رقابت جنسی

1402/01/26

تابستون بود و هوا به طرز دیوانه واری گرم بود.
مریم توی اتاقش روی تختش دراز کشیده بود و داشت به اتفاقایی که اخیرا بین خودش و امیر (دوست پسرش) افتاده بود فکر میکرد.
امیر دیگه اون ادم سابق نبود چند وقتی بود که رفتارش توی رابطه دوگانه شده بود. یه وقتایی مثل روزای اول با همه وجودش میومد طرف مریم اما بعضی از روزا مثل سنگ سرد و بی روح بود و دیگه مثل سابق جواب تلفن نمیداد و وقت برای رابطه نمیذاشت.
مریم پیش خودش گفت حتما باید یه مشکلی باشه ! مگه من چی کم دارم که با من اینطور رفتار میکنه؟
با شک و تردید از جاش بلند شد و رفت جلوی آینه قدی اتاقش ، یه نگاه به خودش انداخت. یه دختر فوق العاده زیبا با صورت کشیده و موهای لخت مشکی و چشمای سیاه که برقش دل هرکسی رو میلرزوند با یه هیکل فوق سکسی سینه های خوش فرم ۸۵ یه بدن تو پر و باسن خوش فرم که هرکسی حاضر بود براش خودشو به آب و آتیش بزنه.
با خودش گفت اینطور نمیشه باید سر از ماجرا در بیارم سریع گوشیشو برداشت و زنگ زد به امیر و باهاش قرار گذاشت تا توی کافه همو ببینن.
تمام مدتی که توی راه بود تا به کافه برسه فقط و فقط داشت به این فکر میکرد که چرا امیر این روزا مثل همیشه نیست.
رسید سر قرار امیر خوش تیپ کرده بود و منتظرش بود و یه لبخند ملیح روی لبش بود. با دیدن امیر دلش لرزید، پیش خودش گفت من هیچ جوره نمیتونم امیرو از دست بدم باید مشکلمونو بفهمم و بتونم حلش کنم.
یکم با هم دیگه گپ زدن مریم سعی میکرد بحثو بکشونه به رابطشون اما امیر همش بحثو عوض میکرد تا موقعی که امیر رفت به سمت پیشخوان کافه تا سفارش بده و حساب کنه. گوشی امیر روی میز بود درست همون لحظه برای امیر پیام اومد و مریم چشمش افتاد به صفحه گوشی امیر.
شماره به اسم محمد ذخیره شده بود ولی پیام داده بود امشب برات اون ست قرمزمو میپوشم و منتظرتم.
مریم باورش نمیشد. ینی اون کی بوده که وجودش باعث کمرنگ شدن رابطه خودش و امیر شده بود.مریم از قبل قفل گوشی امیرو بلد بود و سریع شماره رو از گوشی امیر برداشت تا بعدا ته و توی ماجرا رو دربیاره.
امیر برگشت روی میز اما مریم حرفی بهش نزد ینی انقدر حالش بد بود که نایی برای صحبت کردن نداشت، الکی سردرد و بهونه کرد و گفت که میخواد بره خونه.امیر یکم زیر لب غرغر کرد و بالاخره با دیدن حال مریم قبول کرد.
از کافه که اومد بیرون با دستای لرزون شماره رو با گوشیش گرفت.باورش نمیشد صدایی که از پشت تلفن میشنید صدای یه خانم جوون بود سریع گوشیو قطع کرد. بی اختیار اشکش جاری شد و بغضش ترکید. اومد تو اتاقش و یکم خوابید و حدود ساعت ۷ شب از خواب بیدار شد.
با خودش گفت من باید این دخترو ببینم و بفهمم چی از جون زندگیم میخواد و از کجا پیداش شده.
شمارشو ذخیره کرد و بهش پیام داد: ببخشید شما؟
دختر جواب داد : شما پیام دادید اونوقت من باید خودمو معرفی کنم؟
مریم نوشت : ببین من دوست دختر امیرم و واقعا عاشقشم چی از جون رابطمون میخوای؟
دختر نوشت : چی داری میگی من و امیر واقعا عاشق همیم و نفر سومی لازم نداریم توی رابطمون.
مریم نوشت: نفر سوم؟ تو جفت پا اومدی توی رابطه ما حالا من این وسط شدم نفر سوم؟
دختر جواب داد: حتما اونقدر زن نبودی که نگهش داری و اون اومده سمت ادم بهتر. پاتو از رابطمون بکش بیرون.
مریم واقعا عصبی بود … ینی چی که من اونقدر زن نبودم که نگهش دارم؟ چی پیش خودش فکر کرده دختره ی هرزه ؟! سریع بلند شد و رفت جلوی آینه ، یکم به خودش نگاه کرد لباساشو کامل دراورد و به هیکل خوش فرم خودش نگاه کرد. واقعا چیزی کم نداشت هیکلش فوق العاده زیبا بود.
به حرف دختر فکر کرد و یه حسی درونش شکل گرفت. انگار که باید به اون جنده میفهموند کی زنه و کی نیست.
یه دستی به کسش کشید حسابی داغ کرده بود چشماشو بست و یه آه ریزی کشید. از جاش بلند شد و رفت سمت حموم و حسابی کسشو برق انداخت وقتی از حموم اومد پاهاشو از هم باز کرد و یه عکس فوق العاده سکسی از کسش گرفت و توی تلگرام برای اون دختر ارسال کرد و پایینش نوشت فکر میکنی امیر از این بهتر میتونه پیدا کنه؟ چطور جرات میکنی به من بگی اونقدر زن نیستم که نگهش دارم؟
یکی دو ساعتی گذشت و خبری نبود مریم سعی کرد خودشو با کتاب خوندن مشغول کنه اما فکرش همش میرفت سمت حرفی که دختر بهش زده بود.
تو همین فکر و خیال بود که صدای نوتیف گوشیش اومد تلگرامشو باز کرد و دید دختر یه عکس مشابه براش ارسال کرده و نوشته این از برا تو بهتره و امیر پیداش کرده. مریم به عکس خیره شد یه کس تپل و صورتی که حسابی خیس بود. نا خود اگاه دستش رفت توی شورتشو شروع کرد به مالیدن کس خودش. به دختر پیام داد حداقل ترسو نباش و اسمتو بهم بگو. دختر نوشت اسم من سونیاست و از هیچکسیم نمیترسم.
مریم نوشت کس خوبی داری اما شک ندارم به پای کس من نمیرسه وگرنه امیر تا الان منو ول کرده بود مطمئنم دو روز بگذره مثل دستمال پرتت میکنه بیرون و برمیگرده پیش خودم امثال تو فقط حکم سرگرمی رو دارن براش.
سونیا نوشت اگه وجودشو داری ثابت کن کست بهتر از منه
مریم نوشت هر موقع هرجا بگی من اماده ام.
سونیا نوشت فردا ساعت ۱۰ صبح داخل لباس فروشی اول خیابون فرشته میبینمت.
مریم گوشی رو پرت کرد اونور و دستش رفت روی کسش و شروع به مالیدن کسش کرد احساس شهوت و حسادت وجودشو فرا گرفته بود مدام تصویر کس سونیا میومد توی ذهنشو اونو با کس تپل و ابدار خودش مقایسه میکرد.
پیش خودش گفت فردا بهش نشون میدم کی بهتره.
بالاخره صبح شد مریم زودتر از خواب بیدار شد شروع کرد تا میتونست به خودش رسیدن.
رفت سروقت کشوی اتاقش و یه ست شرت و سوتین مشکی فوق العاده سکسی تنش کرد و دیگه وقتش بود بره سر قرار.
حوالی ساعت ده بود که رسید به فروشگاه.
فروشگاه لباس بزرگی بود و اتفاقا اتاق پرو های بزرگی هم داشت.
مریم مدام اینور و اونور نگاه میکرد و دنبال سونیا میگشت.
ینی چه شکلیه؟ از کجا بفهمم کدوم این خانوما سونیاست؟
تو همین فکر و خیالا بود که به گوشیش پیام اومد بیا به اتاق پرو شماره ۴ انتهای مغازه سمت راست.
رسید جلوی اتاق ولی خبری از سونیا نبود. مریم پیام داد کجایی پس ترسیدی؟ سونیا جواب داد بیا داخل اتاق پرو.مریم درو باز کرد و رفت داخل اتاق پرو.
یه دختر بلوند با چشمای ابی و یه هیکل فوق العاده سکسی جلوی خودش میدید.
چند ثانیه ای به هم خیره شدن. انگار که داشتن از سر تا پای هم دیگه رو بررسی میکردن.سونیا گفت فکر نمیکردم جرات کنی و بیای متعجبم کردی! مریم گفت اونی که باید بترسه من نیستم.
هردو یه قدم به سمت هم حرکت کردن سینه هاشون از روی لباس چسبید به هم دیگه انگار که جنگ بینشون داشت شروع میشد.
سونیا هم از نظر هیکلی دقیقا مثل مریم بود یه دختر تو پر با سینه های خوش فرم ۸۵ با یه باسن فوق العاده بزرگ و خوش فرم.
هردو سعی میکردن با فشار دادن سینشون به سمت جلو قدرت خودشونو نشون بدن اما هیچ کدوم یه ذره هم عقب نرفتن.
مریم دستشو برد پشت کمر سونیا و باسن سونیارو فشار داد سونیاهم همینکارو با مریم انجام داد و یه لبخند ریز روی لبش اومد.
مریم خیلی اروم باسن سونیارو به سمت خودش فشار داد و اونو به یه دوئل دعوت کرد سونیاهم قبول کرد و مریمو به سمت خودش کشید.
دوتاشون داشتن مثل مار به هم میپیچیدن و از روی لباس بدنشونو به هم دیگه میمالیدن. نفساشون داشت تندتر و تندتر میشد. هوای اتاق پرو داشت هر لحظه گرم تر میشد.
مریم باسنشو کشید عقب و یه دفعه ای شروع کرد کوبیدن بدن خودش به سونیا.
سونیا شوکه شد ولی تونست خودشو کنترل کنه و اونم با تکرار این کار جواب مریمو داد.
میتونستن حتی ازروی لباس گرمای بدن همو حس کنن شروع کردن با قدرت و سرعت بیشتر کوبیدن بدناشون به هم دیگه.
هر دوشون بدجوری داغ کرده بودن و این تازه شروع ماجرا بود.
سونیا گفت توقع نداری که اینجا بتونیم نتیجه این دوئلو بفهمیم؟
مریم گفت ایده بهتری داری؟
سونیا گفت ادرسو خونمو برات پیامک میکنم تا نیم ساعت دیگه اونجا باش.
اروم خودشو از مریم جدا کرد و از اتاق پرو رفت بیرون.
مریم باورش نمیشد اولین بار بود همچین حسی رو تجربه میکرد
بدنش بدجور داغ کرده بود و حسابی حشری شده بود.
حتی سکس با امیر هم نمیتونست این حسو توش به وجود بیاره.
دستشو برد توی شرتش حسابی کسش خیس خیس بود. دوست داشت همونجا خودشو خالی کنه ولی جلوی خودشو گرفت و رفت که بره به ادرس سونیا.
سونیا سوار ماشینش شد. حسابی داغ کرده بود اصلا انتظار نداشت برخورد اولش با مریم انقدر حشریش کنه دست کرد توی شرتش کسش بدجور خیس شده بود سریع و با عجله ادرسو برای مریم فرستاد و خودش سریع رفت خونه تا اماده اومدن مریم باشه.
نیم ساعتی گذشت.
مریم خودشو رسوند به آدرسی که سونیا گفته بود. چندتا نفس عمیق کشید و زنگ خونه رو زد.
سونیا درو باز کرد و کنار رفت تا مریم بیاد داخل.
چند ثانیه ای به هم نگاه کردن.
حالا دیگه وجود هردوشون پر از شک و تردید بود و از اون اعتماد به نفس شب گذشته دیگه خبری نبود.
سونیا از جاش بلند شد و اروم اروم شروع کرد به دراوردن لباس هاش تاجایی که فقط شرت و سوتینش تنش مونده بود.
انقدر هیکلش قشنگ بود که نفس ادم حبس میشد
مریم هم از جاش بلند شد و خیلی اروم لباساشو دراورد.
سعی میکرد طوری با لوندی لباساشو دربیاره که زیبایی بدنش چشم رقیبشو بگیره.
حالا هردوشون با شورت و سوتین رو به روی هم وایساده بودن. انقدر از نظر اندام و هیکل شبیه بودن که واقعا نمیشد گفت کدوم بهتره.
مریم یه نگاه به ست قرمز سونیا انداخت یاد پیام دیروزش به امیر افتاد و گفت این حتما همون ست قرمزه که باهاش برا امیر دلبری میکنه.
دوتا دختر خیلی اروم اومدن سمت همدیگه انگار که منتظر باشن ببینن اولین حرکت رقیبشون چیه.
مریم اروم سینه هاشو چسبوند به سینه های سونیا دیگه راه برگشتی برای هیچکدومشون نمونده بود.
مریم گفت هرکسی که بهتر باشه امیر برای اونه و بازنده باید پاشو بکشه بیرون قبول؟
سونیا سریعا قبول کرد و گفت پس بهتره از همین الان پاتو از رابطه ما بکشی بیرون.
مریم یه لبخند زد و شروع کرد سینه هاشو از چپ به راست و برعکس حرکت دادن. سونیا هم دقیقا برعکس و خلاف جهت مریم اینکارو تکرار میکرد. هیچکدوم نمیخواستن عقب بکشن دو سه دقیقه ای به همین شکل گذشت و مریم اروم از پشت بند سوتین سونیارو باز کرد سونیاهم سریع بند سوتین مریمو باز کرد و حالا دیگه سینه هاشون کامل جلوی چشم همدیگه بود.
سونیا یکی از سینه های مریمو گرفت به دهنش و شروع کرد به ساک زدن و خوردن سینه مریم.
مریم یه آه ریز کشید و موهای سونیارو به عقب کشید و خودش افتاد به جون سینه های سونیا.
انقدر خوب سینه های همدیگه رو خوردن که حالا نوک سینه هاشون در بیشترین حالت تحریک خودش بود و حسابی شق وایساده بود.
سونیا نوک سینه های بلندتری داشت اما برای مریم کلفت تر بود.
خیلی اروم نوک سینه هاشونو که حالا دیگه از توفشون خیس و سر شده بود رو به هم نزدیک کردن.
درست لحظه ای که نوک سینه ها به هم رسیدن هردوشون یه آه بلند کشیدن انگار موج ارگاسم داشت تموم بدنشونو مثل الکتریسیته طی میکرد. سریع از هم فاصله گرفتن و تو چشمای هم زل زدن و دوباره سینه هارو به سمت هم اوردن. نوک سینه هارو با هم مماس کردن و یه دفعه به سمت همدیگه فشار دادن. هردوتاشون از شدت لذت سرشونو گرفته بودن بالا و اروم و دورانی سینه هاشونو حرکت میدادن.
یه لذت وصف نشدنی بدنشونو فرا گرفته بود. حالا هردوتاشون فشارو بیشتر میکردن. سینه هاشون از فشار قرمز شده بود و انگار نوک سینه هاشون بین اونا جنگ خودشونو داشتن.
مریم گفت سینه های تو در برابر سینه های من هیچی نیستن
سونیا جواب داد وقتی انقدر فشارشون دادم تا سینه هات صاف شد اونوقت میفهمی سینه کی بهتره.
انقدر فشار اوردن که هردوشون داشتن نفس کم میاوردن پس توی یه لحظه‌ از هم دیگه جدا شدن و درحالی که داشتن نفس نفس میزدن شروع کردن مالیدن سینه هاشون که حسابی سرخ شده بود.
سونیا گفت چرا شورتتو در نمیاری جنده میترسی بهت تجاوز کنم؟
مریم سریع شورتشو از پاش دراورد و پرت کرد توی صورت سونیا.
انقدر کسش خیس بود که شورتش کامل خیس شده بود.
سونیا یه لبخند زد و اروم شورتشو از پاش دراورد انقدر کسش خیس بود که شورت بین لبه های کسش چسبیده بود و قشنگ میشد دید.
دوباره خیلی اروم نزدیک هم دیگه شدن انقدر یهویی همو بغل کردن که صدای به هم خوردن شکمشون تو اتاق پیچید.
اینبار دیگه فشار نمیاوردن فقط سینه هاشونو از سمتی به سمت دیگه پرت میکردن تا به سینه رقیبشون ضربه بزنن.
نوک سینه هاشون که مثل شمشیر سیخ وایساده بودن به همدیگه گیر میکردن و پالس ارگاسم بدنشونو میگرفت.
تو همین حالت بودن که سونیا اتفاقی با کسش درحالی که ایستاده بودن کوبید به کس مریم.
هردو چشماشون از لذت ناگهانی گرد شد.
مریم جواب داد و متقابل کسشو کوبید به کس سونیا.حالا دیگه با دستاشون باسن همدیگه رو گرفته بودن و تا جایی که میشد پاهاشونو باز کرده بودن و شروع کرده بودن به کوبیدن کساشون به همدیگه.
صدای اه و نالشون اتاقو پر کرده بود.
دوتا کس تپل گوشتی صورتی به هم دیگه کوبیده میشدن و ابشون میریخت کف زمین.
لذت باعث شده بود دیگه هیچکدوم به هیچ چیزی فکر نکنن.
انگار که یه دنیای جدیدی رو پیدا کرده بودن.
جدای از نفرتی که از هم داشتن لباشون قفل شد تو همدیگه
مثل دیوونه ها داشتن لبای همو میخوردن.
هردوشون بدجور داغ کرده بودن صدای شلپ شلوپ برخورد کسشون به هم اتاقو پر کرده بود هردوشون میدونستن دیگه بیشتر از این نمیتونن جلوی خودشونو بگیرن و تحمل کنن. سرعت حرکتشون بیشتر شد تند تر و تند تر کسشونو به هم میزدن تا اینکه هردو توی یه لحظه به ارگاسم رسیدن و تعادلشونو از دست دادن و افتادن روی زمین.
مریم باورش نمیشد همچین ارگاسمیو توسط یه دختر دیگه تجربه کنه از اون طرف سونیاهم وضعیت مشابهی داشت.
دوتاشون چند لحظه ای دراز کشیدن تا بتونن توانشونو به دست بیارن.
زمین حسابی خیس شده بود از اب کسشون.
سونیا از جاش بلند شد و رفت روی تخت یه نگاه به مریم کرد و گفت هردومون میدونیم این قصه چجوری تموم میشه.
پاهاشو از هم دیگه باز کرد و کسشو به مریم نشون داد…
مریم رفت روی تخت و روبه روی سونیا نشست و پاهاشو از هم باز کرد.
خیلی اروم به هم نزدیک شدن و فاصله بین کساشونو کم کردن
مریم پای راستشو انداخت روی پای سونیا و پای دیگشو گذاشت زیر پای سونیا.
اروم با دستاشون کسشونو مالیدن و چوچولشون از بین لبای کسشون مشخص شد.
یه نگاه به هم کردن و فاصله رو بستن و کساشونو چسبوندن به هم دیگه
هردو اه و نالشون بلند شد.
انقدر کساشون خیس بود که وقتی از هم جداشون میکردن اب بین کساشون کش میومد.
لبه های کسشونو باز کردن و کساشونو به هم قفل کردن هم زمان همدیگه رو بغل کردن.
حالا دیگه همه ی قسمتای جنسی بدنشون با هم دیگه مچ بودن
سینه ها به هم کشیده میشدن چوچولاشون بین لبه های داغ کسشون نبرد خودشونو داشتن.
انگار که داشتن مثل دوتا خنجر به هم دیگه کشیده میشدن.
شهوت دیوانه واری وجود دوتاشونو گرفته بود حرکاتشون لحظه به لحظه سریع تر میشد
نوک چوچولشونو به هم دیگه میکوبیدن هیچ کدوم نمیخواستن کم بیارن
یکم که گذشت سونیا احساس کرد نوک سینه هاش داره توسط نوک سینه های کلفت تر مریم خم میشه و به داخل فشار داده میشه.
زرنگی کرد مریمو ازخودش جدا کرد و دستشو گذاشت پشتش تا فشار کسشو روی کس مریم بیشتر کنه .
مریم که فهمیده بود بدن سونیا ضعف نشون داده کسشو محکم تر میکوبید به کس سونیا.
توی یه لحظه چوچول مریم چوچول سونیارو خم کرد و فرستادش توی غلاف خودش.
چشمای سونیا از درد و حس تحریک گرد شدن.
مریم داشت هر لحظه کسشو محکم تر میکوبید به کس سونیا و میگفت چی شد حالا کی کسش بهتره؟؟؟؟
کی زن بهتریه ؟؟؟
سونیا که از درد به خودش میپیچید و گریه میکرد داشت به مریم التماس میکرد که بس کنه.
مریم انقدر کسشو مالید به سونیا که سونیا با یه ارگاسم فرو ریزنده از حال رفت.
یکم بعد مریم کسشو گذاشت جلوی دهن سونیا و کسشو مالید به صورتش و مجبورش کرد انقدر براش بخوره تا به ارگاسم برسه.
مریم ست شورت سوتین سونیا رو غنیمت برداشت و بهش گفت همین الان برا همیشه پاتو از رابطه ما میکشی بیرون جنده ایناهم یادگاری برمیدارم تا دیگه نخوای با این ست برای امیر من لوندی کنی.
و سونیایی که نایی برای حرف زدن و نداشت و نمیتونست باور کنه بدن سکسی خودش جلوی یه زن دیگه کم بیاره…

پایان

پ.ن : سلام من میلیوام تازه اومدم اینجا اگه داستانشو دوست داشتید حمایت کنید تا دوباره براتون داستان بنویسم.❤️❤️❤️

نوشته: milioam


👍 32
👎 4
45701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

923461
2023-04-15 01:19:03 +0330 +0330

خسته نباشی دلاور شیر مادر نان پدر حلالت چراغ اول رو روشن میکنه
اوسکل جقی

1 ❤️

923465
2023-04-15 01:26:16 +0330 +0330

با صدای هادی عامل داشتم می‌خوندمش 😂

1 ❤️

923488
2023-04-15 02:34:15 +0330 +0330

قشنگ نوشته شده بود ولی خیلی غیر واقعی و تخیلی بود

1 ❤️

923500
2023-04-15 04:14:47 +0330 +0330

سلام فوق العاده میشه بهم پیام بدیم توی این سبک داستانا ایده پردازی کنیم برای داستان بعدی … ذهن فوق العاده خلاقی دارم

0 ❤️

923504
2023-04-15 05:19:38 +0330 +0330

این چ کسشری بود دیگه

2 ❤️

923559
2023-04-15 14:14:30 +0330 +0330

عالی بود ، این داستان جدیدی بود که تاحالا خونده بودم عالی بود بازم بنویس

0 ❤️

923602
2023-04-15 23:23:55 +0330 +0330

خیلی کم در مورد داستان کسی نظر میدم، اما فکر میکنم داستان خوبی بود. باز هم لطفا بنویس.

0 ❤️

923618
2023-04-16 01:20:17 +0330 +0330

لز بود ولی طنز بود بیشتر

0 ❤️

923634
2023-04-16 02:18:47 +0330 +0330

بسیار غیرواقعی و تخمی تخیلی بود.

1 ❤️

923706
2023-04-16 20:23:54 +0330 +0330

اصن کار خوبی نکردین،امیر اومد همه داستان رو برام تعریف کرد،گفت چه جور بهتون بگه خودش کونی هست ،وارزوش اینه که ستایی به من بدین.
فقط ازالان بگم اگه قبول کردم دعوا باهم نکنید واسه همتون هست حرص نزنین

0 ❤️

923708
2023-04-16 20:54:02 +0330 +0330

هیچ کس برای شخصی ک بهش خیانت میکنه نمیجنگه
این چی بود آخه

1 ❤️

949249
2023-09-24 09:31:13 +0330 +0330

به نظرمن شما دو نفر به پسر نیاز ندارید راحت همدیگر ارضا میکنی
لز رومانتیک ترین نوع سکس هاست

0 ❤️