حکایت ارباب و برده

1402/02/28

این داستان کاملا غیر واقعی است.

چشمام رو باز کردم، تاریک بود . کمرم درد میکرد و دست و پاهام خشک شده بود. خیلی نمی تونستم تموم بخورم چون طناب لای پاهام کشیدن میشد و خیلی زبر بود. فکر کنم ۵ یا ۶ ساعتی بود که با این وضعیت توی جعبه بودم. مثانه ام داشت می ترکید.
توی همین فکر ها بودم که در جعبه باز شد. نور خورد به چشمم. چون دستام بسته بود نتونستم جلوی چشمم بگیرم و فقط پلکم گذاشتم روی هم.
ارباب گفت: بیا بیرون جنده
صداش عصبانی نبود. کاملا عادی بود. مثل همیشه دامن کوتاه مشکی پوشیده بود . به سختی می تونستم بیام بیرون چون هم دستام بسته شده بود هم ساعت ها توی جعبه بودم. و سخت تر اینکه طناب لای پام اذیتم میکرد. کشیده میشد به کس و کونم.
ارباب انگار اصلا عجله نداشت. رو به روی من ایستاد ، گفت بشین توی تشت. انجام دادم. ( مثل حالتی که توی دستشویی هستیم)
ارباب گفت : بشاش زود باش. این دقیقاً کاری بود که بدم می اومد ‌.
چون هم خجالت می کشیدم جلوی ارباب جیش کنم هم بعدش مجبورم میکرد همه رو لیس بزنم. ولی من فقط دلم میخواست جیش ارباب لیس بزنم.
دوباره گفت : میگم بشاش جنده . دستش آورد سمت طناب و محکم کشیدش لای کسم.
آخ آخ کسم می سوخت. دستش مشت کرد و محکم زد توی شکمم.
چند قطره از جیشم ریخت ولی خودم نگهداشتم. یکدفعه گفت صبر کن نشاش.
رفت ژیلا رو آورد. ژیلا جنده و برده ی مورد علاقه ی ارباب بود. برعکس من ، کس و کونش صورتی و تپل و خوشگل بود. موهاش بلند و صاف.
صدای خیلی سکسی هم داشت.
ارباب بهش گفت بشینه رو به روی من ، هر دوتامون باهم بشاشیم.
تا ژیلا اومد بشینه. ارباب با شلاق چرمش سه چهارتا ضربه زد توی کمر من همون موقع جیشم خالی شد. ژیلا اومد نشست تا خواست خودش خالی کنه ارباب بهش گفت : بشاش روی کس این جنده.
ژیلا هم اطاعت کرد. اوووف چقدر جیشش داغ بود.
اوف کسم هم داغ شده بود هم می سوخت. داشتم از بوی شاش خفه میشدم. ولی اجازه نداد برم خودم بشورم.
ژیلا رفت کسش شست و اومد. واقعا کون و کس محشری داشت. راه که می‌رفت کونش مثل ژله تکون میخورد. چند مرتبه حتی پیش اومده بود که ارباب کس ژیلا رو لیس بزنه. از بس که صورتی و گوشتی و آبکی بود.
یعنی تا ارباب سینه هاش رو می مالید اون آب از کسش سرازیر میشد.
دقیقا برعکس من که کس و کونم سبزه بود و خیلی هم دیر خیس میشدم.
ژیلا که برگشت ارباب یه دیلدو بنفش کلفت داد بهش گفت : ساک بزن
ژیلا هم با آب و تاب شروع کرد.
اووووم اوووووف. کیر میخوام…میخوام کیر بخورم. اوووووو. آاااااه
لیس میزد و آخ و اوخ میکرد. ارباب گفت کافیه بکنش تو کس این سگ جنده، منو می‌گفت.
ژیلا هم یه دست کشید رو کسم و طناب لای کسم زد کنار. دیلدو محکم کوبید توی کسم.
ااااااخ ااااااخ کسم پاره شد. کس جنده ام پاره شد. ارباب کسم پاره شده
ارباب کس سگت جر خود.
ارباب هم بلند بلند می خندید و سینه های خودش می مالید.
سینه ها عملی بود ولی بزرگ بود. هیچ وقت سوتین نمی پوشید.
ژیلا دو سه مرتبه دیلدو کشید بیرون و دوباره کرد تو کسم. منم که جیغم در اومده بود.
ارباب نشست روی صندلی و پاهاش باز کرد. آخ کسش کسش.
کس ارباب که دیدم آب از دهنم راه افتاد.
ارباب تورو خدا اجازه بدید من کستون بخورم. خواهش میکنم بذارید من زبونم بکشم به کستون ارباب اجازه بدید من ابتون میک بزنم.
ژیلا هم دیلدو تو کسم تکون میداد ‌‌
ارباب به ژیلا گفت بیا. شروع کرد جلوی من با سینه های گوشتی و بزرگ ژیلا بازی کردن. می مالید و میک میزد.
ااااه، سینه هام. اااا ارباب سینه هام. ژیلا داشت کیف میکرد و کسش داشت خیس خیس میشد.
ارباب دست کشید لای کسش ااااااااا کسم. کسم کسم
ارباب بهش گفت کست رو بمال روی زانوی من.
ژیلا پاهاش رو باز کرد و نشست روی زانوی ارباب کسش رو می مالید روش.
آخ کسم. کسم خیسه‌ آخ ارباب من سگ حشری شمام. من مال شمام
کسم پاره کنید.
ارباب بهش گفت جنده ی خوشگل من اگه الان روی پام ارضا بشی و آبت بیاد اجازه میدم تا صبح توی رختخواب کسم رو لیس بزنی.
ژیلا هم تند تند با اخ و اوخ خودش رو می مالید به پای ارباب سینه هاشو هم تکون میخورد. ارباب هم نوک سینه هاش رو می کشید.
من که یه دیلدو کلفت توی کسم رو با دیدن اینا آب کسم راه افتاده بود.
ارضا شدم.

نوشته: Hamin joori


👍 8
👎 3
32101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

928570
2023-05-18 04:38:05 +0330 +0330

دوستان ما به تخممون هم نیست داستانتون داستانه یا خاطره شما ملتو خرض فرض نکن عین آدم بنویس ما قول میدیم بهتون فش ندیم

3 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها