برده ی مهناز بیوه آپارتمان شدم

1401/08/06

سلام من مهتاب هستم 30سالمه چون نمیخوام وقتتون گرفته بشه میرم سر اصل خاطره من بعد از یه دوره حاملگی سخت با استراحت کامل بچم افتاد و افسرده شدم تو این مدت چهار ماه بعد سقط با شوهرم سکس درستی نداشتم و بی میل بودم تا اینکه یه روز برای زدن امپول رفتم طبقه پایین که مهناز یه زن بیوه اونجا تنها زندگی میکنه مهناز 45سالشه و شوهرش.سه ساله فوت کرده و بچه هاش هم خارجن بعد از سلام و احوال پرسی رفتم روی تخت اماده شدم برای امپول زدن مهناز امپول رو آماده کرد و زد وقتی میخواستم بلند شم کونم قنبل شد بلافاصله مهناز گفت مهتاب جون کون خوشگلی داری خوشبحال شوهرت من خجالت کشیدم و زود بلند شدم و تشکر کردم و اومدم بالا اونشب تا صبح به حرف مهناز فکر کردم یه روز درمیون باید امپول میزدم دفعه بعد که رفتم مهناز بعد از زدن آمپول اجازه نداد بلند شم و دستشو انداخت از زیر رسوند به کسم و فشار داد به بالا تا کونم قنبل شد و بلافاصله شروع کرد به لیسیدن سوراخ کونم احساس بدی داشتم ولی همراه با لذت تقریبا پنج دقیقه لیسید و بعد زد در کونم گفت بره امروز کافیه تا صبح بیدار بودم احساس بدی داشتم تا دو روز بعدش که باید آمپول میزدم دیگه پایین نرفتم ولی این دفعه خودش اومد بالا بعاز سلام و احوال پرسی به شوهرم گفت اومدم آمپول خانومتو با اجازه ت بزنم باهم رفتیم تو اتاق چادرشو برداشت یه دامن کوتاه پوشیده بود من امپولو دادم بهش تا اومدم اماده بشم دیدم آمپول ازدستش افتاد جلوی پاش دولا شدم امپول رو بهش بدم که دیدم شورت نپوشیده همونطور که دولا بودم سرم رو فشار داد به کسش دیدم به کسش دوتا حلقه اویزونه به لبه های دوطرفش گفت لیس بزن نفسم بند اومده بود مجبور شدم شروع کردم به لیسیدن بعد گفت چوچولمو میک بزن تقریبا این کار ا پنج دقیقه طول کشید بعد فوری آماده شدم آمپول رو زد و بعد از آمپول دوباره سوراخ کونم رو لیسید بعد تلفنش رو تو واتساپ برام سیو کرد گفت بهت پیام میدم اگه دوست داشتی بیا پایین بیشتر با هم باشیم بعد هم خداحافظی کرد و رفت از اون روز به بعد هر موقع که شوهرم خونه نیست پیام میده من روزا ی اول میل به پایین رفتن نداشتم ولی بعد از یک هفته بالاخره دلمو زدم به دریا و رفتم پایین منو برد تو اتاق خواب لختم کرد و نشست روی دهنم براش کسشو لیس زدم ابشو ریخت تو دهنم و بعد به من گفت خوب حال میدی خوشم اومد ولی کونمو لیس نزد گفت برو خونه تا فردا شب تا صبح حشری بودم از فردا ش هر روز پیام میده میرم کوس و کونشو میخورم ولی اون فقط یه شب درمیون برام کوسمو میماله بعضی شبها هم فقط با خیار یه حالی به کونم میده ولی من مثل اینکه به آب کسش معتاد شده باشم نمیتونم ولش کنم و به نوعی برده ی مهناز جون شدم.

نوشته: مهتاب


👍 16
👎 19
91601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900537
2022-10-28 01:09:18 +0330 +0330

دروغ جذابی بود

1 ❤️

900579
2022-10-28 03:51:11 +0330 +0330

خب چرا نمیزاری شوهرت بکنتش

0 ❤️

900592
2022-10-28 09:07:19 +0330 +0330

خب شوهرتم ببر زنرو بکنه حال کنید

0 ❤️

900596
2022-10-28 10:15:37 +0330 +0330

خوبه

0 ❤️

900620
2022-10-28 14:28:58 +0330 +0330

آخه جنده برا ماها چرا این جور چیزا پیش نمیاد … خواهشا کسایی که کار بلدن برا شکار خانم هایی مث این کمکم کنن ممنون میشم

0 ❤️

900771
2022-10-29 19:03:45 +0330 +0330

مغزت در حد دوس دختر قبلیمه

0 ❤️