توی یکی از کانال های تلگرامی پیداش کردم
ماسور قد بلند با چهره ای مردونه ، اسمش مهرانه خونش سمت نواب
من آرشم ۲۴ سالمه عاشق ماساژم از وقتی بلوغ شدم دوست داشتم مالیده بشم پاهام رونم باسنم…
قرار ماساژ رو باهاش فیکس کردم
ساعت ۱۱ شب ، دو بار قبلا پیشش رفته بودم اما چون کم رو و خجالتی هستم نتونستم کاری کنم ، اما این بار فرق داشت
خیلی حشری بودم قبلش کل بدنمو شیو کرده بودم
هربار که میرم ماساژ مخصوصا خونه شخصی طرف ، خیلی هیجان دارم و این هیجان زیاد خیلی خیلی برام لذت بخش
طبق قرار رسیدم و بعد سلام و احوالپرسی لباسامو در آوردم و به شکم خوابیدم روی تخت ماساژ
ازش خواهش کردم چراغ اتاقو خاموش کنه
اونم لخت شد همیشه کامل لخت میشه بار اول ازم اجازه گرفت گفت چون شرتم روغنی میشه اگر شما مشکلی نداری درش بیارم منم گفتم نه مشکلی نیست اما تو دلم گفتم چرا باید شورتش روغنی بشه؟!
از پاهام شروع کرد و هر از گاهی به باسنم دست میزد قبلا بهش گفته بودم ماساژ باسن رو خیلی دوست دارم
وقتی میومد سمت باسنم با انگشت وسط سوراخمو نوازش میکرد
این کارش منو دیوونه میکرد
چند بار این کارو تکرار کرد و یکهو انگشتشو کمی کرد تو… به آرومی گفتم توش نه…
وقتی کنار تخت میومد کیرش به دستم میخورد منم جوری که انگار کاملا تصادفیه لمسش میکردم
بعد یک ربع اومد بالای تخت دقیقا روبه روی سرم، یه لحظه سرمو از سوراخی جای سر تخت ماساژ بلند کردم دیدم کیرش یه وجب با صورتم فاصله داره ، خیلی حشری بودم دوست داشتم بخورمش اما خجالت می‌کشیدم ، هیجانی بودم ضربان قلبم بالا رفته بود مردد بودم
در یک لحظه به هیجان و ترس و خجالتم غلبه کردم سرمو آوردم بالا و کیرشو کردم توی دهنم ، هنگ کرده بود ، لیسش میزدم اونم آهو ناله میکرد… شاید سه دقیقه نشد که آبم اومد خیلی حالم گرفته شد که انقدر زود…
اون بیچاره رو هم رها کردم و بی حال بی حال شدم
گفت میشه لای پات بذارم گفتم نه نمیشه …
یکم دیگه ماساژم دادو پاشدم دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم و پولشو دادم و خداحافظی کردم اومدم بیرون.
امیدوارم از داستان واقعی من لذت برده باشید.

نوشته: آرش