لو داد و شیهه خر کشید و با دوتا هین وهوش یه گوبیده اضافه بارمون کرد باز هم گفت خیر سر اون داداش بی عرضت.!!من نمی دونم این داداش ما چه داغی به دل این کس ملوک کذاشته بود که اینقدر جیلیزو ویلیز میکرد وچون مطمئنن کودن وکسخلم پس کیر تو این معماوپس کله بابای سیرابی خورکسکشش…اومد جلو ونگذاشت ونه شاف یهو بی هوا خوابوند تو گوشم که حس کردم پلمپ کونم افتاد. بعد یکی هم چنان فرض سمت چپم زد که بروس لی علیه رحمه به چپق آقاش میخندید که مثل این فرض باشه .خلقتتو گائییدم زن که نمیدونم که فلک گردون شیره ای کدوم گوری رفته بود مواد بخره که این زیر فیتیلش خاموش شده بود پسر نشدولی خار صدتاشونو باهم یجا میگاد .تو خمو دید زدمش جز یک کس اسکاری ونوبلی که امیدوارم کوفت وزهرمار اون جاکش ادم کیری…اه ببخشید ادم زیر کن بشه مرتیکه لانتوری کیسه کش…سومی چهارمی دید حوله از دستم افتاد ومنم پررو تر از این حرفا بودم که صدام در بیاد چون افتادم تو دنده لج.گفت کسکش …گفتم اه رعنا تو چرا اینقدر بی تربیت شدی این حرفها رو چه جوری به زبون میاری.با این حرفه خشاب نشادور رو جا زدم .مثل یه گوریل بهم حمله کرد صد رحمت به کوریل چون اول با مشت میزنه به سینه اش واعلان جنگ میده .این نزده بی هوا حمله ناجوانمردونه کرد ومن هم هی این حوله از دستم میفتاد واین دفع چنگ زد وحشی خانم ماداگاسکاری بد تر من کله شوگرفت وتو حالت سوسوک اجباری موندم .دیگه شوخی نبود اینبار گروگان داشت .گفت قرمساق به تو کفته بودم با خواهر های من کاریت نباشه نگفتم ؟ لال مونده بودم وبی انصاف شدیدا گرفته بود که انگار دزد گرفته .خوب گرفته بود دیگه من من دزد ناموسو ولی با تکونهایی که حبیب میخورد دیگه اشهدمو خوندم گفتم دیگه الان کاردیم میکنه چون تو دستش چنان بلند شد که انگار میخواد مسابقه پرورش اندام بده مادر قحبه ای لعنت به کیری که بی موقع بلند شه خونش پای خودشه. معجزه بود که از دستش در رفت وبه کنار زدمش و از در زدم بیرون گه قاطی کردم رفتم سمت دستشویی که وای وای با خالم روبرو شدم که گفت ای بالاگوت باشون نیه چولددی.دیر جنبیدم تا با دست بپوشونم نگاه نیفتاده افتاد ومنو برای همیشه شرمنده واز جلو دیدش تا مدتهای زیاد پنهان بودم تا فردا صبح که …باقیش رو بعدا میگم

نوشته: john piere


👍 0
👎 0
29691 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

279576
2011-05-06 11:51:33 +0430 +0430
NA

جا داره چند تا کتاب یا داستان بخونید تا ادبیات نوشتاری یاد بگیرید بعد شروع به نوشتن کنید طوری بنویسید که قابل فهم عامه مردم باشه و طوری باشه که خواننده رو به خوندنش جذب کنه. مرسی

0 ❤️

279577
2011-05-06 11:55:43 +0430 +0430
NA

خيلي با حال نوشتي ژان پي ير
قسمت اول و دومشو با هم خوندم. يعني نشون دادي كه فحش توي خونته! ادا در نمياري. منو ياد صادق چوبك انداختي. دمت گرم. يعني هيچوقت از خوندن اين همه فحش كنار هم لذت نبرده بودم! اصلاً داستانتو با فحش جلو بردي بدون اينكه دل خواننده رو بزني. كارت درسته بخدا.
فقط يه نكته كوچولو:
يه كمي هم اگه دلت خواست از نقطه و ويرگول استفاده كن داداش تا خوندنش براي خواننده راحت تر بشه. ضمنا بقيه‌شم زودتر بنويس كار دارم ميخوام برم!!!

0 ❤️

279578
2011-05-06 17:53:31 +0430 +0430

اینقدر کس شعر ننویس تو داستانت. داستانت باحال بود ولی از بس کس شعر گفتی وسطش و تیکه های چرت گفتی ریده شد به داستانت

0 ❤️

279579
2011-05-06 18:01:56 +0430 +0430
NA

خودت فهمیدی چی نوشتی آخه کسخل خان.

0 ❤️

279581
2011-05-08 14:42:35 +0430 +0430
NA

با سلام نویسنده داستانم نمیدونم چی باید بگم .شرمنده شده .درواقع این یک /سوم داستان بود وبشدت قاطی شده وچون چند روز نبودم دیر متوجه جریان شدم.همین امشب مجددا تایپ وبا شماره 2/2 یا 2 کامل شده/براتون ارسال میکنم .متاسفانه سیستم من دچار ویروس شد وداستان رو بسیار ناقص وخراب فرستاد. تورو جدتون دیگه جد اباد مارو جلو چشامون نیارین بجاش حوالحه بدین به علی کدا.شماها که دمتون کرم داستان خوان حرفه ای هستین باید متوجه میشدین که یه اشتباهی رخ داده .این داستانی که من خودم خوندم هیچی نفهمیدم…بهر حال شرمنده .

0 ❤️

279583
2011-05-09 16:07:04 +0430 +0430
NA

بقیه اش را بیا بالا بینیم چی تو مخ توهم زدت داری برا خنده و کس شعر بافی با بر بچ حتل میده ؟!
نه داستان بلکه داستان نویس!!!

0 ❤️