سلام دوستان عزیز،میخوام داستان سکسیم رو واستون تعریف کنم،هرچندکه اسمشو نمیشه گذاشت داستان چون بصورت واقعی واسم اتفاق افتاده به هرحال باورکردنش باخودتون،من توی یک خانواده ای هفت نفره زندگی میکنم،یک داداش وخواهر بزرگترازخودم بنام ارسلان و پرنیان و دو خواهر کوچیکتر بنام مهشید ۲۰ساله و مریم ازهمه خوشگلتر و نانازتره ۱۸ساله وخودم داوود ۲۴سالمه،خلاصه واستون بگم خانواده ما ازلحاظ مذهبی متوسط هستن و با داشتن ماهواره توی خونه هیچگونه مشکلی نداریم،داستان برمیگرده به ۴ماه پیش که من رفته بودم واسه دوس دخترم ازفروشگاه عطربخرم که فروشنده انواع عطرهارو آوردولی پسندم نشدوفروشنده بهم گفت عطررو واسه خودتون میخواین؟یامیخواین به کسی کادوبدین؟منم گفتم به دوس دخترم میخوام کادوبدم،فروشنده لبخندی زدو یه عطرسکسی بهم نشون دادوگفت این خیلی بوش جذابه ومطمئنم که طرف میپسنده،من هم گفتم پس همین رومیبرم،فروشنده هم اسم عطرسکسی رو به شیشه عطرچسبون وبهم داد،منم عطر رو گذاشتم توی داشتبورد ماشینم و رفتم خونه،
خواهرکوچیکم که اسمش مریمه بیشتر شبها میرفت توی ماشینم و آهنگ گوش میکرد،من هم اونشب رفته بودم بیرون با دوستام واسه شام،صبح روزبعدکه خواستم برم بیرون متوجه بوی عطر توی ماشینم شدم وباخودم گفتم عجب بویی لطیفی توی ماشینم پیچیده،ولی تا داشتبورد رو بازکردم متوجه شدم از عطر خبری نیس،همه جا رو زیر ورو کردم ولی اثری از عطرم نیافتم،بالاخره ظهرکه اومدم خونه مریم اومد توی آشپزخونه ومن متوجه بوی عطرم شدم وبه مریم گفتم:تو عطرمن رو برداشتی؟گفت آره،منم ناراحت شدم وگفتم اون عطر رومیخواستم به کسی کادو بدم،مریم هم گفت:معذرت میخوام ولی زیاد ازش استفاده نکردم الان میارمش،وقتی که آوردگفتم دیدم اسم عطر روشه و گفتم این عطرواسه تو خوب نیس گفت:چرا؟گفتم بخاطراینکه ازاسمش مشخصه،مریم هم لبخندملیحی زدوگفت:نه بابا همش چرته،بهش گفتم:الان که به خودت زدی هیچ احساسی نداری؟گفت:نه،منم بهش گفتم پس عطرمال خودت یکی دیگش رو میخرم،
خلاصه سه روزگذشت،وظهرزودتر اومدم خونه دیدم کسی خونه نیس گوشی روبرداشتم وزنگ زدم به مهشید وسراغشون روگرفتم مهشید گفت:خاله ازگنبد اومده و ارسلان واسه ناهارهمه رو دعوت کرده،تو ومریم هم وقتی از کلاس اومدبیاین،گفتم باشه وگوشی روقطع کردم،هزارویک فکرسکسی به سرم زد تااینکه مریم اومدوبهش گفتم زودباش چاییت روبخورحاضرشو که بریم خونه ارسلانخاله وبقیه هم اونجان،مریم هم خوشحال شدوگفت:باشه،وقتی ازاتاقش برگشت ودیدمش داشتم دیونه میشدم یه آرایش ملایم ولباس قشنگی پوشیده بودوعطرسکسی رو زده بودکه داشت دیونم میکرد،بهش گفتم:دیونه چرااین عطرروبه خودت زدی؟گفت:مگه چه اشکالی داره؟گفتم:میخوای همه روجذب ودیونه خودت بکنی؟ مریم خندیدوگفت:یعنی توالان جذب من شدی؟من هم باشهوت گفتم:من که دیونه وخراب خودت کردی،گفت:إ،چی حالت خراب شده؟گفتم:آره،گفت:یعنی میخوای بالا بیاری؟منم دیدم داره خودش رو به اون راه میزنه ولی کیرم شق شده بودو به خودم جرأت دادم وگفتم:جذب اندام سکسیت شدم یعنی مریم جون تحریکت شدم،هنوز دوساعت وقت داریم میتونی حالم رو خوب کنی،مریم صورتش سرخ شدوگفت:داوود با خواهرت میخوای حال سکسی کنی؟گفتم:اگه اجازه بدی،گفت:خجالت میکشم،گفتم:توکارت نباشه بذاربه عهده خودم،بعدیهو یه بوس ازگونه های نرمش کردم ودستش روگرفتم وبردم توی اتاق خواب،نشوندمش روی تخت،ولبام روگذاشتم روی لبای قرمزوبرجستش وای چی حال عجیب وقشنگی بهم دست داده بود وشروع کردم به خوردن لباش،یه حالتی ازمستی واسترس به مریم دست داده بودکه من رو بیشترتحریک خودش میکرد،شروع کردم به درآوردن لباساش،گفت:وای نه داداش،گفتم:هیچی نگو با دستام به سینه های لطیفش همینطورچنگ میزدم،خیلی شهوتی شده بود و من گردنش رومیخورم نفساش دیگه دراومده بود وآه وناله میکرد دیگه دست خودم نبودشلوارش رو درآوردم مریم هم میگفت:بسه.بسه.وای،منم هیچی نمی گفتم ولباسام رو درآوردم وشروع به مالیدن کون نرم،قشنگ،لطیف مریم شدم اون هم دیگه هیچی نمیگفت از روی شورت سورمه ایش کیرم رو به کونش میکشیدم،وای چقد داغ و نرم بود،شورتش رو درآوردم،مریم دادزد نه دیگه داداش نه،توروخدابسه،گفتم:میخوام بیشترجذبت بشم وکیرم رو گذاشتم لاچاک کون قشنگ وسفیدمریم،شروع به عقب وجلوکردن کردم وصدای ناله های مریم بیشتروبیشترشده بود،ومدام لبش رو گازمیگرفت،منم سرکیرم روگذاشتم توی سوراخ کونش وکمی تف زدم وفشاردادم فریادی آاااااخ،واااای، کشیدکه ترسیدم گفتم:چی شد؟گفت:دردم میگیره توروخداتوش نکن،باوجوداینکه دوس داشتم کیرم رو بکنم توی سوراخ تنگ خواهرم ولی دلم واسش سوخت وبیخیال شدم شدم وشروع کردم به لاپایی،گفتم:لاپایی دوس داری؟الان درد نداری؟گفت:آره خوبه دردندارم فقط زودتموش کن،گفتم باشه وتندتندکیرم رو روی کون نازش عقب وجلو میکردم وکس خیس وقشنگش روبادستم میمالوندم،که یهومتوجه شدم میخوادارضابشه ومن هم دیگه به اوج لذت رسیده بودم گفتم:حاضری آبم روبیارم؟گفت:آره بیارمنم نزدیکه بیاد،گفتم کجابریزم آبم رو؟گفت:روی کونم بیارآبت رو،منم گفتم تاسه بشمارتابیاد،مریم هم شروع کرد به شمارش وتابه سه رسیدجفتمون ارضاشدیم ومن همه آبم روپاشیدم روی کون خواهرم مریم جون،وسریع لباسامون رو پوشیدیم ورفتیم،توی مسیر اصلأباهم حرفی نزدیم،ودوباره میل به سکس باهاش رو دارم.باسپاس وتشکرازشمادوستان،امیدوارم خوشتون اومده باشه،نظراتون روبگین خوشحال میشم،ببخشیدطولانی شد.
نوشته: داوود
باز هم ظهور یه جلقی دیگر…ورود شما را به انجمن جلقیهای کوس مغز و کس شعر نویس خوش امد میگوییم
خاک توسرت بی غیرت مگه کیرواسه خواهرت قعطی اومده که خودت بکنیش
خوب بود ولی یادت باشه عطر سکسی دخترا رو سکسی نمی کنه طرفشون رو جلب می کنه
در هر صورت ممنون
واقعا متاسفم که شما ها حتی به خواهرتونم رحم نمیکنین خاک بر سرت کنم احمق
منم با کل فحش هایی که دادید موافقم . فقط خواستم بدون توجه به سیاست و سیاسی گری به همه دوستان بگم که این جور داستانا اصلاً واقعیت نداره و مطمئن باشید 100درصد اونها حساب شده وکار وهابیت و صهیونیست برای از بین بردن قبح سکس با محارم هستش اینا باور کنین به دور از سیاست بازی و هرگونه تعصب میگم چون واقعاً ثابت شده از لحاظ روانی وقتی که مدام داستان سکس و چشم چرونی به محارم را بخونی و یا حتی سرفصل اون را هم ببینی و نخونیش این باعث از بین رفتن قبح این عمل میشه و واقعیت اینه که بعد از خوندن اینجور داستانا خواننده هم کثیف میشه و دیگه به محارمش با یه چشم دیگه نگاه میکنه واین همون چیزی هست که وهابیت میخاد بله عزیزان تصور کنید جامعه ای را که توی اون پسر با مادر و خواهر خودش سکس داشته باشه دیگه اون جامعه جزء بشریت نیست چون حتی بعضی از حیوانات هم با مادر خودشون نزدیکی نمیکنن0 و خوب هست یه فکری بکنیم که داریم به کجا میریم…
بازم داستان همیشگی
بابا حشری شدی چی نوشتی؟
تو-ابجی میخوام بکنمت
ابجیت-خب بیا بکن
این چیه نوشتی
اینکه همه میخوان خواهر و مادر و مادر بزرگشونو بکنن دیگه عجیب به نظر نمیاد
چیزی که عجیبه اینه که عطر فروشه بعد از دو ساعت و نیم تازه پرسیده که عطر زنونه میخوای یا مردونه؟!!
تخماتیک بود دیگه ننویس . . . . . . . . .
کله کیری از جلو چشام خفه شو و دیگه از این چرندیات ننویس. کله بروس ویلیس تو کونت دیگه ننویس.
ازدرج هرگونه داستان کس شعر جدا خودداری فرمایید.
حیف خاک که بگم تو سرت! بد بخت از ناموس مهمتر هیچی نیست باید سر ناموس رگ بدی! کیرم تو غیرتت!!!
چی بگم؟نویسنده محترم دیگه بامحارم ننویس چون با اینکارت افکار بقیرم مسموم میکنی لاشی مادرقهبه
گه دستم بهت برسه بی ناموس گوریل اینقدر می کُنمت که از درد گوریل شی عوض مرد اگر مرد باشه با خواهر خودش این کارو میکنه عوضی کثافت اصلا اینم باید بهش نظر مثبت داد کیرم تو دهونت
بسیجی اینا رو تو بسیج بهت یاد میدن ، شنیدم تو بسیج سوار هم میشین و از سر کول هم بالا میرید!
آخه همون مریم با کسو کونش بره تو کونت که انقدر کسشعر نگی خارکسه دروغات هم با بی ناموسی می سازی تو که دروغ میگی ولی اگه من مریمتونو ببینم واقعا می گامش
خواهرت چند میگیره حالا???
نمی فهمی با محارم ننویس یعنی چی
الاغ اینقد بی غیرتی که از این کارا میکنی،دختر واست قحط بود که اینکارو با خواهرت کردی؛خاک تو سر کس خلت کنن
خاک برسر بی ناموست اگه عرضه نداری دوست دخترتو بکنی چرا بند آبجیت کردی ؟ کیرم تو جوونای حالایی
دوستان شهوانی عزیز توجه توجه!!! داستان فوق حاصل تفکر تخیلی در حین کف دستی نویسنده بوده وهرگونه فحش ناموسی نسبت به ایشان حلال میباشد
afarin aghaye ahmadra2020 kamelan ba shoma movafegham
mardam mardaye ghadim
vallllllllllla
خواهرو باید رو سر بذاری نه اینکه …
بیشعور کثافت آشغال نفهم بی غیرت عوضی حیون لجن خوک عوضی
حیف که فوشای دیگرو استفاده نمیکنم
ولی دوستان از خجاتت در اومدن بیمار روانی
ایول چقدر قشند.رومانتیک بود.
خو کیر تو اون کلت که مغز نداره چرا اراجیف میگی …
به همین راحتی ابجیت کردی?
وای چقدر دروغ میگید شما…
نسل شما دروغ گویان محارم نویس کی خشک میشه ایا?
منم ميخوام ابجيتو بكنم